fair and square


(عامیانه) دادگرانه و درستکارانه

جمله های نمونه

1. It was a good exchange, fair and square.
[ترجمه مریم سالک زمانی] معاوضۀ خوبی بود، بی شیله پیله و سرراست.
|
[ترجمه گوگل]تبادل خوبی بود، منصفانه و میدانی
[ترجمه ترگمان]مبادله خوبی بود، عادلانه و خوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We won the match fair and square.
[ترجمه مریم سالک زمانی] مسابقه را صادقانه بردیم
|
[ترجمه گوگل]ما مسابقه را منصفانه و میدانی بردیم
[ترجمه ترگمان]ما مسابقه و میدان رو برنده شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I told him fair and square to pack his bags.
[ترجمه محمد بیگی] به او منصفانه و دوستانه گفتم که کیفش و بارش را جمع کند
|
[ترجمه مریم سالک زمانی] یکراست بهش گفتم بار و بندیلش را ببندد.
|
[ترجمه گوگل]من به او گفتم که چمدان هایش را ببندد
[ترجمه ترگمان]به او گفتم که منصفانه است و square را جمع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He hit me fair and square on the nose.
[ترجمه مریم سالک زمانی] مستقیم به بینیم زد.
|
[ترجمه گوگل]او محکم به بینی من زد
[ترجمه ترگمان]صاف و پوست کنده به بینی من ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We won the election fair and square.
[ترجمه فاطمه] ما رک و راست انتخابات را بردیم
|
[ترجمه مریم سالک زمانی] صادقانه انتخابات را بردیم.
|
[ترجمه گوگل]ما در انتخابات عادلانه پیروز شدیم
[ترجمه ترگمان]ما برنده انتخابات و میدان انتخابات شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I hit him fair and square on the nose.
[ترجمه هانیه] بی برو برگرد ما برنده انتخابات میشیم
|
[ترجمه مریم سالک زمانی] مستقیم به بینیش زدم.
|
[ترجمه گوگل]محکم و صاف به دماغش زدم
[ترجمه ترگمان]صاف و پوست کنده به بینی او ضربه می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I hit the target fair and square.
[ترجمه مریم سالک زمانی] درست به هدف زدم.
|
[ترجمه گوگل]منصفانه و میدانی به هدف زدم
[ترجمه ترگمان]من هدف و میدان رو هدف قرار دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There are no excuses. We were beaten fair and square.
[ترجمه محمد بیگی] هیچ بهونه ای نیست ، ما عادلانه باختیم
|
[ترجمه گوگل]هیچ بهانه ای وجود ندارد ما را منصفانه کتک زدند
[ترجمه ترگمان]هیچ بهونه ای وجود نداره ما کاملا منصفانه و با هم برخورد کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It had paid for its water, fair and square, and it wanted to let the valley survive.
[ترجمه گوگل]هزینه آب، منصفانه و میدانی اش را داده بود و می خواست اجازه دهد دره زنده بماند
[ترجمه ترگمان]بهای آب، عادلانه و مربع آن پرداخته شده بود و می خواست که دره زنده بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But she loved him fair and square.
[ترجمه محمد بیگی] ولی اون عاشقانه دوستش داشت
|
[ترجمه مریم سالک زمانی] عشقش به او بی شیله پیله بود.
|
[ترجمه گوگل]اما او را منصفانه دوست داشت
[ترجمه ترگمان]اما او را زیبا و چهارگوش دوست می داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Although the team says it won the vote fair and square, stadium opponents accused the 49ers of stealing the election.
[ترجمه گوگل]اگرچه این تیم می‌گوید که در رای منصفانه و صحرایی پیروز شده است، اما مخالفان ورزشگاه ۴۹ها را به دزدی انتخابات متهم کردند
[ترجمه ترگمان]اگرچه این تیم می گوید که این تیم برنده انتخابات عادلانه و مربعی شده است، مخالفان این استادیوم ۴۹ نفر را متهم به دزدی این انتخابات کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I downed you, boy, fair and square; pricked you out like an oyster from its shell.
[ترجمه گوگل]من تو را به زمین انداختم، پسر، منصف و مربع تو را مثل صدف از پوسته اش بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]من تو را زمین انداختم، پسر، زیبا و مربعی؛ مثل یک صدف از صدف، شما را تیز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I was only warning you fair and square.
[ترجمه محمد بیگی] من فقط داشتم خیلی منصفانه به شما اخطار میدادم
|
[ترجمه مریم سالک زمانی] من صرفا صادقانه و بی ریا به شما توصیه کردم.
|
[ترجمه گوگل]من فقط منصفانه به شما هشدار می دادم
[ترجمه ترگمان]من فقط به شما اخطار می دادم که منصفانه و منصفانه رفتار کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We won the game fair and square.
[ترجمه عیسی باستین] بازی عادلانه بردیم.
|
[ترجمه گوگل]ما بازی را منصفانه بردیم
[ترجمه ترگمان] ما برنده بازی رو برنده شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• decently, fairly, impartially, justly, equally

پیشنهاد کاربران

Tony won the ping pong tournament fair and square.
منصفانه ، بدون تقلب
سرراست - بی ریا - یکراست
درست و منصفانه
صادقانه، عادلانه و جوانمردانه
صادق
درست
Honestly
عامیانه ایرانیش میشه مرد و مردونه
درست و قانونی
دو معنی دارد
بی شیله پیله و صادقانه
بی برو برگرد کامل
Honestly and according to the rules
صادقانه مطابق قوانین
بی چون و چرا
بی حرف و حدیث
جوانمردانه
با عدل و انصاف
در کمال مردانگی و رو راستی
راست و بی پرده

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس