soppy

/ˈsɒpi//ˈsɒpi/

معنی: خیس
معانی دیگر: بارانی، (کاملا) خیس، آبچکان، مرطوب، خیلی خیس ولغزنده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: soppier, soppiest
مشتقات: soppiness (n.)
(1) تعریف: dripping wet; soaked.

(2) تعریف: rainy, esp. characterized by prolonged steady rain.

جمله های نمونه

1. soppy weather
هوای بارانی

2. 'She's just a soppy girl,' said her youngest brother.
[ترجمه مریم سالک زمانی] "دختری احساساتی" تعبیر کوچکترین برادرش از او.
|
[ترجمه گوگل]کوچکترین برادرش گفت: «او فقط یک دختر غمگین است
[ترجمه ترگمان]برادر کوچکش گفت: اون فقط یه دختر soppy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Some people are really soppy about their pets.
[ترجمه مریم سالک زمانی] بعضی ها کلا کشته و مردۀ حیوانات خانگیشون هستند.
|
[ترجمه گوگل]برخی از مردم واقعاً در مورد حیوانات خانگی خود ناراحت هستند
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم واقعا در مورد حیوانات اهلی شون ترسو هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Enjoy apple pie, Cheap Trick and soppy melancholy?
[ترجمه گوگل]از پای سیب، ترفند ارزان و مالیخولیا لذت می برید؟
[ترجمه ترگمان]از پای سیب لذت ببرید \"تریک\"، \"تریک\" و \"soppy\"؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She never tired of listening to soppy love songs.
[ترجمه گوگل]او هرگز از گوش دادن به آهنگ های عاشقانه خسته نمی شد
[ترجمه ترگمان]هرگز از گوش دادن به آهنگ های عاشقانه soppy خسته نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She's soppy about dogs.
[ترجمه مریم سالک زمانی] او کشته و مردۀ سگ هاست.
|
[ترجمه گوگل]او از سگ ها بدبین است
[ترجمه ترگمان]درباره سگ ها soppy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. After a few drinks, he got all soppy and started talking about the "good old days'.
[ترجمه گوگل]بعد از چند نوشیدنی، او کاملاً خیس شد و شروع به صحبت در مورد "روزهای خوب قدیم" کرد
[ترجمه ترگمان]بعد از چند نوشیدنی، همه چیز پرهیجان شد و شروع به صحبت در مورد \"روزه ای خوب قدیم\" کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Both are Hollywood-style productions, one a soppy Western, the other a slapstick item featuring a Chaplin lookalike.
[ترجمه گوگل]هر دو محصولی به سبک هالیوود هستند، یکی وسترن غم‌انگیز، دیگری یک کالای بی‌نظیر با ظاهری شبیه چاپلین
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها تولیدات سبک هالیوودی هستند، یکی از آن ها به سبک soppy غربی، دیگری یک مورد کمدی است که شامل یک lookalike Chaplin است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They ranged from the sleazy to the downright soppy.
[ترجمه گوگل]آن‌ها از شلخته تا دمدمی مزخرف متغیر بودند
[ترجمه ترگمان]اونا از طرف اون sleazy که به the ها تبدیل شده بودند، پا به جا گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ain't Dolly a soppy name?
[ترجمه گوگل]آیا دالی نامی ناخوشایند نیست؟
[ترجمه ترگمان]اسم Dolly نداره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She loves soppy love stories, old films, that sort of thing.
[ترجمه Amir] او به داستان هایی با موضوع عاشقانه و همچنین فیلم های قدیمی علاقه مند است
|
[ترجمه مریم سالک زمانی] او دلبستۀ داستان های رومانتیک، فیلم های قدیمی و این جورچیزهاست.
|
[ترجمه گوگل]او عاشق داستان های عاشقانه، فیلم های قدیمی و این جور چیزها است
[ترجمه ترگمان]او عاشق داستان های love، فیلم های قدیمی، این جور چیزها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We parted at curbside, without too much soppy stuff and no tears.
[ترجمه گوگل]در کنار خیابان از هم جدا شدیم، بدون اشک زیاد و اشک
[ترجمه ترگمان]بدون too و اشک های soppy از هم جدا شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He's constantly on the phone to his girlfriend being soppy.
[ترجمه گوگل]او دائماً با دوست دخترش در تماس تلفنی است
[ترجمه ترگمان]دائما پشت تلفن با دوست دخترش soppy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Now she knew why Magrat Garlick had always worn those soppy floppy dresses and never wore the pointy hat.
[ترجمه گوگل]حالا او می‌دانست که چرا ماگرات گارلیک همیشه آن لباس‌های شلخته را می‌پوشید و هرگز کلاه نوک تیز بر سر نمی‌گذاشت
[ترجمه ترگمان]حالا می دانست که چرا او همیشه لباس های کهنه soppy را پوشیده و کلاه نوک تیز بر سر نداشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیس (صفت)
wet, bedraggled, soaked, soggy, saturated, sodden, wettish, soppy, sopped

تخصصی

[نساجی] خیس - مرطوب - تر

انگلیسی به انگلیسی

• soaking wet, sopping; rainy; overly sentimental
if you describe someone or something as soppy, you mean that they are silly or foolishly sentimental; an informal word.

پیشنهاد کاربران

معنای محاوره ای : احساساتی - رومانتیک - رویایی
Very sentimental, schmaltz
Overly sentimental

بیش از حد احساساتی
maudlin - احساساتی - پر آه و اوه

بپرس