nugget

/ˈnəɡət//ˈnʌɡɪt/

معنی: قطعه، تکه فلز
معانی دیگر: (به ویژه در مورد طلا) قلنبه، تکه، خفچه، هرچیز پر ارزش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: nuggety (adv.)
(1) تعریف: a small, solid lump, esp. of a precious metal such as gold.
مشابه: nub

(2) تعریف: something resembling this, as in size or value.

- nuggets of wisdom
[ترجمه ب گنج جو] جرقه های عقل و شعور
|
[ترجمه گوگل] تکه های خرد
[ترجمه ترگمان] nuggets خرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a nugget of gold
یک قطعه طلا

2. It took months to extract that nugget of information from them.
[ترجمه مریم سالک زمانی] استخراج اطلاعات با ارزش از آنها، ماه ها زمان برد.
|
[ترجمه گوگل]استخراج آن تکه اطلاعات از آنها ماه ها طول کشید
[ترجمه ترگمان]ماه ها طول کشید تا این تکه از اطلاعات را از آن ها استخراج کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They entered the nearby Golden Nugget, ostensibly to put a rifle on layaway.
[ترجمه مهدی] آنها وارد محوطه ای که نزدیک گلدن ناگت - اسم مکان خاص، احتمالا نام هتلی مشهوری در لاس وگاس - شدند تا بظاهر یه اسلحه ای را جاساز کنند.
|
[ترجمه گوگل]آنها ظاهراً برای قرار دادن یک تفنگ در کنار زمین وارد قطعه طلایی شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها وارد the گلدن گیت شدند که ظاهرا تفنگ خود را بر روی layaway قرار داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Golden Nugget U. This relatively new species shows just how colourful the hypostomus family can be.
[ترجمه گوگل]The Golden Nugget U این گونه نسبتاً جدید نشان می دهد که خانواده هیپوستوموس چقدر رنگارنگ می تواند باشد
[ترجمه ترگمان]The طلایی U این گونه نسبتا جدید نشان می دهد که خانواده hypostomus چقدر جذاب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ultimately, though, I suspect this particularly quotable nugget will have little impact on the searching habits of internet users.
[ترجمه گوگل]با این حال، در نهایت، من گمان می‌کنم که این قطعه به‌خصوص قابل نقل‌قول تأثیر کمی بر عادت‌های جستجوی کاربران اینترنت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]با این حال، در نهایت، من شک دارم که این مساله خصوصا \"quotable\" تاثیری کوچک بر عادات جستجو کنندگان اینترنت داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Artifice derma organizes occurrence nugget, why to repeat after the operation proliferous?
[ترجمه گوگل]Artifice derma ناگت وقوع را سازماندهی می کند، چرا پس از عمل پربار تکرار شود؟
[ترجمه ترگمان]Artifice derma nugget را سازماندهی می کند، چرا بعد از عملیات proliferous تکرار شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Arch has nugget, whole now leg aches. What reason be excuse me?
[ترجمه گوگل]قوس ناگت دارد، در حال حاضر تمام پا درد دارد چه دلیلی ببخشید
[ترجمه ترگمان]قوس دارد، کل پا درد می کند به چه دلیل مرا معذور خواهید داشت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Compared to low-carbon zinc-coated steel sheet, nugget diameter increases discontinuously with the increase of welding current when welding micro-alloyed high strength steel sheet.
[ترجمه گوگل]در مقایسه با ورق فولادی با روکش روی کم کربن، قطر قطعه به طور ناپیوسته با افزایش جریان جوشکاری هنگام جوشکاری ورق فولادی با مقاومت بالا میکروآلیاژی افزایش می‌یابد
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با ورقه فولادی با روی کربن با کربن پایین، قطر قطعه با افزایش جریان جوشکاری زمانی که ورقه فولادی استحکام بالا را آلیاژ می کند، افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The inventor of "Kun-Pao Chicken Nugget" is Din Pao-Chen, who is the administrative Governor if Szechwan Province in Ching Dynasty.
[ترجمه گوگل]مخترع "کونه مرغ کون پائو" دین پائو چن است که فرماندار استان سچوان در سلسله چینگ است
[ترجمه ترگمان]\"Chicken\" نام \"مرغ Kun\" نام دارد که نام آن \"دین Pao\" است که فرماندار اجرایی آن در استان چینگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. RBF neural network is used to predict nugget sizes of resistance spot welder, in which the input vectors are constructed by time sequences of cycle parameters.
[ترجمه گوگل]شبکه عصبی RBF برای پیش‌بینی اندازه قطعات جوشکار نقطه مقاومتی استفاده می‌شود، که در آن بردارهای ورودی توسط توالی‌های زمانی پارامترهای چرخه ساخته می‌شوند
[ترجمه ترگمان]شبکه عصبی RBF برای پیش بینی اندازه های ذره ای از جوشکاری نقطه ای مقاومت استفاده می شود که در آن بردارهای ورودی به وسیله توالی زمانی پارامترهای چرخه ساخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The terrorists out there use every nugget of information to help develop their master plan.
[ترجمه مریم سالک زمانی] تروریست هایی که آنجا هستند، از هر گونه اطلاعات باارزش تاثیرگذار بر گسترش نقشۀ اصلی خود، بهره می گیرند.
|
[ترجمه گوگل]تروریست‌ها از هر تکه اطلاعاتی برای کمک به توسعه طرح اصلی خود استفاده می‌کنند
[ترجمه ترگمان]تروریست ها در آنجا از هر گونه اطلاعات برای کمک به توسعه برنامه اصلی خود استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Testing and verification results show that the nugget diameter can be determined more accurately according to the variation of the first peak value of ultrasonic waveform.
[ترجمه گوگل]نتایج آزمایش و تأیید نشان می دهد که قطر قطعه را می توان با دقت بیشتری با توجه به تغییر اولین مقدار پیک شکل موج اولتراسونیک تعیین کرد
[ترجمه ترگمان]تست و نتایج تایید نشان می دهد که قطر دکمه می تواند با توجه به تغییر در اولین مقدار بیشینه در شکل موج اولتراسونیک به دقت تعیین شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Now he is a Denver Nugget, so it is better now.
[ترجمه گوگل]حالا او یک دنور ناگت است، پس الان بهتر است
[ترجمه ترگمان]حالا او دنور Nugget است، پس بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. How are elbow muscle nugget and ankle periostitis treated?
[ترجمه گوگل]ناگت عضله آرنج و پریوستیت مچ پا چگونه درمان می شود؟
[ترجمه ترگمان]ماهیچه چند بازو و مچ پا چگونه درمان می شوند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قطعه (اسم)
section, tract, lump, bit, part, share, portion, lot, passage, stretch, fragment, segment, mainland, block, panel, piece, goblet, dab, bloc, plank, slab, plat, plot, doit, internode, nugget, pane, snip

تکه فلز (اسم)
nugget

تخصصی

[زمین شناسی] کلوخه بزرگی از طلا یا دیگر فلزات پلاسری، مقایسه شود با: heavygold
[صنعت] هسته جوش

انگلیسی به انگلیسی

• small solid mass (usually of gold); compact unit (i.e. of information); (slang) fool, idiot; amphetamine (slang)
a nugget of information is an interesting or useful piece of information.

پیشنهاد کاربران

به معنی ارزشمند هم هست مثل
nuggets of information اطلاعات ارزشمند
nuggets of ideas ایده های ارزشمند
nuggets of feedback بازخوردهای ارزشمند
مفید و مختصر
When he opens the piece of cloth, a large gold nugget is inside
. . . یه تکه طلا داخلش بود
تکه، قطعه، فلز، احمق

بپرس