ترجمه‌های مریم سالک زمانی (٥٦٥)

بازدید
١,١٢٣
تاریخ
٥ ماه پیش
متن
The chances are ten to one that the guest team will win.
دیدگاه
٠

به احتمال زیاد تیم مهمان برنده خواهد شد

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
The chances are ten to one that the host team will win.
دیدگاه
٠

نود درصد احتمال میرود تیم میزبان بازی را ببرد

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
You really look like my cousin. Almost to a tee!
دیدگاه
٠

مو نمیزنی با عموزاده ام. شباهتی کامل باهاش داری

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
It follows his instructions to a tee.
دیدگاه
٠

آموزش هایش را موبه مو دنبال می کند

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Drizzle vinaigrette over watercress to coat lightly.
دیدگاه
٠

سس سرکه را روی بولاغ اوتی ها بریزید تا کمی روی آنها را بپوشاند

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Reserve some watercress for garnish.
دیدگاه
٠

مقداری از بولاغ اوتی ها را برای تزیین غذا کنار بگذارید.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
I really enjoy talking to you.
دیدگاه
٠

مصاحبت با شما واقعا لذتبخش است

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
It's no use talking to him: he's completelyinfatuated.
دیدگاه
٠

بدجوری واله و شیدا شده است، گوشش به هیچ حرفی بدهکار نیست.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Two years before, two TA soldiers met at an Army open day.
دیدگاه
٠

دو سال پیش در روز بازدید همگانی ارتش، دو نفر از نیروی بسیج مردمی همدیگر را ملاقات کردند. ( در بریتانیا به نیروی بسیج مردمی TA گفته میشود که مخفف Terr ...

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Say ta to him.
دیدگاه
٠

بهش بگو دستت درد نکنه

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
We're not going to talk about that subject; it has been dropped neck and crop.
دیدگاه
٠

آن موضوع کاملا کنار گذاشته شده است و دیگر در موردش صحبت نخواهیم کرد

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
She sat, not listening, but deep in thought.
دیدگاه
٠

غرق اندیشه بی آنکه به چیزی گوش بسپارد، نشست.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
The regime seems to be in its death throes.
دیدگاه
٠

تا نابودی رژیم نفسی چند باقی نمانده

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Were we in the throes of a natural disaster?
دیدگاه
٠

آیا گرفتار بلای طبیعی بودیم؟

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Her sister keeps house for her.
دیدگاه
٠

خواهرش به کارهای خانه اش، می رسد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
His mother came to keep house for them.
دیدگاه
٠

مادرش برای رسیدگی به کارها و امور خانه نزدشان آمد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
She had given up her career to devote herself to the task of keeping house and raising a family.
دیدگاه
٠

او کارش را ول کرده بود تا با تمام وجود به کار خانه و نگهداری کردن از خانواده بپردازد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
His daughter keeps house for him.
دیدگاه
٠

دختر او کارهای خانه اش را انجام می دهد.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
I took it on the chin, but life goes on.
دیدگاه
٠

حقیقت را پذیرفته و آویزه گوشم کردم، زندگی همچنان استمرار دارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Anaconda sunning on a tree.
دیدگاه
٠

مار بوآ بر روی درخت زیر نور خورشید آرمیده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Within hours after birth, Anaconda neonates can swim, hunt and care for themselves.
دیدگاه
٠

نوزادان مار بوآ ظرف چند ساعت پس از تولد به راحتی قادر به شنا، شکار و مراقبت از خود هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The anaconda wrapped itself around the boy.
دیدگاه
٠

پسر در چنبرۀ مار بوآ گرفتار شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Darkness wrapped around me like an anaconda.
دیدگاه
٠

در تاریکی چنان محصور شدم انگار مار بوآیی دورم چنبره زده.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I'm having trouble answering you because there gray area.
دیدگاه
٠

به خاطر موارد ابهام آمیزی که وجود دارد، پاسخ دادن به شما برام راحت نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They are in a moral and legal gray area.
دیدگاه
١

از نظر اخلاقی و قانونی در وضعیت مبهمی گیر کرده اند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There was never a gray area.
دیدگاه
١

هیچ نکتۀ مبهمی وجود نداشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There are a lot of gray areas where it is hard to decide until you have more information and experience.
دیدگاه
٠

تصمیم گیری در این خصوص فقط در سایۀ برخورداری از اطلاعات و تجربۀ زیاد میسر خواهد شد، چرا که نکات ابهام زیادی در میان است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
How it happened is still a gray area.
دیدگاه
١

چگونگی رخ دادن این امر، در پرده ابهام قرار دارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There is a loathsome smell of rotting flesh in the room.
دیدگاه
٠

بوی زنندۀ گوشت فاسد در فضا پیچیده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
And it is a loathsome term, I detest it.
دیدگاه
٠

از ان واژۀ زننده بیزارم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I should think it an extremely loathsome profession.
دیدگاه
١

این حرفه به نظر من بسیار مشمئزکننده هست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He is a loathsome disgusting creature.
دیدگاه
٠

او آدم ملعون مشمئزکننده ای هست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
What a loathsome creature he is!
دیدگاه
٠

او عجب ملعونی هست!

تاریخ
١ سال پیش
متن
He's a loathsome man.
دیدگاه
٠

او فرد نفرت انگیزی هست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We are reducing the company's welter of development projects and will streamline sales and marketing.
دیدگاه

هدف ما در شرکت، فروکاهی انبوهی از پروژه ها و کارآمدتر کردن بازاریابی و فروش است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Pigs often welter in the mud.
دیدگاه
٠

خوک ها غالبا در میان گل و لای می غلتند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A massive earthquake reduced the city to rubble.
دیدگاه
٠

شهر در پی زلزله شدید، به کلی ویران شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The building was reduced to a heap of rubble.
دیدگاه
٠

ساختمان به تلی از خاک و خل تبدیل شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Allied bombing reduced the city to ruins/rubble.
دیدگاه
٠

شهر در پی بمباران متفقین، به کلی ویران شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The women hold diametrically opposed views on abortion.
دیدگاه
٠

در مورد قضیه سقط جنین، زنان دیدگاه های کاملا مخالف هم دارند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Our views are diametrically opposed on this issue.
دیدگاه
٠

نگاه ما به این قضیه کاملا مخالف هم هست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
That jewellery looks sham to me.
دیدگاه
٠

این جواهر به نظر بدلی می رسد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Are these real diamonds or only sham?
دیدگاه
٠

این الماس ها واقعی اند یا بدلی؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
It's hard to identify the real villain of the piece in this case.
دیدگاه
٠

شناسایی سرنخ اصلی فساد در این پرونده، آسان نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The villain made no scruple of committing murder.
دیدگاه
٠

جنایتکار، بابت ارتکاب قتل ذره ای عذاب وجدان نداشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A faulty fuse was the villain of the piece.
دیدگاه
٠

مایۀ تمامی این گرفتاری ها، یک فیوز خراب بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was cast as the villain.
دیدگاه
٠

نقش او در فیلم، شخصیتی منفی بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The police still haven't nailed the villain.
دیدگاه
٠

پلیس هنوز آن جنایتکار را نگرفته است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I like films where the villain comes to a sticky end!
دیدگاه
٠

من شیفته فیلم هایی هستم که شخصیت های منفی در آنها عاقبت بدی پیدا می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There was an overtone of regret in his farewell speech.
دیدگاه
٠

اشارات تلویحی حاکی از تاسف و ندامت در سخنرانی خداحافظیش پیدا بود.