ترجمه‌های مریم سالک زمانی (٥٧٩)

بازدید
٢,٤٥٦
تاریخ
٢ سال پیش
متن
A massive earthquake reduced the city to rubble.
دیدگاه
٠

شهر در پی زلزله شدید، به کلی ویران شد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The building was reduced to a heap of rubble.
دیدگاه
٠

ساختمان به تلی از خاک و خل تبدیل شد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Allied bombing reduced the city to ruins/rubble.
دیدگاه
٠

شهر در پی بمباران متفقین، به کلی ویران شد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The women hold diametrically opposed views on abortion.
دیدگاه
٠

در مورد قضیه سقط جنین، زنان دیدگاه های کاملا مخالف هم دارند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Our views are diametrically opposed on this issue.
دیدگاه
٠

نگاه ما به این قضیه کاملا مخالف هم هست.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
That jewellery looks sham to me.
دیدگاه
٠

این جواهر به نظر بدلی می رسد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Are these real diamonds or only sham?
دیدگاه
٠

این الماس ها واقعی اند یا بدلی؟

تاریخ
٢ سال پیش
متن
It's hard to identify the real villain of the piece in this case.
دیدگاه
٠

شناسایی سرنخ اصلی فساد در این پرونده، آسان نیست.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The villain made no scruple of committing murder.
دیدگاه
٠

جنایتکار، بابت ارتکاب قتل ذره ای عذاب وجدان نداشت.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
A faulty fuse was the villain of the piece.
دیدگاه
٠

مایۀ تمامی این گرفتاری ها، یک فیوز خراب بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He was cast as the villain.
دیدگاه
٠

نقش او در فیلم، شخصیتی منفی بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The police still haven't nailed the villain.
دیدگاه
٠

پلیس هنوز آن جنایتکار را نگرفته است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I like films where the villain comes to a sticky end!
دیدگاه
٠

من شیفته فیلم هایی هستم که شخصیت های منفی در آنها عاقبت بدی پیدا می کنند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
There was an overtone of regret in his farewell speech.
دیدگاه
٠

اشارات تلویحی حاکی از تاسف و ندامت در سخنرانی خداحافظیش پیدا بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He said the killing of innocent people was inexcusable.
دیدگاه
٠

کشتن بی گناهان از نظر او ناموجه و نابخشودنی است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I refuted his claim that he was innocent.
دیدگاه
٠

ادعای بی گناهیش را نقض کردم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I suspect he may have had ulterior motives for being so generous.
دیدگاه
١

این اندازه دست و دلبازی او، به نظرم بودار است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She definitely had an ulterior motive in offering to help.
دیدگاه
١

مطمئنا در پس پیشنهادش برای کمک، قصد دیگری نهفته بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She must have some ulterior motive for being nice to me—what does she really want?
دیدگاه
١

نمی دانم از این مهربانیش نسبت به من چه غرض و مرضی دارد، به واقع دنبال چیست؟

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I want to know what is our ulterior action.
دیدگاه
١

میخواهم بدانم اقدام آتی ما چیست؟

تاریخ
٢ سال پیش
متن
This lever must serve some ulterior purpose.
دیدگاه
٠

منظور خاصی از به کارگیری این اهرم باید باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Deaf children can often be included in mainstream education.
دیدگاه
٠

می توان در اغلب موارد کودکان ناشنوا را در مراکز آموزشی فراگیر/تلفیقی پذیرفت ( یعنی در کنار دانش آموزان عادی به تحصیل بپردازند )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Their views lie outside the mainstream of current medical opinion.
دیدگاه
٠

دیدگاه هایشان همسویی با نظریه های پزشکی عصرحاضر ندارد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Environmental ideas have been absorbed into the mainstream of European politics.
دیدگاه
٠

تفکر زیست محیطی وارد جریان غالب سیاست های اروپاییان شده است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
These teachers have been cut off from the mainstream of educational activity.
دیدگاه
٠

رابطۀ این معلم ها از روند کلی فعالیت های آموزشی قطع شده است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I tend to binge on chocolate when I'm watching TV.
دیدگاه
١

