depravity

/dəˈprævəti//dɪˈprævɪti/

معنی: هرزگی، فساد، تباهی، شرارت، بدکرداری، بدکارگی
معانی دیگر: (اخلاقی) انحراف، کژراهی، فاوایی، ترادامنی، پتیارگی، بدی

جمله های نمونه

1. gradually he sank in the mire of depravity and sin
به تدریج در منجلاب کژراهی و گناه غرق شد.

2. It is a mark of depravity to make a mock of good advice and kind rebuke.
[ترجمه مریم سالک زمانی] به سخره گرفتن اندرزهای مشفقانه و سرزنش های ملایم نشان از کژفهمی دارد.
|
[ترجمه Abbas akbari] خندیدن به ( مسخره کردن ) پند های خوب ( سودمند ) و ملامت های مشفقانه ( حاکی از لطف ) نشانه ی انحراف اخلاقی ( شرارت ) است.
|
[ترجمه گوگل]تمسخر پند و اندرز نیکو و سرزنش محبت آمیز نشانه فسق است
[ترجمه ترگمان]این نشانه فساد است که نصیحت خوبی به او بزند و توبیخ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The play attacks the corruption and depravity of the nobility as well as unjust laws and edicts.
[ترجمه گوگل]نمایشنامه به فساد و تباهی اشراف و نیز قوانین و احکام ناعادلانه حمله می کند
[ترجمه ترگمان]این نمایشنامه به فساد و فساد اشراف و قوانین و قوانین غیرمنصفانه دست می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He felt the pinch of depravity.
[ترجمه گوگل]او ذره ای از تباهی را احساس کرد
[ترجمه ترگمان]احساس تباهی و تباهی را احساس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To the disappointment of hardened punters, depravity was lacking . No gambling, as such, was allowed.
[ترجمه گوگل]برای ناامیدی بازیکنان سرسخت، فسق وجود نداشت هیچ قمار، به این ترتیب، مجاز نبود
[ترجمه ترگمان]شرط می بندم شرط می بندم که شرط می بندم هیچ قمار و قمار در کار نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The implication of total depravity is: Christ totally saves and transforms us, not just part of us.
[ترجمه گوگل]مفهوم تباهی کامل این است: مسیح کاملاً ما را نجات می دهد و متحول می کند، نه فقط بخشی از ما
[ترجمه ترگمان]مفهوم فساد کلی عبارت است از: مسیح کاملا ما را نجات داده و به ما تبدیل می کند، نه فقط بخشی از ما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Experiencing life does not mean depravity and indulgence.
[ترجمه گوگل]تجربه زندگی به معنای رذالت و تفریط نیست
[ترجمه ترگمان]زندگی Experiencing یعنی فساد و اغماض نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It'seemed to reveal to her an undreamed depravity in her nature.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که برای او یک تباهی غیرمنتظره در طبیعت او آشکار می شود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که در طبیعتش یک نوع فساد ناشناخته وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Conduct or an action marked by depravity or brutality.
[ترجمه گوگل]رفتار یا عملی که با فسق یا بی رحمی مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]رفتار یا رفتاری که با فساد و یا brutality مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Incapable of fathoming such depravity, the great Titan began to slip into a brooding depression.
[ترجمه گوگل]تیتان بزرگ که قادر به درک چنین تباهی نبود، شروع به لغزش در یک افسردگی بزرگ کرد
[ترجمه ترگمان]از این گونه فساد و فساد، تیتان بزرگ شروع به فرو رفتن در افسردگی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Long or frequent depravity is a kind of morbidity!
[ترجمه گوگل]رذالت طولانی یا مکرر نوعی بیماری است!
[ترجمه ترگمان]این فساد مکرر یا مکرر یک نوع مرض است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Rejects the doctrine of total depravity of human nature .
[ترجمه گوگل]دکترین تباهی کامل طبیعت انسان را رد می کند
[ترجمه ترگمان]اصول کلی فساد طبیعت بشری را رد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Every day there are in the world, every day someone in depravity sorrow.
[ترجمه گوگل]هر روز در جهان وجود دارد، هر روز یک نفر در غم خواری
[ترجمه ترگمان]هر روز در دنیا، هر روز یک نفر در غم و اندوه زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They not only portrayed middle-class life and its problems but attacked the corruption and depravity of the nobility.
[ترجمه گوگل]آنها نه تنها زندگی طبقه متوسط ​​و مشکلات آن را به تصویر کشیدند، بلکه به فساد و تباهی اشراف نیز حمله کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها نه تنها زندگی طبقه متوسط و مشکلات آن را به تصویر کشیدند، بلکه به فساد و فساد اشراف حمله کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هرزگی (اسم)
beastliness, ribaldry, debauch, debauchery, lechery, reprobation, depravity, profligacy, harlotry, incontinence, incontinency, prurience, pruriency, libertinage, saturnalia

فساد (اسم)
mortification, decline, decay, decadence, dissolution, spoil, turpitude, fornication, depravity, vice, depravation, degeneration, degeneracy, corruption, immorality, necrosis, putrefaction, putrescence, invalidity, harlotry, vitiation

تباهی (اسم)
decay, perdition, ruin, wickedness, spoil, reprobation, depravity, depravation, degeneration, destruction, ruination, vitiation

شرارت (اسم)
wickedness, illness, mischief, villainy, depravity, felony, malfeasance, iniquity, malevolence, irreligion

بدکرداری (اسم)
depravity, misdeed, malfeasance

بدکارگی (اسم)
depravity

انگلیسی به انگلیسی

• corruption, perversion, immorality, degeneracy
depravity is moral corruption; a formal word.

پیشنهاد کاربران

فسق
انحراف و پلیدی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : deprave
✅️ اسم ( noun ) : depravity
✅️ صفت ( adjective ) : depraved
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس