پیشنهادهای کاردۆ / Kardo (١,٤٩٩)
صَلاح دیدَن: درخور / فراخور / شایسته دیدن
وِخامَتِ اُوضاع: ناگواریِ روال، بدبودنِ روند
واقِع دَر: در، جایگیر / جایگرفته در، ساختەشده در
مُستَقَر: جایگیر، سرِ خدمت، در خدمتگاه
نَفَرِ بَعدی: نفرِ دیگر / دیگه / سرِ نوبت / سپسین
بَعدی: پسین، سپسین، دیگر، آینده، در آینده، سرِ نوبت
وَسایِلِ شَخصی: سازوبرگِ / باروبُنەیِ / بارِ فردی
وَسیلەیِ نَقلیّه: ترابر، خودرو
مأمور: گماشته، گمارده، افسر، نیرو ( یِ نگهبانی ) ، پاسبان، پاسدار، نگهبان، پلیس، کارگزار، کارمند، فرستاده
مَصلوب کَردَن: به چلیپا آویختن، به دار زدن
مَعبَد: نیایشگاه، نیازشگاه، پرستشگاه، آتشکده، بتخانه
هِیکَل: ١. پیکر، تن، تنه، اندام، بالا ۲. [مجازی] انسانِ / جاندارِ درشت و تنومند ۳. نما، برون، نمود، نمایه، رو، رویه؛ پوشش؛ سیما، ریخت، سر و رو ۴. [دی ...
فَصَح: ١. [دینِ یهود] فسح ٢. [دینِ مسیح] جشنِ پاک
خَتنه: [دین] پیش پوستبُری، بُرشِ پیش پوست، نیامبُری، بُرشِ نیامِ شرمگاه
حَضرَتِ اَعلا: ١. [دین] خدا ٢. همایون، والاسرور، والاگوهر، سرور، برترِ پیشگاه، بزرگِ پیشگاه، پیشگاهِ والا، والاشهریار
روح اُلقُدُس: [دین] ١. روان پاک، جان پاک، سپنداروان، سپنتاروان ٢. جبرئیل
باکِره: دوشیزه، دختر ( ی که هرگز همخوابگی نکرده است )
مُوعود: نویدشده، نویدکرده، نویدداده
قُول: ١. نوید، پیمان، سوگند ٢. گفته، گفتار، سخن
وَعده دادَن: نوید / پیمان دادن، پیمان بستن، سوگند خوردن، پایبند بودن، دلگرمی دادن که
پیمان دادن، پیمان بستن، سوگند خوردن، پایبند بودن، دلگرمی دادن که
تَکریم کَردَن: ١. گرامی داشتن، ارج / ارزش گذاشتن ٢. ستوده و سرشناس کردن، برجسته کردن، جایگاه دادن به
عَجیب وَ غَریب: بیهنجار و بیگانه، ناهنجار و ناشناخته، شگفت و شناختەنشده
ضِدّ: ١. دشمن ٢. ناساز، ناسازگار، ناجور، ناهمسو، ناهمفکر ٣. [در آمیزش] - زدا، - بَر، - بُر، - ستیز، پاد - ۴. [در نامِ جایی] پیکار با
صَرف کَردَن: ١. هزینه کردن ٢. بە کار بردن ٣. سود کردن ۴. [دستورِ زبان] کاربردِ کارواژه، کارواژەشکنی
تَمَدُّدِ اَعصاب: آرامش یابیِ درونی، آرامشِ روانی
مُنافیِ عِفَّت: ناسازگار با پاکدامنی، پاکدامنی ستیزی
لَفظِ قَلَم: زبانِ قلم، زبانِ نوشتاری
اِسم وَ رَسم: نام و اعتبار
زَن ذَلیل: زن زبون، زبونِ زن، زن پرست
ثَبت: نوشت، نوشتن، نگارش، نگاشت، نگاشتن، آگاشت، آگاشتن، دفترینه ( کردن ) ، گنجاندن، گنجانیدن؛ کشیدن ( - ِ نگارِ چیزی ) ؛ بایگانی
سَفَرِ اِکتِشافی: سفرِ کاوشی، سفرِ کاوشگری، سفرِ پژوهشی
لِذَّت بَخش: شادی بخش، شادی آور، آرامش بخش، آسایش بخش، دلپذیر، دلچسب، دنج
ثِروَتمَند: دارا، توانگر، مایەدار، سرمایەدار، توانا
اَرزِش قائِل شُدَن: ارزش گذاشتن، ارزش دانستن
زِندانِ اِنفِرادی: زندانِ یکنفره
قُولِ شَرَف: پیمانِ جدی، سوگند
پُرتَبعیض: پرنابرابر، پر از نابرابری، نابرابرخیز
تَبعیض: آشناسالاری، دوست گماری، آشناپسندی، نابرابری، جداسازی بیجا/نابرابرانه
دَر مَلاءِ عام: جلویِ ( چشمِ ) مردم، نزدِ همه، در برابرِ دیگران، میانِ مردم، در جایِ همگانی
تاریخِ طَبیعی: تاریخِ زیستگاهی
مَسئولیَّت: کار، پایبندی، پاسخگویی، پاسخدهی، نقش، سرپرستی
عُضو: ١. [کالبدشناسی] اندام ٢. بخش، پاره، لَخت ٣. همبسته، همگروهی، همدسته، همپیمان، هموند، پیوسته [در آمیختگی] هم - ، از - ، - ی ۴. کارمندِ / کارکنِ ...
مُقَدَّمات: پیش نیازها، پیش زمینەها
سوءاِستِفاده: ١. بدبهرگی، بهرەکِشی، بدکاربری ٢. بدرفتاری
شوخ طَبعی: شوخ سرشتی، شوخ منشی، شوخ خویی، خوشمزگی
شوخ طبع: شوخ، شوخ سرشت، شوخ منش، شوخ خو، ( فردِ ) خوشمزه
اِخراجی: برکنارشده؛ بیرون شده، راندەشده؛ تاراندەشده
حِساب پَس دادَن: روشنگری و دلیل آوری ( کردن ) ، بازگو کردن کارکرد، روشنگری رفتار، پاسخگو بودن؛ به سزا رسیدن
لُطفاً: خواهشن، خواهشمندم، خواهشمندیم؛ [در آمیختگی] ( را ) بفرمایید
کِیفَرخواست: سزاخواست، تنبیەخواست
مَنابِعِ طَبیعی: سرچشمەهایِ زیستگاهی
تَنَفُّس: ١. دم و بازدم ٢. خستگی درکردن، آسایشگیری، آسایشجویی
قِید زَدَن: بیخیال شدن
عَربَده: دادوبیداد، دادوفریاد
عَمودی: ستونی، ایستاده، راست، راستا، ( شکلِ ) بالا به پایین
هیجان - زده، شاد، دلشاد
شاد / هیجان - زده از یکمین شناسایی
شاد کردن، هیجان - زده کردن
رَئیس: کارفرما، سرپرست، بزرگ، پیشوا، رهبر، سردار، سردسته، سرکرده، سرگروه، سرور، مهتر، [در آمیختگی واژه] سر -
عَصَبانی: دلخور، خشمگین، خشمناک، خشم - آلود، پرخاشگر، ازکورەدررفته، رنجیده، دل - آزرده، بەجوش - آمده
دَر عَرضِ: [زمان] در، در زمانِ، در بازەیِ
شَرمین: ١. باشَرم، شرمگین، شرمناک ٢. شرمنده، شرمسار
اِطِّلاعات: دادەها، دروندادها، دانشها، دانستەها، خبرها، آگاهیها
مَنبَع: سرچشمه، خاستگاه، بنمایه
ضَرورَت: بایستگی، نیاز
مُنعَکِس - کُنَنده: بازتابگر، بازتاب - کننده، بازتابنده، بازتابشگر
تألیف: ١. کتاب - نویسی، نگارشِ کتاب ٢. گردآوری
ناشِر: ١. چاپخش - کننده ٢. پخش - کننده، گسترش - دهنده
اِنتِشار: ١. چاپخش، چاپ - پخش ٢. پخش، گسترش
روالِ ناهنجار، روالِ خطرآمیز
بُرجِ کُنترُل: برجِ دیدەبانی
برجِ دیدەبانی
مادونِ قِرمِز: زیرِ قرمز
حَیاطی: ١. ابرمهم، بسیار مهم، ابرنیازین، ابربایسته ٢. زیستی، زندگانی، زنده بودن
جَلبِ اِعتِماد: به دست آوردنِ باورداشت / خوشگمانی
رَقیب: برندەجو، برندەخواه، پیشجو، پیشخواه، هماورد، همچشم، بُردجو، بُردخواه
عِزَّت زیاد: بزرگیت / بزرگیتون زیاد
تَمدید: ١. کشش، کشیدن، کش دادن، دراز کردن ٢. تازه کردن، تازەسازی، نو کردن، نوسازی، بەروز کردن، بەروزسازی، زماندار کردن، زماندارسازی ٣. دنباله، ادامه
اَشَدِّ مُجازات: سزای سختتر، سختترین سزا
سزایِ سختتر روا داشتن
تَحویلدار: ١. سندوقدار ٢. کارمندِ دریافت و پرداخت
مُقَدَّس: فرهمند، فرمند ١. پاک، پارسا، پرهیزکار ۲. پرستیدنی، ستودنی ۳. آسمانی ۴. ابرارزشمند، ابرارجمند، ابرگرامی
مَقامات: ١. جایگاەها، پایەها، پایەگان ٢. سران، سرپرستان، بلندپایەگان، دولتیان، پاسخگویان ٣. کارها، پیشەها
سردبیر، سرپرست
سردبیری، سرپرستی
ظاهِر: نما، برون، نمود، نمایه، رو، رویه؛ پوشش؛ سیما، ریخت، سر و رو
ظاهِر شُدَن: نمایان / آشکار / پدیدار / آفتابی شدن
روگردانی، چشمپوشی، پشیمانی، برگشت، پشتکرد
شَهاب سَنگ: سنگِ کیهانی، سنگِ آسمانی؛ سنگِ سوزانِ کیهانی؛ سنگِ برخوردکننده کیهانی
قائِم موشَک: ( بازیِ ) پنهان موشک، پنهان باشک، پنهان و پیجو
قایِم موشَک: ( بازیِ ) پنهان موشک، پنهان باشک، پنهان و پیجو
اِستِثناء قائِل شُدَن: برتری دادن، برتر دانستن، جدایی گذاشتن
مَسمومیَّتِ غَذایی: آلودگیِ خوراکی
مَسمومیَّت: ١. زهرداری، زهرآلودی، زهرآگینی، زهرناکی، زهرمندی ٢. زهرخوردگی ٣. دچارشدگی به آلودگیِ خوراک ۴. زیانباری، زیاندهندگی، زیاندهی
مَسموم: ١. زهردار، زهرآلود، زهرآگین، زهرناک ٢. زهرخورده ٣. دچارِ آلودگیِ خوراک ۴. زیانبار، زیاندهنده، زیانده
رَوابِطِ عُمومی: پیوندِ مردمی، پیوندِ با مردم / مشتریان
شناسواژەیِ ناشناس، شناسواژەیِ ناشناخته
شناسواژەیِ شناختەشده
مَرجَع: ١. سرچشمه، بنمایه، سرآغاز ٢. بازدیدگاه، بازگشتگاه ٣. سرپرست، پاسخگو، کارگذار ۴. دانایِ دینی؛ رهبرِ دینی ۵. دانشنامه
لمس - نشدنی، لمس - نکردنی، لمس - نپذیر، لمس - ناپذیر، نابسوده، معنوی
مُراجِعه کَردَن: ١. سر زدن، بازدید کردن، دیدن کردن ٢. بازگشت دادن، فرستادن
نامِ برگرفته از صفت
مأموریَّت: انجامِ خدمت، انجامِ دستور، گمارش، کارگماری، گماردگی، گماشتگی، فرستادگی
اُتاقِ کُنترُل: اتاقِ بازبینی، اتاقِ مهار
هَمنُوع: همجنس، همانند، همگون، همگونه، همگِن
مَنبَعِ نیرو: نیروگاه
تَبعید کَردَن: ( به نشانِ سزا از جایی ) تاراندن، تارانیدن، راندن، بیرون کردن، ازدهراندن، ازشهرراندن، ازکشورراندن، فرستاندن، گسیل کردن
کُفر: بی - دینی، دین - ستیزی، دین - ناباوری، بیخدایی، خداستیزی، خداناباوری، دگراندیشی
اِتِّهام: اَنگ، انگزنی، انگ زدن، انگِ گناه / گناەکار زدن، چفته، چفته بستن
تَلقین: ١. باورسازی، باوردهی، باورانش، باوراندن، کاشتِ فکر ٢. وادار کردن کسی به بیانِ گفتەای ٣. یاد دادن، آموزش دادن، آگاه کردن
بی - تَوَجُّهی: سربەهوایی، بی فکری، ولنگاری، سادەانگاری، سستکاری، فراموشکاری، ناهشیاری، بی بندوباری؛ شلختگی
بی - تَوَجُّه: سربەهوا، بی فکر، ولنگار، سادەانگار، سستکار، فراموشکار، ناهشیار، بی بندوبار؛ شلخته
سَهل - انگاری: سربەهوایی، بی فکری، ولنگاری، سادەانگاری، سستکاری، فراموشکاری، ناهشیاری، بی بندوباری؛ شلختگی
سَهل - اِنگار: سربەهوا، بی فکر، ولنگار، سادەانگار، سستکار، فراموشکار، ناهشیار، بی بندوبار؛ شلخته
خِدمَتِ دوسویه، خدمتِ همسان
تَسویه حِساب: ١. پاک - از - پاککاری ، پاکسازی / برابرسازی / ترازسازیِ حساب، ارزیابیِ دارایی ٢. تاوانگیری؛ تاواندهی
مُصادِره کَردَن: بازگیری ( کردن ) ، بازگرفتن، نگهداشتن
تُوقیف کَردَن: بازگیری ( کردن ) ، بازگرفتن، نگهداشتن
بازگیری ( کردن ) ، بازگرفتن، نگهداشتن
تَسلیم شُدَن: تن ( در ) دادن، سپر انداختن، وا دادن، گردن نهادن، کوتاه آمدن، لُنگ انداختن
اِقدامِ اِحتیاطی: کنشِ / کوششِ پیشگیرانه، گامِ / پیشرویِ بازدارنده
پس گرفتن، براندازی کردن، برانداختن، برافکنی کردن، برافکندن، از - میان - برداشتن، از میان بردن، دور ریختن، نامعتبر کردن، بەهم زدن، بیهودە کردن، تباە ک ...
اِلغا کَردَن: پس گرفتن، براندازی کردن، برانداختن، برافکنی کردن، برافکندن، از - میان - برداشتن، از میان بردن، دور ریختن، نامعتبر کردن، بەهم زدن، بیهود ...
به تأخیر اُفتادَن: دیر کردن، به درنگ / دیر افتادن، به دیرتر انداخته شدن، به درنگ واداشته شدن، به آینده وانهاده شدن
باطِل کَردَن: پس گرفتن، براندازی کردن، برانداختن، برافکنی کردن، برافکندن، از - میان - برداشتن، از میان بردن، دور ریختن، نامعتبر کردن، بەهم زدن، بیهود ...
لَغو کَردَن: پس گرفتن، براندازی کردن، برانداختن، برافکنی کردن، برافکندن، از - میان - برداشتن، از میان بردن، دور ریختن، نامعتبر کردن، بەهم زدن، بیهودە ...
سُقوط کَردَن: ١. ( به پایین ) افتادن، فرو افتادن ( به پایین ) پرت شدن؛ به زمین خوردن، با زمین / دریا برخورد کردن ٢. افت کردن، کاهش یافتن، کم شدن، کاس ...
وَضعیَّتِ فُوق - اُلعادّه: روالِ نابەهنجار
تُوصیف کَردَن: ١. خواندن، نامیدن ٢. ستایش کردن، ستودن ٣. بیان کردن
دَر حالی که: به گونەای که، زمانی که، که همزمان، در روندی که
حَدِّ نِصاب: اندازەیِ نیاز، اندازەیِ بسنده
زمانِ رهسپاری
عَجَله کَردَن: شتاب کردن، شتابیدن، شتافتن، زود / زودتر کاری انجام دادن، جنبیدن، درنگ نکردن
تَمام - عَیار: کامل ١. یکسره، یک - دست، رسا، بی - کم - و - کاست، درست، درسته ٢. سره، ناب؛ بی - غش - و - پاک
مُعاشِرَتی: انجمن - دوست، مردم - دوست، مردمی، مردمگرا، مردم - آمیز، مردم - زی، مردم - بنیاد، گروەدوست، اهلِ رفت - و - آمد، رفت - و - آمدخواه، رفت - و ...
قَبولاندَن: ١. وادار به پذیرش / پذیرفتن کردن ٢. باوراندن، پذیرفتاریدن، پایبند کردن ٣. پذیرفته / پذیرفته - شده کردن، پذیرش - شده به شمار آوردن
کامِلاً: یکسره، پاک، سراپا، سرتاپا؛ بی - کم - و - کاستی، بدونِ کمبود
حافِظه: ١. یاد، ذهن، ویر، هوش ٢. یادسپاری ٣. یادآوری
نَفَسِ عَمیق: نفسِ کامل / ژرف، هِن - زنی، هِن زدن، ژرف - دَم
صُحبَت کَردَن: از . . . گفتن، از . . . گپ زدن، گپ زدن، سخن گفتن، گفتار کردن، گفتن، چانه زدن
اَربابِ رُجوع: ١. [اداری] درخواست - کننده، درخواستگر ٢. [بازرگانی] خریدار، خریدکننده، مشتری ٣. [قانونشناسی] موکل ۴. کمکجو، کمکخواه ۵. درمانجو، درمانخ ...
شَرطی - سازی: [در روانشناسی] ذهنیت - سازی، عادت - دهی، مفزشویی، بارآوری فکری
نُفوذگَر: ١. رخنەگر، کارا، کارآمد، کارساز، هنایشگر ٢. خبرچین، سخن - چین، انیشه ٣. [دنیایِ دیجیتال] رخنەگر، دزدِ رایانەای
حالَتِ آکوزاتیو: [دستورِ زبان] فرایندِ کنشپذیرِ بی - میانجی / گذرنده، فرایندِ رایی
مُرَتَّب کَردَن: دستی به چیزی کشیدن، آراسته کردن، آراستن، پیراسته کردن، پیراستن، آماده کردن، جور کردن، چیدن، روبەراه کردن، سامان دادن، راست و ریست کر ...
دَر مَعرَضِ خَطَر: در خطر، دستخوشِ خطر، فرارویِ / پیشِ - رویِ خطر، در رودررویی / رویارویی با خطر
تَسلیم بودَن: بنده و بردەیِ / پیروِ / فرمانبردارِ / فرمانبر / گوش بەزنگِ / گوش بەفرمانِ / رامِ کسی بودن
قابِلِ - عُبور: گذرپذیر، گذرکردنی، گذشتنی، گذشت - پذیر، ردشدنی، رفت - و - آمدپذیر؛ سوارەرو، کَشتی - رو، قایق - رو، ترن - رو، هواپیمارو، ترابررو، کیها ...
گذرپذیر، گذرکردنی، گذشتنی، گذشت پذیر، ردشدنی، رفت وآمدپذیر، سوارەرو، کَشتی رو، ترن رو
اَز فَرطِ: از تندیِ، از سختیِ؛ از زیادیِ، از فراوانیِ، از بس ( کە )
اَز شِدَّتِ: از تندیِ، از سختیِ؛ از زیادیِ، از فراوانیِ، از بس ( کە )
مَصرَف کَردَن: ١. به کار بردن، به کار بستن، بهره گرفتن، بهرەگیری کردن، بهره کشیدن، بهرەکِشی کردن، بهره جستن، بهرەجویی کردن، گساردن، درکِشیدن ٢. گسارد ...
تَرجیحاً: بیشتر، بیشتر از همه، بهتر، بهتر از همه
وَضعیَّتِ سِفید: فرایندِ نبودِ خطر، روالِ سفید
اِجرا/اِجراء کَردَن: به کار بردن، به کار بستن، انجام دادن، به انجام رساندن، به جا آوردن، پیاده کردن؛ سرپرستی کردن
تَغییرِ جَهَت: دگرسویی، دگرسو شدن، دگرراهی، دگرراه شدن، دگرشِ راه، دگرشِ سو؛ کجراهەروی، کجروی، کژروی، بیراهەروی، بیراهگی، گمراهی، ازراەبەدررفتگی، چَف ...
تَغییرِ جَهَت دادَن: ١. به بیراهه رفتن، راهِ خود را کج کردن، از راهِ خود دور شدن ٢. به بیراهه بردن، راهِ کسی یا چیزی را کج کردن، از راهِ خود دور کردن ...
مُجَهَّز کَردَن: با - سازوبرگ / سازوبرگدار کردن، سازوبرگ دادن، آماده کردن، آمادن، آراسته کردن، آراستن، دارنده / دارا کردن، بسیج کردن، بسیجیدن
مُجَهَّز: با - سازوبرگ، سازوبرگدار، آماده، آراسته، دارنده، دارا، بسیج، بسیجیده، بسیج - شده، با، همراه با
اِنحِرافِ مَسیر: کجراهەروی، کجروی، کژروی، بیراهەروی، بیراهگی، گمراهەروی، گمراهی، ازراەبەدررفتگی، چَفسیدگی
حَریمِ خُصوصی: قلمرویِ فردی
عَمَلاً: ١. در راستیت، به درستی ٢. کمابیش ٣. در رفتار / کردار
مُطلَق: ١. یله، رها ٢. تنها ٣. سددرسد، بی چون و چرا ۴. رسا ۵. بی - پایان ۶. خودگردان ٧. خودکامه ٨. آویژه، آهنجشی، آهنجیده
اَنظارِ عُمومی: میانِ مردم، میانِ همگان، ( در ) پیشگاهِ مردم؛ جایِ همگانی
تَحتِ شَرایِطِ بَرابَر: در زمانِ برابر، در روالِ برابر
مُتِقابِلاً: در پاسخ، ( به ) همان گونه / شیوه / جور
تُولیدِ مِلّی: فرآوریِ درون - کشوری / درون - مرزی
حَبسِ اَبَد: بازداشتِ همیشگی
جِنایَت: ١. انسان - کُشی، کشتار؛ گناهِ بزرگ ٢. بزه، بزهکاری، تبهکاری
مُعتَرِض: واخواه، واخواست - کننده، واخواستگر، ناهمسو، ناهمفکر، ناخوشنود، ناخرسند
مَحَلِ حادثه: رویدادگاه، رخدادگاه، پیشامدگاه
غِیرِنِظامی: شهروند ( ساده ) ؛ شهروندی، کشوری، ناارتشی، بدونِ تفنگ
پُرمَشغَله: پرکار، گرفتارکننده، درگیرکننده
تَعطیلات: دورازکاری، دورەیِ آسایش؛ سفرِ آسایشی
پَروازِ داخِلی: پروازِ درون - مرزی / درون - کشوری
خُطوطِ هَوایی: ١. راەهایِ هوایی / هواپیمایی ٢. بنگاەهایِ هوایی / هواپیمایی
خَطِّ هَوایی: ١. راهِ هوایی / هواپیمایی ٢. بنگاهِ هوایی / هواپیمایی
وَجهِ شَرطی: شکلِ پیشنیازی، شکلِ اگری
صیغه: ١. زناشوییِ / همسرگیریِ کوتاەزمان ۲. [نام، صفت، مجازی] زنِ / همسرِ کوتاەزمان ۳. [نام، ادبی، دستورِ زبان] ریخت، شکل، دیسه ۴. ( نام ) ( دینشناسی، ...
فِعلِ لازِم: [زبانشناسی] کارواژەیِ ناگذر
اِضافه بَر این: افزون بر این، نیز، همچنین
سِل: بیماریِ شُش، شُش - گندیدگی، شُش - تفتگی، جگرتفتگی
مَسلول: جگرتفته
١. زمینِ خانەدار، اُردوگاه، پردیس/مانشگاهِ آبادشده، زمین و خانه، زمین و ساختمان ٢. [جنگی] اُردوگاه، پادگان، سربازخانه ٣. [شیمی/کیمیا] آمیزه، آمیخته؛ ...
اِعتِدال: ۱. میانەروی، میانگرایی، میانگی ۲. میانگین ۳. بهبودیِ میانگین ۴. برابرشدگی، ترازشدگی، ترازینگی ۵. [کهنه] راست - شدگی، راستینگی، راستی ۶. همس ...
مُحاصِره: ١. فراگیری، پیرامونگیری، دربرگیری، دورگیری، راەگیری، رهگیری، شهربندان، دژبندان، خانەگیری، دشمن - گیری
اِحاطه: ١. فراگیری، پیرامونگیری، دربرگیری، دورگیری، راەگیری، رهگیری ٢. مهارت، چیرگی
دُچارِ سوءِتَغذیه: دچارِ کمخوری / کمخواری / بدخوری، دچارِ کم - سیری / کم - سیرشدگی
سوءِتَغذیه: کمخوری، کمخواری، بدخوری، کم - سیری، کم - سیرشدگی
اِقداماتِ اَمنیَّتی: کوششهایِ امنیتی، راەکارهایِ امنیتی
کاریزما: فرِهمندی، گیرایی، مردم - پسندی، همەپسندی، دوست - داشتنی بودن، پسندیدگی، پسندشدگی، دلخواه بودن
حَواس ( کسی/چیزی را ) پَرت کَردَن: ذهن / فکر ( کسی/چیزی ) را درگیر کردن؛ گیج کردن، سردرگم کردن
ضِدِّآب: آب - ستیز، آبزُدا، پادآب
اِمکان داشتَن: ١. انجامپذیر/انجام - شدنی/شدنی بودن، شدن، توانستن ٢. گمان رفتن
مُوازِنه کَردَن: ١. هموَزن کردن، همسنگ کردن، تراز کردن، برابر کردن ٢. هموَزنسازی، همسنگسازی، برابرسازی، همسنجی، ترازسازی
مُوازِنه: ١. هموَزنی، همسنگی، ترازینگی، برابری ٢. هموَزنسازی، همسنگسازی، برابرسازی، همسنجی، ترازسازی
تَشویق کَردَن: ١. شوراندن، به شور آوردن، خواهان کردن، آرزومند کردن، انگیزش، انگیزش - دهی، انگیزاندن، انگیزەدهی، نیرو دادن ۲. ستایش و دلگرمی ( دادن ) ...
تَشویق: ١. شوراندن، خواهان کردن، آرزومند کردن، انگیزش، انگیزش - دهی، انگیزاندن، انگیزەدهی ۲. ستایش و دلگرمی ( دادن ) ، دلگرم کردن ؛ دست زدن برایِ
بُلوغ: بُرنایی، پختگی، رسیدگی، رسایی، بزرگ - شدگی
بالِغ: بُرنا، پخته، رسیده، رسا، بزرگسال، بزرگ شده
اِحیا، اِحیاء: ۱. پیشبرد، پیشرفت، شکوفایی، شکوفاسازی ۲. شب - زندەداری، شب را به نیایش گذراندن ٣. [شیمی] کاهش [=آمیخته شدنِ جِرم با هیدروژن] ۵. ( کشاو ...
ذِکر کَردَن: ١. یاد کردن، نام بردن ٢. بیان کردن، گفتن
قاطِعیَّت: بی - چون - و - چرایی، برّندگی، برّایی، برشمندی، تند و تیزی، جداکنندگی، جداگری؛ دگرناپذیری، دگرش - ناپذیری؛ استواری، پابرجایی، باارادگی؛ سد ...
کُمونیست: همبهرگرا
کُمونیسم: همبهرگرایی
به مَنظورِ: برایِ، در راستایِ، با آرمانِ
مُستَقیم: ١. راست، سرراست، یکراست ۲. [مجاز] راست، درست ۳. ( قید ) راست، بدون خمیدگی ۴. ( قید ) بدون ایست / نگهداشتن ۵. ( قید ) [گفتاری، مجاز] بی - می ...
مَدینەیِ فاضِله: آرمانشهر، ناکجاآباد، آرزوآباد، شهرِ آرزوها
مُعضَل: ١. گرفتاری، چالش، دشواری، سختی ٢. پیچیده، بُغرَنج، سخت، دشوار، چالش - برانگیز
طَبَقِ اِخلاص: سینیِ بی - آلایشی، کمکِ بدونِ چشم داشت
تَقسیم: ١. بخش کردن، پخش کردن، پراکندن، چندبخش کردن، چندپارچه کردن ٢. بخش شدن، پخش شدن، پراکنده شدن، چندبخش شدن، چندپارچه شدن ٣. بخش - سازی، پخش، پرا ...
اَز لَحاظِ: از نگرِ، از نگرشِ، از دیدِ، از دیدگاهِ، از رویِ
فاصِلەیِ طَبَقاتی: بازەیِ تودەای، نابرابریِ میان - تودەای
وَحشَت - زَدِگی: ترسیدگی، هراسیدگی، بیم - زدگی، دهشت - زدگی؛ نگرانی، دلواپسی، دلهرەزدگی
وَحشَت - زَده: ترسیده، هراسیده، بیم - زده، دهشت - زده؛ نگران، دلواپس، دچارِ دلهره
اِطمینان: ١. دلگرمی، آرامش، بی - خطری، ایمنی ۲. باور، باورداشت، خوشگمانی، بیگمانی، دلپُری، آسودەدلی، دل - آسودگی، اُستوانی، اُستیگانی
اِثناعَشَری: ١. [پزشکی، روده] دوازده - انگشتی ٢. [ستارەشناسی] دوازده - برجی ٣. [کیشِ تَشَیُّع] ( باورمند / وابسته به ) دوازده امام، دوازده - امامی
یَقین: بیگمانی، باور، باورداشت، دلپُری، دل - استواری
مَنطَقەالبُروج: گردونەیِ دوازدەگانه، آبامهایِ دوازدەگانه، آبامگاه
شیعەیِ اِثناعَشَری: شیعەیِ دوازده - امامی
مَبذول: ١. بخشیده، بخشیدەشده، بخششی، داده، دادەشده، پیشکش - شده ٢. انجام - شده، بەجاآوردەشده ٣. پذیرفته، پذیرفتەشده، پذیرش - شده
مَبذول داشتَن: ١. بخشیدن، بخشش کردن، دادن ٢. انجام دادن، بە جا آوردن
اِئتِلافی: ١. همپیمان، همبسته، یگانه، یکپارچه، سازوار ٢. [کهنه] یارشده، خوگیر، خوگرفته، بەهم - خوگیرشده
فَلَج: زمینگیر، ناتوان، ازکاراُفتاده
تَغییرِ ماهیَّت دادَن: دگرگون شدن، دگرش یافتن، دگردیس شدن
دَسیسه: ساخت - وپاخت، زدوبند، دست - بەیکی کردن، زمینەسازی، پاپوش - سازی
تُوطِئه: ساخت - وپاخت، زدوبند، دست - بەیکی کردن، زمینەسازی، پاپوش - سازی
تَبانی: ساخت - وپاخت، زدوبند، دست - بەیکی کردن، زمینەسازی
جایِ بازِ میانِ جنگل، واشُدگاه
جایِ بازِ جلویِ ساختمان، میدانگاهِ جلویِ ساختمان
سَلّاخ: ١. پوست - کَن، پوست - کَننده ٢. کشتارگر، انسان - کُش، جاندارکُش، کُشنده، مردم - کُش؛ دژخیم
حاضِرجَوابی: ١. زودگو، زودپاسخ، آمادەپاسخ ٢. شوخمندی، شوخپردازی، خوشمزگی، لُودگی، شیرین - سخنی
حاضِرجَواب: زودگو، زودپاسخ، آمادەپاسخ
نِظامِ مُلوک - الطَّوایِفی: دستگاهِ خان - سالاری / خانگرایی
مُلوک - الطَّوایِفی: خان - خانی، خان - سالاری، خانگرایی، ارباب - سالاری، دارندەسالاری، زمیندارسالاری، خاندان - سالاری، تبارسالاری
تُوسِعەنَیافتِگی: ١. گسترش - نیافتگی، گستردەنشدگی، ناپهناوری، کم - گستری، نافراخی ٢. پیشرفت - نکردگی، ناپیشرویی، جاماندگی، واپسماندگی، درجازَنی
تُوسِعەنَیافته: ١. گسترش - نیافته، گستردەنشده، ناپهناور، کم - گستر، نافراخ ٢. پیشرفت - نکرده، ناپیشرو، جامانده، واپسمانده، درجازَن
اُفول: ١. ناپدیدی، ناپدیدشدگی؛ نابودی، نابودشدگی، فروپاشی، فروپاشیدگی ٢. ناپدیدیِ ستاره، فروروی، فرورفت، فرونشست، فروشد، فروکش، پایین رفت، پایینروی
تَصمیم: آهنگ ( داشتن / کردن ) ، برآن شدن، رای، گزیر ( کردن ) ، گزیرش، گزینش ( کردن ) ، گزیدن، برگزینش، برگزیدن، کمربستن
مُصَمَّم شُدَن: گزینش کردن، آرمانمند شدن، برآن شدن، آهنگ - کردن، اراده کردن، گزیرش کردن، استوار / پایدار / پابرجا شدن
قُرُق: ( قانونِ ) پیشگیری از رفت - و - آمد
حُکومَت: ١. کشوَرداری، سرزمینداری، قلمروداری، شهرداری، روستاداری، فرمانروایی، فرمان راندن ٢. چیرگی ٣. داوری، دادوری ۴. فرماندهی، فرمانداری ۵. پادشاهی
اِئتِلاف: ١. همپیمانی، همبستگی، یگانگی، یکپارچگی، سازواری ٢. [کهنه] یارشدگی، خوگیری، خوگرفتگی، بەهم - خوگیرشدگی
سُرعَت بَخشیدَن: شتاب بخشیدن
اِرتِکاب: ١. آغازگری، آغازکنندگی، آغازندگی؛ سرگرم - شوندگی ٢. سوارشوندگی ٣. برنشینندگی ۴. سازندگی، فراهم - آوری، فراهم - آورندگی، زایندگی، زایایی ۵. ...
مُرتَکِب: ١. آغازگر، آغازکننده، آغازنده؛ سرگرم - شونده ٢. سوارشونده ٣. برنشیننده ۴. سازنده، فراهم - آور، فراهم - آورنده، زاینده، زایا ۵. بەجاآور، بەج ...
شَهوَت: ١. تَنکامگی، زنبارگی، مردبارگی، آمیزشجویی، آمیزشخواهی، آمیزشرانی، آمیزشپرستی، تَنجویی، آرزویِ جنسی، کامجویی ٢. فزونخواهی، افزونخواهی ٣. آزمند ...
هَوَسران: ١. دمدمی ٢. تَنکامه، زنباره، مردباره، آمیزشخواه، آمیزشران، آمیزشپرست، تَنجو، آرزومندِ جنسی، کامجو ٣. فزونخواه ۴. آزمند ۵. خواهان، خواستار، ...
هَوَسبازی: ١. دمدمی بودن ٢. تَنکامگی، زنبارگی، مردبارگی، آمیزشخواهی، آمیزشرانی، آمیزشپرستی، تَنجویی، آرزومندیِ جنسی، کامجویی ٣. فزونخواهی ۴. آزمندی ۵ ...
هَوَسباز: ١. دمدمی ٢. تَنکامه، زنباره، مردباره، آمیزشخواه، آمیزشران، آمیزشپرست، تَنجو، آرزومندِ جنسی، کامجو ٣. فزونخواه ۴. آزمند ۵. خواهان، خواستار، ...
هَوَس: ١. گرایش، خواست، خواهش، آرزو، خواستەیِ دل؛ شور، سُودا ٢. تَنکامگی، زنبارگی، مردبارگی، آمیزشخواهی، آمیزشرانی، آمیزشپرستی، آمیزشجویی، تَنجویی، گ ...
حُضور: ١. هستی، باشایی، باشندگی، پیشِ - رویی، پیدایی، پدیدیی، پیشگاه، درپیشگاهی، بەپیشگاەآمدگی، بودن، بودش، نزد ٢. آمادگی، فراهم بودن، تیار بودن، ( د ...
حاضِر: ١. هست، باشا، باشنده، پیشِ - رو، پیدا، پدید، درپیشگاه، بەپیشگاەآمده ٢. آماده، فراهم، تیار، ( در ) دسترس ٣. هستنده ۴. کنون، اکنون، اینگاه، ایند ...
غیاب: ١. نهستی، نبود، نبودگی؛ ناپیدایی، ناپدیدی، ناهویدایی، ناباشندگی ٢. پنهان، پنهان - شدگی، نهان، نهفتگی
غایِب: ١. نهست، نبوده؛ ناپیدا، ناپدید، ناهویدا، ناباشنده ٢. پنهان نهان، نهفته ٣. [دستورِ زبان] فردِ سوُّم، سوُّم فرد
بَرقِ اِضطِراری: برقِ کمکی
حالَتِ فُوق - اُلعادّه: روالِ نابەهنجار
اِعلامِ وُجود ( کَردَن ) : بیانِ باور ( کردن ) ؛ ناهمسویی ( کردن ) ، واخواهی ( دادن )
دَر تَبعید: در زمانِ بیرون - شدگی/تاراندەشدگی/راندەشدگی
کاریزماتیک: فرِهمند، گیرا، مردم - پسند، همەپسند، دوست - داشتنی، پسندیده، پسندشده، دلخواه
شَخصیَّت: ١. منش، درون؛ کردار، رفتار ٢. چهره، کس، فرد ٣. فرد بودن، فردبودگی
مَشروحِ اَخبار: گزارشِ کاملِ خبرها
مُستَحدِث: ١. نویاب، تازەیاب؛ بازیاب ٢. آغازگر، آغازکننده، نوآور مُستَحدَث: ١. نویافته، تازەیافت؛ بازیافته ٢. آغازشده، نوآورده
مُولِد: ١. زاده، زادەشده ٢. زمانِ زاده شدن، زادروز مُوَلِّد: ١. برقزا، برقساز ٢. سازنده، زاینده، زایا، زایشگر ٣. آفریننده، آفریدگار مُوَلَّد: ١. فر ...
تَبدیل به خاک: خاک شدن، خاک - شدگی، خاک - شده، دگرگونی / ترادیسی / تراشکلی به خاک، خاکدیس - شدگی
دگرشوندگان
قُوّەیِ حافِظه: ١. نیرویِ یادآوری ٢. نیرویِ یادسپاری ٣. نیرویِ ذهن
اَسباب - کِشی کَردَن: جابەجا شدن، باروبنەکِشی کردن، کاچالکِشی کردن، کوچ کردن
نُقطەیِ عَطف: چرخشگاه، دگرشگاه، آغازگاه
١. نشانِ مرزی، مرزنما؛ سنگ چین ٢. راهنما، نشان، نشانه، نشانگرِ زیستگاهی / دست - ساخت، سازەیِ زیستگاهی / دست - ساخت ٣. رویداد برجسته، دگرش بزرگ، چرخشگ ...
مارماهی Aal *geschmeidig wie ein Aal ( sein ) فرز ( بودن ) ، چابک ( بودن ) ، چالاک ( بودن )
ظاهِراً: انگار، گویا، آن جور که پیداست، آن گونه که نشان می دهد، چنین می نماید، برای وانمود، از رویِ وانمود، از بیرون ( نما ) ، از برون ( نما )
دُبِّ اَصغَر: [ستارەشناسی] خرسِ کوچک
دُبِّ اَکبَر: [ستارەشناسی] خرسِ بزرگ
بَلایایِ طَبیعی: بلاهایِ زیستگاهی
دارالمَجانین: آسایشگاهِ روان - درمانی، تیمارستانِ روان - درمانی
دَر حَدِّ مَرگ: تا پایِ مرگ
تا پایِ مرگ خسته شده
مُتِمَدِّن: ١. فرهنگ - پیشه، فرهنگ - بنیاد ٢. شهرنشین، شهرگرا، شهری، شهرآیین
تَمَدُّن: ١. فرهنگ - پیشگی، فرهنگ - بنیادی ٢. شهرنشینی، شهرگرایی، شهرآیینی
مَمنوع - اُلخُروج: بەبرون - مرزبسته، بەبرون - بست، برون - ناگذر، مرزناگذر، برون - بازداریده
مَمنوع - اُلوُرود: بەدرون - مرزبسته، بەدرون - بست، درون - ناگذر، مرزناگذر، درون - بازداریده
رِساله: ١. پیامنامه، پژوهشنامه، پایاننامه، دانشنامه، نوشتنامه، نوشته، نوشتار، نامک، ماتیکان ٢. کتاب، نبیگ؛ دفترچه ٣. [کهنه] نامه
سالارِ انگشترها: بازگشتِ پادشاه
سالارِ انگشترها: دو برج
سالارِ انگشترها: همراهانِ انگشتر
سالارِ انگشترها
مَدعُوین: مهمانان، میهمانان، مهمان - شدگان، مهمان - شوندگان، فراخواندگان، فراخواندەشدگان
حَضرَت: ١. پیشگاه، خدمت، نزد، بودن، بود، بودش ٢. درگاه، آستان، آستانه ٢. ( از ) سو ٣. جایگاهِ خلافت ۴. سرور، فرمند، جناب، سرکار؛ . . . ِ پیامبر ۵. کی ...
حَصیر: ١. بوریا ٢. فرشِ / زیراندازِ بوریایی ٣. پهلو ۴. تنگنا ۵. زندان، بند ۶. خشن، تندخو، درشتخو
تَمَرکُز: ١. کانونمندی، هستەگرایی، نافەگرایی، وندسارمندی، میانگرایی، کُیانگرایی؛ یکجایی؛ همایش، گردهمایی، گردآوردی، گردآمدن؛ دورهمی ٢. هشیاری، هوشیار ...
بُلهَوَس: ١. دمدمی ٢. تَنکامه، زنباره، مردباره، آمیزشخواه، آمیزشران، آمیزشپرست، تَنجو، آرزومندِ جنسی، کامجو ٣. فزونخواه ۴. آزمند ۵. خواهان، خواستار، ...
ضِدّیَّت: ١. ناهمسویی، ناسازگاری، ناهمفکری، دوگانگی، دودستگی، چندگانگی، چنددستگی، نایکسانی، پادگری، ناهمخوانی ۲. دشمنی، ستیزەگری، کینەتوزی
مَحال: ١. نشدنی، ناشدنی، انجام - ناپذیر، نبودنی ٢. اندیشه / فکرِ نادرست ٣. جاها، مکانها؛ گسترەها، قلمروها، بخشها ۴. [شهر] برزنها ۵. [کهنه] زشت ۶. [که ...
وارِدِ جَنگ شُدَن: به جنگ رفتن، درگیرِ جنگ شدن، دچارِ جنگ شدن، جنگزده شدن
اُوقاتِ شَرعی: وختهایِ نماز و نیایش
سَنکوپ ١. [پزشکی] سینکُپ، سَنکُپ، ( دچارِ ) بیهوشیِ گذرا ٢. میخ شدن، میخکوب شدن، خشک شدن، گُرخیدن، کف کردن، بُریدن ٣. میخ - شده، میخکوب - شده، هاج - ...
syncope: ١. [پزشکی] سینکُپ، سینکُپی، بیهوشی ٢. [زبانشناسی] واکەبُری، واکەزدایی ٣. همبُرش ۴. ایست، بازایستادن، درنگ، لنگ، مانش، ایستایی، جایگیری، درجا ...
طاقِ کَسریٰ: تاقِ خُسرو، ایوانِ خُسرو
طاقِ نُصرَت: تاقِ پیروزی، کمانەبامِ پیروزی، گنبدِ پیروزی
سَقف: ١. بام، زیربام، پشت - بام، آسمانه، اُشکوب، پوشش، رویه ٢. تاق، تاقبام ٣. بالاترین، بیشترین
دَر حالِ پَرواز: در روندِ پرواز، در زمانِ پرواز
دَر شُرُفِ تأسیس: در آستانەیِ بنیانگذاری، در روندِ راەاندازی؛ در آستانەیِ ساخت
دَر شُرُفِ اِقدام به کاری: در آستانەیِ / در روندِ / نزدیک به انجامِ کار، در آغازِ انجامِ کاری
دَر شُرُفِ مَرگ بودَن: در آستانەیِ / در روندِ / نزدیک به مرگ بودن
دَر شُرُفِ تَکوین: در آستانەیِ آفرینش، نزدیک به پدید آمدن، در نزدیکیِ پیدایس، در روندِ / فرایندِ پیدایش
دَر شُرُفِ بەدِست گِرِفتَنِ قُدرَت: در آستانەیِ / در نزدیکیِ / در روندِ بەدست گرفتنِ نیرو
دَر شُرُفِ بازنِشَستِگی: در آستانەیِ بازنشستگی، نزدیک به بازنشستگی، در نزدیکیِ بازنشستگی، در روندِ / فرایندِ رخدادن، بازنشسته شدن
دَر شُرُفِ اُفتادَن بودَن: در آستانەیِ افتادن ( بودن ) ، نزدیک به افتادن ( بودن ) ، در نزدیکیِ افتادن ( بودن ) ، در روندِ / فرایندِ افتادن ( بودن )
دَر شُرُفِ وُقوع بودَن: در آستانەیِ رویدادن، نزدیک به رویدادن، در نزدیکیِ رخداد بودن، در روندِ / فرایندِ رخدادن، در پیش بودن، نزدیک بودن
دَر شُرُفِ: در آستانەیِ، نزدیک به، در نزدیکیِ، در روندِ، در فرایندِ
قُوَّتِ قَلب دادَن: ١. دلگرمی دادن؛ امید دادن ٢. دلیر کردن، پردل کردن، نترس کردن، بیباک کردن
قُوَّتِ قَلب: ١. دلگرمی؛ امید ٢. دلیری، پردلی، نترسی، بیباکی
مَنظور کَردَن: ١. پسند کردن، پسندیدن، پذیرش کردن، پذیرفتن گُنجاندن، جا دادن، آوردن، گذاشتن، نام بردن، به شمار آوردن، در نگر گرفتن، قلمداد کردن، یاددا ...
لَحاظ کَردَن: ١. دیدن، نگاه کردن، درنگریستن، نگریستن ٢. گُنجاندن، جا دادن، آوردن، گذاشتن، نام بردن، به شمار آوردن
مُرَبّی: آموزگار، آموزگارِ ورزش / ورزشی، آموزگارِ سرخانه / خانگی، آموزشگار، آموزشکار، آموزنده، آموزش - دهنده، آموزشگر، دبیر، پروراننده، پرورنده، پرور ...
مَوارِدِ ضَروری: ١. زمانِ نیاز ٢. نکتەهایِ مهم
مُسِنّ - تَر: سالخوردەتر، جاافتادەتر، سالدیدەتر، ریش - سفیدتر، پیرتر، زالتر، سالمندتر، فرتوتتر، کلانسال، بزرگسالتر، کهنسالتر، مِهتر
خَطایِ سامِعه: اشتباهِ شنیداری، لغزشِ شنیداری
تَخفیف: ١. سبک کردن ۲. کاستن، کم کردن، کاهش دادن، کاهش، پایین - آوری، اُفت، کمشدگی ۳. کاهشِ بها، کاهشِ نرخ، بهاکاهی، نرخشکنی ۴. [دبی، دستورِ زبان] کو ...
وَظیفەشِناس: خدمتشناس، پایبند، کاردوست، باوجدان در کار، وفادار به کار، هَرگشناس، خویشکارشناس، فِریچشناس
وَظیفەشِناسی: خدمتشناسی، پایبندی، کاردوستی، باوجدانی در کار، وفاداری به کار، هَرگشناسی، خویشکارشناسی، فِریچشناسی
مُنَظَّم: آراسته، هماهنگ، سامانمند، سازمانمند، آرایشمند، دهنادمند، دهنادین
مَعافیَّت: [خدمتِ سربازی، سرانه] بخشودگی
مَعافی: [خدمتِ سربازی، سرانه] بخشودگی
مالیات: سرانه، باج، درآمدانه
مَعاف: [خدمتِ سربازی، سرانه] بخشوده
مُشَخَّصات: ویژگیها، دادەها، شناسه
سَدِّ مَعبَر: راەبند، راەگیر، راەبست
ترافیک: [بەویژه در رانندگی] ١. رفت - و - آمد ٢. راەبندان ٣. تنیدگی
با تَوَجُّه به: با به شمار آوردنِ، برپایەیِ، بر اساسِ، با آگاهی به، با نگرش به
تَوَقُّف مَمنوع: [راهنمایی و رانندگی] ( اینجا ) نگهندارید، نگهداشتن قانونی نیست، ( اینجا ) نَییستید، ( اینجا ) بازنَییستید، ایستادن / بازایستادن قانو ...
تَنَفُّسِ مَصنوعی: دمشِ ساختگی، دم - و - بازدمِ ساختگی
حَدِّاَکثَر: دستِ - بیش، دستِ بالا، بیشترین؛ بیشینه
به تأخیر اَنداختَن: به درنگ انداختن، به دیر انداختن، پس انداختن، به دیرتر انداختن، به درنگ واداشتن، به آینده وانهادن
نَتیجەیِ آزمایش: پاسخِ آزمایش
نَتیجەیِ آزمایش: پاسخِ آزمایش
مَسخَرەبازی: لودگی، دلغکبازی، شوخیبازی، شوخیگری
لَغو: ١. پسگیری، پس گرفتن براندازی، برافکنی، از - میان - برداری، از میان برداشتن، دورریزی، نامعتبرسازی، بەهمزنی، بیهودەسازی، تباەسازی، پوچسازی، از - ...
سَدّ: ١. آبگیر، آببست، آببند، بند، بنداب ٢. راەبند، راەگیر، جلوگیر، جلودار، بازدارنده؛ جداگر، جداکننده؛ مرز ٣. بستن، بند آوردن
فاجِعه: بلا، ناگواری، رویدادِ بد، رویدادِ ناگوار، بیچارگی، خطر، سیج
سَحابی: ١. ابری ٢. ابری، ابرسان، ابرگونه، ابروار
اِرضا: ١. خرسندی، خرسندشدگی، خرسند کردن، خشنودی، خشنودشدگی، خشنود کردن ٢. برآوردن، بەجاآوردن، فراهم کردن ٣. [آمیزشِ جنسی] بیشترین کامجوییِ جنسی، رُبو ...
اِرضاء: ١. خرسندی، خرسندشدگی، خرسند کردن، خشنودی، خشنودشدگی، خشنود کردن ٢. برآوردن، بەجاآوردن، فراهم کردن ٣. [آمیزشِ جنسی] بیشترین کامجوییِ جنسی، رُب ...
اِرضاء کَردَن: ١. خرسندی، خرسندشدگی، خرسند کردن، خشنودی، خشنودشدگی، خشنود کردن ٢. برآوردن، بەجاآوردن، فراهم کردن ٣. [آمیزشِ جنسی] بیشترین کامجوییِ جن ...
اِرضا کَردَن: ١. خرسند کردن، خشنود کردن ٢. برآوردن، بەجاآوردن، فراهم کردن ٣. [آمیزشِ جنسی] بیشترین کامجوییِ جنسی، رُبوخه، رُبوخەشدگی، رُبوخه کردن، سی ...
اِنزال: ١. بیرونریزی منی، برونریزی تخم - آب، منی - آمدگی، آب - آمدگی، منی - ریزی، آبریزی جنسی ٢. فروفرستادن، پایین فرستادن
مُبتَکَر: نوآورده، نوآوردەشده مُبتَکِر: ١. بامدادخیز، پگاهخیز ٢. آن که پگاه می آید ٣. آن که میوەیِ نوبر / تازەرسیده خورد ۴. دوشیزگی بَر، پردەبَر ۵. ن ...
اِبتِکار: ١. بامداد کردن، بامداد شدن ٢. بامدادخیزی، پگاەخیزی ٣. به نوبر و نخستِ چیزی دست یافتن ۴. نوباوەیِ چیزی فراگرفتن ۵. خوردنِ میوەیِ نوبر / تازە ...
بِطالَت: بیهودگی ١. بیکارگی، بیکاری؛ ولگردی؛ وقت - کُشی ٢. تنبلی، تنپروری، تن - آسایی، کاهلی ٣. بیهودەسرایی، بیهودەگویی، یاوەگویی ۴. [کهنه] دلیری، شی ...
میزِ تَحریر: میزِ نگارش، میزِ نوشتن
جَلّ الخالِق: شگفتا! چه چیزها! چه چیزهایِ ندیده و نشنیده!
صَلیبِ سُرخ: خاجِ سرخ، سَلیبِ سرخ
صَلیبِ اَحمَر: خاجِ سرخ، سَلیبِ سرخ
هِلالِ اَحمَر: کمانەیِ سرخ
هِلال: ماهک، مهچه، ماهچه ١. ماهِ نو ٢. کمان، کمانه، کژواره
عَجَله دارَم: دیرم شده، باید بجنبم، باید شتاب کنم
عَجَله داشتَن: کسی دیرش شدن، کسی وقتِ کمی داشتن، شتابزده بودن
عَدَد، رَقَم: شماره نُمره: شمار
مُشَتَّط: ١. ستمگر در بازی فرمان ( حُکم ) ٢. ستمگر، ستمکار ٣. از - اندازەگذرنده، از - مرزگذر، مرزشکن ۴. ستورِ دوررونده - بەچرا ۵. دورشونده
اِشتِطاط: ١. ستم کردن از کسی در بازی فرمان ( حُکم ) ٢. ستم کردن ٣. از اندازه درگذشتن، از مرز گذشتن، مرز شکستن ۴. درو رفتن ستور به چرا ۵. دور شدن
لِباسِ مُبَدَّل: جامەیِ دگرگون - شده، جامەیِ جایگزین، جامەی دِگَرجامه، دِگَرپوشش، دگرتنپوش
توریا: خواهرِ پدر، خواهرپدر، کاکی
اَشخاص: کسان، کسانی ( که ) ؛ مردم، گروه، باشندگان
چراغی که به خانه رواست، به مزگت نارواست.
مُستأجِر: کرایەنشین، کرایەدار، کرایەکننده، کرایەگیر، کرایەگیرنده، بەمزدگیرنده
مُکافات: ١. بادافره، پادافره، جزا، سزا، کیفر ٢. پاداش، مزد ٣. پاداش - دهی، پاداش دادن ۴. گرفتاری، دردسر، روال دشوار، دشواری، سختی، رنجە
اِعتِبار: ۱. باور ۲. ارزش، ارج ۳. آبرو ۴. ( بازار ) پشتوانه، ورسنگ ۵. راستی، درستی ۶. [کهنه] ارزیابی، ارزشیابی ۷. [کهنه] چیزی را نیک انگاشتن و شگفتی ...
