wasteful

/ˈweɪstfəl//ˈweɪstfəl/

معنی: مصرف، متلف، بی فایده، افراط کار، ولخرج
معانی دیگر: مسرف، اسرافکار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: wastefully (adv.), wastefulness (n.)
• : تعریف: marked by or given to waste or extravagance.
مترادف: extravagant, lavish, prodigal, profligate, spendthrift
متضاد: frugal, thrifty
مشابه: dissipated, improvident, thriftless, uneconomical

- a wasteful lifestyle
[ترجمه گوگل] یک سبک زندگی بیهوده
[ترجمه ترگمان] سبک زندگی wasteful
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. A man can never thrive who had a wasteful wife.
[ترجمه احسان] یک مرد با وجود زن ولخرج هرگز کامیاب نمی شود
|
[ترجمه گوگل]مردی که همسری فضول داشته باشد هرگز نمی تواند رشد کند
[ترجمه ترگمان]یک مرد هرگز نمی تواند رشد کند که زن wasteful
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Duties have been reassigned to avoid wasteful duplication of work.
[ترجمه گوگل]وظایف به منظور جلوگیری از تکرار بیهوده کارها تغییر یافته است
[ترجمه ترگمان]عوارض برای اجتناب از تکرار بی فایده کار مجددا تخصیص داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is a shame to be so wasteful.
[ترجمه گوگل]شرم آور است که اینقدر اسراف کنیم
[ترجمه ترگمان]حیف است که این قدر wasteful
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This kind of training is ineffective, and wasteful of scarce resources.
[ترجمه گوگل]این نوع آموزش بی اثر است و منابع کمیاب را هدر می دهد
[ترجمه ترگمان]این نوع آموزش بی فایده، و بی فایده بودن منابع کمیاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This practice is frowned upon as being wasteful.
[ترجمه گوگل]این عمل بیهوده است
[ترجمه ترگمان]این تمرین به عنوان wasteful جبین درهم کشیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The software is very wasteful of memory.
[ترجمه گوگل]این نرم افزار حافظه بسیار زیادی را هدر می دهد
[ترجمه ترگمان]این نرم افزار بسیار بی فایده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Try to avoid wasteful duplication of effort.
[ترجمه گوگل]سعی کنید از تکرار بیهوده تلاش خودداری کنید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید از تکرار wasteful از تلاش اجتناب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The whole process is wasteful and inefficient.
[ترجمه گوگل]کل فرآیند بیهوده و ناکارآمد است
[ترجمه ترگمان]کل این فرآیند بی فایده و ناکارآمد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's wasteful the way you throw so much food away!
[ترجمه گوگل]روشی که شما این همه غذا را دور می ریزید ضایع کننده است!
[ترجمه ترگمان]به این دلیل است که تو همه غذاها را دور می ریزی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We must avoid wasteful duplication of effort.
[ترجمه گوگل]ما باید از تکرار بیهوده تلاش جلوگیری کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید از تکرار wasteful از تلاش اجتناب کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He became apoplectic about wasteful government spending.
[ترجمه گوگل]او نسبت به مخارج بیهوده دولت نگران شد
[ترجمه ترگمان]در مورد هزینه های دولت wasteful دچار سکته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Thick peeling is not only wasteful but also results in a loss of some of the valuable nutrients which potatoes contain.
[ترجمه گوگل]پوست کندن ضخیم نه تنها بیهوده است، بلکه باعث از بین رفتن برخی از مواد مغذی با ارزش سیب زمینی می شود
[ترجمه ترگمان]پوست کردن ضخیم تنها wasteful نیست بلکه منجر به از دست دادن برخی از مواد مغذی باارزش می شود که سیب زمینی شامل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Daedalus dislikes this tedious and wasteful business, and is inventing an in-situ laundering machine.
[ترجمه گوگل]Daedalus از این تجارت خسته کننده و بیهوده بیزار است و در حال اختراع یک ماشین لباسشویی درجا است
[ترجمه ترگمان]Daedalus این کار خسته کننده و بی فایده را دوست دارند و یک ماشین شویی در محل را اختراع می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I wonder what medical opinion is of this wasteful practice?
[ترجمه گوگل]نمی دانم نظر پزشکی در مورد این عمل بیهوده چیست؟
[ترجمه ترگمان]نمی دانم نظرت درباره این کار wasteful چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مصرف (صفت)
wasteful

متلف (صفت)
wasteful

بی فایده (صفت)
ineffective, ineffectual, futile, useless, vain, inefficacious, inutile, shotten, wasteful

افراط کار (صفت)
intemperate, wasteful, self-indulgent

ولخرج (صفت)
wasteful, thriftless

انگلیسی به انگلیسی

• using more than is required; extravagant
a wasteful action causes waste, because it uses resources in a careless or inefficient way.

پیشنهاد کاربران

بیرویه
اتلافگر
اتلافگرِ زمان یا . . . .
For example, As I am at this very moment, as my character is—truthful or untruthful, pure or impure, patient or impatient, slow to wrath or quick - tempered, eager, enthusiastic, energetic, or lazy and dull and "wasteful of time"—I have no one to thank but myself …
...
[مشاهده متن کامل]

اسراف، تبذیر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : waste
✅️ اسم ( noun ) : waste / wastefulness / wastage
✅️ صفت ( adjective ) : waste / wasteful / wasted
✅️ قید ( adverb ) : wastefully
مسرف/اسرافی، اسرافکار
waste هدر، هرز
ful پر، سرشار، ناک، آکنده
ریخت وپاش گر
هدر دهنده
زیاده روی
اسراف کارانه
چون صفت هست ترجمه" اسراف کار" به نظرم مناسب نیست
مایۀ اتلاف، عامل اتلاف، اتلاف کننده
متضاد
Stingy خسیس
ولخرج
اسراف کننده
اسراف کار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس