ترجمه‌های مریم سالک زمانی (٥٥٨)

بازدید
٨٣٢
تاریخ
١ سال پیش
متن
Deaf children can often be included in mainstream education.
دیدگاه
٠

می توان در اغلب موارد کودکان ناشنوا را در مراکز آموزشی فراگیر/تلفیقی پذیرفت ( یعنی در کنار دانش آموزان عادی به تحصیل بپردازند )

تاریخ
١ سال پیش
متن
Their views lie outside the mainstream of current medical opinion.
دیدگاه
٠

دیدگاه هایشان همسویی با نظریه های پزشکی عصرحاضر ندارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Environmental ideas have been absorbed into the mainstream of European politics.
دیدگاه
٠

تفکر زیست محیطی وارد جریان غالب سیاست های اروپاییان شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
These teachers have been cut off from the mainstream of educational activity.
دیدگاه
٠

رابطۀ این معلم ها از روند کلی فعالیت های آموزشی قطع شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I tend to binge on chocolate when I'm watching TV.
دیدگاه
١

موقع تماشای تلویزیون، یکریز شکلات میخورم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He went on a five day drinking binge.
دیدگاه
٠

پنج روز بساط عرق خوری پهن کرده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They went on a binge last night.
دیدگاه
١

دیشب سور و سات راه انداختند ( بساط عیش و نوش )

تاریخ
١ سال پیش
متن
We tend to feel kinship with those who share the same values.
دیدگاه
٠

داشتن ارزش های یکسان، به پیدایش حس نزدیکی و همانندی دامن می زند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The sense of kinship between the two men is surprising.
دیدگاه
٠

این همه همانندی و شباهت بین این دو مرد، مایۀ شگفتی است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The ties of kinship may have helped the young man find his way in life.
دیدگاه
٠

در موفقیت مرد جوان در مسیر زندگی، روابط خویشاندی تاثیرگذار بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Humanism had flourished in last century.
دیدگاه
٠

اوج شکوفایی پندار انسان گرایانه در قرن گذشته بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Her book captures the quintessence of Renaissance humanism.
دیدگاه
٠

لب لباب کتابش، انسان گرایی دورۀ رنسانس است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Monism thus generated a respect for life as a whole and helped to emphasize the unity of Nature.
دیدگاه
٠

دیدگاه یکتاگروانه، این گونه حس احترام آمیزی نسبت به کل پدیدۀ حیات برانگیخت و بر وحدت و یکپارچگی طبیعت تاکید مکرر نمود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It is a long road from dualism to monism.
دیدگاه
٠

فاصله بسیار زیادی بین یکتاگروی و دوگروی وجود دارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The transition from dualism to monism is painful.
دیدگاه
٠

مرحلۀ گذر از دوگروی به یکتاگروی سخت و پرزحمت است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Industry and frugality are the inherent qualities of the Chinese nation.
دیدگاه
٠

دو خصلت ذاتی چینی ها، سخت کوشی و صرفه جویی است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Industry is fortune’s right hand, and frugality her left.
دیدگاه
٠

ثروت دو بال دارد بال راست ثروت سخت کوشی و جدیت است و بال چپش قناعت و صرفه جویی.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The peddler bawled his wares in the street.
دیدگاه
٠

دستفروش برای فروش کالاهایش در خیابان جار زد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The peddler was crying up his wares.
دیدگاه
٠

دستفروش از اجناس و کالاهایش تعریف می کرد ( cry sth up= ستودن، تعریف کردن از - تمجیدکردن )

تاریخ
١ سال پیش
متن
After the storm, the sea was covered with flotsam and jetsam.
دیدگاه
٠

در پی طوفان، دریا پوشیده از خرت و پرت و آت و آشغال شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Sick and starving refugees are the flotsam and jetsam of war.
دیدگاه
٠

این پناهندگان بیمار و گرسنه، از آوارگان جنگی هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Camps were set up to shelter the flotsam and jetsam of the war.
دیدگاه
٠

برای پناه دادن به آوارگان جنگی، اردوگاه هایی ترتیب داده شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The water was full of flotsam and refuse.
دیدگاه
٠

آب پر از آت و آشغال و خرت و پرت بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The beaches are wide and filled with interesting flotsam and jetsam .
دیدگاه
٠

سواحل مذکور پهناور و مشحون از خرت و پرت های بامزه و جالبی است که با آب به آنجا آورده شده اند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He would walk along the beach collecting the flotsam and jetsam that had been washed ashore.
دیدگاه
١

تمایل دارد در کنار ساحل قدم زده و خرت و پرت هایی را که آب به آنجا آورده است، جمع کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There is close affinity between Italian and Spanish.
دیدگاه
٠

همبستگی نزدیکی بین مردمان اسپانیا و ایتالیا وجود دارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He has an affinity for fine food.
دیدگاه
٠

او عاشق غذای عالیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It was easy to see who had the upper hand.
دیدگاه
٠

تشخیص طرف غالب به راحتی آب خوردن بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Don't let your feeling gain the upper hand over you.
دیدگاه
٠

در چنبرۀ احساسات گرفتار نشو.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Our team gained / had the upper hand in the second half.
دیدگاه
٠

در نیمۀ دوم بازی، تیم ما پیش افتاد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They were made the scapegoats for the misfire of the program.
دیدگاه
٠

آنها سپر بلای شکست برنامه شدند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The effects of inorganic additives on the misfire properties of ammonium nitrate were investigated.
دیدگاه
٠

تاثیرات حاصل از افزودنی های غیرآلی بر خاصیت انفجاری آمونیوم نیترات، بررسی شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I was worried that the plan might misfire.
دیدگاه
٠

دلواپس شکست احتمالی طرح بودم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The boy's death was the result of a practical joke that misfired.
دیدگاه
٠

مرگ پسر ناشی از شوخی و مسخرگی بود که هیچ کسی را هم نخنداند. ( misfire a joke= هیچ کسی نخندیدن به شوخی )

تاریخ
١ سال پیش
متن
They have arrived at some erroneous conclusions.
دیدگاه
٠

نتیجه گیری های آنها پر از اشتباه و نادرست بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I like a film to be uplifting.
دیدگاه
٠

دوستدار فیلم های روحیه دهنده و شوق انگیز هستم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
For me it was a marvellously uplifting performance/experience.
دیدگاه
٠

من این اجرا و تجربه را بسیار دلگرم کننده و نشاط بخش یافتم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A military junta took control of the country.
دیدگاه
٠

دولتی نظامی اداره امور کشور را برعهده گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The terrorists out there use every nugget of information to help develop their master plan.
دیدگاه
٠

تروریست هایی که آنجا هستند، از هر گونه اطلاعات باارزش تاثیرگذار بر گسترش نقشۀ اصلی خود، بهره می گیرند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It took months to extract that nugget of information from them.
دیدگاه
٠

استخراج اطلاعات با ارزش از آنها، ماه ها زمان برد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The article presents a somewhat lopsided view of events.
دیدگاه
٠

نگاهی که این مقاله به رخدادها دارد، همه جانبه نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I was only warning you fair and square.
دیدگاه
٠

من صرفا صادقانه و بی ریا به شما توصیه کردم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I hit the target fair and square.
دیدگاه
٠

درست به هدف زدم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
But she loved him fair and square.
دیدگاه
٠

عشقش به او بی شیله پیله بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I hit him fair and square on the nose.
دیدگاه
٠

مستقیم به بینیش زدم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He hit me fair and square on the nose.
دیدگاه
٠

مستقیم به بینیم زد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We won the election fair and square.
دیدگاه
٠

صادقانه انتخابات را بردیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I told him fair and square to pack his bags.
دیدگاه
٠

یکراست بهش گفتم بار و بندیلش را ببندد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It was a good exchange, fair and square.
دیدگاه
١

معاوضۀ خوبی بود، بی شیله پیله و سرراست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We won the match fair and square.
دیدگاه
٠

مسابقه را صادقانه بردیم