مُعتَبَر: ١. باارزش، باپشتوانه، پشتوانەدار، ورسنگدار ۲. ارجمند، آبرومند؛ برجسته، نامدار، سرشناس؛ جایِ باور، باورپذیر ٣. [کهنه] پندگرفته، اندرزگرفته
بِلاتَکلیف: ١. پادرهوا، سرگردان، بی - برنامه؛ چشم - بەراه ٢. ناپیدا، ناآشکار، ناروشن
بِلاتَکلیفی: پادرهوایی، پادرهوا ماندن، سرگردانی، بی - برنامگی؛ چشم - بەراهی
باکِفایَت: ١. باجربزه ٢. کاردان، شایسته، کارآمد ٣. بسنده، بس
خائِن: بدپیمان، بیوفا، پیمانشکن، دزد، دغل، نادرست، ناراست، دغاکار، دغاگر، خنجرزن، ناروزن؛ نمک نشناس، ناسپاس؛ دشمنیار، میهن فروش؛ پنهانکار، نهانکار
خیانَت: بدپیمانی، بیوفایی، پیمانشکنی، دزدی، دغلی، نادرستی، ناراستی، دغا، دغاکاری، دغاگری، خنجرزنی، ناروزنی؛ نمک - نشناسی، ناسپاسی؛ دشمنیاری
روحیّه: ١. انگیزه، انگیزش، دلگرمی ٢. شیوەیِ فکر، ذهن، ویر
مُقَدَّماتی: یکم، یکمین، نخست، نخستین، آغازین، سرآغازین، پایه، پایەای
اِحتِمالی: ١. انجامپذیر، انجام - شدنی، شدنی، رخدادنی، رویدادنی؛ شایدی، شایمند، گویا؛ شاید ٢. گمان - شده، گاس - شده، گمانی، گاسی ٣. شکیبیده، شکیب - کر ...
مُحتَمِل: ١. انجامپذیر، انجام - شدنی، شدنی، رخدادنی، رویدادنی؛ شایدی، شایمند، گویا؛ شاید ٢. گمان - شده، گاس - شده، گمانی، گاسی ٣. شکیبیده، شکیب - کرد ...
زِمامِ اُمور: ادارەیِ کارها، ادارەیِ کاروبار؛ رهبریِ بخش یا کشور
زِمام: ١. ( نیز مجازی ) افسار، دهانه، دهنه، لگام، مهار ٢. پیشوایی، رهبری؛ نیرو
عُلیاحَضرَت: ١. شهبانو، شاهبانو، شهربانو ٢. شاهدخت ٣. شهبانو، سرورم، سرورِ من، والاگوهر
اَعلیحَضرَت: ١. همایون، والاسرور، والاگوهر، سرور، برترِ پیشگاه، بزرگِ پیشگاه، پیشگاهِ والا، والاشهریار ٢. سرورم، سرورِ من، والاگوهر، والاشهریار
طَفره: ١. خیز برداشتن، جَست، پرش، گریز ۲. کوتاهی، درنگ، دیرکرد، امروزوفرداکاری، این شاخه به آن شاخه پریدن، سردوانی، بهانه، سستی ٣. ترابریِ / گسیلِ / ...
جَبَلُ - الطّارِق: کوهِ تارِق
شائبه: ١. بدی، کم و کاستی ۲. آلودگی، آمیختگی ۳. گمان، دودلی، تردید
ظَرف: ١. دیگ، در، تشت، کاسه، دوری، تابه، تابَک، باردان؛ گنجه، گنجانه، آوند، ( در آمیختگی ) - دان، - دانی ٢. ( زمان ) بازە
نگارکِشی، نگارسازی، نگارگری، نقشنگاری، نماسازی؛ چهرەکِشی، چهرەسازی
تَصویرسازی: نگارکِشی، نگارسازی، نگارگری، نقشنگاری، نماسازی؛ چهرەکِشی، چهرەسازی
تَصویر: ١. نما، نقش، نگار، نگاره، سیما، شکل، دیس، فرتور ٢. تندیس، پیکر ٣. نگارکِشی، نگارسازی، نگارگری، نقشنگاری، نماسازی؛ چهرەکِشی، چهرەسازی، چهرەگری
مَظنون: متهم، ( فردِ ) تردیدشده، ( فردِ ) گمان - شده
نَفَقه: هزینەیِ خانواده، هزینەیِ زن، هزینەیِ همسر
مُنحَرِف: ١. کجراهەرو، کجرو، کژرو، بیراهەرو، بیراهه، گمراه، سستگام، ازراەبەدررفته، سرگشته، چَفسیده؛ تباه، تباهکار، ناراست، نادرست، تاریکجو، تاریکپرست ...
اِنحِراف: ١. کجراهەروی، کجروی، کژروی، بیراهەروی، بیراهگی، گمراهی، ازراەبەدررفتگی، چَفسیدگی ۲. کج - شدگی، کجی، خمشدگی، خمیدگی، کجدیسی، کژدیسی، کژیدگی، ...
وَصله: پینه، پاره، تگل
مُخَلَّفات: ١. داراییِ / داراییهایِ بەجامانده، نیامانده ٢. باروبُنەیِ خانه ٣. ( خوراک ) افزودەها، خوردنیهایِ افزوده
جَوازِ کَسب: پروانەیِ درآمدزایی / درآمدجویی / درآمدیابی
اِمرارِ مَعاش: گذرانِ زندگی؛ درآمدزایی
دَخل: ١. [دربرابرِ هزینه] درآمد، سود، بهرە ۲. ( در مغازه ) سندوقِ پول ٣. ( نامِ بُنواژه ) [کهنه] درآمدن ۴. پادرمیانی، میانجیگری ۵. پیوند؛ وابستگی
جَواب کَردَن: ١. بیرون کردن، برکنار کردن ٢. پاسخ ِ رد دادن، پاسخِ نه دادن
قِزِل - آلا: قرمزماهی، ماهیِ سرخفام، زرین - ماهی، ماهیِ زرین
تُحفه: ١. ارمغان، رەآورد، پیشکش، پیشکشی ۲. کمیاب و گرانبها، کمیاب و باارزش
مَشروب خوردَن: مِی خوردن، باده خوردن، مِیخوری، بادەخوری، مِیگساری، بادەگساری
حُلول: ١. آغاز، سرآغاز، ازسرگیری ٢. رخنە ( یِ چیزی در چیزی دیگر ) ٣. رخنە ( یِ روانِ یک فرد در تنِ فردی دیگر )
حَرِکَت دادَن: ١. تکان دادن، جنباندن، جنبانیدن، به جنبش درآوردن ٢. جابەجا کردن، کوچاندن، کوچ دادن، راهی کردن، رهسبار کردن، فرستادن
مُسَلَّم: ١. پذیرفته، پذیرفتەشده، پذیرش - شده ۲. آسان، آسوده، ساده، همچون آب خوردن ۳. [کهنه] راستین، بیچون - و - چرا، روشن، آشکار، سددرسدی، بی - گفتو ...
تَبعیدگاه: گسیلگاهِ تنبیهی، تارانگاهِ جزایی
تَبعیدی: ١. تاراندەشده، تارانده، تارانیده، گسیل - شدەیِ واداشته، گسیلیِ وادارشده، بیرون - شده، راندەشده، دهرانده، شهررانده، کشوررانده ٢. کوچیده، کوچک ...
اِحضاریه: ١. فراخواننامەیِ دادگاه ٢. فراخواننامه
خَتم: ١. پایان، فرجام، سرانجام، انجام ٢. پایان دادن ٣. واپسین ۴. آیینِ سوگواری
تَشییعِ جِنازه: ١. همراهیِ پیکر، بدرقەیِ مُرده / درگذشته
تَشییع: ١. همراهیِ پیکر / بدرقەیِ مُرده / درگذشته ٢. همراهیِ / پسوازِ / بدرقەیِ مهمان تا دمِ در
جَعبەیِ جادویی: سندوقچەیِ جادویی، تلویزیون
بیحُوصِله: ١. بیتاب، نابردبار، ناشکیب، ناشکیبا ۲. شتابزده
بیحُوصِلِگی: ١. بیتابی، نابردباری، ناشکیبی، ناشکیبایی ۲. شتابزدگی
اِعلامیه: بیاننامه، آگاهینامه، بانگنامه، پخشنامه، جارنامه، آگهینامه
دَست اَز پا خَطا کَردَن: دچارِ اشتباه شدن، اشتباه کردن، لغزش کردن، لغزیدن
ماوَراءاُلطَّبیعه: فرازیستگاه، فرازیستبوم، برون - زیستگاه، برون - زیستبوم
هِیئَتِ رَئیسه: انجمنِ سرپرستان، گروهِ سرپرستان
قَد عَلَم کَردَن: ایستادگی کردن، رودررو شدن، روبەرو شدن، دراُفتادن، سربرافراشتن
قَبضه کَردَن: بەدست آوردن، در دست گرفتن، به دست گرفتن، فرمان به دست گرفتن، خودویژه کردن، ازآن خود کردن
اَفکارِ عُمومی: دیدگاهِ مردم
جِبهه: ١. ( جنگی ) مرزِ جنگ، میدانِ جنگ، آوردگاه، رزمگاه ٢. ( سیاسی ) تودەیِ / گروهِ / سازمانِ پیکارجو ٣. ( هواشناسی ) برخوردگاهِ ( دو تودەیِ ) هوایِ ...
مُزمِن: ١. کهن، کهنه، دیرین، دیرینه، دیرپا، دیرباز، آزگار، دراززمان ۲. [پزشکی، در برابرِ کوتاەزمان] دراززمان، دیرگذر، کند، آهسته مُزمَن: زمینگیر، نات ...
حادّ: ١. سخت، دشوار؛ پیچیده، بغرنج؛ ناگوار، مرگبار ۲. برنده، تیز ۳. بی - چون - و - چرا، سددرسد، سددرسدی ۴. رخنەگر، رخنەکننده، کارساز، کارآمد ۵. تند، ...
وَصل کَردَن: پیوند دادن، پیوند زدن، پیوست دادن، پیوستن
عَصَبی: ١. وابسته به رگ و پِی ٢. فکری، روانی، درونی ٣. ازکورەدررفته، بەجوش - آمده، آمپرچسبانده، خون - بەجوش - آمده، بەسیمِ - پایان - زده، تندخو، تندم ...
لَحن: ١. آوا، آواز، آهنگ، سدا، نوا ۲. شیوەیِ بیان، درونمایەیِ گفتار ۳. ( موسیقی ) [کهنه] آهنگِ خوانش
قَرار بود: بر این بود، برنامه این بود، خواست / آرمان این بود، بنا بود
قَرار بودَن: بر این بودن، برنامه این بودن، خواست / آرمان این بودن
شَبَکه: ١. [رادیو و تلویزیون] کانال؛ ایستگاهِ رادیویی / تلویزیونی / رادیو - تلویزیون ٢. تور؛ تورِ شکاری، تورِ ماهیگیری ٣. سازمان؛ گروه ۴. پنجرەیِ تور ...
مُتِعارِف: ١. رایج، همەجاگیر، همگانی، باب، باب - شده، بەهنجار، شناخته شده، نامدار، سرشناس ٢. ( جنگ - ابزارِ / سازوبرگِ ) ناهستەای / نااَتمی ٣. شناسند ...
غایی، غائی: پایانی، واپسین، انجامین، فرجامین
تریبون: جایگاهِ سخنرانی، میزِ سخنرانی، سکویِ سخنرانی، سخنگاه
مُتَّکی - بەخود: خودباور، بەخودباور، باوربەخود؛ خودباوری
مُتَّکی - بەخود: خودباور، بەخودباور، باوربەخود؛ خودباوری
مُتِعادِل: ١. همسنگ، هموَزن، برابر، تراز، ترازمند؛ یکسان ٢. میانەرو، پایدار، پابرجا، استوار
نامُتِعادِل: ١. ناهمسنگ، ناهموَزن، نابرابر، ناتراز؛ نایکسان ٢. نامیانەرو، ناپایدار، دمدمی، خُل، دیوانه، تندرو
سَفر: نوشتن سَفَر: ١. سفر، نورد، گشت و گذار، گشت، گردشگری، گردش، گذر، گذار، رهنوردی، رهسپاری، پیمایش، بازەپیمایی، بازەشکنی ٢. مرگ سِفر: [نیز در دینِ ...
اِنصاف: ١. داد، دادمندی، دادگری، دادپروری، دادوری، برابری، یکسانی؛ گذشت، بخشش؛ درستی، راستی داد دادن ۲. راستی کردن ۳. به نیمه رسیدن ۴. میانەداری، میا ...
عِیدی: پیشکشیِ جشن، پیشکشیِ نوروز، بهروزانه
بَر مُنکِرِش لَعنَت: بر ردکنندەش نفرین، بر ناباورش نفرین
مَنظور: خواست، خواسته، آرمان، نگاه، انگیزه
عَقلِ سَلیم: هوشِ سالم، خردِ کامل، خردِ بیخرده
خَلوَت: ١. خالی، دِنج، تنها، بی - رفت - وآمد، پِیغُلیده؛ بی - سِدا، بی - سروسِدا، خاموش ۲. تنهایی، تنهاکده، نهان، نهانگاه، پنهان، پنهانگاه، پِیغُلِه ...
سَلبِ مالِکیَّت: دارایی - ستانی، زمین - ستانی، خانەستانی
اَنتِرن، اِنتِرن: ١. دانش - آموزِ شبانەروزی ۲. کارآموزِ پزشکی
رِزیدِنت: پزشکِ دورەیِ استادی، پزشکیار، دستیار پزشکِ استاد
خُصوصی: فردی، خودویژه، ویژگانی؛ پنهانی، خودمانی؛ نادولتی، مردمی
نَجّاری: چوب - بُری، چوبکاری، چوب - تراشی، دُرودگری
نَجّار: چوب - بُر، چوبکار، چوب - تراش، دُرودگر
نَبض: ١. تپشِ دل ٢. تپشِ رگ، رگجُست
دَستگاهِ ضَبطِ صُوت: دستگاهِ نوارخوان، دستگاهِ پخش / سداخوان، دستگاهِ سداگیر / سدابردار
ضَبطِ صُوت: ١. ( دستگاهِ ) نوارخوان، ( دستگاهِ ) سداگیر / سدابردار ٢. سداگیری، سدابرداری
تَجرِبِه کَردَن: ١. آموختن، از سر گذراندن، به خود دیدن، دیدن، آشنا شدن، آزمودن، فراگرفتن، یاد گرفتن ٣. آزمون دادن، آزمایش کردن، سنجیدن ۴. [کهنه] آزما ...
