gadfly

/ˈɡædˌflaɪ//ˈɡædflaɪ/

معنی: مزاحم، خر مگس، ادم مردم ازار
معانی دیگر: سگ مگس، آدم مزاحم، موی دماغ، خرمگس، عنتر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: gadflies
(1) تعریف: any of various flies, such as the horsefly or botfly, that bite and pester livestock.

- The horse swished its tail to shoo the gadflies.
[ترجمه گوگل] اسب دمش را تکان داد تا مگس‌ها را تکان دهد
[ترجمه ترگمان] اسب دمش را تکان داد و به سوی gadflies رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a persistent critic, esp. of established institutions and policies.

- He has become a gadfly of the genetically modified food industry, making regular appearances on television to warn of the health and environmental risks.
[ترجمه گوگل] او به یکی از مگس‌های صنایع غذایی اصلاح‌شده ژنتیکی تبدیل شده است و مرتباً در تلویزیون ظاهر می‌شود تا در مورد خطرات بهداشتی و محیطی هشدار دهد
[ترجمه ترگمان] او به یک gadfly صنعت مواد غذایی تغییر یافته تبدیل شده است و به طور منظم از تلویزیون برای هشدار دادن به خطرات بهداشتی و زیست محیطی استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: an annoying, insistent pest.

جمله های نمونه

1. He was a political gadfly, turning up at city council meetings and complaining about the waste of taxpayers' money.
[ترجمه مریم سالک زمانی] فرد عیبجویی بود که موضوعات سیاسی را دست مایۀ ایرادگیری هایش قرار می داد. سر و کله اش در نشست های شورای شهر پیدا می شد و از هدررفت درآمدهای ناشی از مالیات می نالید.
|
[ترجمه گوگل]او مردی سیاسی بود که در جلسات شورای شهر حاضر می شد و از هدر رفتن پول مالیات دهندگان شاکی بود
[ترجمه ترگمان]او یک خرمگس سیاسی بود که جلسات شورای شهر را روشن کرده و از هدر دادن پول مالیات دهندگان شکایت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A gadfly, a maverick, a treasured pain in the posterior.
[ترجمه گوگل]یک مگس گاد، یک ماوریک، یک درد ارزشمند در عقب
[ترجمه ترگمان]یک خرمگس، یک maverick و یک درد گران بها در عقبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Which had not included Rory, the gadfly son.
[ترجمه گوگل]که شامل روری، پسر گادفلای نمی شد
[ترجمه ترگمان]از این رو، رو ری، پسر خرمگس، در میان نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Hirschfield, a wealthy political gadfly, spoke at the conference.
[ترجمه گوگل]هیرشفیلد، یک پولدار سیاسی ثروتمند، در این کنفرانس سخنرانی کرد
[ترجمه ترگمان]Hirschfield، یک خرمگس سیاسی ثروتمند، در این کنفرانس صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Since Gadfly readers know his fondness for public transport perhaps there will be a substantial saving when it happens.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که خوانندگان گادفلای علاقه او به حمل و نقل عمومی را می دانند، ممکن است در صورت وقوع، صرفه جویی قابل توجهی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]از آنجا که خوانندگان خرمگس، علاقه او به حمل و نقل عمومی را می دانند، شاید هنگامی که این امر رخ می دهد، صرفه جویی قابل توجهی وجود خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Ethel Lilian Voynich published Gadfly in 190
[ترجمه گوگل]اتل لیلیان ووینیچ گادفلای را در سال 190 منتشر کرد
[ترجمه ترگمان]اتل Lilian، خرمگس را به نام ۱۹۰ منتشر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Egypt is a beautiful heifer; A gadfly from the north has come on her.
[ترجمه گوگل]مصر تلیسه زیبایی است یک مگس از شمال روی او آمده است
[ترجمه ترگمان]مصر ماده heifer زیبایی است؛ یک خرمگس از سمت شمال به سوی او آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Gadfly was written by Irish authoress Ethel Lilian Voynich and published in England in 189
[ترجمه گوگل]The Gadfly توسط نویسنده ایرلندی Ethel Lilian Voynich نوشته شد و در سال 189 در انگلستان منتشر شد
[ترجمه ترگمان]خرمگس توسط مولف ایرلندی Ethel Lilian نوشته و در سال ۱۸۹ در انگلستان منتشر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Maybe Arthur had been a truly gadfly, flying happily in the sky.
[ترجمه گوگل]شاید آرتور واقعاً یک مگس گاد بود که با خوشحالی در آسمان پرواز می کرد
[ترجمه ترگمان]شاید ارتور یک خرمگس واقعی بود و با خوشحالی در آسمان پرواز می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Gemma thought Gadfly was Arthur, but she could not make sure.
[ترجمه گوگل]جما فکر می کرد گادفلی آرتور است، اما نمی توانست مطمئن شود
[ترجمه ترگمان]جما پنداشت که خرمگس آرتور است، اما نمی توانست مطمئن شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Egypt a beautiful heifer, but a gadfly is coming against her from the north.
[ترجمه گوگل]مصر تلیسه زیبایی است، اما یک مگس گاد از شمال به او می آید
[ترجمه ترگمان]مصر یک ماده heifer زیبا است، اما یک خرمگس از سمت شمال بر علیه او خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Egypt is a beautiful heifer, but a gadfly is coming against her from the north.
[ترجمه گوگل]مصر تلیسه زیبایی است، اما یک مگس گاد از شمال علیه او می آید
[ترجمه ترگمان]مصر یک ماده heifer زیبا است، ولی یک خرمگس از سمت شمال به سوی او می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. One guy said he'd like to be a gadfly, like Socrates.
[ترجمه گوگل]یک مرد گفت که دوست دارد مثل سقراط یک مگس گاد باشد
[ترجمه ترگمان]یک نفر گفت که او دوست دارد یک خرمگس باشد، مثل سقراط
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. DiLorenzo's subject was the filmmaker and liberal gadfly Michael Moore.
[ترجمه گوگل]موضوع دی لورنزو، مایکل مور، فیلمساز و گاد مگس لیبرال بود
[ترجمه ترگمان]سوژه DiLorenzo، فیلمساز و gadfly لیبرال (مایکل مور)بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مزاحم (اسم)
troublemaker, gadfly, intruder, leech, enfant terrible, knocker

