ترجمه‌های مریم سالک زمانی (٥٧٩)

بازدید
٢,٤٧٤
تاریخ
٢ سال پیش
متن
Silvestre: That you size up the situation and act accordingly.
دیدگاه
٠

موقعیت را ارزیابی و به مقتضای آن اقدام کنید.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The aim is to size up the situation and deal with a number of conspicuous cases.
دیدگاه
٠

ارزیابی موقعیت و رسیدگی به مشکلات عمده، هدفی است که دنبال می شود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He has the ability to size up a situation.
دیدگاه
٠

او می تواند موقعیت را ارزیابی کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
We must size up the situation before we decide what to do.
دیدگاه
٠

پیش از هر گونه تصمیم گیری برای اقدام، باید موقعیت ارزیابی شود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The AIDS epidemic is accelerating dramatically.
دیدگاه
٠

همه گیری ایدز به سرعت رو به افزایش است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Her cruelty kindled hatred in my heart.
دیدگاه
٠

سنگدلی او قلبم را سوزاند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He uses the metaphor of fire to represent hatred.
دیدگاه
٠

در آثار او، واژۀ آتش سمبل کینه و نفرت است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Study history, study history. In history lies all the secrets of statecraft.
دیدگاه
٠

اگر می خواهید با رموز کشورداری آشنا شوید، خواندن تاریخ را پیشه کنید.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He had little real experience of statecraft.
دیدگاه
٠

او فاقد تجربۀ لازم در کشورداری بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He needs an outlet for all that pent - up anger.
دیدگاه
٠

باید راهی برای بیرون ریختن این همه خشم فروخوردۀ خود بیابد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He needs an outlet for his pent - up anger.
دیدگاه
١

باید راهی برای بیرون ریختن خشم فروخوردۀ خود بیابد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I was new at the school and not yet au fait with its customs.
دیدگاه
٠

تازه وارد مدرسه شده بودم و هنوز از آداب و رسوم آن مطلع نبودم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
It's my first week here so I'm not completely au fait with the system.
دیدگاه
٠

یک هفته می شود که کارم را شروع کرده ام، از این رو، خیلی در جریان این سیستم نیستم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I'm new here so I'm not completely au fait with the system.
دیدگاه
٠

من مبتدی هستم و خیلی در جریان این سیستم نیستم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I'm not really au fait with the computer system yet.
دیدگاه
٠

خیلی در جریان سیستم های کامپیوتری قرار ندارم

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Are you au fait with the rules of the game?
دیدگاه
٠

در جریان قواعد بازی هستید؟

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The authoritarian government was tottering.
دیدگاه
٠

حکومت خودکامه و مستبد در شرف فروپاشی بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The property market is tottering.
دیدگاه
٠

بازار املاک در شرف فروپاشی است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
They truly believe they have dominion over us.
دیدگاه
٠

واقعا باورشان شده است که بر ما تفوق دارند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He constantly tried to undermine her self-confidence.
دیدگاه
٢

مدام در پی تضعیف اعتماد به نفس او بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
This is a rather rough and ready technique.
دیدگاه
٠

تکنیک مذکور ساده و سرهم بندی شده، است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The accommodation is rather rough and ready, I'm afraid.
دیدگاه
٠

متاسفم که اتاق ساده و بی تجمل است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Here is a rough and ready measure-ment.
دیدگاه
٠

یک محاسبۀ سرانگشتی

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Good judgment comes from experience, and experience comes from bad judgment. Colin Powell
دیدگاه
٠

قضاوت نیکو از دل تجربه بر می آید و تجربه نیز از قضاوت نادرست حاصل می شود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
It's too soon to make a judgment about what the outcome will be.
دیدگاه
٠

پیامد کار را نمی توان به این زودی حدس زد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He was well-informed and shrewd, with good, calm judgment.
دیدگاه
٠

او فردی مطلع و زیرک، آرام و برخوردار از قوۀ تشخیص خوبی بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He plans to repeal a number of current policies.
دیدگاه
١

او در صدد الغای شماری از سیاست ( رویه ) های جاری است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The union has been forced to modify its position.
دیدگاه
٠

اتحادیه مجبور بود جایگاه خود را بهتر سازد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He is a statesman of the highest caliber.
دیدگاه
٠

او سیاستمداری بلندپایه است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Is he anything of a statesman?
دیدگاه
٠

اصلا شبیه سیاستمداران نیست.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The border dispute was used as a pretext for military intervention.
دیدگاه
٠

مناقشه سر حدود و ثغور مرزی، به مداخلۀ نظامی دامن زد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He came to see me on/under the pretext of asking my advice when he really wanted to borrow money.
دیدگاه
٠

نصیحت جویی از من را مستمسکی برای دیدنم کرده بود، اما به واقع دنبال قرض گرفتن بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The incident provided the pretext for war.
دیدگاه
٠

با این رخداد، دست آویز لازم برای جنگ فراهم شد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
All members had to swear a solemn oath never to reveal the secrets of the organization.
دیدگاه
١

سوگند رسمی از همۀ اعضا گرفته می شد تا هرگز رازهای سازمانی را افشا نکنند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
A gloomy debtor's prison was once the fate of those who could not repay their loans.
دیدگاه
٠

روزگاری بود که در آن، بدهکارانی که از عهده بازپرداخت وام هایشان بر نمی آمدند، روانۀ زندان های دلگیر می شدند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The building needs improved security and lighting.
دیدگاه
٠

روشنایی و امنیت ساختمان باید بهتر شود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Management need to explore ways of improving office security.
دیدگاه
٠

مدیریت باید تمهیداتی را به منظور افزایش امنیت اداره، اتخاذ کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
They enjoyed an especially benign climate.
دیدگاه
٠

آنان از آب و هوای بسیار ملایم لذت بردند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The effects of this chemical are fairly benign.
دیدگاه
٠

این ماده شیمیایی فاقد اثرات زیانبار است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Is the growth benign or cancerous?
دیدگاه
٠

غده سرطانی است یا خوش خیم؟

تاریخ
٢ سال پیش
متن
They are normally a more benign audience.
دیدگاه
٢

آنان در حالت عادی، تماشاچیان آرام و بی آزاری هستند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He used the Internet as a surrogate for contact with real people.
دیدگاه
٠

او اینترنت را جایگزین مراودات واقعی با افراد کرده بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
For some people, reading travel books is a surrogate for actual travel.
دیدگاه
٠

خواندن سفرنامه برای برخی افراد در حکم سفر واقعی است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
William was acting as a surrogate father for his brother's son.
دیدگاه
٠

ویلیام در حق پسر برادرش، پدری می کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
They had obligingly reserved a room for me.
دیدگاه
٠

از سر لطف و محبت، اتاقی برایم رزرو کرده بودند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
My old aunts are very strait - laced.
دیدگاه
٠

خاله های پیر من خیلی خشکه مقدس هستند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
An estimated 1600 vessels pass through the strait annually.
دیدگاه
٠

براساس برآوردها، سالانه نزدیک به 1600 کشتی از تنگۀ مذکور عبور می کنند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
We will transit the strait at night.
دیدگاه
٠

شب هنگام از تنگه گذر خواهیم کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The oil terminal is in the narrow strait that separates the island from the mainland.
دیدگاه
٠

پایانۀ نفتی در تنگه باریکی قرار گرفته است که جزیره و سرزمین اصلی را از هم جدا می کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
And those are not problems that afflict politics only.
دیدگاه
٠

این طور نیست که مسائل مذکور، فقط حوزۀ سیاست را درگیر خود سازد.