fiat

/ˈfaɪæt//ˈfaɪæt/

معنی: امر، رخصت، حکم، اجازه، حکمی
معانی دیگر: (لاتین: چنین باشد، حکم می شود که) حکم قانونی، فرمان، دستور، یاسا، امری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an authoritative, often arbitrary, decree or order.
مشابه: decree, edict

جمله های نمونه

1. under the fiat of the king
تحت فرمان شاه

2. Darby drove a dinky old Fiat sports car.
[ترجمه گوگل]داربی یک ماشین اسپورت قدیمی فیات را رانندگی کرد
[ترجمه ترگمان]\"داربی\" یک ماشین قدیمی \"فیات\" را می راند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Fiat has been one of the greatest casualties of the recession.
[ترجمه گوگل]فیات یکی از بزرگترین قربانیان رکود بوده است
[ترجمه ترگمان]فیات یکی از بزرگ ترین تلفات رکود بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That new Fiat is a fast little number.
[ترجمه گوگل]آن فیات جدید یک عدد کوچک سریع است
[ترجمه ترگمان]این فیات جدید شماره بسیار کمی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Prices have been fixed by government fiat.
[ترجمه زباری] با یک دستور دولتی، قیمت ها ثابت نگه داشته شدند.
|
[ترجمه گوگل]قیمت ها توسط فیات دولتی تعیین شده است
[ترجمه ترگمان]قیمت ها با فیات دولتی تعمیر شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Win a weekend in Rome, courtesy of Fiat.
[ترجمه گوگل]یک تعطیلات آخر هفته در رم، با حسن نیت از فیات، برنده شوید
[ترجمه ترگمان]یک تعطیلات آخر هفته را در رم، با تواضع \"فیات\" برنده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Fiat is Italy's largest industrial conglomerate.
[ترجمه زباری] فیات از بزرگ ترین مجتمع های صنعتی ایتالیا می باشد.
|
[ترجمه گوگل]فیات بزرگترین شرکت صنعتی ایتالیا است
[ترجمه ترگمان]فیات بزرگ ترین شرکت بزرگ صنعتی ایتالیا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The matter was settled by presidential fiat.
[ترجمه مریم سالک زمانی] با امریۀ رئیس جمهور، موضوع فیصله یافت.
|
[ترجمه گوگل]این موضوع با فیات ریاست جمهوری حل و فصل شد
[ترجمه ترگمان]این موضوع توسط فیات ریاست جمهوری حل و فصل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Across the fiat bottom a series of deeper pockets had been blasted into the rock.
[ترجمه گوگل]در سراسر ته فیات یک سری از جیب های عمیق تر در سنگ فرو رفته بود
[ترجمه ترگمان]در انتهای the یک سری جیب های عمیق تر به سنگ اصابت کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Alone in the fiat, she had shuddered with something approaching fear.
[ترجمه گوگل]تنها در فیات، از ترس چیزی به لرزه افتاده بود
[ترجمه ترگمان]تنها در the، از چیزی که از ترس نزدیک شده بود بر خود لرزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Debuts Fiat will also be weighing in with their new Stilo.
[ترجمه گوگل]اولین فیات نیز با Stilo جدید خود وزن خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]فیات debuts نیز با Stilo جدید خود به وزن اضافه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Is there a chance Chrysler might buy Fiat? I would think there's essentially zero chance of that happening.
[ترجمه گوگل]آیا احتمال خرید فیات کرایسلر وجود دارد؟ من فکر می کنم اساساً احتمال این اتفاق صفر است
[ترجمه ترگمان]آیا احتمال خرید فیات وجود دارد؟ من فکر می کنم هیچ شانسی برای این اتفاق وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She was asleep in her small Fiat car outside her detached bungalow, her dachshund at her side.
[ترجمه گوگل]او در ماشین کوچک فیات خود در خارج از خانه ییلاقی جدا شده اش خوابیده بود و داچشوندش در کنارش بود
[ترجمه ترگمان]او در یک اتومبیل کوچک Fiat بیرون از خانه ییلاقی خود خوابیده بود و آن را در کنار خود دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A bell buoy tolled from across the fiat stretch of gray water beyond.
[ترجمه گوگل]یک بویه زنگی که از آن طرف آب خاکستری رنگی به صدا درآمد
[ترجمه ترگمان]از آن سوی لوله آب خاکستری که در آن سوی رودخانه قرار داشت، به صدا در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A fine dusting of sulfide covers the nearby fiat surfaces of sheeted lavas.
[ترجمه گوگل]گرد و غبار ریز سولفید سطوح فیات مجاور گدازه های ورقه ای را می پوشاند
[ترجمه ترگمان]توده خوبی از سولفید را پوشانده است و سطوح fiat nearby of را پوشانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

امر (اسم)
matter, order, circumstance, job, ploy, precept, affair, behest, fiat, ordinance

رخصت (اسم)
leave, approval, permission, fiat, clearance

حکم (اسم)
brief, attachment, dictum, statement, edict, canon, precept, sentence, rule, decree, verdict, mandate, commission, pardon, fiat, arbiter, ruling, warrant, ordonnance, statute, commandment, finding, doom, writ, ordinance, rescript

اجازه (اسم)
leave, authority, authorization, liberty, okay, permit, permission, fiat, clearance, license, licensure, okey

حکمی (اسم)
fiat

انگلیسی به انگلیسی

• decree, command
do, let it be done (latin)
a fiat is an official order given by someone in authority; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بر خلاف نظر دوستان، معنی این کلمه ( ( پول بدون پشتوانه ) ) نمیشه. اگه میخواید بگید پول بدون پشتوانه باید بگید ( ( fiat money ) ) .
معنی خود این کلمه که اسم هم هست میشه: دستور / امر
در واقع معنی اصطلاح fiat money میشه پول دستوری که در فارسی بهش پول بدون پشتوانه هم گفته میشه.
امریه
" In the context of finance and economics, fiat refers to a type of currency that is not backed by a physical commodity like gold or silver. Instead, fiat currency derives its value from the trust and confidence placed in the government or central bank that issues it.
...
[مشاهده متن کامل]

در حوزه امور مالی و اقتصاد، فیات به نوعی ارز اشاره دارد که توسط یک کالای فیزیکی مانند طلا یا نقره پشتیبانی نمی شود. در عوض، ارز فیات ارزش خود را از اعتماد و اطمینانی که به دولت یا بانک مرکزی صادرکننده آن داده شده است به دست می آورد.

[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
فیات یا ارز سنتی
ارز فیات مناقصه قانونی است که توسط یک دولت مرکزی، مانند فدرال رزرو، با سیستم بانکی خاص خود، مانند بانکداری ذخیره کسری، حمایت می شود.
یک برند ایتالیایی خودرو
فرمان
حکم
امر
پول رایج کشور ها
مثلا فیات ایالات متحده، دلار آمریکاست یا فیات ایران، ریاله و . . .
پول بدون پشتوانه

بپرس