موقع تماشای تلویزیون، یکریز شکلات میخورم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He went on a five day drinking binge.
دیدگاه
٠

پنج روز بساط عرق خوری پهن کرده بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
They went on a binge last night.
دیدگاه
١

دیشب سور و سات راه انداختند ( بساط عیش و نوش )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
We tend to feel kinship with those who share the same values.
دیدگاه
٠

داشتن ارزش های یکسان، به پیدایش حس نزدیکی و همانندی دامن می زند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The sense of kinship between the two men is surprising.
دیدگاه
٠

این همه همانندی و شباهت بین این دو مرد، مایۀ شگفتی است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The ties of kinship may have helped the young man find his way in life.
دیدگاه
٠

در موفقیت مرد جوان در مسیر زندگی، روابط خویشاندی تاثیرگذار بوده است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Humanism had flourished in last century.
دیدگاه
٠

اوج شکوفایی پندار انسان گرایانه در قرن گذشته بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Her book captures the quintessence of Renaissance humanism.
دیدگاه
٠

لب لباب کتابش، انسان گرایی دورۀ رنسانس است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Monism thus generated a respect for life as a whole and helped to emphasize the unity of Nature.
دیدگاه
٠

دیدگاه یکتاگروانه، این گونه حس احترام آمیزی نسبت به کل پدیدۀ حیات برانگیخت و بر وحدت و یکپارچگی طبیعت تاکید مکرر نمود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
It is a long road from dualism to monism.
دیدگاه
٠

فاصله بسیار زیادی بین یکتاگروی و دوگروی وجود دارد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The transition from dualism to monism is painful.
دیدگاه
٠

مرحلۀ گذر از دوگروی به یکتاگروی سخت و پرزحمت است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Industry and frugality are the inherent qualities of the Chinese nation.
دیدگاه
٠

دو خصلت ذاتی چینی ها، سخت کوشی و صرفه جویی است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Industry is fortune’s right hand, and frugality her left.
دیدگاه
١

ثروت دو بال دارد بال راست ثروت سخت کوشی و جدیت است و بال چپش قناعت و صرفه جویی.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The peddler bawled his wares in the street.
دیدگاه
٠

دستفروش برای فروش کالاهایش در خیابان جار زد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The peddler was crying up his wares.
دیدگاه
٠

دستفروش از اجناس و کالاهایش تعریف می کرد ( cry sth up= ستودن، تعریف کردن از - تمجیدکردن )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
After the storm, the sea was covered with flotsam and jetsam.
دیدگاه
٠

در پی طوفان، دریا پوشیده از خرت و پرت و آت و آشغال شد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Sick and starving refugees are the flotsam and jetsam of war.
دیدگاه
٠

این پناهندگان بیمار و گرسنه، از آوارگان جنگی هستند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Camps were set up to shelter the flotsam and jetsam of the war.
دیدگاه
٠

برای پناه دادن به آوارگان جنگی، اردوگاه هایی ترتیب داده شد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The water was full of flotsam and refuse.
دیدگاه
٠

آب پر از آت و آشغال و خرت و پرت بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The beaches are wide and filled with interesting flotsam and jetsam .
دیدگاه
٠

سواحل مذکور پهناور و مشحون از خرت و پرت های بامزه و جالبی است که با آب به آنجا آورده شده اند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He would walk along the beach collecting the flotsam and jetsam that had been washed ashore.
دیدگاه
١

تمایل دارد در کنار ساحل قدم زده و خرت و پرت هایی را که آب به آنجا آورده است، جمع کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
There is close affinity between Italian and Spanish.
دیدگاه
٠

همبستگی نزدیکی بین مردمان اسپانیا و ایتالیا وجود دارد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He has an affinity for fine food.
دیدگاه
٠

او عاشق غذای عالیست.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
It was easy to see who had the upper hand.
دیدگاه
٠

تشخیص طرف غالب به راحتی آب خوردن بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Don't let your feeling gain the upper hand over you.
دیدگاه
٠

در چنبرۀ احساسات گرفتار نشو.