ترجمه‌های مریم سالک زمانی (٥٧٩)

بازدید
٢,٤٥٦
تاریخ
٢ سال پیش
متن
Our team gained / had the upper hand in the second half.
دیدگاه
٠

در نیمۀ دوم بازی، تیم ما پیش افتاد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
They were made the scapegoats for the misfire of the program.
دیدگاه
٠

آنها سپر بلای شکست برنامه شدند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The effects of inorganic additives on the misfire properties of ammonium nitrate were investigated.
دیدگاه
٠

تاثیرات حاصل از افزودنی های غیرآلی بر خاصیت انفجاری آمونیوم نیترات، بررسی شد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I was worried that the plan might misfire.
دیدگاه
٠

دلواپس شکست احتمالی طرح بودم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The boy's death was the result of a practical joke that misfired.
دیدگاه
٠

مرگ پسر ناشی از شوخی و مسخرگی بود که هیچ کسی را هم نخنداند. ( misfire a joke= هیچ کسی نخندیدن به شوخی )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
They have arrived at some erroneous conclusions.
دیدگاه
٠

نتیجه گیری های آنها پر از اشتباه و نادرست بوده است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I like a film to be uplifting.
دیدگاه
٠

دوستدار فیلم های روحیه دهنده و شوق انگیز هستم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
For me it was a marvellously uplifting performance/experience.
دیدگاه
٠

من این اجرا و تجربه را بسیار دلگرم کننده و نشاط بخش یافتم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
A military junta took control of the country.
دیدگاه
٠

دولتی نظامی اداره امور کشور را برعهده گرفت.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The terrorists out there use every nugget of information to help develop their master plan.
دیدگاه
٠

تروریست هایی که آنجا هستند، از هر گونه اطلاعات باارزش تاثیرگذار بر گسترش نقشۀ اصلی خود، بهره می گیرند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
It took months to extract that nugget of information from them.
دیدگاه
٠

استخراج اطلاعات با ارزش از آنها، ماه ها زمان برد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The article presents a somewhat lopsided view of events.
دیدگاه
٠

نگاهی که این مقاله به رخدادها دارد، همه جانبه نیست.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I was only warning you fair and square.
دیدگاه
٠

من صرفا صادقانه و بی ریا به شما توصیه کردم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I hit the target fair and square.
دیدگاه
٠

درست به هدف زدم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
But she loved him fair and square.
دیدگاه
٠

عشقش به او بی شیله پیله بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I hit him fair and square on the nose.
دیدگاه
٠

مستقیم به بینیش زدم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He hit me fair and square on the nose.
دیدگاه
٠

مستقیم به بینیم زد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
We won the election fair and square.
دیدگاه
٠

صادقانه انتخابات را بردیم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I told him fair and square to pack his bags.
دیدگاه
٠

یکراست بهش گفتم بار و بندیلش را ببندد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
It was a good exchange, fair and square.
دیدگاه
١

معاوضۀ خوبی بود، بی شیله پیله و سرراست.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
We won the match fair and square.
دیدگاه
٠

مسابقه را صادقانه بردیم

تاریخ
٢ سال پیش
متن
So, without more ado, let me introduce tonight's guests.
دیدگاه
٠

هیاهو راه انداختن دربارۀ چیزی

تاریخ
٢ سال پیش
متن
My sister always makes much ado about nothing.
دیدگاه
٠

خواهرم همیشه از کاه ، کوه میسازه!

تاریخ
٢ سال پیش
متن
It was all much ado about nothing.
دیدگاه
٠

این همه داد و قال سر هیچ.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
So without further ado, I'll now ask Mr Davis to open the debate.
دیدگاه
١

بدون فوت وقت از آقای دیویس خواهش می کنم بحث را شروع کنند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Without more/much/further ado, we set off.
دیدگاه
٠

فورا رهسپار شدیم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Speak up. Don't mumble!
دیدگاه

اینقدر من من نکن، واضح و شمرده بگو!

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He spoke in a low mumble, as if to himself.
دیدگاه
٠

چنان آرام زیرلبی حرف میزد که انگار داره با خودش صحبت میکنه.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
John is such a windbag . He can talk for hours at a time without saying anything.
دیدگاه
٠

جان واقعادر روده درازی نظیر نداره، میتونه یکریز و بی وقفه آسمان و زمین را به هم ببافه

تاریخ
٢ سال پیش
متن
You poor guy! Everyone knows he's a real windbag.
دیدگاه
٠

بیچاره مگه نمیدونی که اون یک وراج تمام عیاره!

تاریخ
٢ سال پیش
متن
After all, they don't call you old windbag for nothing!
دیدگاه
٠

بیخود نیست که بهت میگن پرچونۀ کهنه کار!

تاریخ
٢ سال پیش
متن
They gaily went on talking after the film had started.
دیدگاه
٠

پس از شروع فیلم، با بی خیالی و بی توجهی صحبتهایشان را ادامه دادند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The World War Ⅱ provided the backdrop for the film.
دیدگاه
١

متن فیلم از وقایع جنگ جهانی دوم گرفته شده است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Pack it in. Stop being spiteful.
دیدگاه
٠

بس کن! اینقدر کینه توز مباش.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
It was very spiteful of her to do that.
دیدگاه
٠

این کار او از روی بدجنسی و عداوت بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The singer earns a colossal amount of money.
دیدگاه
٠

این خواننده پول پارو می کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
In the centre of the hall stood a colossal wooden statue, decorated in ivory and gold.
دیدگاه
٠

مجسمه چوبی بسیار بزرگی که مزین به طلا و عاج بود، در وسط تالار قرار داشت.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
There has been a colossal waste of public money.
دیدگاه
١

مبالغ هنگفتی از جیب عموم به هدر رفته است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
A handful of common sense is worth bushel of learning.
دیدگاه
٠

اندکی عقل و شعور و معرفت می ارزد به انبوهی از معلومات.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
As darkness approached, the swarms of children playing in the park dwindled to a handful.
دیدگاه
٠

همین که تاریکی فرارسید، از خیل کودکانی که داشتند در پارک بازی می کردند، چندتایی بیش نماند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The last point is particularly pertinent to today's discussion.
دیدگاه
١

آخرین نکته ای که عنوان شد، ارتباط کاملی با بحث امروز دارد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
They didn't take his hairsplitting seriously.
دیدگاه
٠

از دید آنها ملانقطی شدن او، فاقد هر گونه اهمیت بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
It is this kind of hair-splitting that gives politics a bad name.
دیدگاه
٠

این گونه مته به خشخاش گذاشتن هاست که سبب بدنامی سیاست می شود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
These ideas have always been central to Western culture.
دیدگاه
٠

این اندیشه ها همواره در فرهنگ های غربی با اهمیت بوده اند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Judges are advised to show greater leniency towards first - time offenders.
دیدگاه
٠

از قضات خواسته می شود با مجرمان فاقد سوء پیشینه قبلی، با تساهل برخورد کنند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She begged for leniency for her son.
دیدگاه
٠

او برای پسرش شفاعت طلبید.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Our team's failure is very exasperating.
دیدگاه
٠

شکست تیم مان خیلی زجرآور ه.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Hardie could be exasperating to his colleagues.
دیدگاه
٠

هاردی می توانست همکارانش را ذله کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
It's so exasperating when he won't listen to a word that I say.
دیدگاه
٠

با بی توجهی به حرفهایم، کفرم را درمیآورد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He was a political gadfly, turning up at city council meetings and complaining about the waste of taxpayers' money.
دیدگاه
٠

فرد عیبجویی بود که موضوعات سیاسی را دست مایۀ ایرادگیری هایش قرار می داد. سر و کله اش در نشست های شورای شهر پیدا می شد و از هدررفت درآمدهای ناشی از ما ...