ترجمه‌های مریم سالک زمانی (٥٦٢)

بازدید
٨٥٦
تاریخ
١ سال پیش
متن
Most of the poems were pretentious dross.
دیدگاه
٠

اشعار او عمدتا خزعبلاتی پرتکلف است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Steve seemed to acquiesce in the decision.
دیدگاه
٠

ظاهرا استیو به این تصمیم گردن نهاده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The embargo would only hurt innocent civilians.
دیدگاه
٠

غیرنظامیان بی گناه قربانی تحریم می شوند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They decided to lift the embargo.
دیدگاه
٠

در صدد رفع ممنوعیت برآمدند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They have put an embargo on imports of clothing.
دیدگاه
٠

وارادات پوشاک ممنوع شده است

تاریخ
١ سال پیش
متن
Many allies are pushing to lift the embargo.
دیدگاه
٠

گروه های همپیمان زیادی در صدد رفع محدودیت ها هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The food here is atrocious.
دیدگاه
١

غذای اینجا افتضاح است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She speaks French with an atrocious accent.
دیدگاه
١

زبان فرانسه را با لهجه افتضاحی صحبت می کند

تاریخ
١ سال پیش
متن
The weather has been atrocious all week.
دیدگاه
٠

در طول این هفته هوا بسیار بد بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Conditions in the prison were atrocious.
دیدگاه
٠

شرایط زندان افتضاح بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Your frivolity is out of place on such a solemn occasion.
دیدگاه
٠

در چنین مراسمی جدی، خل بازی های شما محلی از اعراب ندارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A wave of frivolity has overtaken the election campaign.
دیدگاه
٠

موجی از یاوه گویی ها در کارزار انتخاباتی بلند شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I don't think such frivolity helps the organization's public image.
دیدگاه
٠

با این کارهای سطحی نمی توان جلوه سازمان را نزد افکار عمومی بهبود بخشید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His frivolity annoys the other people in the office.
دیدگاه
٠

همۀ اداره از کارهای احمقانه و سطحی او به ستوه آمده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There is a serious message at the core of all this frivolity.
دیدگاه
٠

در پس این همه یاوه گویی، پیامی جدی نهفته است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The pear is rotten to the core.
دیدگاه
٠

گلابی کاملا گندیده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The neutrons and protons form the core of the atom.
دیدگاه
٠

هستۀ اتم متشکل از نوترون ها و پروتون هاست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His sole aim is personal aggrandizement.
دیدگاه
٠

تنها هدفش برتری طلبی شخصی است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I had to forgo lunch.
دیدگاه
٠

ناچار شدم از ناهار چشم بپوشم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The economic abyss between developed and undeveloped countries is widening.
دیدگاه
٠

شکاف اقتصادی بین کشورهای توسعه یافته و کشورهای توسعه نیافته در حال گسترش است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His act is too near the knuckle for me.
دیدگاه
٠

اقدام او بسیار اهانت آمیز بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The United States, he said, did not knuckle under to demands.
دیدگاه
٠

او اظهار کرد که ایالات متحده زیر بار مطالبات نخواهد رفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
You're going to have to really knuckle down if you want to pass your exams.
دیدگاه
٠

شرط موفقیت در امتحانات، حسابی کارکردن و سخت زحمت کشیدن است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I decide to knuckle down for an hour and get the job done.
دیدگاه
٠

یک ساعت حسابی جان کندم تا بالاخره کار تمام شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He would not knuckle down under their pressure.
دیدگاه
٠

او نمی تواند تحت فشار خوب کار کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He managed to knuckle down to his lessons long enough to pass his examination.
دیدگاه
٠

با زحمت زیاد و وقت کافی که صرف مطالعۀ دروسش کرده بود، توانست در امتحان قبول شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
What are you two muttering about?
دیدگاه
٠

شما دوتایی، چی دارید با هم پچ پچ می کنید؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
The darkened auditorium was filled with muttering.
دیدگاه
٠

زمزمه ها در سالن تاریک پیچید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He looked at her with a puzzled frown.
دیدگاه
٠

هاج و واج و اخم کنان نگاهی به او انداخت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The ememy was warned to capitulate or face annihilation.
دیدگاه
٠

به دشمن اخطار داده شد، هرگونه مقاومت به قیمت مرگ تمام خواهد شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They were finally forced to capitulate to the terrorists' demands.
دیدگاه
٠

آنها سرانجام به خواسته های تروریست ها تن دادند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Hopes of a peace settlement are beginning to fade.
دیدگاه
٠

هر گونه امید به حصول صلح، دود شد و به هوا رفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The management and unions have reached a settlement over new working conditions.
دیدگاه
٠

اتحادیه ها و مدیر بر سر شرایط کاری جدید موافقت کردند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They were able to achieve a settlement without using military force.
دیدگاه
٠

دستیابی به توافق بدون دخالت نظامیان ممکن شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The guardians of the status quo usually judge them to be beyond the pale.
دیدگاه
٠

از نظر حامیان وضع موجود، آنان از مرحله پرت هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was dissatisfied with the status quo.
دیدگاه
٠

وضعیت موجود مایۀ نارضایتی او بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Certain people always want to maintain the status quo.
دیدگاه
٠

عده ای همیشه خواهان حفظ وضع موجود هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He emphasized the need to maintain the status quo.
دیدگاه
٠

او بر الزام پا بر جا نگاه داشتن وضع موجود مصر بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
You ought to assail all the difficulties that may come your way with great courage.
دیدگاه
٠

باید با شجاعت تمام، هر مشکل پیش رو را از میان بردارید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The opposition's newspapers assail the government each day.
دیدگاه

جراید مخالف موی دماغ دولت شده اند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I pushed the car with a vengeance.
دیدگاه
٠

با تمام نیرو ماشین را هل دادم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
After two days the infection came back with a vengeance.
دیدگاه
٠

عفونت دو روز بعد دوباره با شدت بیشتر ی بروز کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He's been working with a vengeance over the past few weeks to make up for lost time.
دیدگاه
٠

چند هفته ای می شود که با تمام وجود کار می کند تا جبران مافات کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The music started up again with a vengeance.
دیدگاه
٠

موسیقی بار دیگر با شدت و حدت از سر گرفته شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She set to work with a vengeance.
دیدگاه
٠

تصمیم گرفت با تمام نیرو کار کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The current struggles to pin down the mechanisms underlying both ordinary intoxication and alcoholism are driving this point home with a vengeance.
دیدگاه
١

بررسی دقیق سازوکارهای موثر بر استفاده از مشروبات الکلی و اعتیاد به آن، آشکارا نقش خانواده ها را در این میان مشخص کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She's a difficult person to pin down.
دیدگاه
٠

نمی توان سر از کار او درآورد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We can't pin down where the leak came from.
دیدگاه
٢

محل دقیق نشت معلوم نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Today, we no longer gasp when we hear a teenage girl is pregnant or whisper about unmarried couples who live together.
دیدگاه
٠

در این روزگار، ازدواج سفید یا بارداری دختری نوجوان، دیگر مایۀ بهت و حیرت کسی نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
"No!" she managed to gasp.
دیدگاه
٠

بریده بریده گفت: نه