decayed


معنی: ضایع، فاسد

جمله های نمونه

1. The bodies buried in the fine ash slowly decayed.
[ترجمه گوگل]اجساد مدفون در خاکستر ریز به آرامی پوسیده شدند
[ترجمه ترگمان]اجسادی که در خاکستر نرم به خاک سپرده شده بودند، به تدریج فاسد شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. One of her decayed teeth had dropped out.
[ترجمه گوگل]یکی از دندان های پوسیده اش افتاده بود
[ترجمه ترگمان]یکی از دندان های کرم خورده او بیرون افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Some of her teeth were very badly decayed.
[ترجمه گوگل]برخی از دندان های او به شدت پوسیده شده بود
[ترجمه ترگمان]بعضی از دندان هایش را به شدت خراب کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In Orthodox Europe, mass religion seems to have decayed less.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد در اروپای ارتدکس، مذهب توده ای کمتر از بین رفته است
[ترجمه ترگمان]در اروپای شرقی، به نظر می رسد که مذهب انبوه کم تر فاسد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The orbit of a space satellite decayed.
[ترجمه گوگل]مدار یک ماهواره فضایی تحلیل رفت
[ترجمه ترگمان]مدار ماهواره فضایی رو به ویرانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Pollution has decayed the surface of the stonework on the front of the cathedral.
[ترجمه گوگل]آلودگی سطح سنگ کاری جلوی کلیسای جامع را خراب کرده است
[ترجمه ترگمان]آلودگی سطح of را در جلوی کلیسای جامع خراب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The place stank of decayed fish.
[ترجمه گوگل]محل بوی ماهی پوسیده می داد
[ترجمه ترگمان]آنجا بوی ماهی گندیده می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His power decayed in old age.
[ترجمه گوگل]قدرت او در پیری از بین رفت
[ترجمه ترگمان]قدرتش در عصر قدیمی فاسد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The dampness of the climate decayed the books and clothes.
[ترجمه گوگل]رطوبت آب و هوا کتاب ها و لباس ها را خراب کرد
[ترجمه ترگمان]رطوبت هوا، کتاب ها و لباس ها را فاسد می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Most archaeological finds are broken, damaged, or decayed.
[ترجمه گوگل]بیشتر یافته های باستان شناسی شکسته، آسیب دیده یا پوسیده شده اند
[ترجمه ترگمان]بیشتر یافته های باستان شناسی شکسته، آسیب دیده و یا فاسد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. New Shoreham, now sadly decayed, has barely 100 inhabitants.
[ترجمه گوگل]نیو شورهام که اکنون متأسفانه پوسیده شده است، به سختی 100 سکنه دارد
[ترجمه ترگمان]Shoreham جدید، که اکنون اندوهگین است، به زحمت صد تن سکنه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Popular cinema seems to have decayed.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد سینمای عامه پسند زوال یافته است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که سینمای مردمی رو به انحطاط نهاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A dentist fills decayed teeth.
[ترجمه گوگل]دندانپزشک دندان های پوسیده را پر می کند
[ترجمه ترگمان]دندان دندان کرم خورده را پر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. None is decayed, but each has been carefully flayed.
[ترجمه گوگل]هیچ کدام پوسیده نشده اند، اما هر کدام با دقت پوسته پوسته شده اند
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از آن ها فاسد نشده است، اما هر کدام به دقت flayed شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. So many false starts, blind alleys, postulates which decayed before the end of the argument.
[ترجمه گوگل]بسیاری از شروع های نادرست، کوچه های کور، فرضیه هایی که قبل از پایان بحث از بین رفتند
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، راه های دروغین، کوچه های بن بست، که پیش از پایان بحث در آن خراب شده بود، شروع می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضایع (صفت)
addle, spoiled, damaged, decayed, rotten

فاسد (صفت)
perverse, bad, vile, evil, naught, reprobate, addle, decayed, rotten, corrupt, vicious, immoral, wicked, villainous, peccant, dissolute, rancid, gamy, sinister, depraved, rakish, putrid, jadish, virtueless

انگلیسی به انگلیسی

• deteriorated by decay; rotten

پیشنهاد کاربران

✅ معنی فعل : چیزی از سر بی توجهی آسیب ببینه 🏠 >> 🏚️
مثلا ساختمونی که رنگ هاش پوسته ای شدن یا پنجره هاش شکستن و یه سری خرابی های دیگه که از رسیدگی نکردن به اون اتفاق افتاده.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : decay
✅️ اسم ( noun ) : decay / decadence
✅️ صفت ( adjective ) : decadent / decayed / decaying
✅️ قید ( adverb ) : _
خراب، ویران شده
گندیده ( در مورد میوه )
تقسیم بندی
تجزیه کردن، فاسد شدن
فاسدشده
تجزیه کردن

بپرس