تَجرِبِه: آروین، اروند ١. آموختگی، ازسرگذرانی، آشنایی، آزمودگی ٢. کارآزمودگی، ورزیدگی ٣. آزمون، آزمایش ۴. [کهنه] آزمایش پزشکی، بررسی پزشکی
جَلبِ تَوَجُّه: آگاه کردن، واکشیدن، واکشی، توی چشم خوردن، به چشم آمدن، به نگر آمدن، چشمگیر بودن/ شدن، خودنمایی
شورایِ اَمنیَّتِ سازمانِ مِلَلِ مُتَّحِد: انجمنِ رایزنیِ امنیتِ سازمانِ کشورهایِ همبسته
شورایِ اَمنیَّت: انجمنِ رایزنیِ امنیت
قاطِع: بی - چون - و - چرا، برنده، برا، برشمند، تند و تیز، جداکننده، جداگر؛ دگرناپذیر، دگرش - ناپذیر؛ استوار، پابرجا، بااراده؛ سددرسدی
پُست - مُدِرن: پسانوین
مُشَوِّق: انگیزەدهنده، دلگرمکننده، امیددهنده، آرزومندکننده، بەشورآورنده
تَشبیه: مانندپنداری، همگونپنداری، همجورپنداری، برابرپنداری، همشکل - پنداری، یکسان - انگاری، همجورانگاری، برابرانگاری، برابرپنداری، مانندسازی، مانانید ...
قَتلِ نَفس: انسانکُشی، کشتار، کشتن، جان - ستانی
بی - اِختیاریِ اِدرار: بی - ارادگیِ پیشابراه
بی - اِختیاری: ١. بی - ارادگی، ناخواستگی، ناخودآگاهی؛ لگام - گسیختگی، مهارنشدگی، بدون مهارداری، ناچیرگی، خودبەخودی، خودانگیزی، خودجوشی ٢. بایستگی، نا ...
بی - اِختیار: ١. بی - اراده، ناخواسته، ناخودآگاه، ناگهان؛ لگام - گسیخته، مهارنشده، بدون مهارداری، ناچیره، خودبەخود، خودانگیز، خودجوش ٢. بایسته، ناچار ...
تَرجیح دادَن: ١. بیشتر پسند کردن / پسندیدن، گزینش کردن، گزیدن، بهتر / برتر دانستن، برتری دادن، فزونی دادن؛ گرایشِ بیشتر / دلبستگیِ بیشتر / عشقِ بیشتر ...
تَرجیح: ١. پسند، گزینش، برتری، برتریدهی، فزونیدهی؛ گرایشِ بیشتر، دلبستگیِ بیشتر، عشقِ بیشتر
قابِلِ - اِستِفاده: بەدردبخور، بەدردخور، بەکاربردنی، بەکاربستنی، کاربردی، کاربردپذیر، سودمند، کارآمد، کارساز، بهرەبردنی، بهرەبرداریپذیر
جَعبه: ١. سندوقچه، قوتی، کارسانک، کیوت، شگا، توبک، تبنگو، بسته ٢. [کهنه] تیردان، ترکش ٣. سبدچه، سرپوش ۴. ( موسیقی ) [کهنه] گونەای سازِ موسیقی
اُصولاً: از بن، از ریشه، از پایه؛ بیشتر، با روال همیشگی
شَهادَت: ١. جانباختگی ٢. گواهی، گواهیدهی، گواهی دادن
شَهید: ١. جانباخته ٢. گواه، گواهیدهنده
مِلَلِ مُتَّحِده: کشورهایِ یکپارچه
مِلَلِ مُتَّحِد: کشورهایِ یکپارچه
سازمانِ مِلَلِ مُتَّحِد: سازمانِ کشورهایِ همبسته
اَیالاتِ مُتَّحِدەیِ آمِریکا: ایالتهایِ یکپارچەیِ آمریکا
گاردِ مِلّیِ اَیالاتِ مُتَّحِدەیِ آمِریکا: نیرویِ پاسداریِ ایالتهایِ یکپارچەیِ آمریکا
گاردِ مِلّی: نیرویِ پاسداریِ کشور
خیابانِ فَرعی: خیابانِ شاخەای، پس - خیابان، خیابانِ کنارین
خیابانِ اَصلی: شاهراه، خیابانِ کانونی، خیابانِ چندشاخه، پهنەخیابان
اِستِعداد: توانایی، توانش، درونداشت، هوش، تیزهوشی، آمادگی؛ شایستگی
نُبوغ: تیزهوشی، باهوشی، هوشمندی، فرهوشی
نابِغه: تیزهوش، باهوش، هوشمند، فرهوش
فَضائی، فَضایی: فراسویی، فرامونی ١. هستندەیِ / زندەورِ / جاندارِ کیهانی، فرازمینی ٢. کیهانی ٣. آسمانی، سپهری ۴. هوایی ۵. میدانی، میدانگاهی ۶. گسترەای ...
فَضاء، فَضا: فراسو، فرامون، هواباز ١. جا ٢. کیهان ٣. آسمان، سپهر ۴. هوا ۵. میدان، میدانگاه ۶. گستره، پهنه، فراخه ٧. پیرامون
فَضا، فَضاء: فراسو، فرامون، هواباز ١. جا ٢. کیهان ٣. آسمان، سپهر ۴. هوا ۵. میدان، میدانگاه ۶. گستره، پهنه، فراخه ٧. پیرامون
وَضعِ فُوق - اُلعادّه: روالِ نابەهنجار
مُراجِعَت: ١. بازگشت، برگشت ۲. [دین] توبه، بازگشت به سویِ خدا
جَمعیَّت: ١. [انسان، جانور] شمارِ ساکنان، شمارِ مردم، شمارِ باشندگان، شمارِ زیستوَران، تَنشمار، [نیز جانداران] شمار ٢. آکندگی، پُری، انباشتگی
زِندِگیِ مُشتَرَک: زندگیِ زناشویی / زن و شوهری / باهم / دوتَنه / چندتَنه
هِیئَتِ مُدیره: گروهِ سرپرستان
نَقص: خرابی، خرده، آسیب، آسیبدیدگی؛ کاستی، کاهش، کمبود، کمی، نارسایی
صَلاح: ١. نیک - اندیشی، نیکبینی، نیکخواهی ۲. نیکوکار شدن ۳. [دربرابرِ تباهی] نیکی، خوبی، نیکوکاری، درستی ۴. [کهنه] نیک شدن، نیکو شدن ۵. آشتی، سازش ۶. ...
مُحافِظِ شَخصی: نگهبانِ ویژه، نگهبانِ فردی
اِجتِماعی: ١. گروهی، مردمی؛ همگانی؛شهروندی ٢. خوش - برخورد، خوش - رفتار، خونگرم، گشادەرو، باادب ٣. مردم - بنیاد، مردمگرا، مردم - دوست؛ گروەزی، گروەگر ...
مُوقِعیَّتِ اِجتِماعی: جایگاهِ مردمی، جایگاهِ شهروندی، جایگاهِ همزیستگاهی
رویا، رؤیا: خواب، خیال
سوءِتَفاهُم: برداشتِ اشتباه، برداشتِ نادرست، بدانگاری، بدپنداری، کژپنداری
سوِتَفاهُم: برداشتِ اشتباه، برداشتِ نادرست، بدانگاری، بدپنداری، کژپنداری
شِکَستەنَفسی: فروتنی، اُفتادگی، فُتادگی
طَبیعی: ١. درونی، نهادی، سرشتی، منشی، ذاتی، زادی ٢. دست - نخورده ٣. باهنجار، بەهنجار، هنجارمند ۴. زیستگاهی، زیست - بومی، کوهی، رُست - شده، خودپرورده، ...
رَدّوبَدَلِ کَلَمه: گپ، گفتوگو
رَدّوبَدَل کَردَن: دادوستد کردن، بدەوبستان کردن، پایاپای کردن، سودا کردن
رَدّوبَدَل: دادوستد، بدەوبستان، پایاپای، سودا
حُضوراً: رودررو، روبەرو، ( در ) جلویِ، پیشِ، در پیشگاهِ، نزدِ
تَحتِ تَکَفُّل: زیرِ سرپرستی، در سایەیِ سرپرستی / پشتیبانی
فَلاکَت - بار: بلاآور، نگون - بار؛ خوارکننده، ناامیدکننده
مَخصوصاً: ١. بەویژه ٢. آگاهانه، خودآگاه، دانسته، دیده و دانسته، خواسته، خودخواست، دستی، دستی دستی
عَمدی: آگاهانه، خودآگاه، دانسته، دیده و دانسته، خواسته، خودخواست، دستی، دستی دستی
عَمداً: آگاهانه، خودآگاه، دانسته، دیده و دانسته، خواسته، خودخواست، دستی، دستی دستی
عَمد: آگاهانه، خودآگاه، دانسته، دیده و دانسته، خواسته، خودخواست، دستی، دستی دستی
پَخشِ صُوتِ دَستگاه: دستگاهِ پخشِ سِدا
سیستِمِ پَخشِ صُوت: دستگاهِ پخشِ سِدا
حامِل: ١. آورنده ، برنده، بردار، جابەجاکننده، جابەجاگر، ترابر؛ به همراه داشتن، با خود داشتن، در خود داشتن، با ۲. باربر، بارآور ۳. ( نام ) ( موسیقی ) ...
مَحکوم به حَبسِ اَبَد: مشمولِ سزایِ زندانِ ابد، دستورِ / فرمانِ بازداشتِ همیشه برایِ کسی بریده شدن
مُلتَهِب: پرجوش - و - خروش، پرخروش، پرتب - و - تاب، پرشور، شوریده، پرهیجان، افروخته، برافروخته، سوزان، سوزنده، فروزان، آشفته؛ زبانەکِش
پُراِلتِهاب: پرجوش - و - خروش، پرخروش، پرتب - و - تاب، پرشور، شوریده، پرهیجان، افروخته، برافروخته، سوزان، فروزان، آشفته
گروهِ داوران
هِیئَتِ داوَری: دستەیِ داوری
هِیئَتِ مُنصِفه: دستەیِ داوران
اِجرا، اِجراء: ١. انجام، انجامدهی، انجامرسانی، پیشبری، پیشبرد، بەجاآوردن، کاربرد، کاربست، بەکاربستن، کارگزاری؛ برگزاری؛ نقش - آفرینی، بازیگری؛ نمایش، ...
عامّ - اُلمَنفَعه: خدمتگزار، خدمترسان، همەسودرسان، بەمردم - سودرسان
خَدَماتی: خدمت - رسان، خدمت - گزار، خدمتی، زاور، زاورانه
کِشوَرهایِ مُشتَرِک - اُلمَنافِع: کشورهایِ همسود
مُشتَرِک - اُلمَنافِع: همسود
مُبَلِّغ: ١. آگهیدهنده، آگهگستر ٢. پیامرسان، پیام - آور، خبررسان؛ پیامرسانِ / پیام - آورِ دینی ٣. گسترشدهنده، رساننده، فرارسان، فراگستر؛ شناساگر، شنا ...
تَبلیغ: ١. آگهی، آگهیِ / پیامِ بازرگانی، آگهگستری ٢. پیامرسانی، خبررسانی؛ پیامرسانیِ دینی ٣. گسترش، رسانش، فرارسانی، فراگستری؛ شناساندن، شناسانش ۴. ر ...
مُسابِقه: چالش، بازی، همتازی، همآورد، آورد، زورآزمایی، پیکار، پیشی، پیشجویی؛ آزمون، آزمایش
مَلَکەیِ زیبایی: شهبانویِ زیبایی ( beauty queen ) ، بانویِ جهان ( miss universe )
حَقّ: ١. [دربرابرِ نادرست] درست، راست: گفتەیِ درست ۲. آزادی، توانایی، گزیر، اختیار ۳. هزینه؛ کارمزد ۴. کمک - هزینه؛ کمکِ دارایی، کمکِ پولی ۵. جیره، س ...
دَر حالِ اِنقِراض: رو به نابودی، در روندِ نابودی
دَر حالِ اَنجامِ خِدمَتِ وَظیفەیِ عُمومی: در روندِ انجامِ خدمتِ وظیفەیِ همگانی، در روندِ انجامِ خدمتِ سربازی
دَر حال: در دم، همان دم، همان گاه، بی - درنگ دَر حالِ: در روندِ، در زمانِ، در کارِ، سرگرمِ، داشتم، داشتی، داشتید، داشت، داشتیم، داشتید، داشتند
مِلکِ خُصوصی: داراییِ / خانەیِ / زمینِ فردی، داراییِ ویژگانی
حالی به حالی: دگرگون؛ برانگیخته، داغ
مَنطَقەیِ مُعتَدِله: میانەسار، میانسار، میانەسیر، میانسیر، گسترەیِ میانه
مُعایِنه: ١. وارسی، بررسی، بازدید، بازرسی ٢. آزمایش، بررسیِ پزشکی ( بیمار ) ، تندرستی - سنجی، سلامت - سنجی، بیماربینی
مُعایِنەیِ فَنّیِ خودرو: بازدیدِ فنیِ خودرو
مُعایِنەیِ فَنّی: بازدیدِ فنی
سُکونَت: ١. ساکن / باشنده / زیستور شدن، خانەگزینی، خانه گزیدن، خانەگیری، خانه گرفتن ۲. [کهنه] آرامش ۳. [کهنه] فرمندی، سنگینی، ارجمندی
اِجازەی اِقامَت: پروانەیِ ساکن - شدگی
اِقامَت: ١. ماندن، ماندگاری، زیستوری، ساکن شدگی، بودن ۲. پروانەیِ ساکن شدگی ۳. [کهنه] برپا داشتن، برپا کردن، بەجا آوردن
اِتِّصالیِ داخِلی: ١. پیوندِ / پیوستِ / همرسانیِ / چسبیدگیِ درونی ٢. ( کهربا / الکتریسیته ) برخوردِ درونی؛ راەشکنیِ / گذرگاەشکنیِ / چرخگاەشکنیِ درونی
اِتِّصالی پِیدا کَردَن: ١. دچارِ پیوند / پیوست / همرسانی / چسبیدگی شدن ٢. ( کهربا / الکتریسیته ) دچارِ برخورد ( کهربایی / الکتریکی ) شدن؛ دچارِ راەشک ...
اِتِّصالی: ١. پیوند، پیوندشدگی، پیوست، پیوست - شدگی، بەهمرسی، همرسانی، چسبیدگی ٢. [کهربا / الکتریسیته] برخورد ( کهربایی / الکتریک ) ؛ دچارِ راەشکنی / ...
اِتِّصال: ١. پیوند، پیوندزنی، پیونددهی، پیوندشدگی، پیوست، پیوست - شدگی، بەهمرسی، همرسانی، چسبیدگی ٢. [کهربا / الکتریسیته] برخورد ( کهربایی / الکتریکی ...
اِنحِصارِ وِراثَت: ویژەسازیِ / دربست - سازیِ نیامانده، نیاماندەبرداری، نیاماندەبری، نیاماندەگیری
اِنحِصار: خودویژەسازی، ویژەسازی، ویژه بودن، ویژگی، دربستی، دربستگی، دربست بودن، دربست - سازی، در دست گرفتن، بەدست آوردن، گرفتن
سَنَدِ مالِکیَّت: گواهیِ دارندگی، بنچاکِ دارندگی
سَنَد: گواهی، گواه، برگه، پنچاک، بنچک، پیمان، پیمان - نامه، دستک، دبیزه، تزده
حَقِّ تَقَدُّمِ دَر رانَندِگی: ( سواره ) حقِ پیشی گرفتن / پیشتازی در رانندگی
حَقِّ تَقَدُّمِ عُبور با وَسیلەیِ نَقلیەیِ مُقابِل: ( سواره ) حقِ پیشی گرفتن / پیشتازی با خودروِ / ترابرِ روبەرو
حَقِّ تَقَدُّم: ( سواره ) حقِ پیشی گرفتن، حقِ پیشتازی؛ ( پیاده ) حقِ پیشی گرفتن، حق پیشگامی
حَقِ تَقَدُّمِ عُبور: ( سواره ) حقِ پیشی گرفتن، حقِ پیشتازی؛ ( پیاده ) حقِ پیشی گرفتن، حق پیشگامی
مَردِ حِسابی: مردِ کامل، مردِ بامنش؛ ( گفتاری ) آقا جان
اِملاء: گفتارنویسی، گفتەنگاری، درستنویسی
اِملا: گفتارنویسی، گفتەنگاری، درستنویسی
اِنشا: ١. نوشتۀ ادبی، نوشتار، گفتارنامه ۲. ( نامِ بنواژه ) آموزش نویسندگی؛ نگارش ۳. نویسندگی ۴. ( نامِ بنواژه ) آفریدن، پدید آوردن ۵. ( نامِ بنواژه ) ...
اِنشاء: ١. ( آموزشی ) نگارش ٢. نویسندگی ٣. سرایندگی، چامەسرایی، چامەگویی ۴. آفرینش، ساخت
تَعارُف: ١. خوشامدگویی کردن به همدیگر؛ فراخواندن ۲. رودربایستی کردن؛ شرم کردن ۳. پذیرایی کردن ۴. [کهنه] یکدیگر را شناختن ۵. [کهنه] با یکدیگر آشنا شدن
تَعارُف: ١. خوشامدگویی به همدیگر؛ فراخوان ۲. رودربایستی؛ شرم ۳. پذیرایی ۴. [کهنه] شناخت یکدیگر ۵. [کهنه] آشنا شدن
حُکمِ اِنتِقال= دستورِ جابەجایی
اِنتِقال: ۱. جابەجاییِ کسی / چیزی ۲. جابەجا شدن ۳. گسترده شدن، پخش شدن، واگیر شدن ۴. ( همزیستگاەشناسی ) جابەجاییِ / واگذاریِ سامانەیِ مردمی ۶. ( ریاض ...
رو به رُشد: بزرگ - شونده، بالنده، گسترش - شونده، روبەگسترش، سبزشونده، فزاینده
سَرزَمینِ مُوعود: سرزمینِ نویدشده
وَعدەیِ غَذایی: نوبتِ خوراک، چاشت، بِیل
مُتِعَجِّب: شگفت - زده، سرگشته، خیرەشده، مدهوش، مات - شده، هاج - و - واج، دهان - دره
تَعَجُّب: شگفت، شگفتی، شگفتایی، شگفت - زدگی، سرگشتگی، خیرگی، مدهوشی، مات - شدگی
مُصَمَّم: ۱. گزینش - کرده، آرمانمند، برآن - شده، آهنگ - کرده، بااراده، باگزیر، گزیرش - کرده، استوار، پابرجا، پایدار ۲. [کهنه] پایدار و استوار ۳. [کهن ...
عَوارِضِ جانِبی: پِیامد، پیامدها، پیامدِهای بد، پیامدهایِ وارونه، پیامدزاها، آسیبزاها
عارِضەیِ جانِبی: پِیامد، پیامدِ بد، پیامدِ وارونه، پیامدزا، آسیبزا
حالی به حالی شُدَن: دگرگون شدن؛ برانگیخته شدن، داغ شدن
ساکِت: ١. خاموش، آرام، بی - سِدا، بی - صدا، لب - بسته، دهن - بسته ۲. کسی که چیزی نگوید ۳. ( جملەوار، دستوری ) [مردمی] خاموش! هیچی نگو! هیچی نگید! دهن ...
مُرور کَردَن: ١. دوباره نگاه کردن، دوباره خواندن، بازخوانی / بازنگری / بازبینی کردن ٢. یادآوری کردن، به یاد آوردن ٣. گذشتن، گذر کردن، رد شدن؛ رفت - و ...
اَمر وَ نَهی کَردَن: ١. ( دین ) واداشتن و بازداشتن ٢. دستور دادن، فرمان دادن ٣. سرکردەگری کردن، سرپرستگری کردن، آقابالاسری کردن
اَمر وَ نَهی: ١. ( دین ) واداشتن و بازداشتن ٢. دستور، فرمان ٣. سرکردەگری، سرپرستگری، آقابالاسری
اَمرِ به مَعروف وَ نَهی اَز مُنکَر: واداشتن به نیکی و بازداشتن از بدی
رَمّال: ١. مهرەانداز، کفبین، فالبین، فالگیر، وردنویس، نیایشنویس ٢. ریگها
نَظَر زَدَن: چشم زخم رساندن، چشم زدن، چشم زخم زدن. به چشم بد کردن
حَکیم ١. پزشک ۲. دانا، دانشمند، خردمند ۳. فیلسوف
حَکیم - باشی: [کهنه] ١. سرپزشک ٢. پزشکِ دربار
مُبارِزەیِ طَبَقاتی: پیکارِ میان - تودەای
طَبَقەیِ حاکِم: تودەیِ چیره / فرمانروا
طَبَقەیِ بالایِ اِجتِماع: تودەیِ بالایِ مردم / همزیستگاه
طَبَقەیِ اِجتِماعی: تودەیِ مردمی / گروهی
طَبَقەیِ پایین: رستەیِ / تودەیِ پایینِ مردم
طَبَقەیِ مُتِوَسِّط: رستەیِ / تودەیِ میانەیِ ( مردم )
طَبَقەیِ کارگَر: رستەیِ کارگر، تودەیِ کارگر
طَبَقه ١. پله، درجه ۲. ( مردم ) توده، گروه، دسته، رسته، رده ۳. ( خانه، ساختمان، ساختار، سازه ) اُشکوب، اُشکوبه ۴. ( زمین - شناسی ) چینه ۵. دسته، گروه ...
تَسلیم: ١. واگذاری، واسپاری؛ گردن نهادن، وادادن، وادهی، پسدهی، بازگردانی، پیشکش کردن؛ پذیرش ٢. واداده، تن - درداده، فرمانبر، فرمانبردار، پیرو، رام، ر ...
سِفارَت: ( سیاسی ) ١. دفترِ نمایندگی، دفترِ فرستادگی ٢. میانجیگری ٣. پیام، پیغام
سَفیرِ کَبیر: ( سیاسی ) سرنماینده، سرفرستاده
سَفیر: ( سیاسی ) نماینده، فرستاده
اِقدامات: ١. گامبرداریها، گامگذاریها؛ گامها؛ کوششها؛ پیشرویها ٢. کنشها، کارها، رفتارها ٣. دلیریها ۴. آغازها، پرداختنها، دست - بەکارشدگیها، پاپیشگذاری ...
اِقدام: ١. گامبرداری ( کردن ) ، گامگذاری ( کردن ) ؛ گام، گامها؛ کوشش ( کردن ) ، پیشروی ( کردن ) ٢. کنش، کار، رفتار ٣. دلیری؛ دلیر کردن ۴. به سوگند وا ...
نیروهایِ مُسَلَّح: نیروهایِ تفنگدار، نیروهایِ جنگی
کودِتا: براندازیِ جنگی، فراخیزِ ارتشیان
مُزاحِمَت: ١. سرباری، سربار شدن، سرخری، سرخر شدن، دست - وپاگیری، دست - وپاگیر شدن ٢. مایەیِ رنجش بودن / شدن، مردم - آزاری، آزاردهی، آزاردهندگی، خرمگس ...
چِراغ - قُوّه: چراغ - دستی، چراغِ باتِریدار، چراغِ باتِریخور
مُزاحِم: ١. سربار، سرخر، دست - وپاگیر ٢. مایەیِ رنجش، مردم - آزار، آزارده، آزاردهنده، خرمگس ٣. رنجەآور، رنجاور ۴. آشوبگر ۵. دردسرساز، پردرد ۶. آرامش ...
حَریم: ١. قلمرُو؛ گستره، پیرامون؛ سرا، بارگاه ٢. جایِ مقدس ٣. [کهنه، دین] نارواشده ﴿حرام - شده﴾
مُتِجاوِز: ١. دستدراز، دست - انداز، دستیاز، چنگ - انداز، چنگیاز، مرزشکن، هریمشکن، ستمگر، زورگو ٢. سرپیچی - کننده، گردنکِش، سرکِش ٣. یورشگر، تازشگر، ت ...
تَجاوُز: ١. دستدرازی، دست - اندازی، دستیازی، چنگدرازی، چنگ - اندازی، چنگیازی، مرزشکنی، هریمشکنی ٢. سرپیچی ٣. یورش، تازش ۴. گذشت، چشمپوشی، بخشش، آمرزش
وُرود مَمنوع: درون شدن / درون رفتن /درونشد / درونرفت / درونروی / تورفتن روا / قانونی نیست، رفتن به اینجا / آنجا قانونی نیست
وُرود مَمنوع اَست: درون شدن / درون رفتن /درونشد / درونرفت / درونروی / تورفتن روا / قانونی نیست، رفتن به اینجا / آنجا قانونی نیست
مَنطَقەیِ مَمنوعه: گسترەیِ / قلمروِ مرزبندی - شده
مَنطَقەیِ مَمنوع: گسترەیِ / قلمروِ مرزبندی - شده
مَمنوعه: نارَوا، ناقانونی، پیشگیری - شُده، بازداشته، بسته، بستەشده، مرزبندی - شده، پنامیده
مَمنوع: نارَوا، ناقانونی، پیشگیری - شُده، بازداشته، بسته، بستەشده، مرزبندی - شده، پنامیده
قَطعِ رابِطه: پیوندزدایی، پیوندشکنی، پیوندگسلی، از کسی بریدن، گسستِ همنشینی / دوستی / رفت و آمد / پیوند؛ گسستِ / گسلِ / پایاندهی همکاری
قَطعِ رابِطەیِ عاطِفی: گسستِ / گُسلِ / پیوندزداییِ / پیوندشکنیِ / نابستگیِ احساسی
قَطعِ رابِطه کَردَن: پیوندزدایی کردن، از کسی بریدن، همنشینی / دوستی / رفت و آمد نکردن؛ همکاری نکردن، دست از همکاری کشیدن، به همکاری پایان دادن
کِثافَت: ١. چرک بودن ۲. پلیدی، پلشتی، چرک، ناپاکی ۳. [کهنه] انبوه شدن، درهم شدن، ستبر شدن ۴. ( فرد ) پست، فرومایه، ناکس، گند، پلید، ناپاک، بیهمەچیز
لَعنَتی: نفرین - شده، نفرینی
واجِد: ١. دارا، دارنده ٢. دارا، مایەدار، توانگر، پولدار ٣. یابنده
واجِدِ صَلاحیَّت: دارایِ شایستگی، دارایِ سزاواری، شایسته، سزاوار
واجِدِ شَرایِط بودَن: دارایِ پیشنیازها بودن، شایسته بودن
واجِدِ شَرایِط: دارایِ پیشنیازها، شایسته
مُتِقاضی: درخواستگر، درخواست - کننده، خواهنده، خواهان، خواستار، خواهشگر، وژولنده
تواناییِ خرید ( داشتن / نداشتن )
اِستِطاعَتِ خَریدِ آن را نَدارَم: تواناییِ خریدِ آن را ندارم
اِستِطاعَتِ مالی: تواناییِ دارایی، توانایی پولی، توانگری
اِستِطاعَت: ١. توانایی، نیرو ۲. سرمایه، توانگری ۳. ( اسلام ) نیرو و توانایی برایِ انجامِ برخی از دستورهایِ دینی
مُورِد: ١. بابت، باره، زمینه ۲. جریان؛ مشکل ۳. [کهنه] درونشد، درونرفت؛ نشستگاه، فرودگاه ۴. [کهنه] آبشخور ۵. درختچه ای همیشه سبز با گل های سفید و میوا ...
