bridging

/ˈbrɪdʒɪŋ//ˈbrɪdʒɪŋ/

(در ساختمان های چوبی) پل های چوبی که تیرها (به ویژه تیرهای سقف) را به هم وصل می کند تا در جای خود استوار بمانند

جمله های نمونه

1. bridging that river is not easy
پل زدن روی آن رود آسان نیست.

2. You may require bridging finance until the sale of your own property is completed.
[ترجمه گوگل]ممکن است تا زمانی که فروش ملک خود به پایان برسد، نیاز به تامین مالی داشته باشید
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است نیاز به تامین مالی پل زدن داشته باشید تا زمانی که فروش ملک تان کامل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She had to take out a bridging loan until she could sell her house.
[ترجمه گوگل]او مجبور شد تا زمانی که بتواند خانه‌اش را بفروشد، وام بین‌المللی می‌گرفت
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود تا زمانی که بتواند خانه اش را بفروشد باید از او وام بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A bridging unit could also be used over a dressing table, with a mirror on the wall behind.
[ترجمه گوگل]همچنین می توان از یک واحد پل بر روی میز آرایش استفاده کرد که در پشت آن یک آینه قرار دارد
[ترجمه ترگمان]یک دستگاه پل زنی می تواند در یک میز آرایش، با یک آینه روی دیوار پشت آن مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The approach for bridging this gap is frequently called a strategy.
[ترجمه گوگل]رویکرد پر کردن این شکاف اغلب استراتژی نامیده می شود
[ترجمه ترگمان]رویکرد پل زدن این شکاف اغلب یک استراتژی نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Initially, Paola simply passes into a short bridging sequence and passes out again, like the boy in the cloak.
[ترجمه گوگل]در ابتدا، پائولا به سادگی وارد یک سکانس پل کوتاه می شود و دوباره مانند پسر شنل از حال می رود
[ترجمه ترگمان]در ابتدا، پایولا به طور ساده به یک ترتیب پل زدن کوتاه عبور می کند و دوباره مانند پسری که در شنل است از آنجا عبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Many children find bridging the gap between kindergarten and first grade to be stressful.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کودکان پر کردن شکاف بین مهد کودک و کلاس اول را استرس زا می دانند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کودکان شکاف بین کودکستان و کلاس اول را پر می کنند تا استرس زا باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The simple calculation of cold bridging based on the fractional area of the cold bridge is likely to underestimate its effect.
[ترجمه گوگل]محاسبه ساده پل سرد بر اساس مساحت کسری پل سرد احتمالاً تأثیر آن را دست کم می گیرد
[ترجمه ترگمان]محاسبه ساده پل زدن سرد بر مبنای بخش کسری از پل سرد به احتمال زیاد تاثیر آن را دست کم می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Or, must some bridging material be built in to allow cameras or cast time to get to the next set?
[ترجمه گوگل]یا، آیا باید موادی برای پل‌سازی تعبیه شود تا به دوربین‌ها یا بازیگران اجازه دهد تا به مجموعه بعدی بروند؟
[ترجمه ترگمان]یا، باید برای اجازه دادن به دوربین ها و یا زمان برای رسیدن به مجموعه بعدی باید از مواد پر هزینه استفاده کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Firms may also make provision for bridging loans or provide temporary mortgage facilities.
[ترجمه گوگل]شرکت ها همچنین ممکن است برای وام های پلمپ یا تسهیلات وام مسکن موقت فراهم کنند
[ترجمه ترگمان]شرکت ها همچنین ممکن است تمهیداتی را برای تامین وام هایی یا فراهم کردن تسهیلات وام موقت ایجاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If you're moving you may need a bridging loan.
[ترجمه گوگل]اگر در حال جابجایی هستید، ممکن است به وام پل نیاز داشته باشید
[ترجمه ترگمان]اگر حرکت می کنید، ممکن است به یک وام پل دار نیاز داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Instead, it leads into a witless bridging sequence that connects a half-dozen individual drearily derivative fantasy and science-fiction stories.
[ترجمه گوگل]درعوض، به یک توالی پل زدن بی‌هدف منتهی می‌شود که یک دوجین داستان فانتزی و علمی-تخیلی مشتق‌شده‌ای ترسناک فردی را به هم متصل می‌کند
[ترجمه ترگمان]در عوض، به یک ترتیب پل زدن احمقانه منتهی می شود که یک داستان تخیلی و داستان های علمی تخیلی را به دوازده نفر متصل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Check local building codes; bridging may be required in some installations.
[ترجمه گوگل]کدهای ساختمان محلی را بررسی کنید ممکن است در برخی از تاسیسات به پل زدن نیاز باشد
[ترجمه ترگمان]کده ای ساختمان محلی را بررسی کنید؛ ممکن است پل زدن در برخی تاسیسات مورد نیاز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You will have to approach a specialist bridging loan company.
[ترجمه گوگل]شما باید به یک شرکت تخصصی وام پل ارتباطی مراجعه کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید به یک شرکت وام پل زنی متخصص نزدیک شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] پل بندی - پل زدن - ایجاد پل
[برق و الکترونیک] پل زنی 1. اتصال موازی دو مدار الکتریکی 2. عمل کلید انتخابگر که در آن پهنای اتصال متحرک به اندازه ی کافی برای تماس با دو اتصال مجاور است به گونه ای که در هنگام انتقال اتصال، واحد دچار قطع نمی شود.
[] پاگستری
[پلیمر] پل زدن، پل زنی

انگلیسی به انگلیسی

• spanning between two things

پیشنهاد کاربران

پُر کردن
پل سازی
پل زنی، برقراری اتصال ( برای کمک به انتقال برنامه ها، پرونده های حاوی داده و غیره به سیستم دیگر )
اتصال

بپرس