mordant

/ˈmɔːrdənt//ˈmɔːdnt/

معنی: ماده ثابت کننده، زننده، گوشه دار، جگرسوز، نیش دار
معانی دیگر: (مزاح و سخن و غیره) نیشدار، سوزان، برا، دردانگیز، (مانند اسید) خورنده، (رنگرزی - ماده ای که رنگ را ثابت و پایا نگه می دارد) دندانه، (اسید یا ماده ی خورنده که برای نقش نگاری روی فلزات به کار می رود) فلز کاو، رنگرزی ماده ثابت کننده، ماده ثبات بکار بردن

جمله های نمونه

1. mordant pain
درد تند و تیز

2. mordant satire
طنز نیش دار

3. His mordant wit appealed to students.
[ترجمه جلیل ] شوخ طبعی طعنه آمیز او برای دانش آموزان خوشایند بود.
|
[ترجمه گوگل]شوخ طبعی او برای دانش آموزان جذاب بود
[ترجمه ترگمان]شوخ طبعی گزنده او به دانشجویان متوسل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The play's mordant comedy makes for compelling viewing.
[ترجمه گوگل]کمدی خفن نمایشنامه تماشای جذابی را ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]کمدی کوبنده (play)باعث جلب توجه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A wicked, mordant sense of humour has come to the fore in Blur's world.
[ترجمه گوگل]یک شوخ طبعی شرورانه در دنیای Blur به منصه ظهور رسیده است
[ترجمه ترگمان]یک حس طنز و تند تند و تند، به پیش از دنیای تار آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But the play's compassion and mordant comedy make for compelling viewing.
[ترجمه گوگل]اما دلسوزی و کمدی دلخراش نمایشنامه باعث تماشای جذاب می شود
[ترجمه ترگمان]اما رحم و شفقت و کمدی کوبنده برای بیننده اجباری بیننده را وادار به دیدنش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was totally guileless, honest, with a mordant sense of humour and sardonic wit.
[ترجمه گوگل]او کاملاً بی فریب، صادق، با حس شوخ طبعی و شوخ طبعی بود
[ترجمه ترگمان]او کاملا صادق و صادق و با عقل سلیم و بذله گویی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It discusses Symplocos caudata as a mordant was used in Yellow dyeing and You dyeing.
[ترجمه گوگل]در مورد Symplocos caudata بحث می‌کند که ماده‌ای در رنگرزی زرد و رنگرزی شما استفاده شده است
[ترجمه ترگمان]درباره Symplocos caudata صحبت می کند به عنوان یک mordant در رنگرزی زرد و رنگرزی استفاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A solution a mordant is used in the dying dyeing process.
[ترجمه گوگل]در فرآیند رنگرزی از محلولی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]یک راه حل a در روند رنگرزی در حال احتضار مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Isn't it necessary to add mordant in the process of dyeing?
[ترجمه گوگل]آیا در فرآیند رنگرزی نیازی به افزودن رنگدانه نیست؟
[ترجمه ترگمان]آیا لازم نیست که در فرآیند رنگرزی بیش از حد گزنده و گزنده صحبت کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A mordant helps fix the dye to the material.
[ترجمه گوگل]ماسک به تثبیت رنگ روی مواد کمک می کند
[ترجمه ترگمان]A به تصحیح رنگ پارچه کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A mordant helps fit fix the dye to the material.
[ترجمه گوگل]ماسک به تثبیت رنگ با مواد کمک می کند
[ترجمه ترگمان]A به اندازه رنگ کردن رنگ به ماده کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Reactive dyes exhibited better dyeing properties than mordant dyes on attenuated wool.
[ترجمه گوگل]رنگ‌های راکتیو خواص رنگ‌آمیزی بهتری نسبت به رنگ‌های ملایم روی پشم ضعیف‌شده نشان دادند
[ترجمه ترگمان]رنگ آمیزی غیر فعال در رنگ آمیزی بهتری نسبت به رنگ های زننده در پشم attenuated نشان داده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Useage:It is used to make lithopone, used as mordant agent, astringent, wood preservatives, etc.
[ترجمه گوگل]استفاده: برای ساخت لیتوپون، به عنوان عامل خشک کننده، قابض، نگهدارنده چوب و غیره استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]Useage: از آن برای ساختن lithopone استفاده می شود که به عنوان عامل گزنده، سفت کنندگی، چوب نگهدارنده، و غیره به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A solution a mordant is used in the dying process.
[ترجمه گوگل]در فرآیند مرگ از محلولی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]یک راه حل a در فرآیند رو به مرگ مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ماده ثابت کننده (اسم)
mordant

زننده (صفت)
hideous, vile, gaunt, spicy, sharp, harsh, tart, acrid, nasty, repulsive, repellent, acrimonious, striking, garish, striker, mordant, nippy, odoriferous, poignant, forbidding, squalid, biting, loathsome, lurid, repugnant, fulsome, disgusting, pungent, stinking, scabrous, glassy, indign, loathly, pit-a-pat

گوشه دار (صفت)
pointy, square, angular, cant, mordant, piquant, poignant, pungent

جگرسوز (صفت)
mordant, bitter

نیش دار (صفت)
pointed, mordant, punctual, poignant, sarcastic, waspish

تخصصی

[سینما] ثابت کننده رنگ
[نساجی] دندانه - ماده کمکی ( عمدتا نمکهای فلزی) که در رنگرزی با بعضی رنگینه ها به کار می رود - نوعی ماده تعاونی رنگ

انگلیسی به انگلیسی

• coloring agent; acid, corrosive liquid used in etching; adhesive agent
sharp, biting, sarcastic; pungent; incisive, shrewd; corrosive
mordant humour or wit is very sarcastic and sharply critical; a literary word.

پیشنهاد کاربران

تثبیت کننده ( میکروبیولوژی )
خفن
دندانه
( آزمایشگاه ) تثبیت کننده ی رنگ در رنگ آمیزی

بپرس