whitewash

/ˈwaɪˌtwɑːʃ//ˈwaɪtwɒʃ/

معنی: دوغاب، ماست مالی کردن، سفید کاری کردن، سفید کردن
معانی دیگر: (با گچاب یا دوغاب و غیره) سفید کردن، گچ مالی کردن، ماستمالی، عیب پوشی، رفع و رجوع، عیب پوشی کردن، رفع و رجوع کردن، دوغاب آهک، گچاب، پنبه آب، (سابقا - بزک) سفیداب، ماست مالی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a coating usu. made of lime and water, applied to walls, fences, or foundations as a whitener.

(2) تعریف: the use of deceptive or misleading words or actions to gloss over or cover up faults, misdeeds, disgrace, or the like.

(3) تعریف: (informal) a defeat in which the loser's score is zero.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: whitewashes, whitewashing, whitewashed
مشتقات: whitewasher (n.)
(1) تعریف: to apply whitewash to.

(2) تعریف: to cover up or gloss over (a fault, misdeed, or the like).
مشابه: gloss

(3) تعریف: (informal) to defeat and leave scoreless.

جمله های نمونه

1. to whitewash a wall
دیواری را سفید کردن

2. the government first tried to whitewash the scandal
در آغاز دولت کوشید که آن رسوایی را ماستمالی کند.

3. the report was nothing but a whitewash
آن گزارش چیزی جز ماستمالی نبود.

4. It took me a whole Sunday to whitewash the wall.
[ترجمه گوگل]یک یکشنبه تمام طول کشید تا دیوار را سفید کنم
[ترجمه ترگمان]یه روز تمام طول کشید تا دیوار رو پاک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The government is trying to whitewash the incompetence of the Treasury officials.
[ترجمه گوگل]دولت سعی دارد بی کفایتی مسئولان خزانه داری را سفید کند
[ترجمه ترگمان]دولت می کوشد تا بی کفایتی مقامات خزانه داری را ماست مالی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He pledged that there would be no whitewash and that the police would carry out a full investigation.
[ترجمه رز] او متعهد شد که هیج گونه لاپوشانی ( ماست مالی ) وجود نخواهد داشت و تحقیقات گسترده توسط پلیس انجام خواهد شد
|
[ترجمه گوگل]او متعهد شد که هیچ سفیدکاری صورت نخواهد گرفت و پلیس تحقیقات کامل را انجام خواهد داد
[ترجمه ترگمان]او قول داد که هیچ برفی وجود نخواهد داشت و پلیس تحقیقات کاملی را انجام خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They tried hard to whitewash themselves.
[ترجمه مهدی] آنها بسیار تلاش کردند که کارشان را ماستمالی کنند. ( توجیح کنند )
|
[ترجمه گوگل]خیلی تلاش کردند تا خود را سفید کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها سعی می کردند خود را سفید کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This is not the time, with a whitewash to be avoided.
[ترجمه رز] زمانی نداریکه بتونی با ماست مالی جلوشو بگیری
|
[ترجمه گوگل]اکنون زمان مناسبی نیست، باید از سفیدکاری اجتناب کرد
[ترجمه ترگمان]حالا وقت آن نیست که از a جلوگیری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I suggest you whitewash out the pigsties and the cowsheds.
[ترجمه گوگل]من به شما پیشنهاد می کنم خوک ها و گاوخانه ها را سفید کنید
[ترجمه ترگمان]بهت پیشنهاد می کنم \"pigsties\" و \"cowsheds\" رو پاک کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Doors and lintels were decorated with whitewash.
[ترجمه گوگل]درها و لنگه ها با رنگ سفید تزئین شده بود
[ترجمه ترگمان]درها و سردر lintels با گچ تزیین شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Is it a whitewash or an accurate representation of the result of a searching investigation?
[ترجمه گوگل]آیا این یک رنگ سفید است یا نمایشی دقیق از نتیجه یک تحقیق جستجو؟
[ترجمه ترگمان]آیا این یک whitewash یا نمایش دقیق نتیجه یک تحقیق جستجو است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. At least it will be no whitewash this season.
[ترجمه گوگل]حداقل در این فصل هیچ سفیدپوشی نخواهد بود
[ترجمه ترگمان] حداقل این فصل بارونی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A whitewash victory for the young army hopefuls.
[ترجمه گوگل]یک پیروزی سفید برای امیدهای جوان ارتش
[ترجمه ترگمان]یک پیروزی سفید برای افراد امیدوار کننده ارتش جوان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was whitewash, the cheap stuff that is used in cowsheds and stables and hen-houses.
[ترجمه گوگل]سفیدپوش بود، چیز ارزانی که در گاوداری ها و اصطبل ها و مرغداری ها استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]سفید برفی است، چیزهای ارزان قیمت که در cowsheds و اصطبل ها و لانه مرغ مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دوغاب (اسم)
whitewash, grout, slush

ماست مالی کردن (فعل)
whitewash

سفید کاری کردن (فعل)
whitewash

سفید کردن (فعل)
whiten, bleach, whitewash

تخصصی

[عمران و معماری] دوغاب - دوغاب سفید

انگلیسی به انگلیسی

• watery lime solution for making walls white; cover up, masking (of sin, a defect, etc.); overwhelming defeat (sports)
painting walls with whitewash; cover up, mask (sin, a defect, etc.); defeat decisively (sports)
whitewash is a mixture of chalk and water used for painting walls white.
a whitewash is an attempt to hide the unpleasant facts about something.

پیشنهاد کاربران

سفیدنمایی کردن
Saudi film festival is a 💥whitewash💥 by authorities, say critics
TheGaurdian. com@
گچکاری کردن - کتمان کردن
ماسمالی کردن - ماله کشی کردن
ولی ماستمالی کردن بهترین معنی براش هست
مایعی که در سطل میریزند جهت تمیزکاری
سفید کردن، ماست مالی کردن، ماله کشی کردن، سرپوش گذاشتن، دوغاب، گچ کاری کردن، شکست سنگین تیم ورزشی مثلاً 6 - 0
ماستمالی کردن؛ لاپوشانی کردن؛ رفع و رجوع کردن
ماله کشی

بپرس