shivering

جمله های نمونه

1. shivering children were huddled up against the radiator
بچه های لرزان دور رادیاتور شوفاژ حلقه زده بودند.

2. his wet shirt clove to his shivering body
پیراهن خیس او به بدن لرزانش چسبیده بود.

3. when she came out of the river she was shivering
از رودخانه که درآمد می لرزید.

4. Jake stood shivering in the cold air.
[ترجمه گوگل]جیک در هوای سرد ایستاده بود و می لرزید
[ترجمه ترگمان]جیک در هوای سرد می لرزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The poor dog - it's shivering!
[ترجمه گوگل]سگ بیچاره - داره میلرزه!
[ترجمه ترگمان]سگ بیچاره می لرزد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I was sitting on the floor shivering with fear.
[ترجمه گوگل]روی زمین نشسته بودم و از ترس می لرزیدم
[ترجمه ترگمان]با ترس و لرز روی زمین نشسته بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If not for you, I must be shivering in the despair and fear, groaning painfully. But for you, every day I will dream the most beautiful apart. Becoz u use your whole life to love me, and I feel free. My life seems to leave me like the sand flowing. I can hear that, but I can still smile only as long as I see you sleeping by my side.
[ترجمه گوگل]اگر تو نبودی، من باید از ناامیدی و ترس می‌لرزیدم و دردناک ناله می‌کردم اما برای تو، من هر روز زیباترین را جدا خواهم دید چون تو از تمام زندگیت برای دوست داشتن من استفاده می کنی و من احساس آزادی می کنم به نظر می رسد زندگی من مانند شن های جاری مرا ترک می کند من می توانم آن را بشنوم، اما هنوز می توانم لبخند بزنم فقط تا زمانی که ببینم تو در کنارم خوابیده ای
[ترجمه ترگمان]اگر به خاطر تو نبود، من باید از ناامیدی و ترس می لرزیدم، و به طرز دردناکی ناله می کردم اما برای تو، هر روز من زیباترین و most را می بینم از تمام زندگیت استفاده کن تا منو دوست داشته باشی و من احساس آزادی می کنم به نظر می رسد که زندگی من مثل جریان آب در حال حرکت است می توانم این را بشنوم، اما تا وقتی می بینم که کنار من می خوابی فقط می توانم لبخند بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They clung together, shivering with cold.
[ترجمه گوگل]به هم چسبیده بودند و از سرما می لرزیدند
[ترجمه ترگمان]آن ها به هم چسبیده بودند و از سرما می لرزیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She was breathless, shivering with cold as she hid herself behind the curtains of the four-poster.
[ترجمه گوگل]نفس نفس نمی زد و از سرما می لرزید و خودش را پشت پرده های چهار پوستر پنهان می کرد
[ترجمه ترگمان]نفس نفس می زد، از سرما می لرزید و خود را پشت پرده چهار پوستر پنهان کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I spent the winter mostly shivering.
[ترجمه ونوس] زمستان را بیشتر با لرز گذراندم
|
[ترجمه گوگل]زمستان را بیشتر با لرز گذراندم
[ترجمه ترگمان]زمستان را بیشتر از سرما گذراندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They were forced to wait outside for hours, shivering with cold.
[ترجمه گوگل]آنها مجبور شدند ساعت ها بیرون منتظر بمانند و از سرما میلرزیدند
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور بودند ساعت ها بیرون منتظر بمانند و از سرما می لرزیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She waited, shutting her eyes and shivering as the light waned.
[ترجمه گوگل]او منتظر ماند، چشمانش را بست و با کم شدن نور می لرزید
[ترجمه ترگمان]او منتظر ماند، چشمانش را بست و در حالی که نور غروب افول می کرد، در حالی که از شدت سرما می لرزید، منتظر ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I was shivering with cold.
[ترجمه گوگل]از سرما می لرزیدم
[ترجمه ترگمان]از سرما می لرزیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Nails was laughing and shivering at the same time, so excited that he felt almost ill with it.
[ترجمه گوگل]نیلز همزمان می‌خندید و می‌لرزید، چنان هیجان‌زده بود که تقریباً از آن احساس بیماری می‌کرد
[ترجمه ترگمان]من در همان حال خنده ام می گرفت و در عین حال هیجان زده بودم که او تقریبا احساس کسالت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Shivering, she pulled up her anorak zip and turned to the left.
[ترجمه گوگل]با لرز، زیپ انوراک خود را بالا کشید و به سمت چپ چرخید
[ترجمه ترگمان]در حالی که از سرما می لرزید، anorak را بالا کشید و به سمت چپ پیچید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• act of shivering, act of quivering, act of trembling (from cold, fear, etc.)
shaking, shuddering, trembling, quaking

پیشنهاد کاربران

در حال لرزیدن
Shivering Truth: حقیقت ترسناک که لرزه بر اندام انسان بیفکند
لرزش، لرزیدن ، در اثر سرما لرزیدن
لرزیدن ( مثلا از سرما )
تب و لرز

بپرس