ترجمه‌های مریم سالک زمانی (٥٧٩)

بازدید
٢,٤٥٦
تاریخ
٢ سال پیش
متن
His belief in liberty was the mainspring of his fight against slavery.
دیدگاه
٠

انگیزه اصلی مبارزۀ او با برده داری ، از ایمان و باوری که به آزادی داشت، سرچشمه می گرفت.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The mainspring makes the watch motion.
دیدگاه
٠

حرکت ساعت با کمک شاه فنر، ممکن می شود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Her jealousy is the mainspring of the novel's plot.
دیدگاه
٠

مضمون اصلی پی رنگ رمان، حسادت اوست.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
They always acquit themselves of their duty very well.
دیدگاه
١

آنها همیشه به خوبی از عهدۀ وظایف خود بر می آیند. ( acquit oneself یعنی از عهده برآمدن )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He composed a lament to the dead soldier.
دیدگاه
١

آهنگ عزایی برای مرگ سرباز تصنیف کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Ken began to lament the death of his only son.
دیدگاه
٢

از مرگ تنها پسرش ناله سر داد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Bureaucracy can entangle ventures for months.
دیدگاه
٠

کاغذبازی می تواند ماه ها سرمایه گذاری ها را دچار مخمصه سازد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
It was just a ruse to get what I wanted!
دیدگاه
٠

همش فقط کلکی بود که برای تصاحب آنچه خواهانش بودم، سوار کردم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The children thought of a clever ruse to get their mother to leave the house so they could get ready for her surprise.
دیدگاه
٠

بچه ها برای اینکه بتوانند همه چیز را مهیا و مادرشان را غافلگیر کنند، کلک هوشمندانه ای سوار کردند تا او خانه را ترک کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Parallel lines are, by definition, lines on the same plane that never join.
دیدگاه
١

بنا به تعریف، خطوط موازی، خطوط واقع در صفحه همسانی هستند که هم دیگر را قطع نمی کنند .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
No one can parallel him in Math.
دیدگاه
٢

او در ریاضیات نظیری ندارد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The road runs parallel with the railway.
دیدگاه
٠

جاده در امتداد راه آهن است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
It's a ghastly murder I ever heard.
دیدگاه
٠

دلخراش ترین کشتاری است که در عمر م شنیده ام.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
We had a ghastly holiday; it rained all the time.
دیدگاه
٠

بارش بی وقفه، تعطیلاتمان را خراب کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Today's newspaper gives all the ghastly details of the murder.
دیدگاه
٠

همۀ جزئیات این آدم کشی دلخراش در روزنامه امروز آورده شده است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Sending a guest away with no food is sacrilege to my mother.
دیدگاه
٠

راهی کردن مهمان بدون غذادادن از نظر مادرم حرمت شکنی و بی احترامی است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
"Maybe this is a good omen," said Jill, seeing a blue sky for the first time in weeks.
دیدگاه
١

جیل مشاهده آسمان آبی را که در طول این چند هفته اثری از آن نبود، به فال نیک گرفت.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He was anxious to preserve his reputation.
دیدگاه
١

نگران حفظ حیثیت خود بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
We had a very anxious time until we knew that they were safe.
دیدگاه
٠

دلواپسی مان تمامی نداشت تا اینکه خبردار شدیم آنها محفوظ و در امان هستند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I had a quick scout around the house to check everything was okay.
دیدگاه
٠

برای حصول اطمینان از مناسب بودن اوضاع، همه جای خانه را زیرپا گذاشتم. ( scout around یعنی گشتن، جست و جو کردن، همه جا را زیر پا گذاشتن )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She used to scout when she was a child.
دیدگاه
٠

در اوان کودکی، در پی کشف هر چیزی بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He is full of guile.
دیدگاه
١

دغلبازی او حد و مرزی ندارد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
By guile and skill, they managed to escape.
دیدگاه
١

با ترفند و شگرد توانستند فرار کنند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He knew no guile; upon his lips were kinds words only.
دیدگاه
١

اصلا اهل دوز و کلک نبود، کلام مهربار از دهانش می تراوید.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I love children's innocence and lack of guile.
دیدگاه
٠

شیفتۀ بی آلایشی و معصومیت کودکان هستم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
George was a man completely lacking in guile.
دیدگاه
٠

جورج اصلا اهل حقه بازی نبود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
With a little guile she might get what she wanted.
دیدگاه
٠

با کمی حقه بازی می توانست آن چه را میخواست به دست آورد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Actually, neither stratagem is likely to do much.
دیدگاه
٠

هیچکدام از این ترفندها، در عمل کارساز نیست.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The climax of the book happens in Egypt.
دیدگاه
٠

پرهیجان ترین رویداد این کتاب در مصر اتفاق می افتد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
For Pritchard, reaching an Olympics was the climax of her career.
دیدگاه
٠

اوج دوران حرفه ای پریچارد، حضور در مسابقات المپیک بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He's a tricky fellow to do business with.
دیدگاه
٠

او پر نیرنگ تر از آن است که بتوان باهاش معامله کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The basic theme of these stories never varies.
دیدگاه
٠

درون مایه همه این داستان ها، یکسان است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The book's theme is the conflict between love and duty.
دیدگاه
٠

تعارض بین عشق و وظیفه، درون مایۀ این کتاب است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
There is not a vestige of truth in the report.
دیدگاه
٠

دریغ از ذره ای حقیقت در این گزارش.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
There is now no vestige of hope that the missing children will be found alive.
دیدگاه
٠

ذره ای امید به زنده ماندن کودکان مفقود، وجود ندارد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
But they stayed to erase every vestige of paganism.
دیدگاه
٠

برای زدودن بقایای بت پرستی ، محل را ترک نکردند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Marks was not shown even a vestige of pity.
دیدگاه
٠

کمترین نشانی از دلسوزی در چهره مارکس مشاهده نشد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The metal ions are ubiquity in organisms and play key roles in them.
دیدگاه
٠

یون های فلزی که به وفور در موجوادت زنده یافت می شوند حائز نقش های حیاتی در آنها هستند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The report was marred by a mass of superfluous detail.
دیدگاه
١

انبوهه ای از جزئیات نالازم ، گزارش مذکور را بی اعتبار کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Parents will become superfluous, the robots will nurse and play with children.
دیدگاه
١

با آمدن ربات هایی با قابلیت پرستاری از کودکان و بازی با آنها، نیازی به والدین نخواهد بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
We're cutting out superfluous layers of managers.
دیدگاه
١

در حال کاهش لایه ها و سطوح نالازم مدیریتی هستیم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She's quite junior in the organization.
دیدگاه
٠

او کارمندی دون پایه در سازمان است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
We could give the job to somebody junior.
دیدگاه
٠

این وظیه را می توان به یکی از زیردستان سپرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The river was rising by inches, threatening us.
دیدگاه
٠

بالا آمدن تدریجی آب رودخانه ما را ترساند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She escaped death by inches when the wall fell down.
دیدگاه
٠

با فروریختن دیوار، نزدیک بود جانش را از دست بدهد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The bus missed us by inches .
دیدگاه
٠

نزدیک بود اتوبوس زیرمان بگیرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The car missed us by inches.
دیدگاه
٠

چیزی نمانده بود ماشین به ما بزند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He escaped death by inches when a tree fell on his tent.
دیدگاه
٠

چیزی نمانده بود که با افتادن درخت بر روی چادرش، جانش را از دست بدهد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The car missed me by inches.
دیدگاه
٠

نزدیک بود ماشین زیرم بگیرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
They escaped death by inches when the house collapsed.
دیدگاه
٠

درست همان لحظه که خانه فروریخت توانستند بگریزند و از مرگ حتمی نجات یابند.