wizard

/ˈwɪzərd//ˈwɪzəd/

معنی: جادو، جادو گر، نابغه، طلسمگر
معانی دیگر: (در رشته ی بخصوص) چیره دست، متبحر، خبره، استاد، جادویی، اسرارآمیز، (انگلیس ـ عامیانه) عالی، معرکه، مسحور کننده، (دراصل) حکیم، دانشمند، ساحر، افسونگر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who practices magic; sorcerer.
مترادف: sorcerer, warlock
مشابه: magician, medium, necromancer, seer, shaman, soothsayer

- The wizard cast a magic spell over the whole village.
[ترجمه گوگل] جادوگر یک طلسم جادویی بر کل دهکده انداخت
[ترجمه ترگمان] جادوگر افسون جادوگری را روی کل دهکده اجرا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (informal) one who has a seemingly magical ability or skill.
مترادف: magician, whiz
متضاد: dud, duffer
مشابه: crackerjack, expert, genius, master, mastermind, phenomenon, prodigy, sage, shark, virtuoso

- a wizard at fixing machines
[ترجمه گوگل] جادوگر در تعمیر ماشین آلات
[ترجمه ترگمان] یه جادوگر در حال تعمیر ماشین ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. wizard eyes
چشمان جادویی

2. a wizard dancer
رقاص مسحور کننده

3. a wizard wand
چوبدستی سحرآمیز

4. a financial wizard
خبره در امور مالی

5. a math wizard
خدای ریاضیات

6. The wizard screamed as the darkness enfolded him.
[ترجمه گوگل]جادوگر در حالی که تاریکی او را فرا گرفته بود فریاد زد
[ترجمه ترگمان]وقتی تاریکی او را در خود گرفت، جادوگر جیغ کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Your mother's a wizard at Scrabble.
[ترجمه گوگل]مادرت در اسکرابل جادوگر است
[ترجمه ترگمان]))- مادرت جادوگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The wizard drew some strange signs in the air with his wand.
[ترجمه گوگل]جادوگر با عصای خود علائم عجیبی در هوا کشید
[ترجمه ترگمان]ساحر با چوبدستیش علامت عجیبی در هوا تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was a wizard with camels.
[ترجمه گوگل]او یک جادوگر با شتر بود
[ترجمه ترگمان]او جادوگری با شتر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was a wizard with a ball, having speed, stamina, and accuracy when shooting at goal.
[ترجمه repayer] او در کار با توپ استاد بود. سرعت، استقامت و دقت در شوت زدن به دروازه داشت.
|
[ترجمه گوگل]او یک جادوگر با توپ بود، سرعت، استقامت و دقت در شوت زدن به دروازه داشت
[ترجمه ترگمان]او یک جادوگر بود با توپ، سرعت، بنیه و دقت در هنگام عکاسی از هدف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was going to be crowned Wizard King.
[ترجمه گوگل]او قرار بود تاجگذاری شود به عنوان پادشاه جادوگر
[ترجمه ترگمان]قرار بود به عنوان پادشاه جادوگر به دنیا بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He is also a wizard with a pack of cards.
[ترجمه گوگل]او همچنین یک جادوگر با یک بسته کارت است
[ترجمه ترگمان]او نیز جادوگری است با یک دسته ورق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Another wizard with runners and tubers is famous vegetarian Linda McCartney.
[ترجمه گوگل]جادوگر دیگر با دونده ها و غده ها گیاهخوار معروف لیندا مک کارتنی است
[ترجمه ترگمان]یک جادوگر دیگر با runners و غده های مشهور، لیندا مک کارتنی معروف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There was something about the wizard that irked Him beyond measure.
[ترجمه گوگل]چیزی در مورد جادوگر وجود داشت که او را بیش از حد عصبانی می کرد
[ترجمه ترگمان]چیزی در مورد جادوگری بود که او را بیش از حد تحمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جادو (اسم)
conjuration, weird, talisman, spell, magic, enchantment, glamor, witchery, black magic, incantation, wizard, thaumaturgy, theurgy

جادو گر (اسم)
spellbinder, hex, conjuror, voodooist, conjurer, sorcerer, magician, theurgist, magus, powwow, wizard, medicine man

نابغه (اسم)
genius, wizard

طلسم گر (اسم)
wizard

تخصصی

[کامپیوتر] ساحر - برنامه ی خبره - 1- یک ویژگی مانند برنامه های راهنما یا help که عناوین مهم اطلاعات مفید دیگر را به صورت خودکار نمایش می دهد. مثلاً این برنامه ی راهنما کادر گفتگویی را همراهی می کند تا شما را در درک هدف تمام تنظیم های ممکن یاری کند. این برنام های راهنما برای نوآموزان بسیار مفیدند ؛ اما کاربران با تجربه می توانند آنها را غیرفعال کنند. 2-هر یک از برنامه های کمکی مختلفی که برای ایجاد یا توزیع نرم افزار پنجره ای به کار می رود. در اینجا واژه ی wizard معنای مشخصی ندارد.

انگلیسی به انگلیسی

• sorcerer; whiz; genius; magician; part of a program which helps a user perform an operation effectively (computers)
exceptional, extraordinary, fantastic (british slang)
a wizard is a man in a fairy story who has magic powers.
you can describe someone who is very good at a particular thing as that type of wizard.

پیشنهاد کاربران

اعجوبه - کله - مخ
افسونگر
Excellent
Chiefly British Slang
جادوگر مرد
Witch هم میشه جادوگر زن
صاحب طلسم. [ ح ِ طِ ل ِ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) جادوگر. طلسم ساز :
بلیناس داند چنین رازها
که صاحب طلسم است بر سازها.
نظامی.
ساحر ، ساحر تعدادی پرسش که از کاربران می شود ، برنامه ی خبره - 1 - یک ویژگی مانند برنامه های راهنما یا help که عناوین مهم اطلاعات مفید دیگر را به صورت خودکار نمایش می دهد مثلاً این برنامه ی راهنما کادر
...
[مشاهده متن کامل]
گفتگویی را همراهی می کند تا شما را در درک هدف تمام تنظیم های ممکن یاری کند این برنام های راهنما برای نوآموزان بسیار مفیدند ؛ اما کاربران با تجربه می توانند آنها را غیرفعال کنند 2 - هر یک از برنامه های کمکی مختلفی که برای ایجاد یا توزیع نرم افزار پنجره ای به کار می رود در اینجا واژه ی wizard معنای مشخصی ندارد ، [ویزارد] برنامه نویس یا فرد مجربی که میتواند حداکثر بهره را از سیستم کامپیوتر ببرد ، جادوگر

1 - someone who is an expert at something or who has great ability in a particular subject
نابغه، کسی که دارای هوش و استعداد فوق العاده باشد، متخصص، پر استعداد
a computer wizard
2 - a man who is believed to have magical powers and, esp. in stories, uses them to help or harm people
...
[مشاهده متن کامل]

جادوگر، افسونگر، ساحر
The series is set in a mystical world of elves, wizards and dragons

همون ویزارد تو کلش دیگ
[رایانه]
در برنامه های کامپیوتری، به ابزاری اطلاق می شود که مراحل انجام کاری ( مثلاً نصب یک قسمت اضافی در نرم افزار ) را بصورت خودکار و ساده شده انجام می دهد.
جادوگر مرد
جادوگر زن هم میشه witch
جادوگر مرد
● جادوگر ( مرد ) ، طلسمگر
● متبحر، چیزه دست
جادو
جادوگر
Math wizard =خوره ریاضی ( ریاضی براش آب خوردنه )
a man in who has magic powers

( در یک مهارت یا کار خاص ) خوره ی چیزی بودن
جادوگرررررر
[رایانه]
راهنما ، برنامه راهنما
جادوگر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس