ترجمه‌های مریم سالک زمانی (٥٦٥)

بازدید
١,٣٠١
تاریخ
٣ ماه پیش
متن
Newton's laws were fruitful for science.
دیدگاه
٠

قانون های نیوتن، برای علم پرثمر و سودمند بود.

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
He tried to buy time by saying he hadn't been well.
دیدگاه
٠

با ابراز ناخوشی در صدد وقت کشی بود

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
The union leaders are trying to buy time by prolonging the negotiations.
دیدگاه
٠

رهبران اتحادیه با نیت وقت کشی، مذاکرات را کش می دهند

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
She enjoys the cut and thrust of party politics.
دیدگاه
٠

جر و بحث های سیاسی مربوط به احزاب برایش خوشایند است.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
He openly declared himself as an atheist.
دیدگاه
٠

او بر خداناباوریش آشکارا اذعان کرد

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
The play's mordant comedy makes for compelling viewing.
دیدگاه
٠

طنز نیشدار این نمایشنامه آن را جالب و گیرا کرده است.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
His mordant wit appealed to students.
دیدگاه
١

دانش آموزان از زبان تند و نیشدار او شاکی بودند. ( mordant یعنی ( انتقاد و غیره ) گزنده - تند نیشدار

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
They're a bad lot.
دیدگاه
٠

آنها بسیار افراد نابابی هستند

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Good road sense with driving license B, at least 3 years experience.
دیدگاه
٠

فرهنگ خوب رانندگی همراه با گواهینامه درجه B با دست کم سه سال تجربۀ رانندگی

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Kids don't really have much road sense.
دیدگاه
٠

بچه ها فاقد فرهنگ و شعور رانندگی هستند

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
The company went into liquidation.
دیدگاه
٠

شرکت ورشکست شد

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Simon's business has been on the rocks for some time and I understand he's going into liquidation.
دیدگاه
٠

کسب و کار سیمون پس از مدتی پا در هوا بودن، در شرف انحلال و ورشکستگیست .

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Care for sentient beings and let go of your achievement.
دیدگاه
٠

موجوات ذی شعور را قربانی موفقیت هایتان نکنید

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Man is a sentient being.
دیدگاه
٠

انسان دارای قدرت ادراک است

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
I heard a rumour that they are getting married.
دیدگاه
٠

همه جا پیچیده است که آنها دارند با هم ازدواج می کنند

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Many of the stories are based on rumour.
دیدگاه
٠

بیشتر داستان ها براساس شایعات شکل می گیرند

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
The government issued an official denial of the rumour.
دیدگاه
٠

دولت به طور رسمی شایعه را تکذیب کرد

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
The rumour is without foundation in fact.
دیدگاه
٠

این شایعه از بیخ بی پایه است

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
It was the kind of rumour that it is impossible to refute.
دیدگاه
٠

این شایعه از نوعی نبود که بتوان راحت از کنارش رد شد و تکذیبش کرد

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
They were quick to disavow the rumour.
دیدگاه
٠

آنها خیلی زود منکر شایعه شدند

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
A rolling stone gathers no moss.
دیدگاه
٠

ضرب المثل: سنگ غلتان خزه نمی گیرد

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
And the long roll call begins.
دیدگاه
٠

و حالا وقت حضور و غیاب است

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Staff evacuated the building and a roll call was taken outside.
دیدگاه
٠

بعد تخلیه کارکنان از ساختمان، در بیرون حضور و غیابی از آنها به عمل آمد

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
They turned up missing at the roll call.
دیدگاه
١

وقت حضور و غیاب معلوم شد غایب اند

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Once more I was on the short list.
دیدگاه
٠

دوباره اسمم در فهرست نهایی قرار گرفت

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Are you on the short list?
دیدگاه
٠

اسمتون در فهرست نهایی هست؟

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
That tall actor is a dishy man.
دیدگاه
٠

آن هنرپیشۀ قدبلند مرد بسیار جذابی است

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Stick up drivers are round the bend!
دیدگاه
٠

رانندگان سرقت مسلحانه خل و چل هستند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
I'm sick of his swanky talk.
دیدگاه
٠

قمپز در کردن هایش حالم را به هم می زند

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
We stayed in a swanky hotel.
دیدگاه
٠

هتل اقامت ما خیلی با کلاس بود

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Hecklers interrupted her speech with jeering.
دیدگاه
٠

اغتشاش گرها سخنرانی او را با هوکردن قطع کردند

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Hecklers interrupted her speech with jeering.
دیدگاه
٠

جلسه به هم زن ها سخنرانیش را با هوکردن قطع کردند

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
He interrupted my speech with jeering.
دیدگاه
٠

با هو کردن سخنرانی ام را قطع کرد

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
I don't like these layabouts you're associating with.
دیدگاه
٠

از این تنه لش هایی که باهاشون مراوده داری، خوشم نمیاد

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
They're all good-for-nothing layabouts.
دیدگاه
٠

همگی آنها مشتی تنه لش بی سر و پا هستند

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
I obeyed her lest she should be angry.
دیدگاه
٠

از بیم آن که ممکن است عصبانی شود، ازش اطاعت کردم

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
He told me to push off.
دیدگاه
٠

به من گفت برو بابا گورت را گم کن

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
What are you doing here in the garden? Push off at once!
دیدگاه
٠

گورت را گم کن! اینجا تو باغ چیکار میکنی

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
I haven't been up to par since the operation.
دیدگاه
٠

بعد از عمل، خوب نشده ام آن طور که انتظارش می رفت.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
His driving wasn't quite up to par and he lost the race.
دیدگاه
٠

رانندگیش به خوبی همیشه نبود و مسابقه را از دست داد

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
His performance was not up to par.
دیدگاه
٠

اجرایش در حد انتظار نبود

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
The TV programme was not up to par tonight.
دیدگاه
٠

برنامه امشب تلویزیون در حد انتظار نبود

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Her work hasn't been up to par lately.
دیدگاه
٠

این روزها کارش به خوبی همیشه نیست

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
I didn't think her performance was up to par.
دیدگاه
٠

تصور نمی کردم اجرایش خوب باشد .

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
He planted the seeds in a box filled with leaf mould.
دیدگاه
٠

بذرها را در جعبه پر از خاک برگ کاشت.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
The fabric was wearing thin.
دیدگاه
٠

پارچه نخ نما شده بود

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
When the thief was being questioned by the police, he tried to fool them with weasel words.
دیدگاه
٠

دزد هنگام بازجویی توسط پلیس کوشید با حرفهای دوپهلو و کلی بافی آنها را بفریبد.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
The government's promises on nurses' pay turned out to be weasel words .
دیدگاه
٠

وعده های دولتی در مورد پرداخت پرستاران جز کلی بافی چیزی نبود

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
The police report was filled with weasel words.
دیدگاه
٠

گزارش پلیس چیزی نبود جز مشتی کلی گویی و حرف های دوپهلو

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
Ten to one he has forgotten it.
دیدگاه
٠

به احتمال زیاد موضوع را فراموش کرده است

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
The chances are ten to one that the guest team will win.
دیدگاه
٠

به احتمال زیاد تیم مهمان برنده خواهد شد

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
The chances are ten to one that the host team will win.
دیدگاه
٠

نود درصد احتمال میرود تیم میزبان بازی را ببرد

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
You really look like my cousin. Almost to a tee!
دیدگاه
٠

مو نمیزنی با عموزاده ام. شباهتی کامل باهاش داری

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
It follows his instructions to a tee.
دیدگاه
٠

آموزش هایش را موبه مو دنبال می کند

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
Drizzle vinaigrette over watercress to coat lightly.
دیدگاه
٠

سس سرکه را روی بولاغ اوتی ها بریزید تا کمی روی آنها را بپوشاند

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
Reserve some watercress for garnish.
دیدگاه
٠

مقداری از بولاغ اوتی ها را برای تزیین غذا کنار بگذارید.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
I really enjoy talking to you.
دیدگاه
٠

مصاحبت با شما واقعا لذتبخش است

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
It's no use talking to him: he's completelyinfatuated.
دیدگاه
٠

بدجوری واله و شیدا شده است، گوشش به هیچ حرفی بدهکار نیست.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
Two years before, two TA soldiers met at an Army open day.
دیدگاه
٠

دو سال پیش در روز بازدید همگانی ارتش، دو نفر از نیروی بسیج مردمی همدیگر را ملاقات کردند. ( در بریتانیا به نیروی بسیج مردمی TA گفته میشود که مخفف Terr ...

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
Say ta to him.
دیدگاه
٠

بهش بگو دستت درد نکنه

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
We're not going to talk about that subject; it has been dropped neck and crop.
دیدگاه
٠

آن موضوع کاملا کنار گذاشته شده است و دیگر در موردش صحبت نخواهیم کرد

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
She sat, not listening, but deep in thought.
دیدگاه
٠

غرق اندیشه بی آنکه به چیزی گوش بسپارد، نشست.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
The regime seems to be in its death throes.
دیدگاه
٠

تا نابودی رژیم نفسی چند باقی نمانده

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
Were we in the throes of a natural disaster?
دیدگاه
٠

آیا گرفتار بلای طبیعی بودیم؟

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Her sister keeps house for her.
دیدگاه
٠

خواهرش به کارهای خانه اش، می رسد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
His mother came to keep house for them.
دیدگاه
٠

مادرش برای رسیدگی به کارها و امور خانه نزدشان آمد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
She had given up her career to devote herself to the task of keeping house and raising a family.
دیدگاه
٠

او کارش را ول کرده بود تا با تمام وجود به کار خانه و نگهداری کردن از خانواده بپردازد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
His daughter keeps house for him.
دیدگاه
٠

دختر او کارهای خانه اش را انجام می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I took it on the chin, but life goes on.
دیدگاه
٠

حقیقت را پذیرفته و آویزه گوشم کردم، زندگی همچنان استمرار دارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Anaconda sunning on a tree.
دیدگاه
٠

مار بوآ بر روی درخت زیر نور خورشید آرمیده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Within hours after birth, Anaconda neonates can swim, hunt and care for themselves.
دیدگاه
٠

نوزادان مار بوآ ظرف چند ساعت پس از تولد به راحتی قادر به شنا، شکار و مراقبت از خود هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The anaconda wrapped itself around the boy.
دیدگاه
٠

پسر در چنبرۀ مار بوآ گرفتار شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Darkness wrapped around me like an anaconda.
دیدگاه
٠

در تاریکی چنان محصور شدم انگار مار بوآیی دورم چنبره زده.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I'm having trouble answering you because there gray area.
دیدگاه
٠

به خاطر موارد ابهام آمیزی که وجود دارد، پاسخ دادن به شما برام راحت نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They are in a moral and legal gray area.
دیدگاه
١

از نظر اخلاقی و قانونی در وضعیت مبهمی گیر کرده اند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There was never a gray area.
دیدگاه
١

هیچ نکتۀ مبهمی وجود نداشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There are a lot of gray areas where it is hard to decide until you have more information and experience.
دیدگاه
٠

تصمیم گیری در این خصوص فقط در سایۀ برخورداری از اطلاعات و تجربۀ زیاد میسر خواهد شد، چرا که نکات ابهام زیادی در میان است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
How it happened is still a gray area.
دیدگاه
١

چگونگی رخ دادن این امر، در پرده ابهام قرار دارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There is a loathsome smell of rotting flesh in the room.
دیدگاه
٠

بوی زنندۀ گوشت فاسد در فضا پیچیده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
And it is a loathsome term, I detest it.
دیدگاه
٠

از ان واژۀ زننده بیزارم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I should think it an extremely loathsome profession.
دیدگاه
١

این حرفه به نظر من بسیار مشمئزکننده هست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He is a loathsome disgusting creature.
دیدگاه
٠

او آدم ملعون مشمئزکننده ای هست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
What a loathsome creature he is!
دیدگاه
٠

او عجب ملعونی هست!

تاریخ
١ سال پیش
متن
He's a loathsome man.
دیدگاه
٠

او فرد نفرت انگیزی هست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We are reducing the company's welter of development projects and will streamline sales and marketing.
دیدگاه

هدف ما در شرکت، فروکاهی انبوهی از پروژه ها و کارآمدتر کردن بازاریابی و فروش است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Pigs often welter in the mud.
دیدگاه
٠

خوک ها غالبا در میان گل و لای می غلتند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A massive earthquake reduced the city to rubble.
دیدگاه
٠

شهر در پی زلزله شدید، به کلی ویران شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The building was reduced to a heap of rubble.
دیدگاه
٠

ساختمان به تلی از خاک و خل تبدیل شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Allied bombing reduced the city to ruins/rubble.
دیدگاه
٠

شهر در پی بمباران متفقین، به کلی ویران شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The women hold diametrically opposed views on abortion.
دیدگاه
٠

در مورد قضیه سقط جنین، زنان دیدگاه های کاملا مخالف هم دارند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Our views are diametrically opposed on this issue.
دیدگاه
٠

نگاه ما به این قضیه کاملا مخالف هم هست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
That jewellery looks sham to me.
دیدگاه
٠

این جواهر به نظر بدلی می رسد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Are these real diamonds or only sham?
دیدگاه
٠

این الماس ها واقعی اند یا بدلی؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
It's hard to identify the real villain of the piece in this case.
دیدگاه
٠

شناسایی سرنخ اصلی فساد در این پرونده، آسان نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The villain made no scruple of committing murder.
دیدگاه
٠

جنایتکار، بابت ارتکاب قتل ذره ای عذاب وجدان نداشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A faulty fuse was the villain of the piece.
دیدگاه
٠

مایۀ تمامی این گرفتاری ها، یک فیوز خراب بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was cast as the villain.
دیدگاه
٠

نقش او در فیلم، شخصیتی منفی بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The police still haven't nailed the villain.
دیدگاه
٠

پلیس هنوز آن جنایتکار را نگرفته است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I like films where the villain comes to a sticky end!
دیدگاه
٠

من شیفته فیلم هایی هستم که شخصیت های منفی در آنها عاقبت بدی پیدا می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There was an overtone of regret in his farewell speech.
دیدگاه
٠

اشارات تلویحی حاکی از تاسف و ندامت در سخنرانی خداحافظیش پیدا بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He said the killing of innocent people was inexcusable.
دیدگاه
٠

کشتن بی گناهان از نظر او ناموجه و نابخشودنی است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I refuted his claim that he was innocent.
دیدگاه
٠

ادعای بی گناهیش را نقض کردم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I suspect he may have had ulterior motives for being so generous.
دیدگاه
١

این اندازه دست و دلبازی او، به نظرم بودار است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She definitely had an ulterior motive in offering to help.
دیدگاه
١

مطمئنا در پس پیشنهادش برای کمک، قصد دیگری نهفته بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She must have some ulterior motive for being nice to me—what does she really want?
دیدگاه
١

نمی دانم از این مهربانیش نسبت به من چه غرض و مرضی دارد، به واقع دنبال چیست؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
I want to know what is our ulterior action.
دیدگاه
١

میخواهم بدانم اقدام آتی ما چیست؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
This lever must serve some ulterior purpose.
دیدگاه
٠

منظور خاصی از به کارگیری این اهرم باید باشد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Deaf children can often be included in mainstream education.
دیدگاه
٠

می توان در اغلب موارد کودکان ناشنوا را در مراکز آموزشی فراگیر/تلفیقی پذیرفت ( یعنی در کنار دانش آموزان عادی به تحصیل بپردازند )

تاریخ
١ سال پیش
متن
Their views lie outside the mainstream of current medical opinion.
دیدگاه
٠

دیدگاه هایشان همسویی با نظریه های پزشکی عصرحاضر ندارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Environmental ideas have been absorbed into the mainstream of European politics.
دیدگاه
٠

تفکر زیست محیطی وارد جریان غالب سیاست های اروپاییان شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
These teachers have been cut off from the mainstream of educational activity.
دیدگاه
٠

رابطۀ این معلم ها از روند کلی فعالیت های آموزشی قطع شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I tend to binge on chocolate when I'm watching TV.
دیدگاه
١

موقع تماشای تلویزیون، یکریز شکلات میخورم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He went on a five day drinking binge.
دیدگاه
٠

پنج روز بساط عرق خوری پهن کرده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They went on a binge last night.
دیدگاه
١

دیشب سور و سات راه انداختند ( بساط عیش و نوش )

تاریخ
١ سال پیش
متن
We tend to feel kinship with those who share the same values.
دیدگاه
٠

داشتن ارزش های یکسان، به پیدایش حس نزدیکی و همانندی دامن می زند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The sense of kinship between the two men is surprising.
دیدگاه
٠

این همه همانندی و شباهت بین این دو مرد، مایۀ شگفتی است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The ties of kinship may have helped the young man find his way in life.
دیدگاه
٠

در موفقیت مرد جوان در مسیر زندگی، روابط خویشاندی تاثیرگذار بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Humanism had flourished in last century.
دیدگاه
٠

اوج شکوفایی پندار انسان گرایانه در قرن گذشته بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Her book captures the quintessence of Renaissance humanism.
دیدگاه
٠

لب لباب کتابش، انسان گرایی دورۀ رنسانس است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Monism thus generated a respect for life as a whole and helped to emphasize the unity of Nature.
دیدگاه
٠

دیدگاه یکتاگروانه، این گونه حس احترام آمیزی نسبت به کل پدیدۀ حیات برانگیخت و بر وحدت و یکپارچگی طبیعت تاکید مکرر نمود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It is a long road from dualism to monism.
دیدگاه
٠

فاصله بسیار زیادی بین یکتاگروی و دوگروی وجود دارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The transition from dualism to monism is painful.
دیدگاه
٠

مرحلۀ گذر از دوگروی به یکتاگروی سخت و پرزحمت است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Industry and frugality are the inherent qualities of the Chinese nation.
دیدگاه
٠

دو خصلت ذاتی چینی ها، سخت کوشی و صرفه جویی است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Industry is fortune’s right hand, and frugality her left.
دیدگاه
٠

ثروت دو بال دارد بال راست ثروت سخت کوشی و جدیت است و بال چپش قناعت و صرفه جویی.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The peddler bawled his wares in the street.
دیدگاه
٠

دستفروش برای فروش کالاهایش در خیابان جار زد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The peddler was crying up his wares.
دیدگاه
٠

دستفروش از اجناس و کالاهایش تعریف می کرد ( cry sth up= ستودن، تعریف کردن از - تمجیدکردن )

تاریخ
١ سال پیش
متن
After the storm, the sea was covered with flotsam and jetsam.
دیدگاه
٠

در پی طوفان، دریا پوشیده از خرت و پرت و آت و آشغال شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Sick and starving refugees are the flotsam and jetsam of war.
دیدگاه
٠

این پناهندگان بیمار و گرسنه، از آوارگان جنگی هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Camps were set up to shelter the flotsam and jetsam of the war.
دیدگاه
٠

برای پناه دادن به آوارگان جنگی، اردوگاه هایی ترتیب داده شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The water was full of flotsam and refuse.
دیدگاه
٠

آب پر از آت و آشغال و خرت و پرت بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The beaches are wide and filled with interesting flotsam and jetsam .
دیدگاه
٠

سواحل مذکور پهناور و مشحون از خرت و پرت های بامزه و جالبی است که با آب به آنجا آورده شده اند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He would walk along the beach collecting the flotsam and jetsam that had been washed ashore.
دیدگاه
١

تمایل دارد در کنار ساحل قدم زده و خرت و پرت هایی را که آب به آنجا آورده است، جمع کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There is close affinity between Italian and Spanish.
دیدگاه
٠

همبستگی نزدیکی بین مردمان اسپانیا و ایتالیا وجود دارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He has an affinity for fine food.
دیدگاه
٠

او عاشق غذای عالیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It was easy to see who had the upper hand.
دیدگاه
٠

تشخیص طرف غالب به راحتی آب خوردن بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Don't let your feeling gain the upper hand over you.
دیدگاه
٠

در چنبرۀ احساسات گرفتار نشو.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Our team gained / had the upper hand in the second half.
دیدگاه
٠

در نیمۀ دوم بازی، تیم ما پیش افتاد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They were made the scapegoats for the misfire of the program.
دیدگاه
٠

آنها سپر بلای شکست برنامه شدند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The effects of inorganic additives on the misfire properties of ammonium nitrate were investigated.
دیدگاه
٠

تاثیرات حاصل از افزودنی های غیرآلی بر خاصیت انفجاری آمونیوم نیترات، بررسی شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I was worried that the plan might misfire.
دیدگاه
٠

دلواپس شکست احتمالی طرح بودم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The boy's death was the result of a practical joke that misfired.
دیدگاه
٠

مرگ پسر ناشی از شوخی و مسخرگی بود که هیچ کسی را هم نخنداند. ( misfire a joke= هیچ کسی نخندیدن به شوخی )

تاریخ
١ سال پیش
متن
They have arrived at some erroneous conclusions.
دیدگاه
٠

نتیجه گیری های آنها پر از اشتباه و نادرست بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I like a film to be uplifting.
دیدگاه
٠

دوستدار فیلم های روحیه دهنده و شوق انگیز هستم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
For me it was a marvellously uplifting performance/experience.
دیدگاه
٠

من این اجرا و تجربه را بسیار دلگرم کننده و نشاط بخش یافتم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A military junta took control of the country.
دیدگاه
٠

دولتی نظامی اداره امور کشور را برعهده گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The terrorists out there use every nugget of information to help develop their master plan.
دیدگاه
٠

تروریست هایی که آنجا هستند، از هر گونه اطلاعات باارزش تاثیرگذار بر گسترش نقشۀ اصلی خود، بهره می گیرند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It took months to extract that nugget of information from them.
دیدگاه
٠

استخراج اطلاعات با ارزش از آنها، ماه ها زمان برد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The article presents a somewhat lopsided view of events.
دیدگاه
٠

نگاهی که این مقاله به رخدادها دارد، همه جانبه نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I was only warning you fair and square.
دیدگاه
٠

من صرفا صادقانه و بی ریا به شما توصیه کردم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I hit the target fair and square.
دیدگاه
٠

درست به هدف زدم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
But she loved him fair and square.
دیدگاه
٠

عشقش به او بی شیله پیله بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I hit him fair and square on the nose.
دیدگاه
٠

مستقیم به بینیش زدم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He hit me fair and square on the nose.
دیدگاه
٠

مستقیم به بینیم زد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We won the election fair and square.
دیدگاه
٠

صادقانه انتخابات را بردیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I told him fair and square to pack his bags.
دیدگاه
٠

یکراست بهش گفتم بار و بندیلش را ببندد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It was a good exchange, fair and square.
دیدگاه
١

معاوضۀ خوبی بود، بی شیله پیله و سرراست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We won the match fair and square.
دیدگاه
٠

مسابقه را صادقانه بردیم

تاریخ
١ سال پیش
متن
So, without more ado, let me introduce tonight's guests.
دیدگاه
٠

هیاهو راه انداختن دربارۀ چیزی

تاریخ
١ سال پیش
متن
My sister always makes much ado about nothing.
دیدگاه
٠

خواهرم همیشه از کاه ، کوه میسازه!

تاریخ
١ سال پیش
متن
It was all much ado about nothing.
دیدگاه
٠

این همه داد و قال سر هیچ.

تاریخ
١ سال پیش
متن
So without further ado, I'll now ask Mr Davis to open the debate.
دیدگاه
١

بدون فوت وقت از آقای دیویس خواهش می کنم بحث را شروع کنند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Without more/much/further ado, we set off.
دیدگاه
٠

فورا رهسپار شدیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Speak up. Don't mumble!
دیدگاه

اینقدر من من نکن، واضح و شمرده بگو!

تاریخ
١ سال پیش
متن
He spoke in a low mumble, as if to himself.
دیدگاه
٠

چنان آرام زیرلبی حرف میزد که انگار داره با خودش صحبت میکنه.

تاریخ
١ سال پیش
متن
John is such a windbag . He can talk for hours at a time without saying anything.
دیدگاه
٠

جان واقعادر روده درازی نظیر نداره، میتونه یکریز و بی وقفه آسمان و زمین را به هم ببافه

تاریخ
١ سال پیش
متن
You poor guy! Everyone knows he's a real windbag.
دیدگاه
٠

بیچاره مگه نمیدونی که اون یک وراج تمام عیاره!

تاریخ
١ سال پیش
متن
After all, they don't call you old windbag for nothing!
دیدگاه
٠

بیخود نیست که بهت میگن پرچونۀ کهنه کار!

تاریخ
١ سال پیش
متن
They gaily went on talking after the film had started.
دیدگاه
٠

پس از شروع فیلم، با بی خیالی و بی توجهی صحبتهایشان را ادامه دادند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The World War Ⅱ provided the backdrop for the film.
دیدگاه
١

متن فیلم از وقایع جنگ جهانی دوم گرفته شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Pack it in. Stop being spiteful.
دیدگاه
٠

بس کن! اینقدر کینه توز مباش.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It was very spiteful of her to do that.
دیدگاه
٠

این کار او از روی بدجنسی و عداوت بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The singer earns a colossal amount of money.
دیدگاه
٠

این خواننده پول پارو می کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
In the centre of the hall stood a colossal wooden statue, decorated in ivory and gold.
دیدگاه
٠

مجسمه چوبی بسیار بزرگی که مزین به طلا و عاج بود، در وسط تالار قرار داشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There has been a colossal waste of public money.
دیدگاه
١

مبالغ هنگفتی از جیب عموم به هدر رفته است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A handful of common sense is worth bushel of learning.
دیدگاه
٠

اندکی عقل و شعور و معرفت می ارزد به انبوهی از معلومات.

تاریخ
١ سال پیش
متن
As darkness approached, the swarms of children playing in the park dwindled to a handful.
دیدگاه
٠

همین که تاریکی فرارسید، از خیل کودکانی که داشتند در پارک بازی می کردند، چندتایی بیش نماند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The last point is particularly pertinent to today's discussion.
دیدگاه
١

آخرین نکته ای که عنوان شد، ارتباط کاملی با بحث امروز دارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They didn't take his hairsplitting seriously.
دیدگاه
٠

از دید آنها ملانقطی شدن او، فاقد هر گونه اهمیت بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It is this kind of hair-splitting that gives politics a bad name.
دیدگاه
٠

این گونه مته به خشخاش گذاشتن هاست که سبب بدنامی سیاست می شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
These ideas have always been central to Western culture.
دیدگاه
٠

این اندیشه ها همواره در فرهنگ های غربی با اهمیت بوده اند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Judges are advised to show greater leniency towards first - time offenders.
دیدگاه
٠

از قضات خواسته می شود با مجرمان فاقد سوء پیشینه قبلی، با تساهل برخورد کنند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She begged for leniency for her son.
دیدگاه
٠

او برای پسرش شفاعت طلبید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Our team's failure is very exasperating.
دیدگاه
٠

شکست تیم مان خیلی زجرآور ه.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Hardie could be exasperating to his colleagues.
دیدگاه
٠

هاردی می توانست همکارانش را ذله کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It's so exasperating when he won't listen to a word that I say.
دیدگاه
٠

با بی توجهی به حرفهایم، کفرم را درمیآورد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was a political gadfly, turning up at city council meetings and complaining about the waste of taxpayers' money.
دیدگاه
٠

فرد عیبجویی بود که موضوعات سیاسی را دست مایۀ ایرادگیری هایش قرار می داد. سر و کله اش در نشست های شورای شهر پیدا می شد و از هدررفت درآمدهای ناشی از ما ...

تاریخ
١ سال پیش
متن
I was not averse to fighting with any boy who challenged me.
دیدگاه
٠

ابائی نداشتم با پسرهایی که مرا به چالش می کشیدند، مبارزه کنم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A large pot-bellied stove dominates the room.
دیدگاه
٠

بخاری خمره ای شکلِ بزرگ، حجم زیادی از اتاق را اشغال کرده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Who's that potbellied man sitting over there?
دیدگاه
٠

آن آقایی که شکمی قلنبه دارد و آنجا نشسته است، کیست؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
In the United States, a complex wrangle is taking place over a range of possible standards.
دیدگاه
٠

در ایالات متحده راجع به گروهی از استانداردهای احتمالی، جر و بحث زیادی انجام می شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The daughter of an itinerant farm worker, Ward now rubs shoulders with the rich, famous and glamorous.
دیدگاه
٠

وارد ( Ward ) که فرزند کارگر سیار مزارع بود، هم اینک دمخور طبقات ثروتمند و صاحب نام و صاحب جلال است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She's married to a man a good deal older than herself.
دیدگاه
٠

همسر او به مراتب بزرگتر از اوست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He knew a good deal more than I did.
دیدگاه
١

او به مراتب بیشتر از من می دانست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The present whereabouts of the manuscript is unknown.
دیدگاه
٠

محل کنونی نسخۀ خطی نامشخص است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
WORD OF THE DAY - repudiate : to reject ; to deny. The gangsters repudiated all accusations of unlawful activity.
دیدگاه
٠

تبه کاران از قبول تمامی اتهامات مرتبط با فعالیت های غیرقانونی ، امتناع ورزیدند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
For we repudiate war and violence.
دیدگاه
٠

ما با خشونت و جنگ سر سازگاری نداریم ( با خشونت و جنگ مخالف هستیم )

تاریخ
١ سال پیش
متن
They consulted the oracle at Delphi.
دیدگاه
٠

آنها در معبد دلفی با کاهن غیبگو مشورت کردند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Professor Ross is regarded as the oracle on eating disorders.
دیدگاه
٠

پروفسور راس در مورد اختلالات ناشی از تغذیه، آدم بسیار مطلع و صاحب نظری هست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
My sister's the oracle on beauty matters.
دیدگاه
٠

در موارد مرتبط با زیبایی، خواهرم عقل کل هست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Don't worry; no-one is going to check up on you.
دیدگاه
٠

جایی برای نگرانی تان نیست، قرار نیست کسی جاسوسیتان را بکند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I went to the library to check up on a few things.
دیدگاه
٠

برای تحقیق دربارۀ موضوعاتی به کتابخانه رفتم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She loves soppy love stories, old films, that sort of thing.
دیدگاه
٠

او دلبستۀ داستان های رومانتیک، فیلم های قدیمی و این جورچیزهاست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She's soppy about dogs.
دیدگاه
٠

او کشته و مردۀ سگ هاست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Some people are really soppy about their pets.
دیدگاه
٠

بعضی ها کلا کشته و مردۀ حیوانات خانگیشون هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
'She's just a soppy girl,' said her youngest brother.
دیدگاه
٠

"دختری احساساتی" تعبیر کوچکترین برادرش از او.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The barb of his wit made us wince.
دیدگاه
٠

شوخی های نیشدارش حسابی حالمان را گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The barb stung her exactly the way he hoped it would.
دیدگاه
٠

سخنان نیش دار او دقیقا همان طور که انتظارش را داشت، موجب عذاب آن خانم شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He had a good rummage inside the sofa.
دیدگاه
١

داخل کاناپه را حسابی گشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Don't sneak up on me like that! You gave me quite a shock!
دیدگاه
٠

دیگه این طوری پِخ نکن! زهره ام ترکید!

تاریخ
١ سال پیش
متن
I ask as I splutter into a tissue.
دیدگاه
٠

در همان حال که درون دستمال کاغذی تف می کنم، می پرسم

تاریخ
١ سال پیش
متن
The whisky made her cough and splutter.
دیدگاه
٠

سرفه و تف پراندن او ناشی از خوردن ویسکیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Her faith in God is unshakable.
دیدگاه
٠

ایمان خلل ناپذیری به خدا دارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Their lives are a far cry from his own poor childhood.
دیدگاه
٠

زندگی امروز آنها کجا و زندگی فقیرانه کودکیشان کجا ( خیلی با هم تفاوت دارند ) .

تاریخ
١ سال پیش
متن
We lead such a humdrum life/existence.
دیدگاه
٠

همش همین یک زندگی ملال آور، یکنواخت و کسل کننده

تاریخ
١ سال پیش
متن
She was now ready to embark on her journey of adventure.
دیدگاه
٠

برای مبادرت به سفر ماجراجویانه اش آماده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The country roads are quite perilous.
دیدگاه
٠

راه های روستایی نسبتا پرمخاطره است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We will contact your former employer as a matter of course.
دیدگاه
٠

ما طبق روال همیشگی خود با کارفرمای پیشین شما تماس خواهیم گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His statement threw the court into turmoil.
دیدگاه
٠

در پی اظهاراتش، در دادگاه بلوایی به پا شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
My emotional turmoil had drained me.
دیدگاه
٠

ناراحتی های عاطفی توش و توانی برام باقی نگذاشته است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The whole region is in turmoil.
دیدگاه
٠

ناآرامی بر همه منطقه حاکم است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The country is in a state of political turmoil.
دیدگاه
٠

ناآرامی های سیاسی کشور را دربرگرفته است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Oh drat! I've lost her telephone number!
دیدگاه
٠

لعنت بر شیطان! شماره تلفنش را گم کرده ام.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Drat! I forgot my key.
دیدگاه
٠

لعنت بر شیطان! یادم رفت کلیدم را بردارم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He's one of those sleek businessman types.
دیدگاه
٠

او از آن بازرگان های خوش سر و وضع هست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The cat had sleek fur.
دیدگاه
١

گربه موهایی براق داشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She had long flaxen hair and big, round blue eyes.
دیدگاه
٠

چشمهایش بزرگ و گرد و آبی رنگ بود وموهایش بلندو بور

تاریخ
١ سال پیش
متن
Should we bring back the birch as a punishment?
دیدگاه
٠

آیا باید ترکه زدن ( تنبیه بدنی ) دوباره باب شود؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
It's becoming increasingly difficult to acquire academic tenure .
دیدگاه
٠

کسب حق استادی دائمی در دانشگاه ها هر روز بیش از روز قبل دشوارتر می شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He has an inflated sense of his own importance.
دیدگاه
٠

او تصور و احساس کاذبی از مهم بودن دارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The talks became increasingly bitter and rancorous.
دیدگاه
٠

گفت و گوها با طور فزاینده ای لب ریز از بغض و کین، پر از خصومت و به شدت تلخ و قهرآمیز بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
In many countries education is still the prerogative of the rich.
دیدگاه
٠

هنوز هم در ممالک زیادی، آموزش فقط در اختیار ثروتمندان است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The Prime Minister exercised his prerogative to decide when to call an election.
دیدگاه
١

نخست وزیر از اختیارات ویژۀ خود برای تصمیم گیری در بارۀ زمان انتخابات استفاده کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Education was once the prerogative of the elite.
دیدگاه
٠

در دورانی، آموزش فقط به طبقۀ نخبگان تعلق داشت ( حق انحصاری آنها بود، سایر طبقات از آن محروم بودند ) .

تاریخ
١ سال پیش
متن
It is the Prime Minister's prerogative to decide when to call an election.
دیدگاه
٠

تصمیم گیری در خصوص اعلام انتخابات جزو قدرت و اختیارات ویژۀ نخست وزیر است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It is a mark of depravity to make a mock of good advice and kind rebuke.
دیدگاه
١

به سخره گرفتن اندرزهای مشفقانه و سرزنش های ملایم نشان از کژفهمی دارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Deliveries of goods are erratic.
دیدگاه

اجناس روی نظم و قاعده تحویل داده نمی شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Your work is always erratic.
دیدگاه
٠

کارتون همیشه درهم برهم و بی نظم است

تاریخ
١ سال پیش
متن
Mary is a gifted but erratic player .
دیدگاه

مری با وجود تیزهوش بودن، در مقام بازیکن، بسیار دمدمی و بی نظم است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The young man worked hard in emulation of his famous father.
دیدگاه
٠

مرد جوان از روی چشم و همچشمی با پدر پرآوازه اش، حسابی کار کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She worked hard in emulation of her elder sister.
دیدگاه
٠

او از روی چشم و همچشمی با خواهر بزرگترش، حسابی کار کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
And the emulation experiments show that this method is valid and practicable.
دیدگاه
٠

معتبر و کاربردپذیربودن این روش، در پی انجام آزمون های شبیه سازی، آشکار شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Manufacturing failed to compensate for the losses, even if a cultural efflorescence led by the Beatles accompanied the economic woes.
دیدگاه
٠

گرچه شکوفایی فرهنگی منبعث از گروه بیتل ها، همپای گیر و گرفت های اقتصادی شد، تولیدکنندگان از عهدۀ جبران خسارت ها بر نیامدند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The period of literary and artistic efflorescence has come.
دیدگاه
٠

در روزگار شکوفایی ادبیات و هنر هستیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
This efflorescence was undoubtedly linked to general progress throughout the Far East.
دیدگاه
٠

پیشرفت هایی که در سرتاسر خاور دور به عمل آمد، بی تردید در این شکوفایی سهیم بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He spoke with menace.
دیدگاه
٠

صحبت هایش تهدیدآمیز بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There was menace in his voice.
دیدگاه
٠

صدایش تهدیدآمیز بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
In my view you are a menace to the public.
دیدگاه
٠

من بر این باورم که شما مایۀ دردسر و آزار برای عموم هستید

تاریخ
١ سال پیش
متن
Drunk drivers are a menace to everyone.
دیدگاه
٢

رانندگان مست مایۀ دردسر و خطر برای همگان هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We need someone with enterprise and imagination to design a marketing strategy.
دیدگاه
٠

به منظور طرح ریزی راهبرد بازاریابی، به فردی با روحیۀ ابداع و خوش فکر و برخوردار از قوۀ تخیل نیاز داریم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
State bureaucracies can tend to stifle enterprise and initiative.
دیدگاه
٠

دیوان سالاری ها موجب خفه شدن ابتکار عمل و روحیۀ ابداع در نطفه می شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The programme is a joint enterprise with the London Business School.
دیدگاه
٠

آموزشکدۀ کسب و کار لندن در این برنامه سرمایه گذاری کرده است

تاریخ
١ سال پیش
متن
They are determined to carry forward the enterprise.
دیدگاه
١

آنها عزمشان را دربارۀ پیش بردن امور موسسه جزم کرده اند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Don't forget this is a commercial enterprise - we're here to make money.
دیدگاه
٠

چیزی که نباید فراموش کرد این است که ما بنگاه اقتصادی هستیم و هدفمان درآمدزایی است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Tonight Villiers faces the most redoubtable opponent of his boxing career.
دیدگاه
٠

در مسابقۀ بوکسی که امشب برگزار خواهد شد، ویلیرز با قدرترین حریف عمر حرفه ای خود مبارزه خواهد کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She gave an exuberant performance.
دیدگاه
٠

نقشش را پرنشاط ایفا کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He has embedded his name in the minds of millions of people.
دیدگاه
٠

نامش در اذهان میلیون ها نفر حک شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
That happy day will be for ever embedded in my memory.
دیدگاه
٠

خاطرۀ آن روز فرحناک برای همیشه در ذهنم حک خواهد شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A love of colour is embedded in all of his paintings.
دیدگاه
٠

در تمامی آثار نقاشی او، عشق به رنگ حک شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She embedded the bulbs in a box of sand.
دیدگاه
٠

پیازهای گل را درون جعبه ای پر از شن نشاند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A piece of glass was embedded in her hand.
دیدگاه
٠

خرده شیشه در دستش فرو رفته بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
These ideas are deeply embedded in our culture.
دیدگاه
٠

این باورها در فرهنگمان عجین شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She treated him abominably.
دیدگاه
٠

بدجوری با او تا کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He behaved abominably towards her.
دیدگاه
٠

رفتاری که با او داشت بسیار شرم آور بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I was abominably ill-mannered, and I apologize.
دیدگاه
٠

بدجوری خارج از نزاکت رفتار کردم، پوزش می طلبم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She is unsparing in her criticism.
دیدگاه
٠

او صریح و بی گذشت، انتقاد می کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The harangue is very serious.
دیدگاه
٠

این سخنرانی غرا خیلی خطیر و جدیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We had to listen to a long harangue about our own shortcomings.
دیدگاه
٠

به اجبار مدتی طولانی به داد و بیداد دربارۀ نقاط ضعف و عیب هایمان گوش دادیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The team were given the usual half-time harangue by their manager.
دیدگاه
١

مدیر تیم طبق روال در نیمه وقت کلی رجز خواند .

تاریخ
١ سال پیش
متن
This would have been considered unthinkable only a decade ago.
دیدگاه
٠

این امر، یک دهۀ پیش باورنکردنی به نظر می رسید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It would be unthinkable to ask him to do that.
دیدگاه
٠

واداشتن او به انجام آن کار، تصورش هم ناممکن است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The policy has been widely condemned from the pulpit .
دیدگاه
٠

روحانیت سیاست مذکور را به شدت محکوم کرده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Such a remark is unworthy of notice.
دیدگاه
٠

چنین بیاناتی در خور ملاحظه و توجه نیست

تاریخ
١ سال پیش
متن
Such opinions are unworthy of educated people.
دیدگاه
٠

نظرها و دیدگاه هایی این چنینی، دون شان باسوادان است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A person who cheats is an unworthy winner.
دیدگاه
٠

متقلب برنده ای بی قابلیت و بی لیاقت است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She showed total indifference to his fate.
دیدگاه
٠

او ذره ای اعتنا به سرنوشت آن فرد نکرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The clergyman has been beneficed in that cathedral.
دیدگاه
٠

روحانی مذکور مسئولیت دریافت درآمد موقوفات آن کلیسا را بر عهده دارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The high rate of absenteeism is costing the company a lot of money.
دیدگاه
١

میزان بالای غیبت های پیاپی، بار مالی زیادی بر شرکت دارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Poor timekeeping and absenteeism will not be tolerated.
دیدگاه
١

با از کارگریزی و عدم رعایت دقیق ساعات حضور، مدارا نخواهد شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There were strict sanctions against absenteeism.
دیدگاه
١

تنبیه ها و مجازات سخت گیرانه در برابرا از کارگریزی وضع شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Absenteeism is a problem in some industries.
دیدگاه
١

برخی از صنایع با معضل کارگریزی مواجه هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Indulgence in smoking can seriously harm your health.
دیدگاه
٠

کنار نگذاشتن سیگار به شدت برای سلامتی شما زیانبار است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A cigar after dinner is my only indulgence.
دیدگاه

تنها ناپرهیزی ام کشیدن سیگاری پس از صرف شام است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Farmers come to Seoul to peddle rice.
دیدگاه
٠

کشاورزان برای دست فروشی کردن برنج به سئول می آیند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The man loves to peddle gossip all over the office.
دیدگاه
١

شیفته شایعه پراکنی در کل اداره است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We'd better not alienate ourselves from the colleagues.
دیدگاه
٠

بهتر است کاری نکنیم که همکارانمان از ما دور شوند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Don't alienate yourself from the masses.
دیدگاه
٠

موجبات بیزاری توده ها را از خودتان فراهم نکنید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was saved from the gallows by a lastminute reprieve.
دیدگاه
٠

چیزی به اعدامش نمانده بود که حکم آن لغو شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Lying is the first step to the gallows.
دیدگاه
٠

اولین گام منتهی به چوبۀ دار، دروغگویی است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His actions only deepened the rift between himself and the majority of Congress.
دیدگاه
١

اقداماتش فقط به افزایش اختلافش با اکثریت اعضای کنگره انجامید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Don't trample on the flowers!
دیدگاه
٠

روی گل ها راه نروید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Don't trample on the grass.
دیدگاه
٠

روی چمن راه نروید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Mathematics seems to endow one with something like a new sense.
دیدگاه
٠

ریاضیات انگار موهبتی همچون درایتی ویژه به افراد می بخشد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He remained obdurate, refusing to alter his decision.
دیدگاه
٠

با یکدندگی تمام، از تصمیم خود منصرف نشد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They argued, but he remained obdurate.
دیدگاه
٠

با وجود استدلال آنها، او ذره ای انعطاف نشان نداد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Its tone is playful and frivolous but it makes some valid criticisms.
دیدگاه
٠

انتقادهای او ظاهری سبک، اما باطنی عمیق دارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Jack assured himself that they did as they were told.
دیدگاه

جک خاطرجمع بود که آنها مطابق آنچه گفته شده است، عمل کردند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The makers of the product assured us that there had been no sacrifice of quality.
دیدگاه
١

تولیدکنندگان محصول این اطمینان را به ما دادند که وجوه کیفی محصول زیرپا گذاشته نشده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We assured him of our support.
دیدگاه
٠

به او اطمینان دادیم که حمایتش خواهیم کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I think this government operates on the basis of expediency, not of principle.
دیدگاه
٠

ضوابط اخلاقی محلی از اعراب در این دولت ندارد. اقدامات براساس مصلحت اندیشی صورت می گیرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They put short-term expediency and selfish interest before the application of high principles.
دیدگاه
٠

آنها ضوابط اخلاقی متعالی را در پای مصلحت های کوتاه مدت و منافع خودخواهانه قربانی کردند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Theirs was a relationship based upon expediency and convenience, not one of compatibility and mutual support.
دیدگاه
٠

سنگ بنای رابطۀ آنها مصلحت اندیشی و راحت طلبی بود نه پشتبانی متقابل و سازگاری.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The government is torn between principle and expediency.
دیدگاه
٠

کشاکش بین مصلحت و ضوابط اخلاقی ، دولت را داغون کرده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He acted out of expediency, not principle.
دیدگاه
١

اقدام او از سر مصلحت بود نه ضوابط.

تاریخ
١ سال پیش
متن
After hours of questioning, the prisoner coughed up and admitted that he had stolen the jewels.
دیدگاه
٠

زندانی پس از بازجویی های طولانی مدت، به حرف آمد و سرقت جواهرات را به گردن گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The sky was jeweled with stars.
دیدگاه
٠

ستارگان همچون جواهر در سینه آسمان می درخشیدند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
If a jewel falls into the mire, it remains as precious as before; and though dust should ascend to heaven, its former worthlessness will not be altered.
دیدگاه
٠

سقوط جواهر در منجلاب از ارزش ذاتی آن نمی کاهد، همین طور صعود گردوغبار هم به آسمان، جایگاه آن را بلندمرتبه نمی سازد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Virtue is a jewel of great price.
دیدگاه
٠

فضیلت جواهری است گرانبها

تاریخ
١ سال پیش
متن
I've never heard anyone so inept at making speeches.
دیدگاه
٠

سخنرانی چنین ناشیانه نوبر است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was always rather inept at sport.
دیدگاه
٠

ناکارآمدیش در ورزش همیشه عیان بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was criticized for his inept handling of the problem.
دیدگاه

رفع و رجوع نامناسب مشکل، انتقاد از او را برانگیخت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She discovered a web of intrigue in the company.
دیدگاه
١

او متوجه تبانی و زدوبندهای وسیع در شرکت شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
On average women outlive men by more than six and a half years.
دیدگاه
١

میانگین عمر زنان، شش و نیم سال بیشتر از میانگین عمر مردان است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He will not outlive this night.
دیدگاه
٠

امشب، آخرین شب اوست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
In the aggregate, women outlive men by 7 or more years.
دیدگاه
٠

به طور کلی عمر زنان هفت سال ( و بیشتر ) از عمر مردان است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Most of the cash went on supporting his opulent lifestyle.
دیدگاه
١

سبک زندگی تجملیش، نقدینگیش را بلعید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
In the heady days of their youth, they thought anything was possible.
دیدگاه
٠

آنها در ایام پرهیجان شباب، هر چیزی را دست یافتنی می دانستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The ambition of those heady days had ended in tragedy, of course.
دیدگاه
٠

سرانجام بلندپروازی های آن ایام پرالتهاب و پرهیجان، البته شوربختی و مصیبت بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The air was heady with the perfume from roses.
دیدگاه
٠

گلهای رز عطرآگین، فضا را حسابی سکرآور کرده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The meeting left me feeling completely frazzled.
دیدگاه
٠

گردهمایی اعصابم را حسابی داغون کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They finally arrived home, hot and frazzled.
دیدگاه
٠

خسته و له ولورده بالاخره به خانه رسیدند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
All Christendom makes merry at Christmas.
دیدگاه
٠

در کریسمس کل مسیحیان عالم به رقص و پایکوبی می پردازند و جشن می گیرند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Involvement with terrorist groups brought the political party into disrepute.
دیدگاه
٠

این حزب سیاسی در پی ارتباط با گروه های تروریستی، شهرت و اعتبارش را از دست داد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Such people bring our profession into disrepute.
دیدگاه
٠

افرادی این چنینی موجب بدنامی حرفۀ ما می شوند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
This theory fell into disrepute in the fifties.
دیدگاه
٠

اعتبار این نظریه در دهۀ پنجاه از بین رفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The old system had fallen into disrepute.
دیدگاه
٠

نظام قدیمی دچار سؤشهرت شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The news has been greeted with dismay by local business leaders.
دیدگاه
٠

اخبار مذکور، موجب یاٌس و هراس رهبران کسب و کارهای محلی شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Local councillors have reacted with dismay and indignation.
دیدگاه
٠

واکنش مشاوران محلی تواٌم با دلهره و انزجار بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was insatiably avaricious the more he got, the more he wanted to have.
دیدگاه
٠

حرص او تمامی نداشت، هر قدر بیشتر به دست می آورد دلش بیشتر از آن میخواست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
These priests are all thus, greedy and avaricious.
دیدگاه
٠

این کشیشان همگی مال پرست و طمع کار هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She is an avaricious person and seldom helps others.
دیدگاه
٠

او فردی است ناخن خشک و کمتر دست یاری می گیرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
To an avaricious father, a prodigal son.
دیدگاه
٠

پسری ولخرج و اسراف کار از پدری خسیس و مال پرست

تاریخ
١ سال پیش
متن
It's not the Agriculture Ministry but the avaricious enterprises that should be responsible for the accident.
دیدگاه
٠

در قبال حادثۀ رخ داده، مقصر وزارت کشاورزی نیست، شرکت های مال اندوز و آزمند بایستی پاسخگو باشند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Readers whose stomachs are turned will not partake of any food for thought.
دیدگاه
٠

خوانندگان دلزده شده، دیگر دنبال هیچ خوراک فکری نخواهند بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The chance to partake in such a great historic movement doesn't come every day.
دیدگاه
٠

فرصت مشارکت در چنین جنبش تاریخی شکوهمندی همیشه پیش نمی آید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Would you care to partake of a little wine with us?
دیدگاه
٠

با جرعه ای شراب چطورید؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
They invited us to partake of their simple meal.
دیدگاه
٠

آنها ما را به تناول غذای ساده شان، دعوت کردند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His belief in liberty was the mainspring of his fight against slavery.
دیدگاه
٠

انگیزه اصلی مبارزۀ او با برده داری ، از ایمان و باوری که به آزادی داشت، سرچشمه می گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The mainspring makes the watch motion.
دیدگاه
٠

حرکت ساعت با کمک شاه فنر، ممکن می شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Her jealousy is the mainspring of the novel's plot.
دیدگاه
٠

مضمون اصلی پی رنگ رمان، حسادت اوست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They always acquit themselves of their duty very well.
دیدگاه
١

آنها همیشه به خوبی از عهدۀ وظایف خود بر می آیند. ( acquit oneself یعنی از عهده برآمدن )

تاریخ
١ سال پیش
متن
He composed a lament to the dead soldier.
دیدگاه
١

آهنگ عزایی برای مرگ سرباز تصنیف کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Ken began to lament the death of his only son.
دیدگاه
٢

از مرگ تنها پسرش ناله سر داد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Bureaucracy can entangle ventures for months.
دیدگاه
٠

کاغذبازی می تواند ماه ها سرمایه گذاری ها را دچار مخمصه سازد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It was just a ruse to get what I wanted!
دیدگاه
٠

همش فقط کلکی بود که برای تصاحب آنچه خواهانش بودم، سوار کردم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The children thought of a clever ruse to get their mother to leave the house so they could get ready for her surprise.
دیدگاه
٠

بچه ها برای اینکه بتوانند همه چیز را مهیا و مادرشان را غافلگیر کنند، کلک هوشمندانه ای سوار کردند تا او خانه را ترک کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Parallel lines are, by definition, lines on the same plane that never join.
دیدگاه
١

بنا به تعریف، خطوط موازی، خطوط واقع در صفحه همسانی هستند که هم دیگر را قطع نمی کنند .

تاریخ
١ سال پیش
متن
No one can parallel him in Math.
دیدگاه
٢

او در ریاضیات نظیری ندارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The road runs parallel with the railway.
دیدگاه
٠

جاده در امتداد راه آهن است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It's a ghastly murder I ever heard.
دیدگاه
٠

دلخراش ترین کشتاری است که در عمر م شنیده ام.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We had a ghastly holiday; it rained all the time.
دیدگاه
٠

بارش بی وقفه، تعطیلاتمان را خراب کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Today's newspaper gives all the ghastly details of the murder.
دیدگاه
٠

همۀ جزئیات این آدم کشی دلخراش در روزنامه امروز آورده شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Sending a guest away with no food is sacrilege to my mother.
دیدگاه
٠

راهی کردن مهمان بدون غذادادن از نظر مادرم حرمت شکنی و بی احترامی است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
"Maybe this is a good omen," said Jill, seeing a blue sky for the first time in weeks.
دیدگاه
١

جیل مشاهده آسمان آبی را که در طول این چند هفته اثری از آن نبود، به فال نیک گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was anxious to preserve his reputation.
دیدگاه
١

نگران حفظ حیثیت خود بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We had a very anxious time until we knew that they were safe.
دیدگاه
٠

دلواپسی مان تمامی نداشت تا اینکه خبردار شدیم آنها محفوظ و در امان هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I had a quick scout around the house to check everything was okay.
دیدگاه
٠

برای حصول اطمینان از مناسب بودن اوضاع، همه جای خانه را زیرپا گذاشتم. ( scout around یعنی گشتن، جست و جو کردن، همه جا را زیر پا گذاشتن )

تاریخ
١ سال پیش
متن
She used to scout when she was a child.
دیدگاه
٠

در اوان کودکی، در پی کشف هر چیزی بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He is full of guile.
دیدگاه
١

دغلبازی او حد و مرزی ندارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
By guile and skill, they managed to escape.
دیدگاه
١

با ترفند و شگرد توانستند فرار کنند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He knew no guile; upon his lips were kinds words only.
دیدگاه
١

اصلا اهل دوز و کلک نبود، کلام مهربار از دهانش می تراوید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I love children's innocence and lack of guile.
دیدگاه
٠

شیفتۀ بی آلایشی و معصومیت کودکان هستم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
George was a man completely lacking in guile.
دیدگاه
٠

جورج اصلا اهل حقه بازی نبود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
With a little guile she might get what she wanted.
دیدگاه
٠

با کمی حقه بازی می توانست آن چه را میخواست به دست آورد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Actually, neither stratagem is likely to do much.
دیدگاه
٠

هیچکدام از این ترفندها، در عمل کارساز نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The climax of the book happens in Egypt.
دیدگاه
٠

پرهیجان ترین رویداد این کتاب در مصر اتفاق می افتد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
For Pritchard, reaching an Olympics was the climax of her career.
دیدگاه
٠

اوج دوران حرفه ای پریچارد، حضور در مسابقات المپیک بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He's a tricky fellow to do business with.
دیدگاه
٠

او پر نیرنگ تر از آن است که بتوان باهاش معامله کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The basic theme of these stories never varies.
دیدگاه
٠

درون مایه همه این داستان ها، یکسان است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The book's theme is the conflict between love and duty.
دیدگاه
٠

تعارض بین عشق و وظیفه، درون مایۀ این کتاب است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There is not a vestige of truth in the report.
دیدگاه
٠

دریغ از ذره ای حقیقت در این گزارش.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There is now no vestige of hope that the missing children will be found alive.
دیدگاه
٠

ذره ای امید به زنده ماندن کودکان مفقود، وجود ندارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
But they stayed to erase every vestige of paganism.
دیدگاه
٠

برای زدودن بقایای بت پرستی ، محل را ترک نکردند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Marks was not shown even a vestige of pity.
دیدگاه
٠

کمترین نشانی از دلسوزی در چهره مارکس مشاهده نشد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The metal ions are ubiquity in organisms and play key roles in them.
دیدگاه
٠

یون های فلزی که به وفور در موجوادت زنده یافت می شوند حائز نقش های حیاتی در آنها هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The report was marred by a mass of superfluous detail.
دیدگاه
١

انبوهه ای از جزئیات نالازم ، گزارش مذکور را بی اعتبار کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Parents will become superfluous, the robots will nurse and play with children.
دیدگاه
١

با آمدن ربات هایی با قابلیت پرستاری از کودکان و بازی با آنها، نیازی به والدین نخواهد بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We're cutting out superfluous layers of managers.
دیدگاه
١

در حال کاهش لایه ها و سطوح نالازم مدیریتی هستیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She's quite junior in the organization.
دیدگاه
٠

او کارمندی دون پایه در سازمان است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We could give the job to somebody junior.
دیدگاه
٠

این وظیه را می توان به یکی از زیردستان سپرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The river was rising by inches, threatening us.
دیدگاه
٠

بالا آمدن تدریجی آب رودخانه ما را ترساند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She escaped death by inches when the wall fell down.
دیدگاه
٠

با فروریختن دیوار، نزدیک بود جانش را از دست بدهد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The bus missed us by inches .
دیدگاه
٠

نزدیک بود اتوبوس زیرمان بگیرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The car missed us by inches.
دیدگاه
٠

چیزی نمانده بود ماشین به ما بزند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He escaped death by inches when a tree fell on his tent.
دیدگاه
٠

چیزی نمانده بود که با افتادن درخت بر روی چادرش، جانش را از دست بدهد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The car missed me by inches.
دیدگاه
٠

نزدیک بود ماشین زیرم بگیرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They escaped death by inches when the house collapsed.
دیدگاه
٠

درست همان لحظه که خانه فروریخت توانستند بگریزند و از مرگ حتمی نجات یابند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The matter was settled by presidential fiat.
دیدگاه
٠

با امریۀ رئیس جمهور، موضوع فیصله یافت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Complete disarmament was the ultimate goal of the conference.
دیدگاه
٠

هدف اصلی این کنفرانس، خلع سلاح کامل بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The representatives are debating about disarmament.
دیدگاه
٠

موضوع بحث نمایندگان، خلع سلاح است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He miskicked com-pletely as he lost his footing.
دیدگاه
٠

چون تعادلش را از دست داد نتوانست خوب شوت بکند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He lost his footing and slid into the water.
دیدگاه
٠

تعادل خود را از دست داد و داخل آب فرو رفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The army was placed on a war footing .
دیدگاه
٠

ارتش در حالت آماده باش جنگی قرار گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
With one accord, the delegates walked out of the conference.
دیدگاه
٠

نمایندگان همگی سالن کنفرانس را ترک کردند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
This kind of experiment, besides sounding a cautionary note, needs repeating, says Smith.
دیدگاه
٠

از نظر اسمیت، برای این نوع آزمون ها غیر از رعایت نکات احتیاط آمیز، لازم است موضوع تکرار آزمون ها هم مد نظر قرار گیرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
In her conclusion, the author sounds a cautionary note.
دیدگاه
٠

جمع بندی ارائه شده توسط نویسنده حکایت از هشدار دارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
An editorial in The Times sounds a cautionary note.
دیدگاه
٠

سرمقالۀ تایمز حاکی از هشدار است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His comments were uncalled for.
دیدگاه
٠

اظهار نظرش بی مورد بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He tried to stiffen his wavering soldiers.
دیدگاه
٠

می کوشید سربازان سست اراده را سرسخت تر کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
These men are accustomed to physical violence and intimidation.
دیدگاه
٠

برای این افراد قرارگرفتن در معرض تهدید و ارعاب و خشونت های فیزیکی به امری عادی تبدیل شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She had endured years of intimidation and violence.
دیدگاه
٠

سالیان سال خشونت و تهدید و ارعاب را تحمل کرده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The gang silenced witnesses by intimidation.
دیدگاه
١

باند تبهکاران، با تهدید و ارعاب شاهدان را وادار به سکوت کردند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He has a pretentious style of writing, using four very difficult words where one simple one would do.
دیدگاه
٠

سبک نگارش او پرتکلف است، جایی که با یک کلمه ساده می توان مقصود را رساند، او از چهار کلمه بسیار دشوار استفاده می کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It was just an ordinary house-nothing pretentious.
دیدگاه
٠

خانه مذکور ، خانه ای معمولی بدون هرگونه زرق و برق بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Most of the poems were pretentious dross.
دیدگاه
٠

اشعار او عمدتا خزعبلاتی پرتکلف است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Steve seemed to acquiesce in the decision.
دیدگاه
٠

ظاهرا استیو به این تصمیم گردن نهاده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The embargo would only hurt innocent civilians.
دیدگاه
٠

غیرنظامیان بی گناه قربانی تحریم می شوند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They decided to lift the embargo.
دیدگاه
٠

در صدد رفع ممنوعیت برآمدند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They have put an embargo on imports of clothing.
دیدگاه
٠

وارادات پوشاک ممنوع شده است

تاریخ
١ سال پیش
متن
Many allies are pushing to lift the embargo.
دیدگاه
٠

گروه های همپیمان زیادی در صدد رفع محدودیت ها هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The food here is atrocious.
دیدگاه
١

غذای اینجا افتضاح است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She speaks French with an atrocious accent.
دیدگاه
١

زبان فرانسه را با لهجه افتضاحی صحبت می کند

تاریخ
١ سال پیش
متن
The weather has been atrocious all week.
دیدگاه
٠

در طول این هفته هوا بسیار بد بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Conditions in the prison were atrocious.
دیدگاه
٠

شرایط زندان افتضاح بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Your frivolity is out of place on such a solemn occasion.
دیدگاه
٠

در چنین مراسمی جدی، خل بازی های شما محلی از اعراب ندارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A wave of frivolity has overtaken the election campaign.
دیدگاه
٠

موجی از یاوه گویی ها در کارزار انتخاباتی بلند شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I don't think such frivolity helps the organization's public image.
دیدگاه
٠

با این کارهای سطحی نمی توان جلوه سازمان را نزد افکار عمومی بهبود بخشید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His frivolity annoys the other people in the office.
دیدگاه
٠

همۀ اداره از کارهای احمقانه و سطحی او به ستوه آمده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There is a serious message at the core of all this frivolity.
دیدگاه
٠

در پس این همه یاوه گویی، پیامی جدی نهفته است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The pear is rotten to the core.
دیدگاه
٠

گلابی کاملا گندیده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The neutrons and protons form the core of the atom.
دیدگاه
٠

هستۀ اتم متشکل از نوترون ها و پروتون هاست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His sole aim is personal aggrandizement.
دیدگاه
٠

تنها هدفش برتری طلبی شخصی است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I had to forgo lunch.
دیدگاه
٠

ناچار شدم از ناهار چشم بپوشم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The economic abyss between developed and undeveloped countries is widening.
دیدگاه
٠

شکاف اقتصادی بین کشورهای توسعه یافته و کشورهای توسعه نیافته در حال گسترش است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His act is too near the knuckle for me.
دیدگاه
٠

اقدام او بسیار اهانت آمیز بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The United States, he said, did not knuckle under to demands.
دیدگاه
٠

او اظهار کرد که ایالات متحده زیر بار مطالبات نخواهد رفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
You're going to have to really knuckle down if you want to pass your exams.
دیدگاه
٠

شرط موفقیت در امتحانات، حسابی کارکردن و سخت زحمت کشیدن است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I decide to knuckle down for an hour and get the job done.
دیدگاه
٠

یک ساعت حسابی جان کندم تا بالاخره کار تمام شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He would not knuckle down under their pressure.
دیدگاه
٠

او نمی تواند تحت فشار خوب کار کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He managed to knuckle down to his lessons long enough to pass his examination.
دیدگاه
٠

با زحمت زیاد و وقت کافی که صرف مطالعۀ دروسش کرده بود، توانست در امتحان قبول شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
What are you two muttering about?
دیدگاه
٠

شما دوتایی، چی دارید با هم پچ پچ می کنید؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
The darkened auditorium was filled with muttering.
دیدگاه
٠

زمزمه ها در سالن تاریک پیچید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He looked at her with a puzzled frown.
دیدگاه
٠

هاج و واج و اخم کنان نگاهی به او انداخت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The ememy was warned to capitulate or face annihilation.
دیدگاه
٠

به دشمن اخطار داده شد، هرگونه مقاومت به قیمت مرگ تمام خواهد شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They were finally forced to capitulate to the terrorists' demands.
دیدگاه
٠

آنها سرانجام به خواسته های تروریست ها تن دادند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Hopes of a peace settlement are beginning to fade.
دیدگاه
٠

هر گونه امید به حصول صلح، دود شد و به هوا رفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The management and unions have reached a settlement over new working conditions.
دیدگاه
٠

اتحادیه ها و مدیر بر سر شرایط کاری جدید موافقت کردند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They were able to achieve a settlement without using military force.
دیدگاه
٠

دستیابی به توافق بدون دخالت نظامیان ممکن شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The guardians of the status quo usually judge them to be beyond the pale.
دیدگاه
٠

از نظر حامیان وضع موجود، آنان از مرحله پرت هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was dissatisfied with the status quo.
دیدگاه
٠

وضعیت موجود مایۀ نارضایتی او بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Certain people always want to maintain the status quo.
دیدگاه
٠

عده ای همیشه خواهان حفظ وضع موجود هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He emphasized the need to maintain the status quo.
دیدگاه
٠

او بر الزام پا بر جا نگاه داشتن وضع موجود مصر بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
You ought to assail all the difficulties that may come your way with great courage.
دیدگاه
٠

باید با شجاعت تمام، هر مشکل پیش رو را از میان بردارید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The opposition's newspapers assail the government each day.
دیدگاه

جراید مخالف موی دماغ دولت شده اند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I pushed the car with a vengeance.
دیدگاه
٠

با تمام نیرو ماشین را هل دادم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
After two days the infection came back with a vengeance.
دیدگاه
٠

عفونت دو روز بعد دوباره با شدت بیشتر ی بروز کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He's been working with a vengeance over the past few weeks to make up for lost time.
دیدگاه
٠

چند هفته ای می شود که با تمام وجود کار می کند تا جبران مافات کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The music started up again with a vengeance.
دیدگاه
٠

موسیقی بار دیگر با شدت و حدت از سر گرفته شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She set to work with a vengeance.
دیدگاه
٠

تصمیم گرفت با تمام نیرو کار کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The current struggles to pin down the mechanisms underlying both ordinary intoxication and alcoholism are driving this point home with a vengeance.
دیدگاه
١

بررسی دقیق سازوکارهای موثر بر استفاده از مشروبات الکلی و اعتیاد به آن، آشکارا نقش خانواده ها را در این میان مشخص کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She's a difficult person to pin down.
دیدگاه
٠

نمی توان سر از کار او درآورد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We can't pin down where the leak came from.
دیدگاه
٢

محل دقیق نشت معلوم نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Today, we no longer gasp when we hear a teenage girl is pregnant or whisper about unmarried couples who live together.
دیدگاه
٠

در این روزگار، ازدواج سفید یا بارداری دختری نوجوان، دیگر مایۀ بهت و حیرت کسی نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
"No!" she managed to gasp.
دیدگاه
٠

بریده بریده گفت: نه

تاریخ
١ سال پیش
متن
The team were at their last gasp.
دیدگاه
٠

تیم کاملا از پا افتاده بود ( رمقی برای تیم نمانده بود )

تاریخ
١ سال پیش
متن
She managed to gasp out her name.
دیدگاه
٠

بریده بریده نامش را گفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The enemy are at their last gasp.
دیدگاه
٠

دشمن در شرف اضمحلال است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She gave a gasp of surprise.
دیدگاه
٠

از تعجب نفسش بند آمد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
An audible gasp went round the court as the jury announced the verdict.
دیدگاه
٠

با اعلام رای هیئت منصفه در دادگاه، نفس ها در سینه ها حبس شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Laugh often, long and loud. Laugh until you gasp for breath.
دیدگاه
٠

تا به نفس نفس افتادن، هر قدر که تونستی با صدای بلند بخند

تاریخ
١ سال پیش
متن
It means that the country still has huge untapped resources.
دیدگاه
٠

به عبارت دیگر، کشور مذکور هنوز هم از منابع بکر وافری برخوردار است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It is a simple matter to manipulate such a situation.
دیدگاه
١

کنترل چنین موقعیتی، کار چندان شاقی نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Chimps are able to manipulate objects with a high degree of precision.
دیدگاه
١

دقت شمپانزه ها در استفاده درست از اشیا بسیار بالاست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She knows how to manipulate the audience.
دیدگاه
٠

خوب بلد است مخاطبان را دست بیندازد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Primitive man quickly learned how to manipulate tools.
دیدگاه

دیری نپایید که انسان های نخستین توانستند به خوبی از ایزارها استفاده کنند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
As a politician, he knows how to manipulate public opinion.
دیدگاه
٠

در مقام سیاستمدار ، افکار عمومی را ماهرانه به بازی می گیرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The rules are elastic.
دیدگاه
٠

مقررات کشدار هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The new library building is an atrocity.
دیدگاه
٠

ساختمان جدید کتابخانه افتضاح بزرگی است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I think I overrated him; he can't handle a senior job.
دیدگاه
٢

ارزیابی من از توانمندی او غلوآمیز بوده است، او از تصدی پست رده بالا عاجز است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Civilian targets were bombed in reprisal.
دیدگاه
٠

بمباران اهداف غیرنظامی به تلافی انجام شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They didn't tell the police for fear of reprisal .
دیدگاه
٠

ترس از انتقام جویی مانع شد چیزی به پلیس بگویند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The emperor issued an edict forbidding anyone to leave the city.
دیدگاه
٠

طبق فرمان امپراطوری، هیچ کس حق نداشت از شهر خارج شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The Eucharist refers to the sacramental bread and wine.
دیدگاه
٠

منظور از اشیای متبرکه، نان و شراب مقدس است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
This is not the sacrilege some have made it out to be.
دیدگاه
٠

علیرغم اذعان و ادعای برخی افراد، این کار توهین به مقدسات محسوب نمی شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They paid a $ 5 bounty for dogs.
دیدگاه
٠

پاداش پنج دلاری بابت سگ ها پرداختند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The charity is totally dependent on the Church's bounty.
دیدگاه

بخشش های کلیسا این خیریه را سرپا نگه داشته است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His aim is honorable and praiseworthy.
دیدگاه
٠

هدفش شریف و تحسین برانگیز است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Nutrition studies laud its low-fat content and suggest it as a healthy alternative to red meat.
دیدگاه
٠

این مادۀ غذایی جایگزینۀ سالمی برای گوشت قرمز است، چون در تحقیقات تغذیه ای، کم چربی بودن آن اثبات شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They lauded the former president as a hero.
دیدگاه
٠

آنان رئیس جمهور سابق خود را به منزلۀ قهرمانی ستودند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Dickens was lauded for his social and moral sensitivity.
دیدگاه
٠

حساسیت دیکنز به مسائل اخلاقی و اجتماعی، تحسین و تمجید او را به دنبال داشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was lauded for his courage.
دیدگاه
٠

از او به خاطر شجاعتش تمجید شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The various validation aspects and approaches are covered in sufficient detail and clarity.
دیدگاه
٠

وجوه و رهیافت های گونه گون صحه گذاری با شفافیت تمام و جزئیات کامل گزارش شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
This has brought a deluge of criticism.
دیدگاه
٠

پیامد این امر، سیلی از انتقادات بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
About a dozen homes were damaged in the deluge.
دیدگاه
٠

نزدیک به دوازده خانه در این سیل تخریب شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
This little stream can become a deluge when it rains heavily.
دیدگاه
٠

بارش های سنگین باعث راه افتادن سیل از این رود کوچک می شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We had a long tramp home.
دیدگاه
٠

مسافت زیادی را برای رسیدن به خانه طی کردیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He doesn't size up to my expectations.
دیدگاه
٠

در حدی نیست که بتواند انتظاراتم را برآورده سازد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Silvestre: That you size up the situation and act accordingly.
دیدگاه
٠

موقعیت را ارزیابی و به مقتضای آن اقدام کنید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The aim is to size up the situation and deal with a number of conspicuous cases.
دیدگاه
٠

ارزیابی موقعیت و رسیدگی به مشکلات عمده، هدفی است که دنبال می شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He has the ability to size up a situation.
دیدگاه
٠

او می تواند موقعیت را ارزیابی کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We must size up the situation before we decide what to do.
دیدگاه
٠

پیش از هر گونه تصمیم گیری برای اقدام، باید موقعیت ارزیابی شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The AIDS epidemic is accelerating dramatically.
دیدگاه
٠

همه گیری ایدز به سرعت رو به افزایش است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Her cruelty kindled hatred in my heart.
دیدگاه
٠

سنگدلی او قلبم را سوزاند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He uses the metaphor of fire to represent hatred.
دیدگاه
٠

در آثار او، واژۀ آتش سمبل کینه و نفرت است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Study history, study history. In history lies all the secrets of statecraft.
دیدگاه
٠

اگر می خواهید با رموز کشورداری آشنا شوید، خواندن تاریخ را پیشه کنید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He had little real experience of statecraft.
دیدگاه
٠

او فاقد تجربۀ لازم در کشورداری بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He needs an outlet for all that pent - up anger.
دیدگاه
٠

باید راهی برای بیرون ریختن این همه خشم فروخوردۀ خود بیابد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He needs an outlet for his pent - up anger.
دیدگاه
١

باید راهی برای بیرون ریختن خشم فروخوردۀ خود بیابد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I was new at the school and not yet au fait with its customs.
دیدگاه
٠

تازه وارد مدرسه شده بودم و هنوز از آداب و رسوم آن مطلع نبودم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It's my first week here so I'm not completely au fait with the system.
دیدگاه
٠

یک هفته می شود که کارم را شروع کرده ام، از این رو، خیلی در جریان این سیستم نیستم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I'm new here so I'm not completely au fait with the system.
دیدگاه
٠

من مبتدی هستم و خیلی در جریان این سیستم نیستم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I'm not really au fait with the computer system yet.
دیدگاه
٠

خیلی در جریان سیستم های کامپیوتری قرار ندارم

تاریخ
١ سال پیش
متن
Are you au fait with the rules of the game?
دیدگاه
٠

در جریان قواعد بازی هستید؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
The authoritarian government was tottering.
دیدگاه
٠

حکومت خودکامه و مستبد در شرف فروپاشی بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The property market is tottering.
دیدگاه
٠

بازار املاک در شرف فروپاشی است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They truly believe they have dominion over us.
دیدگاه
٠

واقعا باورشان شده است که بر ما تفوق دارند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He constantly tried to undermine her self-confidence.
دیدگاه
٢

مدام در پی تضعیف اعتماد به نفس او بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
This is a rather rough and ready technique.
دیدگاه
٠

تکنیک مذکور ساده و سرهم بندی شده، است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The accommodation is rather rough and ready, I'm afraid.
دیدگاه
٠

متاسفم که اتاق ساده و بی تجمل است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Here is a rough and ready measure-ment.
دیدگاه
٠

یک محاسبۀ سرانگشتی

تاریخ
١ سال پیش
متن
Good judgment comes from experience, and experience comes from bad judgment. Colin Powell
دیدگاه
٠

قضاوت نیکو از دل تجربه بر می آید و تجربه نیز از قضاوت نادرست حاصل می شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It's too soon to make a judgment about what the outcome will be.
دیدگاه
٠

پیامد کار را نمی توان به این زودی حدس زد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was well-informed and shrewd, with good, calm judgment.
دیدگاه
٠

او فردی مطلع و زیرک، آرام و برخوردار از قوۀ تشخیص خوبی بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He plans to repeal a number of current policies.
دیدگاه
١

او در صدد الغای شماری از سیاست ( رویه ) های جاری است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The union has been forced to modify its position.
دیدگاه
٠

اتحادیه مجبور بود جایگاه خود را بهتر سازد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He is a statesman of the highest caliber.
دیدگاه
٠

او سیاستمداری بلندپایه است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Is he anything of a statesman?
دیدگاه
٠

اصلا شبیه سیاستمداران نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The border dispute was used as a pretext for military intervention.
دیدگاه
٠

مناقشه سر حدود و ثغور مرزی، به مداخلۀ نظامی دامن زد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He came to see me on/under the pretext of asking my advice when he really wanted to borrow money.
دیدگاه
٠

نصیحت جویی از من را مستمسکی برای دیدنم کرده بود، اما به واقع دنبال قرض گرفتن بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The incident provided the pretext for war.
دیدگاه
٠

با این رخداد، دست آویز لازم برای جنگ فراهم شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
All members had to swear a solemn oath never to reveal the secrets of the organization.
دیدگاه
١

سوگند رسمی از همۀ اعضا گرفته می شد تا هرگز رازهای سازمانی را افشا نکنند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A gloomy debtor's prison was once the fate of those who could not repay their loans.
دیدگاه
٠

روزگاری بود که در آن، بدهکارانی که از عهده بازپرداخت وام هایشان بر نمی آمدند، روانۀ زندان های دلگیر می شدند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The building needs improved security and lighting.
دیدگاه
٠

روشنایی و امنیت ساختمان باید بهتر شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Management need to explore ways of improving office security.
دیدگاه
٠

مدیریت باید تمهیداتی را به منظور افزایش امنیت اداره، اتخاذ کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They enjoyed an especially benign climate.
دیدگاه
٠

آنان از آب و هوای بسیار ملایم لذت بردند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The effects of this chemical are fairly benign.
دیدگاه
٠

این ماده شیمیایی فاقد اثرات زیانبار است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Is the growth benign or cancerous?
دیدگاه
٠

غده سرطانی است یا خوش خیم؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
They are normally a more benign audience.
دیدگاه
٢

آنان در حالت عادی، تماشاچیان آرام و بی آزاری هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He used the Internet as a surrogate for contact with real people.
دیدگاه
٠

او اینترنت را جایگزین مراودات واقعی با افراد کرده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
For some people, reading travel books is a surrogate for actual travel.
دیدگاه
٠

خواندن سفرنامه برای برخی افراد در حکم سفر واقعی است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
William was acting as a surrogate father for his brother's son.
دیدگاه
٠

ویلیام در حق پسر برادرش، پدری می کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They had obligingly reserved a room for me.
دیدگاه
٠

از سر لطف و محبت، اتاقی برایم رزرو کرده بودند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
My old aunts are very strait - laced.
دیدگاه
٠

خاله های پیر من خیلی خشکه مقدس هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
An estimated 1600 vessels pass through the strait annually.
دیدگاه
٠

براساس برآوردها، سالانه نزدیک به 1600 کشتی از تنگۀ مذکور عبور می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We will transit the strait at night.
دیدگاه
٠

شب هنگام از تنگه گذر خواهیم کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The oil terminal is in the narrow strait that separates the island from the mainland.
دیدگاه
٠

پایانۀ نفتی در تنگه باریکی قرار گرفته است که جزیره و سرزمین اصلی را از هم جدا می کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
And those are not problems that afflict politics only.
دیدگاه
٠

این طور نیست که مسائل مذکور، فقط حوزۀ سیاست را درگیر خود سازد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Famine and war still afflict mankind.
دیدگاه
٣

بشر هنوز هم گرفتار جنگ و قحطی است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There are two main problems which afflict people with hearing impairments.
دیدگاه
٢

مبتلایان به نقص شنیداری از دو مشکل عمده رنج می برند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Don't easily arrogate to others.
دیدگاه
٠

راحت چیزی را به دیگران نسبت ندهید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Don't arrogate evil motives to me.
دیدگاه
٠

اغراض شیطانی به من نسبت ندهید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I do not arrogate to myself the right to decide.
دیدگاه
١

حق تصمیم گیری را برای خود قائل نیستم .

تاریخ
١ سال پیش
متن
Don't easily arrogate evil motives to others.
دیدگاه
٠

اغراض شیطانی را به راحتی به دیگران نسبت ندهید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The song was banned on the grounds that it might foment racial tension.
دیدگاه
٠

برای جلوگیری از دامن زدن به اختلافات نژادی، آهنگ مذکور ممنوع شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
That's an attempt to foment discord.
دیدگاه
١

آن اقدامی برای دامن زدن به اختلافات بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Their status was hereditary, land and titles being passed on from father to son.
دیدگاه
٠

منزلت اجتماعی شان ( املاک و القاب ) موروثی بود و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I could sense the animosity between them.
دیدگاه
٠

کینه بین آنان به راحتی حس می شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Of course we're competitive but there's no personal animosity between us.
دیدگاه
٠

ما بدون اندک خصومتی شخصی، در حال رقابت هستیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The girls indulged unrestrained in their grief.
دیدگاه
٠

دخترها در چنبرۀ غم و غصۀ فراوان گرفتار بودند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There was unrestrained joy on the faces of the people.
دیدگاه
٠

شور و شعف مردم حد و حصری نداشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
My opinion is on the whole the same as yours.
دیدگاه
٠

روی هم رفته نظر من فرقی با نظر شما ندارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Your bad behavior brings shame on the whole school.
دیدگاه
٠

رفتار ناپسند شما مایه شرمساری کل مدرسه است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
When one player behaves disgracefully, it reflects on the whole team.
دیدگاه
٠

رفتار زشت یک بازیکن می تواند همه تیم را زیر سوال ببرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
So why your sudden mania for exercise?
دیدگاه
٠

این همه عشق ناگهانی شدید به ورزش از چه روست؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
The singer had a cult following in the 1970's.
دیدگاه
٠

این خواننده در دهۀ 1970 عشاق سینه چاک فراوانی داشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The young poet's language is vivid and powerful.
دیدگاه
٠

سبک گفتاری شاعر جوان، پر شور و تاثیرگذار است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It surprises adults that children can learn language so quickly.
دیدگاه
٠

یادگیری سریع زبان در کودکان مایۀ شگفتی بزرگسالان است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They include a new way of controlling waterborne diseases, and of administering drugs to people with chronic diseases.
دیدگاه
٠

آنها دربرگیرندۀ روش های جدیدی برای کنترل بیماری های ناشی از آب و دارودرمانی برای مبتلایان به بیماری های مزمن هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He did it ostensibly for love, but really for money.
دیدگاه
١

کار او به ظاهر عاشقانه اما در واقع با انگیزه های مادی همراه بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Ostensibly he was on a business trip, but he spent most of the time on the beach.
دیدگاه
١

قصدش به ظاهر سفری کاری بود، ولی در واقع بیشتر در ساحل وقت گذرانی می کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We'll have to be ruthless if we want to make this company more efficient.
دیدگاه
٠

کارآیی بیشتر شرکت در گروی کوشش سرسختانه ماست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He ran the company with ruthless efficiency.
دیدگاه
٠

او با کارایی بی وقفه ای شرکت را اداره کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He has a ruthless determination to succeed.
دیدگاه
٠

او بی وقفه در پی موفقیت است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The company is ruthless in its pursuit of profit.
دیدگاه
٠

این شرکت یکریز در پی سودآوری است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He is engaged in the ruthless pursuit of wealth.
دیدگاه
٠

در مورد اعمال و رفتار ruthless معنای بی وقفه و یکریز نیز میدهد. در نتیجه ترجمه مناسب به این صورت است: او لاینقطع ( یا بی وقفه و یکریز ) درگیر ثروت ان ...

تاریخ
١ سال پیش
متن
We managed to achieve a kind of modus vivendi.
دیدگاه
٠

از پس دستیابی به نوعی توافق و تفاهم برآمدیم.