damsel

/ˈdæmzl̩//ˈdæmzl̩/

معنی: دوشیزه
معانی دیگر: (قدیمی) دوشیزه، دختر خانم، دخترک، خدمتکار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a young woman or maiden, esp., in the distant past, one of noble birth.

جمله های نمونه

1. a damsel in distress
دوشیزه ی دچار فلاکت

2. He keeps coming to the aid of this damsel in distress.
[ترجمه گوگل]او مدام به کمک این دختر مضطرب می آید
[ترجمه ترگمان] اون همش به کمک این دختر افسرده میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Most men will help a damsel in distress.
[ترجمه گوگل]اکثر مردان به دختری که در مضیقه است کمک می کنند
[ترجمه ترگمان]بیشتر مردها به یه دختر در فلاکت کمک می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Other anemone associates A number of other damsel fish species, especially during their juvenile stages also associate with anemones.
[ترجمه گوگل]سایر شرکای شقایق تعدادی دیگر از گونه‌های ماهی دختر، به‌ویژه در دوران جوانی، با شقایق‌ها ارتباط دارند
[ترجمه ترگمان]Other دیگر نیز تعدادی از گونه های دیگر ماهی را به ویژه در طول مراحل نوجوانی خود نیز با شقایق های دریایی مرتبط می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A Dickensian Christmas; a setting sun; a dainty damsel.
[ترجمه گوگل]کریسمس دیکنزی؛ غروب خورشید؛ یک دختر شیک
[ترجمه ترگمان]یک شب کریسمس، یک خورشید غروب، یک دوشیزه زیبا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You know the sort of thing: the damsel in distress chained to the railway line as the express thunders towards her.
[ترجمه گوگل]شما نوع چیز را می دانید: دختری که مضطرب است به خط راه آهن زنجیر شده است در حالی که رعد و برق سریع به سمت او می چرخد
[ترجمه ترگمان]شما از این قبیل چیزها می دانید: دوشیزه damsel که به خط راه آهن به خط راه آهن زنجیر شده و به سوی او فوران می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The word used in Isaiah is the word damsel, a young woman.
[ترجمه گوگل]کلمه ای که در اشعیا استفاده می شود، کلمه دختر، یک زن جوان است
[ترجمه ترگمان]کلمه in کلمه دوشیزه، کلمه دوشیزه، یک زن جوان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the story, the lorn damsel languished and pined away.
[ترجمه گوگل]در داستان، دختر لرن از پا در آمد و از بین رفت
[ترجمه ترگمان]در این داستان، آن دختر بدبخت بیچاره لاغر شده و لاغر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Merlin fell in a dotage on the damsel.
[ترجمه گوگل]مرلین به صورت دوتایی روی دختر افتاد
[ترجمه ترگمان](مرلین)در برابر این دوشیزه سرنگون شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And they said, We will call the damsel, and enquire at her mouth.
[ترجمه گوگل]و گفتند: ما دختر را صدا می کنیم و از دهان او سؤال می کنیم
[ترجمه ترگمان]و گفتند: دختر را خبر خواهیم کرد و از دهان او جویا می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was fawning on a damsel with soft words.
[ترجمه گوگل]او با کلمات نرم روی دختری حنایی می کرد
[ترجمه ترگمان]او با کلمات نرم و نرم تملق می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A damsel with a dulcimer In a vision once I saw: It was an Abyssinian maid, And on her dulcimer she played, Singing of Mount Abora.
[ترجمه گوگل]دختری با سنتور در رؤیایی یک بار دیدم: کنیز حبشی بود و بر سنتورش آواز کوه ابورا می نواخت
[ترجمه ترگمان]وقتی دیدم یک دختر with بود که چند دقیقه دیگر در رویا فرو رفت زن Abyssinian بود و در مجلس رقص، آواز می خواند، آواز می خواند، آواز می خواند، آواز می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You were a proud damsel then.
[ترجمه گوگل]تو اون موقع دختر مغروری بودی
[ترجمه ترگمان] پس تو یه دختر مغرور بودی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The damsel distracted the Asuras, while the Devas secretly drank the Nectar.
[ترجمه گوگل]دختر حواس آسوراها را پرت کرد، در حالی که دیوها مخفیانه شهد می نوشیدند
[ترجمه ترگمان]دختر در حالی که شهد نیشکر را در خفا از شهد نوشیده بود، دختر تور را پرت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دوشیزه (اسم)
gill, miss, damsel, maiden, girl, demoiselle, mademoiselle, signorina

انگلیسی به انگلیسی

• lass, maiden
a damsel is a young, unmarried woman; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

بپرس