wrangle

/ˈræŋɡl̩//ˈræŋɡl̩/

معنی: مشاجره، داد و بیداد، نزاع، بحث، گرد اوری و راندن احشام، مشاجره کردن، داد و بیداد کردن، نزاع کردن
معانی دیگر: محاجه کردن، کلنجار رفتن، یکی به دو کردن، جنجال بر پا کردن، مجادله کردن، دعوا کردن، (به ویژه اسب - گله وار) راندن، بردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: wrangles, wrangling, wrangled
• : تعریف: to quarrel noisily or heatedly.
مشابه: bicker, brawl, broil, tangle

- Fans of the rival teams wrangled in the bar.
[ترجمه گوگل] هواداران تیم های رقیب در بار با هم درگیر شدند
[ترجمه ترگمان] طرفداران تیم های رقیب در بار مشاجره می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to quarrel over.

- They wrangled the question back and forth.
[ترجمه گوگل] آنها این سؤال را به این سو و آن سو با هم درگیر کردند
[ترجمه ترگمان] در این مورد بحث و بحث می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to win or obtain by quarreling.

- The employees wrangled a new contract out of management.
[ترجمه گوگل] کارمندان یک قرارداد جدید را از مدیریت جدا کردند
[ترجمه ترگمان] کارمندان یک قرارداد جدید را از مدیریت wrangled
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to force by quarreling (usu. fol. by into).

- His business partner wrangled him into submission.
[ترجمه گوگل] شریک تجاری او او را درگیر کرد تا تسلیم شود
[ترجمه ترگمان] شریک تجاری او او را به تسلیم واداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: in the western United States, to herd or tend (horses or cattle).
مشابه: herd

- The cowboys wrangled the herd.
[ترجمه گوگل] گاوچران ها گله را درگیر کردند
[ترجمه ترگمان] گاو چرون، ما رو با خودش درگیر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: wrangler (n.)
• : تعریف: a noisy or heated quarrel.
مشابه: affray, altercation, bicker, brawl, broil, tangle

جمله های نمونه

1. to wrangle over politics
بر سر سیاست مجادله کردن

2. Men will wrangle for religion, write for it, fight for it, die for it, anything but live for it. Charles Caleb Colton
[ترجمه گوگل]مردم برای دین دعوا می کنند، برای آن می نویسند، برای آن می جنگند، برای آن می میرند، هر چیزی جز برای آن زندگی می کنند چارلز کالب کولتون
[ترجمه ترگمان]مردان برای دین حاضر خواهند شد، برای آن نامه بنویسند، برای آن مبارزه کنند، برای آن می میرند، هر چیزی جز زندگی کردن برای آن چارلز کالب Colton،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The joint venture ended in a legal wrangle between the two companies.
[ترجمه گوگل]این سرمایه گذاری مشترک به درگیری حقوقی بین دو شرکت پایان یافت
[ترجمه ترگمان]این اقدام مشترک در یک نزاع قانونی بین دو شرکت به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I don't want to get into a wrangle with the committee.
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم با کمیته درگیر شوم
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم با کمیته بحث کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was involved in a long legal wrangle with his employers.
[ترجمه گوگل]او درگیر دعوای حقوقی طولانی با کارفرمایانش بود
[ترجمه ترگمان]او در یک نزاع طولانی قانونی با کارفرمایان خود دخیل بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They were involved in a long legal wrangle.
[ترجمه گوگل]آنها درگیر یک دعوای حقوقی طولانی بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها در یک نزاع طولانی قانونی شرکت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The wrangle between the school and the local council has gone on for two years.
[ترجمه گوگل]کشمکش بین مدرسه و شورای محلی دو سال است که ادامه دارد
[ترجمه ترگمان]نزاع بین این مدرسه و شورای محلی به مدت دو سال ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The legal wrangle continues.
[ترجمه گوگل]دعوای حقوقی ادامه دارد
[ترجمه ترگمان]نزاع قانونی ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He is currently locked in a bitter wrangle with his wife over custody of the children.
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر با همسرش بر سر حضانت فرزندان درگیر دعوای شدیدی است
[ترجمه ترگمان]او در حال حاضر در نزاع سختی با همسرش در رابطه با حضانت کودکان محبوس شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The wrangle was finally resolved in January last year.
[ترجمه گوگل]در نهایت در ژانویه سال گذشته این اختلاف حل شد
[ترجمه ترگمان]این نزاع در نهایت در ژانویه سال گذشته حل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What was looming was the protracted constitutional wrangle over Lloyd-George's budget and the House of Lords.
[ترجمه گوگل]آنچه در پیش بود، کشمکش طولانی قانون اساسی بر سر بودجه لوید جورج و مجلس اعیان بود
[ترجمه ترگمان]چیزی که در شرف وقوع بود، نزاع طولانی قانون اساسی بر سر بودجه لو ید و مجلس اعیان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Thus began a long and bitter wrangle between Beck and the private power interests.
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب یک کشمکش طولانی و تلخ بین بک و منافع قدرت خصوصی آغاز شد
[ترجمه ترگمان]بنابراین نزاع طولانی و تلخ بین بک و منافع قدرت خصوصی آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Like mercenaries,[sentence dictionary] they wrangle and scheme for money wherever money can be found.
[ترجمه گوگل]مانند مزدوران، [فرهنگ جملات] هرجا که پولی پیدا شود دعوا می کنند و برای پول نقشه می کشند
[ترجمه ترگمان]مانند مزدوران، یک فرهنگ لغت [ جمله ] را اداره می کنند و در هر جایی که پول می تواند پیدا شود، توطئه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But the group dynamic during the wrangle between Rice and Knickerbocker epitomized Black Mountain at its most dystopian.
[ترجمه گوگل]اما پویایی گروه در طول کشمکش بین رایس و نیکربوکر مظهر کوه سیاه در بدترین حالت خود بود
[ترجمه ترگمان]اما گروه فعال در طول نزاع بین رایس و knickerbocker از کوه سیاه در most dystopian استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In the United States, a complex wrangle is taking place over a range of possible standards.
[ترجمه مریم سالک زمانی] در ایالات متحده راجع به گروهی از استانداردهای احتمالی، جر و بحث زیادی انجام می شود.
|
[ترجمه گوگل]در ایالات متحده، یک کشمکش پیچیده بر سر طیف وسیعی از استانداردهای ممکن در حال وقوع است
[ترجمه ترگمان]در ایالات متحده، یک نزاع پیچیده بر سر یک سری از استانداردهای ممکن برگزار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشاجره (اسم)
dispute, contention, contest, argument, controversy, scuffle, broil, wrangle, falling-out, garboil

داد و بیداد (اسم)
uproar, riot, squabble, hubbub, broil, bawl, rampage, scrimmage, wrangle, hobble, jangle, free-for-all, vociferance, vociferation

نزاع (اسم)
quarrel, battle, fray, affray, strife, dispute, contention, discord, spar, war, warfare, fuss, scuffle, wrangle, squeal, scrap, tousle, dust-up, embroilment, falling-out

بحث (اسم)
squabble, wrangle

گرد اوری و راندن احشام (فعل)
wrangle

مشاجره کردن (فعل)
dispute, argue, altercate, brabble, pettifog, spar, wrangle

داد و بیداد کردن (فعل)
bawl, wrangle, hobble, jangle

نزاع کردن (فعل)
quarrel, fight, tussle, wrangle, jar

انگلیسی به انگلیسی

• dispute, bickering; obtainment (e.g. through persuasive argument); act of persuading someone to give something
persuade; argue; bicker
if you wrangle with someone, you argue with them angrily, often about something unimportant.
a wrangle is an argument that is not very important, but is difficult to settle.

پیشنهاد کاربران

( اسم ) : جر و بحث - مشاجره - بگومگو
( فعل ) : دعواکردن - مشاجره کردن - جر و بحث کردن - بگومگو کردن
My father wrangled with his brothers over the division of the land
پدرم و برادرانش روی تقسیم زمین مشاجره کردند
یکی از برند های لباس و پوشاک
جر و بحث پر سر و صدا
بحث و جدل
جار و جنجال
داد و بیداد
نزاع
Noisy quarrel
Brawl
درگیری

بپرس