unshakable

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: not able to be diverted or distracted; firm, as in purpose.
مشابه: firm, resolute, staunch

جمله های نمونه

1. an unshakable conviction
اعتقاد خلل ناپذیر

2. He had an unshakable premonition that he would die.
[ترجمه گوگل]او پیشگویی غیرقابل تزلزلی داشت که می میرد
[ترجمه ترگمان]پیش خود پیش بینی کرده بود که او خواهد مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. An unshakable belief sustained me.
[ترجمه گوگل]یک باور تزلزل ناپذیر مرا حفظ کرد
[ترجمه ترگمان]یک اعتقاد راسخ من را نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her faith in God is unshakable.
[ترجمه مریم سالک زمانی] ایمان خلل ناپذیری به خدا دارد.
|
[ترجمه گوگل]ایمان او به خدا تزلزل ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]ایمان او به خدا نمی تواند دوام یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. These virtues give me an unshakable faith in America.
[ترجمه گوگل]این فضایل به من ایمان تزلزل ناپذیری به آمریکا می دهد
[ترجمه ترگمان]این فضایل به من یک ایمان راسخ به آمریکا می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Lines occupy the highest unshakable position in Chinese painting.
[ترجمه گوگل]خطوط بالاترین جایگاه تزلزل ناپذیر را در نقاشی چینی دارند
[ترجمه ترگمان]خطوط به بالاترین جایگاه در نقاشی چین می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She had a natural courtesy combined with an unshakable conviction.
[ترجمه گوگل]او ادب طبیعی همراه با اعتقادی تزلزل ناپذیر داشت
[ترجمه ترگمان]او ادب و نزاکت را با اعتقاد راسخ به هم پیوند داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That is the promise and that is the unshakable destiny.
[ترجمه گوگل]آن وعده است و آن سرنوشت تزلزل ناپذیر
[ترجمه ترگمان]این یک قول است و این همان سرنوشت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was in no hurry about implementing his unshakable principle.
[ترجمه گوگل]او در اجرای اصل تزلزل ناپذیر خود عجله ای نداشت
[ترجمه ترگمان]او هیچ عجله ای برای اجرای این اصل unshakable نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. With unshakable strength of character he stayed on after the earthquake.
[ترجمه گوگل]او با قدرت شخصیتی تزلزل ناپذیر پس از زلزله همچنان ادامه داشت
[ترجمه ترگمان]او پس از زلزله مقاومت ناپذیر خود را حفظ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Our love will be unshakable forever.
[ترجمه گوگل]عشق ما برای همیشه تزلزل ناپذیر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]عشق ما تا ابد پایدار خواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Attributions can often be hypotheses rather than unshakable facts.
[ترجمه گوگل]اسنادها اغلب می توانند فرضیه باشند تا حقایق تزلزل ناپذیر
[ترجمه ترگمان]Attributions اغلب می توانند فرضیات باشند به جای واقعیات ساده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Your basic integrity is solidly founded and unshakable.
[ترجمه گوگل]یکپارچگی اساسی شما کاملاً مستحکم و تزلزل ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]انسجام اصلی شما محکم و استوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is our unshakable policy to help them do that.
[ترجمه گوگل]این سیاست تزلزل ناپذیر ما است که به آنها کمک کنیم این کار را انجام دهند
[ترجمه ترگمان]این سیاست ثابت ما است که به آن ها در انجام این کار کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. An unshakable faith sustained him.
[ترجمه گوگل]یک ایمان تزلزل ناپذیر او را حفظ کرد
[ترجمه ترگمان]یک ایمان راسخ او را نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• immovable, solid, firm
unshakable beliefs are so strong that they cannot be destroyed or altered.

پیشنهاد کاربران

خلل ناپذیر
قطعی، استوار
( of a belief, faith, feeling, or opinion )
strongly felt and unable to be changed or destroyed
( باور - عقیده - ایمان )
تغییر ناپذیر - عوض نشدنی - غیر قابل تغییر
متزلزل نشدنی
از بین نرفتنی
...
[مشاهده متن کامل]

unable to be disputed or questioned
غیر قابل بحث
که جای بحث و سوال باقی نمی گذارد.

کسی یا چیزی یا اراده ای که نمیلرزه و قرص و ثابت و مستحکم است.
( تزلزل ناپذیر ) ( معنی تحت الفظی= لرز ناپذیر )
راسخ
شکست ناپذیر
غیر قابل بحث

بپرس