پیشنهادهای جواد افشاری (٣٢٧)
زیاده روی
انبار
یه اصطلاح برای بازی پوکره تو فیلم و سریال ها بیشتر ترجمه میشه: �انتخابش با خودت، انتخاب با خودته، تصمیمش با خودت�
تکبر، غرور
مهمونی
کالبدشکافی
کینه
دوراهی، معضل
بالکنت حرف زدن، با تته پته حرف زدن
هدر دادن
تحصن کردن
دل رحم
به طعنه: روانی
به پاسِ. . .
معارفه Orientation day = روز معارفه
اجماع
خوی بزرگترین شهرستان استان آذربایجان غربی بعد از ارومیه هست. گذرگاه مرزی رازی در شهر خوی هست که سالانه مخصوصا ایام عید مسافران زیادی از کشور عزیزمان ...
جان سخت
بهترین معادل: استعلام.
هل شدن
ماست مالی کردن
سر به زیر
انباری
دامداری
واقعه غم انگیز
وسوسه برانگیز
شکار ارواح، تسخیر
اختفا، رادارگریز
خارق العاده
طمع، شهوت جنسی
اتاق فکر
میش کوهی
زل زل نگاه کردن، چشم دوختن, زل زدن
خیّر
بیان کردن، نشان دادن
ذات، ماهیت، جوهره
نقص، عیب
قرتی بازی
پناهگاه
اهریمن مقیم
کافه بین راهی
دوشیزه
نجیب زاده
پرتگاه، ورطه
غیرمنتظره Cold Copy= گزارش غیرمنتظره
گزارش
کولاک
آینده
نشانه
خلا
دریاچه
چمن زار
نامعتبر، معلول
سنگر، خندق
مأموریت، تکلیف
اعلام
آرمان شهر
مسیر
حفره امنیتی
آئین نامه
شلنگ
رفتار قیمت
حال و هوا Tehran vibe = حال و هوای تهران
نمونه The good student = دانش آموز نمونه
در پیشگاهِ. . . Along with the Gods = در پیشگاهِ خدایان/الهگان
حمله، تهاجم
تصنیف
یاغی
خجالت آور
شرافت Human Dignity = شرافت انسانی
امتیاز انحصاری
ویران شهر
ویران شهر
غرش
بن بست
لاشخور، کرکس
مقر، دفتر مرکزی
قطار سریع السیر
سارق
راه و رسم های گذشته
رها شده
نیلوفر
پیدایش
حیله
جانور
بی رحم
تهاجم
شورش
خبره
مسافر بین راهی
فراموشی
سرقت مسلحانه، در تعقیب و گریز یعنی تکون نخور دستا بالا
وکیل مدافع
بی وفایی
شهرستان اسکس، یکی از شهرستان های ایالت نیوجرسی در کشور آمریکا است.
انحصارگری یا انحصارطلبی
امانت داری
دادگاه دیوان، زمین مسابقه زمین بازی، the court اهل دربار
تحویل دادن لو دادن ( مجرم، مدرک، . . . )
تالاب
بندر
عجیب و غریب
همینطوره، قطعا
بی قراری
سخت پوست مثل خرچنگ
لاشه کشتی
تحت نظر
علاقه بیش از حد
علاقه
دخمه
نیزه سه شاخه، ( وسیله ی ماهیگیری ) نیزه ی سه سر
سخت پوست ( خرچنگ ) کراس تِ شِن
گالئون ( به اسپانیایی: Gale�n ) نام نوعی کشتی بادبانی بزرگ است که دارای سه یا چهار دکل می باشد. کشتی های گالئون در نیمه دوم سده شانزدهم و سده های هفد ...
خشکی ( اصطلاح دریایی )
نیرو، اهرم فشار، وسیله نفوذ
رستگاری
پُر کردن
شکاف
بی پرده
وکالت خانوادگی
ساحل
جهش
برتر
تکامل
رانده شده، طرد شده
پربیننده ترین ساعت
باستان شناس
1. شگفت انگیز ۲. تمایل برای دانستن چیزی wondering 3. سرگردان
۱. آب رفتن، کوچکتر و کوچکتر شدن ۲. روان درمانی
حکم نهایی
جادوگر
ساحل
سفر پر ماجرا
تازه کار، آشخور، صفر کیلومتر
سگ شکاری
شرور
مسئولیت سنگین اثبات
Longing for you = مشتاق دیدار
بنیاد
باستانی
شیرزن
در هم تنیده
Set up و frame میشه پاپوش دوختن برای کسی
ناودان، فاضلاب، به تیکه آشغالدونی
دانشکده، مرکز آموزش، آموزشگاه، انستیتو
طومار، اسکرول کردن گوشی
همنشین شدن، زوجه ی پادشاه، نشست و برخاست کردن با
( قطار ) سریع السیر ( تحویل ) فوری
شترمرغ
تر و تمیز کردن، مرتب کردن
زودباور ساده لوح
زانوی غم بغل گرفتن
پنهانگاه، مخفیگاه، فرارگاه
زانوی غم بغل گرفتن
نواده، دودمان
عهد کردن
کمین کردن
در مورد اطلاعات یعنی موثق
سخاوت، سخاوتمندی
عتیقه
شهادت دادن
دادستان بخش
قصد نیت منظور
ساده لوح، زودباور
وراجی
تا جایی که به من مربوطه تا جایی که میدونم / اطلاع دارم
کسی که عاشق تنهایی ـه و از اوقاتی که با خودش می گذرونه لذت می بره
پیشرفت کردن، ارتقا گرفتن
میخچه
از این لغت خیلی تو سریال boardwalk Empire استفاده میشد و "قاچاقچی مشروب" معنی میداد
در حال لرزیدن
انجمن، اتحادیه، کانون
خوش بین
دیدگاه، نگرش
تفکر عمیق و جدی، ژرف اندیشی
اعدام کردن
درجه یک
استخدام کردن
عزت نفس، خودباوری
دستیابی
انسجام
روزشمار
گردونه
بااستعداد
محله
افسانه
دندان نیش
حس و حال، حال و هوا، فاز
سقوط
شرافت
ظهور
جن گیری
مرده شیطانی
نارس. زود انزالی premature ejaculation
عفونت، چرک
چه عجب اومدی!
معلم جایگزین short for substitute teacher: a teacher who replaces teachers who are absent from work:
پیمان، عهد، میثاق
سو هاضمه
ساده لوح، پخمه
سرگرمی
جایگزین کسی شدن
کارد، چنگال و قاشق
کارآموز، شاگرد
املاکی، مشاور املاک
محموله
سازمان
تَرکِش
گستاخی
دهاتی
گندم
در مورد مشروب یعنی خالص
جزئیات کار
چکمه
بی عرضه
کسی که از خدمت در جنگ فرار کرده
ارشد
دفتردار
ذاتاً
خدا پشت و پناه تون باشه
ممنوعیت مصرف و فروش مشروبات الکلی سریال Boardwalk Empire
ناامیدی
محترم
جنابِ آقایِ. . .
به یاد ماندنی
رویداد
ویران کردن
هزار چهره
افسونگر
جیره بندی کردن ( آب، غذا )
تاریخچه
جبران کردن ( مخصوصاً بخاطر گندی که زده )
وقتی می خوایم به سختی هندل کردن چند کار بطور همزمان اشاره کنیم از این لغت استفاده میشه مثلاً یارو شغلش یه جوری ـه که نمی تونه با خانواده اش زیاد وقت ...
سعادت، مزیت
فریب دادن
سرگردان
احضار کردن ( روح )
کسل کننده
بعضی وقتا اصطلاحاً به "آدم خفن" میگن
توی سریال �the Last of Us � از این واژه استفاده شده بود و معنی �رد کسی رو زدن� رو می داد.
چالش
توده
all it stands for هر چیزی که بهش مربوطه
حقه، حقه باز
تو انیمیشن arcane به کسایی که تو بخش undercity زندگی می کردن و جز قشر سطح پایین جامعه به حساب می اومدن trenchers می گفتن
به میوه نرسیده و اصطلاحاً کال هم میگن که هنوز آماده خوردن نیست
ارجمند، محترم، لایق respected and admired
old - fashioned to try to persuade a woman to love you and marry you دلبری کردن
طرد شدن
برام واضحه.
I'm completely sold کاملاً گول خوردم
شهربازی
برازنده
اسباب زحمت شدن
نیمکت
Keep at bay Hold at bay جلوی پیشروی رو گرفتن
حریص
ماجراجویی برای یافتن چیزی
یه ذره A hint of compassion یه ذره ترحم
رقت انگیز، حقیرانه، تأسف انگیز یا تأسف بار
be in league with sb با کسی طرح و نقشه ی مخفیانه کشیدن با هدف انجام کار ی بد
تعدیل نیرو
سُر خوردن
کندو
محدودهٔ تعیین شده
۱. در ظاهر، ظاهراً ۲. خارج از زندان
خانواده های داغدار
تبهکار، جانی زورگو، گردن کلفت
استعفا دادن نه اینکه دلش خواسته استعفا بده شرایط ایجاب کرده که استعفا بده یعنی مجبور شده مثلاً به سبب تهدید
عملیات نفوذی ( ترجیحاً در خفا و به تدریج ) به خطوط دشمن
آدم الکلی، آدم دائم الخمر
شنل قرمزی که توی کشورهایی مثل اسپانیا توی نمایش گاوبازی استفاده میشه و با اون گاو نر رو تحریک می کنند که بهشون حمله کنه.
ریاضت
منطقه حفاظت شده
نادیده گرفتن
اشتباه کردن
لو دادن
آفتابی شدن، ظاهر شدن، حضور پیدا کردن He doesn't surface اون جایی آفتابی نمیشه
سرقت، دزدی ، ربودن چیزی از کسی یا از جائی
حاد، شدید
دانشنامه یِ دو رشته ای
برانگیخته از احساسات
آدم بی اعتبار، آدم رسوا، آدم بدنام
با انگیزه
آمیزش جنسی، سکس کردن ( بریتیش )
تند تند غذا خوردن Don't bolt your food like that
آدم بدقدم
زیاده روی
تقدیس کردن
معتقد به علوم خَفیّه یا علوم غریبه
خرده دهقان پیشه
RTB: Return to Base اصطلاح جنگی به معنای بازگشت به پایگاه
آهن قراضه
مُردن
پُر حرفی، وراجی، پرچانگی
آدم محافظه کار
طلسم کردن/شدن
خیلی کم، یه نمه
نقطه جهش، نقطه خروش، نقطه پرتاب
پوچی فکری
محرک