peddle

/ˈpedl̩//ˈpedl̩/

معنی: دوره گردی کردن، طوافی کردن
معانی دیگر: دوره گردی و دستفروشی کردن، دوره فروشی کردن، پیله وری کردن، (تداعی کمی منفی - عقیده یا معلومات را) پراکندن، پخش کردن، (با پرداختن به امور بی اهمیت) وقت تلف کردن (piddle هم می گویند)

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: peddles, peddling, peddled
(1) تعریف: to offer (goods) for sale on the street or from door to door.
مترادف: hawk
مشابه: distribute, push, retail, sell, trade, vend

- The craftsmen peddle their wares at the bazaar.
[ترجمه گوگل] صنعتگران اجناس خود را در بازار می‌فروشند
[ترجمه ترگمان] صنعتگران اجناس خود را در بازار می فروشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He was caught peddling drugs on the street.
[ترجمه گوگل] او در حال خرید و فروش مواد مخدر در خیابان دستگیر شد
[ترجمه ترگمان] او در خیابان مواد فروش دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to offer, dispense, or disseminate.
مترادف: dispense, disseminate, retail
مشابه: broadcast, push

- They peddle their intolerant views to anyone who will listen.
[ترجمه گوگل] آن‌ها دیدگاه‌های نابردبار خود را به هر کسی که گوش می‌دهد می‌فروشند
[ترجمه ترگمان] آن ها عقاید intolerant خود را به هر کسی که گوش خواهند داد می فروشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to travel about offering goods for sale.
مترادف: hawk
مشابه: deal, sell, trade, traffic, vend

جمله های نمونه

1. don't peddle gossip!
شایعه پراکنی نکن !

2. he used to peddle second hand opinions to rural audiences
او عقاید دست دوم را به خورد شنوندگان روستایی می داد.

3. javad used to peddle tomatoes
جواد گوجه فرنگی دستفروشی می کرد.

4. His attempts to peddle his paintings around London's tiny gallery scene proved unsuccessful.
[ترجمه گوگل]تلاش‌های او برای فروش نقاشی‌هایش در اطراف صحنه کوچک گالری لندن ناموفق بود
[ترجمه ترگمان]تلاش های او برای فروختن تابلوهای خود در اطراف صحنه کوچک گالری لندن ناموفق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The man loves to peddle gossip all over the office.
[ترجمه مریم سالک زمانی] شیفته شایعه پراکنی در کل اداره است.
|
[ترجمه گوگل]مرد عاشق شایعه پراکنی در سراسر دفتر است
[ترجمه ترگمان]اون مرد دوست داره که تو دفتر همه جا شایعه درست کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Farmers come to Seoul to peddle rice.
[ترجمه مریم سالک زمانی] کشاورزان برای دست فروشی کردن برنج به سئول می آیند.
|
[ترجمه گوگل]کشاورزان برای فروش برنج به سئول می آیند
[ترجمه ترگمان]کشاورزان برای تحویل دادن برنج به سئول می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He can not peddle a book deal.
[ترجمه گوگل]او نمی تواند معامله کتاب را بفروشد
[ترجمه ترگمان]او نمی تواند یک معامله کتاب داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But restaurants sometimes find it harder to peddle sweatshirts than swordfish.
[ترجمه گوگل]اما رستوران‌ها گاهی اوقات به سختی دستفروشی می‌کنند تا شمشیر ماهی
[ترجمه ترگمان]اما رستوران ها بعضی وقت ها sweatshirts از swordfish را سخت تر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To peddle ( goods ) aggressively, especially by calling out.
[ترجمه گوگل]به طور تهاجمی دستفروشی (کالاها) مخصوصاً با صدا زدن
[ترجمه ترگمان]فروختن (کالا)به شدت، به خصوص با تماس گرفتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Compare sell, vend, peddle, push and flog.
[ترجمه گوگل]فروش، فروش، دستفروشی، فشار دادن و شلاق را مقایسه کنید
[ترجمه ترگمان]فروش را مقایسه کنید، می فروشد، می فروشند، push را می فروشد و تنبیه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She has been told to peddle her papers elsewhere.
[ترجمه گوگل]به او گفته شده است که اوراقش را در جای دیگری بفروشد
[ترجمه ترگمان]اون به من گفته بود که papers رو یه جای دیگه بفروشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As fewer women wanted to peddle Avon products, its sales sagged.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که زنان کمتری می خواستند محصولات Avon را بفروشند، فروش آن کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]از آنجا که زنان کمتری می خواستند محصولات Avon را بفروشند، فروش آن کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. On the other hand Indians peddle ahimsa, some spiritual mumbo - jumbo and little else.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، هندی‌ها آهیمسا، مقداری مامبو معنوی - جامبو و چیزهای دیگر را می‌فروشند
[ترجمه ترگمان]در طرف دیگر هندی ها، ahimsa دوره گرد، برخی چرندیات معنوی و چیزهای دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I knew next to nothing; how could I peddle myself like some middleaged woman?
[ترجمه گوگل]من تقریباً هیچ نمی دانستم چگونه می توانم خود را مانند یک زن میانسال بفروشم؟
[ترجمه ترگمان]در کنار هیچ چیز نمی دانستم، چطور می توانستم خودم را مانند یک زن میان میان جمع کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She loves to peddle gossip round the village.
[ترجمه گوگل]او دوست دارد در دهکده شایعه پراکنی کند
[ترجمه ترگمان]اون دوست داره که تو این روستا پرسه بزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دوره گردی کردن (فعل)
hawk, cadge, peddle

طوافی کردن (فعل)
hawk, peddle, vend

انگلیسی به انگلیسی

• hawk, vend, deal; distribute; sell
someone who peddles something, such as secrets or drugs, sells them illegally.
you can say that someone peddles something to indicate that you do not approve of their goods or of their way of selling them.
if someone peddles an idea or piece of information, they try hard to get people to accept it; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

To sell or distribute goods, often illegally or in a questionable manner. “Peddle” is often used to describe the act of selling goods on the street or in a less traditional setting.
فروش یا توزیع و عرضه کردن کالا ( کالای قاچاق، مواد مخدر و. . . ) ، اغلب به صورت غیرقانونی یا به شیوه ای مشکوک.
...
[مشاهده متن کامل]

"Peddle" اغلب برای توصیف عمل فروش کالا در خیابان یا در یک محیط کمتر سنتی استفاده می شود.
مثال ها؛
“He was arrested for peddling counterfeit merchandise. ”
A person discussing the black market might say, “There are people who peddle drugs on the street corners. ”
A news article might report, “Authorities cracked down on a peddling operation in the city. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-sell/
تلاش برای قبولاندن ایده یا نظری نادرست
غیر از معانی داده شده در اینجا، دو معنی دیگر در دیکشنری های انگلیسی به انگلیسی مثل کالینز وجود دارد که بر اساس آنها ترجمه های زیر پیشنهاد می شود:
1. to sell ( illegal drugs, esp narcotics ) .
فروش مواد غیر قانونی بخصوص مواد مخدر
...
[مشاهده متن کامل]

Examples: 👇
Dealers peddling drugs. / He tried to peddle this filth all over Washington.
2. to advocate ( ideas ) persistently or importunately.
فروش یک ایده با مطرح کردن یا دفاع دائمی از آن؛ طرفداری دائمی از یک موضوع یا ایده؛ سنگ چیزی را به سینه زدن
Example: 👇
to peddle a new philosophy / Two new film about high - school football peddle the same old toxic myths of masculinity.

پخش کردن ( بخصوص در مورد شایعه )
Sarah, you peddle gossip
فرافکنی کردن
دستفروشی کردن
( V, t ) 1: دوره گردی و دستفروشی کردن ( برای اجناس بد و مضر )
( V, t ) 2: ارائه و پخش کردن ( مطالب ناصحیح )
1: They were accused of peddling drugs.
2: politicians peddling instant solutions to long - standing problems
Verb:
فروختن ( بصورت دست فروشی )
• They peddled drugs in the school's
. yard
دستفروشی
خُرده فروشی
فروش، تبلیغ

بپرس