خرمگس (اسم)
beast fly, gadfly, horsefly

ادم مردم ازار (اسم)
gadfly

انگلیسی به انگلیسی

• bloodsucking fly; (informal) person who annoys everyone around him (with questions, ideas, plans, requests, etc.)

پیشنهاد کاربران

1 -
a fly that bites horses and cows
مگسی که اسب و گاو را نیش می زند.
2 -
ANNOYING PERSON
Someone who is always annoying or criticizing other people/ A gadfly is a person who persistently annoys or provokes others with criticism, ideas, or opinion. The term is derived from the name of a fly that bites livestock, especially horses.
...
[مشاهده متن کامل]

کسی که همیشه دیگران را آزار می دهد یا از دیگران انتقاد می کند/ فردی است که دائماً دیگران را با انتقاد، ایده یا عقیده آزار می دهد یا تحریک می کند. این اصطلاح برگرفته از نام مگسی است که دام ها به ویژه اسب را نیش می زند.
They have been accused of being a party of cranks and political gadflies.
The journalist was known as a gadfly for exposing hypocrisy in politics.
The philosopher Socrates was considered a gadfly for his constant questioning of Athenian society.
The artist was a gadfly in the art world, challenging traditional notions of beauty and form.

gadfly
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/gadfly• https://www.merriam-webster.com/dictionary/gadfly
( به طعنه ) : آدم بهانه گیر - آدم عیبجو

بپرس