ترجمه‌های مریم سالک زمانی (٥٧٩)

بازدید
٢,٤٥٦
تاریخ
١ سال پیش
متن
He told me to push off.
دیدگاه
٠

به من گفت برو بابا گورت را گم کن

تاریخ
١ سال پیش
متن
What are you doing here in the garden? Push off at once!
دیدگاه
٠

گورت را گم کن! اینجا تو باغ چیکار میکنی

تاریخ
١ سال پیش
متن
I haven't been up to par since the operation.
دیدگاه
٠

بعد از عمل، خوب نشده ام آن طور که انتظارش می رفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His driving wasn't quite up to par and he lost the race.
دیدگاه
٠

رانندگیش به خوبی همیشه نبود و مسابقه را از دست داد

تاریخ
١ سال پیش
متن
His performance was not up to par.
دیدگاه
٠

اجرایش در حد انتظار نبود

تاریخ
١ سال پیش
متن
The TV programme was not up to par tonight.
دیدگاه
٠

برنامه امشب تلویزیون در حد انتظار نبود

تاریخ
١ سال پیش
متن
Her work hasn't been up to par lately.
دیدگاه
٠

این روزها کارش به خوبی همیشه نیست

تاریخ
١ سال پیش
متن
I didn't think her performance was up to par.
دیدگاه
٠

تصور نمی کردم اجرایش خوب باشد .

تاریخ
١ سال پیش
متن
He planted the seeds in a box filled with leaf mould.
دیدگاه
٠

بذرها را در جعبه پر از خاک برگ کاشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The fabric was wearing thin.
دیدگاه
٠

پارچه نخ نما شده بود

تاریخ
١ سال پیش
متن
When the thief was being questioned by the police, he tried to fool them with weasel words.
دیدگاه
٠

دزد هنگام بازجویی توسط پلیس کوشید با حرفهای دوپهلو و کلی بافی آنها را بفریبد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The government's promises on nurses' pay turned out to be weasel words .
دیدگاه
٠

وعده های دولتی در مورد پرداخت پرستاران جز کلی بافی چیزی نبود

تاریخ
١ سال پیش
متن
The police report was filled with weasel words.
دیدگاه
٠

گزارش پلیس چیزی نبود جز مشتی کلی گویی و حرف های دوپهلو

تاریخ
١ سال پیش
متن
Ten to one he has forgotten it.
دیدگاه
٠

به احتمال زیاد موضوع را فراموش کرده است

تاریخ
١ سال پیش
متن
The chances are ten to one that the guest team will win.
دیدگاه
٠

به احتمال زیاد تیم مهمان برنده خواهد شد

تاریخ
١ سال پیش
متن
The chances are ten to one that the host team will win.
دیدگاه
٠

نود درصد احتمال میرود تیم میزبان بازی را ببرد

تاریخ
١ سال پیش
متن
You really look like my cousin. Almost to a tee!
دیدگاه
٠

مو نمیزنی با عموزاده ام. شباهتی کامل باهاش داری

تاریخ
١ سال پیش
متن
It follows his instructions to a tee.
دیدگاه
٠

آموزش هایش را موبه مو دنبال می کند

تاریخ
١ سال پیش
متن
Drizzle vinaigrette over watercress to coat lightly.
دیدگاه
٠

سس سرکه را روی بولاغ اوتی ها بریزید تا کمی روی آنها را بپوشاند

تاریخ
١ سال پیش
متن
Reserve some watercress for garnish.
دیدگاه
٠

مقداری از بولاغ اوتی ها را برای تزیین غذا کنار بگذارید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I really enjoy talking to you.
دیدگاه
٠

مصاحبت با شما واقعا لذتبخش است

تاریخ
١ سال پیش
متن
It's no use talking to him: he's completelyinfatuated.
دیدگاه
٠

بدجوری واله و شیدا شده است، گوشش به هیچ حرفی بدهکار نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Two years before, two TA soldiers met at an Army open day.
دیدگاه
٠

دو سال پیش در روز بازدید همگانی ارتش، دو نفر از نیروی بسیج مردمی همدیگر را ملاقات کردند. ( در بریتانیا به نیروی بسیج مردمی TA گفته میشود که مخفف Terr ...

تاریخ
١ سال پیش
متن
Say ta to him.
دیدگاه
٠

بهش بگو دستت درد نکنه

تاریخ
١ سال پیش
متن
We're not going to talk about that subject; it has been dropped neck and crop.
دیدگاه
٠

آن موضوع کاملا کنار گذاشته شده است و دیگر در موردش صحبت نخواهیم کرد

تاریخ
١ سال پیش
متن
She sat, not listening, but deep in thought.
دیدگاه
٠

غرق اندیشه بی آنکه به چیزی گوش بسپارد، نشست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The regime seems to be in its death throes.
دیدگاه
٠

تا نابودی رژیم نفسی چند باقی نمانده

تاریخ
١ سال پیش
متن
Were we in the throes of a natural disaster?
دیدگاه
٠

آیا گرفتار بلای طبیعی بودیم؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
Her sister keeps house for her.
دیدگاه
٠

خواهرش به کارهای خانه اش، می رسد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His mother came to keep house for them.
دیدگاه
٠

مادرش برای رسیدگی به کارها و امور خانه نزدشان آمد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She had given up her career to devote herself to the task of keeping house and raising a family.
دیدگاه
٠

او کارش را ول کرده بود تا با تمام وجود به کار خانه و نگهداری کردن از خانواده بپردازد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His daughter keeps house for him.
دیدگاه
٠

دختر او کارهای خانه اش را انجام می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I took it on the chin, but life goes on.
دیدگاه
٠

حقیقت را پذیرفته و آویزه گوشم کردم، زندگی همچنان استمرار دارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Anaconda sunning on a tree.
دیدگاه
٠

مار بوآ بر روی درخت زیر نور خورشید آرمیده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Within hours after birth, Anaconda neonates can swim, hunt and care for themselves.
دیدگاه
٠

نوزادان مار بوآ ظرف چند ساعت پس از تولد به راحتی قادر به شنا، شکار و مراقبت از خود هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The anaconda wrapped itself around the boy.
دیدگاه
٠

پسر در چنبرۀ مار بوآ گرفتار شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Darkness wrapped around me like an anaconda.
دیدگاه
٠

در تاریکی چنان محصور شدم انگار مار بوآیی دورم چنبره زده.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I'm having trouble answering you because there gray area.
دیدگاه
٠

به خاطر موارد ابهام آمیزی که وجود دارد، پاسخ دادن به شما برام راحت نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They are in a moral and legal gray area.
دیدگاه
١

از نظر اخلاقی و قانونی در وضعیت مبهمی گیر کرده اند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There was never a gray area.
دیدگاه
١

هیچ نکتۀ مبهمی وجود نداشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There are a lot of gray areas where it is hard to decide until you have more information and experience.
دیدگاه
٠

تصمیم گیری در این خصوص فقط در سایۀ برخورداری از اطلاعات و تجربۀ زیاد میسر خواهد شد، چرا که نکات ابهام زیادی در میان است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
How it happened is still a gray area.
دیدگاه
١

چگونگی رخ دادن این امر، در پرده ابهام قرار دارد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
There is a loathsome smell of rotting flesh in the room.
دیدگاه
٠

بوی زنندۀ گوشت فاسد در فضا پیچیده بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
And it is a loathsome term, I detest it.
دیدگاه
٠

از ان واژۀ زننده بیزارم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I should think it an extremely loathsome profession.
دیدگاه
١

این حرفه به نظر من بسیار مشمئزکننده هست.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He is a loathsome disgusting creature.
دیدگاه
٠

او آدم ملعون مشمئزکننده ای هست.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
What a loathsome creature he is!
دیدگاه
٠

او عجب ملعونی هست!

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He's a loathsome man.
دیدگاه
٠

او فرد نفرت انگیزی هست.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
We are reducing the company's welter of development projects and will streamline sales and marketing.
دیدگاه

هدف ما در شرکت، فروکاهی انبوهی از پروژه ها و کارآمدتر کردن بازاریابی و فروش است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Pigs often welter in the mud.
دیدگاه
٠

خوک ها غالبا در میان گل و لای می غلتند.