هَدَف قَرار دادَن: نشانه گرفتن، آماج گرفتن
اِستِقلال - طَلَبی: خودگردانیخواهی، خودگردانخواهی
اِستِقلال - طَلَب: خودگردانیخواه، خودگردانخواه
ریاسَتِ - جُمهور، ریاسَتِ - جُمهوری: رهبریِ - جمهور، رهبریِ - جمهوری
رَییسِ - جُمهور، رَییسِ - جُمهوری: رهبرِجمهور، رهبرِجمهوری
قابِلِ - اِجرا بودَن: انجامپذیر بودن، انجامدادنی بودن، شدنی بودن، پیشبردنی بودن
قابِلِ - اِجراء: انجامپذیر، انجامدادنی، شدنی، پیشبردنی
قابِلِ - اِجرا: انجامپذیر، انجامدادنی، شدنی، پیشبردنی
حُضور داشتَن: بودن، همراه / همپا بودن، همراهی / همپایی / همنشینی / همنشستی کردن، آمده بودن، در پیشگاه بودن
پارک کَردَن: نگهداشتن، ایستاندن
پارکینگ: ایستگاهِ خودرو، مانشگاه
خُروجی: برونشد، برونگاه، برونرفت، واشُدگاه
وُرودی: در، دروازه، درونشد
مُواظِب باش!: بپا!، هشیار باش!
عَمَلیّاتی: ١. روندی، فرایندی ٢. لشکرکِشانه، سپاەکِشانه، سربازکِشانه، یورشبرانه / تازشگرانه / آفندگرانه / پیکارجویانه؛ راهبردی ٣. انجامی، انجامگرایان ...
مَوارِد: ١. زمان، زمانها ٢. نکتەها ٣. نمونەها
تَصادُفی: ناگهانی، بختکی، یک هو، از رویِ پیشامد، پیشامدانه، ناخواسته
دُشمَنِ مُشتَرَک: دشمنِ یکسان
مُشتَرَک: باهم، همبهر، هنباز، انباز، همبهره؛ زناشویی، زن و شوهری؛ دوتنه، چندتنه؛ خریدار، مشتری؛ یکسان؛ هموند، وابسته؛ چندمعنا، چندمعنایی؛ همگانی
مَطبوعات: ١. چاپ و پخش ٢. گروهِ خبرگزاری، گروهِ چاپ و پخش؛ گروەهایِ خبرگزاری، گروەهایِ چاپ و پخش ٣. نوشتەهایِ چاپی، چاپشدەها، چاپشدگان، روزنامەها، اد ...
حُکمِ اِعدام: دستورِ مرگ، فرمانِ مرگ
مشمولِ سزایِ مرگ شدن، دستورِ / فرمانِ مرگ برایِ کسی بریده شدن
مَحکوم به . . . : ١. مشمولِ سزایِ . . . ، دستورِ / فرمانِ چیزی برایِ کسی بریده شدن ٢. دچارِ ( سرنوشتِ ) . . . ، سرنوشت کسی / چیزی . . . بودن
مَحکوم به نابودی: دچارِ ( سرنوشتِ ) نابودی، سرنوشت کسی / چیزی نابودی بودن
مَحکوم به باخت: سرنوشت باخت، سرنوشت بازندگی، سرنوشت شکست، سرنوشت کسی / چیزی باخت بودن
مَحکومیَّت: ۱. ( در قانونشناسی ) مشمولِ سزا بودن، شاملِ سزا شدن، تاواندِهی، تاواندَهندگی، سزاکِشی؛ بزەکارشناختەشدگی، دادباختگی، ایراختگی ۲. دستوردادە ...
پایگاهِ پدافندِ هوایی
ضِدِّهَوابُرد: پدافندِ هوابرد
ضِدِّهَوایی: پدافندِ هوایی
پَدافَندِ عامِل: پدافندِ کنشور
گذشت نکردن، نبخشیدن، امان ندادن
رَحم کَردَن: گذشت کردن، بخشیدن، امان دادن؛ چشمپوشی کردن
ضَرب کَردَن: ( رایش/ریاضی ) چندبرابر کردن / شمردن
حالَت: روال، روند، فرایند، دوره، زمانه، شکل، توان، سروسامان، اَستِش، کنونه، فتن، سان، چونی، چند و چونی، چگونگی
وَلی - نِعمَت: ١. پشتیبان، پشتوانه، نگهدار، هوادار؛ نیکوکار ٢. مشتری، خریدار ٣. درخواست - کننده، درخواستگر
سَلبِ مَسئولیَّت: ١. رهاکردنِ سرپرستی / پایبندی، وظیفەزدایی، شانه خالی کردن، از سرِ خود باز کردن، از زیرِ بار دررفتن ٢. کارسِتانی، جایگاەستانی، درجەس ...
وَضعیَّت: ١. گذاشتن ( وضعیتِ قانون= قانون گذاشتن، قانونگذاری ) ، نهادن ٢. روال، کاروبار، روالِ زندگی، روالِ گذران، روند، فرایند؛ دوره، زمانه؛ شکل؛ تو ...
فاتِح: ١. گشاینده، گشایشگر، باز کننده ٢. چیره، پیروز ٣. جهانگشا، کشورگشا، سرزمین - گشا، شهرگشا ۴. بەدست - آورنده، بەچنگ - آورنده
فَتح: ١. گشایش، گشودن، باز کردن ٢. چیرگی، پیروزی ٣. جهانگشایی، کشورگشایی، سرزمین - گشایی، شهرگشایی ۴. گرفتن، به دست گرفتن، به چنگ آوردن
غَنائِم، غَنایِم: ١. تاراج، تاراجشُدەها ٢. بادآوردەها
غَنایِم، غَنائِم: ١. تاراج، تاراجشُدەها ٢. بادآوردەها
غَنیمَت: ١. تاراج - شده ٢. بادآورده
سَحَرخیز: پگاەخیز، سپیدەخیز، زودخیز
تَحتِ - تأثیر قَرار گِرِفتَن: فراگرفتن، زیر کارسازی گذاشتن، دچار کارسازی کردن
تَحتِ - تأثیر: فراگرفتەشده، پِیرو، زیر کارسازی / کارآیی، زیرِ فرمان، مهارشده، افسارشده، دچار، دچارشده، افسونشده، تلسم - شده
خِیرِ مَقدَم گُفتَن: خوش - آمد گفتن
خَراجگُذار: باجپرداز، باجگذار
اِمتیاز: ١. برتری، برجستگی، خوبی، سود؛ نمره؛ بخشش ٢. پروانه، پروانەیِ بهرەبرداری / درآمدزایی / کار ٣. جداگانگی، نایکسانی؛ جداسازی
اُتاقِ اِنتِظار: اتاقِ همراهان، اتاقِ نشستن، اتاقِ همگانی
جَرّاح، کاردپزشک، تَنشکاف درمانی، بازسازِ پزشکی
جَرّاحی، کاردپزشکی، تَنشکافی درمانی، بازسازیِ پزشکی
عَمَل: ١. کار، کردار، رفتار، کنش ٢. ( پزشکی ) جَرّاحی، کاردپزشکی، تَنشکافیِ درمانی / بیمار، بیمارشکافی، بازسازیِ پزشکی
کِیفیَّت: جنس، جنسیت، خوبیت؛ ( نوارِ ویدئو و کاسِت ) نسخه
سَطح: ۱. بام ۲. پهنه، پهنا، گستره؛ رو، رویه؛ سراسر ۳. ( ریاضی ) گستره ۴. میزان، اندازه؛ پایه، جایگاه ۵. دورۀ دوم آموزشی دین - آموزی ۶. ( خوشنویسی ) ج ...
قَصّاب - باشی: سرگوشتفروش، سرگوشتگر، سرگوشتکار
قَصّاب: گوشتفروش، گوشتگر، گوشتکار
قَصّابی: گوشتفروشی، گوشتگری، گوشتکاری
قَتلِ عَمد: کشتارِ خودخواسته، کشتارِ آگاهانه
حَرِکَت: تکان، جنبش، جُنبه، خیزش، [در بازیِ شترنج] نوبت، ( نوبتِ ) جابەجایی / راهبرد، کوچ، رهسپاری، راهی شدن، راه افتادن، سفر، گردش؛ افراشتن؛ نوسان؛ ...
تَجویز کَردَن: نسخه نوشتن / پیچیدن، دستورِ پزشکی دادن
تَجویز: ( پزشکی ) نسخه، دستورِ پزشکی
ضِدِّجاسوسی: جاسوس - ستیز، جاسوس - ستیزی
اِختیار: ١. گزینش ٢. شایندگی ٣. چاره، راەکار؛ توانایی، نیرو؛ آزادی
کامِل: رسا، پُر، همەگیر، فرگشته، درست، پایان - یافته، بیرخنه، بیخرده، بُوَنده، آکنده، آرسته، انجام - یافته، اسپور
فِیصَله دادَن: چاره پیدا کردن، رسیدگی کردن، انجام دادن، به انجام رساندن
جِسارَت کَردَن : ١. دلیر / شیردل / بیباک / نترس بودن ٢. گستاخ / بی - ادب / بیپروا / پر رو / بی - ارج / بیشرم / قلدر بودن
جِسارَتا: بی - ادبیِ، گستاخیِ؛ با بی - ادبی، با گستاخی
جِسارَت : ١. دلیری، شیردلی، بیباکی، نترسی، ٢. گستاخی، بی - ادبی، بیپروایی، پر رویی، بی - ارجی، بیشرمی، ناشایستگی، ناپسندی؛ قلدری
شَواهِد: ١. گواەها، گواهیها، گواهان ٢. یافتەها
هَمەجانِبه: همەسویه، فراگیر
تَرفیع گِرِفتَن: پایه دادن، پایە گرفتن، درجه گرفتن
ِاتِّحادِ جَماهیرِ شورَویِ سوسیالیستی: یکپارچگیِ جمهوریهایِ شورویِ تودەگرا
اُسَرایِ جَنگیِ آلمانی دَر اِتِّحادِ جَماهیرِ شورَوی: زندانیانِ جنگیِ آلمانی در یکپارچگیِ جمهوریهایِ شوروی
اَسیرِ جَنگی: زندانیِ جنگی
تَقویَّت: نیرودهی، نیروبخشی، نیرومندسازی، توانمندسازی، بهترسازی، پشتیبانی
ظَواهِرِ اَمر: روالِ کار، روندِ کار
ظَواهِر: ١. روال، روند ٢. برون، بیرون، فابیرون
ظَواهِرِ سُنَّت: روالِ آیین، روندِ راه و روش
ظَواهِرِ حال: روالِ کنونی، روندِ کنونی
مُبارَکِت باشه: برات شگون بیاره، برات باشگون باشه.
تَعبیر: ١. بە زبان / سخن آوردن، بیان کردن، گفتن ٢. خوابگزاری، برداشت از خواب ٣. بازگو / روشن / روشنگری کردن ۴. بیانِ گفته
بیشُعور: ١. بیدرک، نادان، کودن، بیخرد ۲. نا آگاه
شُعور: ١. درک، دانش ۲. آگاهی، بینش ۳. درک کردن، دانستن
زَنبورِ عَسَل: زنبورِ اَنگ، زنبورِ اَنگبین
تَمثیل: ١. نمونەآوری ٢. شکل / دیسه / نگاره کشیدن ٣. نماد ۴. داستانِ نمونەای، نمونەداستان ۵. مانندپنداری، همگونپنداری، همجورپنداری، برابرپنداری، همشکل ...
عَوَض کَردَن: ( رخت، چیز، ترابرهای فردی و همگانی ) جابەجا کردن، دگرگون / دگرش کردن
فُرودِ اِضطِراری: فرودِ ناخواسته، فرودِ ناگزیر
اِضطِراری: ناگزیر، ناگریز، ناخواسته، کمکی، خطرگریز، نیازین، ناچاری، بایسته
تُرمُزهایِ اِضطِراری: ترمزهایِ کمکی، ترمزهایِ خطرگریز
تُرمُزِ اِضطِراری: ترمزِ کمکی، ترمزِ خطرگریز
اِنکارناپَذیر: ردنکردنی، پذیرفتنی، باورکردنی، روشن، نمایان، هویدا
سَیّار: گردنده، چرخنده، چرخان، جنبنده، رونده، روان، گردشگر، دورەگرد، ناایستا
اَصلی: ١. راستین ٢. کانونی؛ یکمی، نخستی، نخستین، آغازین؛ مهادین، نهادی، گوهری، مادی، معنوی؛ شیرازەای، ریشەای، جمی، پایەای، بیخی، بنیانی، بنیادی، بنی؛ ...
مُفرَد: [دستورِ زبان] تک
حُقوق: ١. مزد، دستمزد، کارانه، کاربها، ماهیانه ٢. جیره ٣. پاداش ۴. آزادیها، تواناییها، اختیارها، گزیرها؛ دسترسیها ۵. ( رشتەیِ ) قانونشناسی، قانوندانی ...
قِیدِ ضَمیری: [دستورِ زبان] بستواژەیِ نامواژەای، نامواژەگونه
حَرفِ اِضافه: [دستورِ زبان] فزونواژه، افزونواژه
جَمع: [دستورِ زبان] چندگانه، ( شکلِ ) چندگانگی / گروهی، گروه
وَجهِ وَصفیِ مَفعولی: [دستورِ زبان] روال بیانی کنشپذیر، شکلِ بازگوییِ کارواژەپذیر
مَفعول: [دستورِ زبان] کنشپذیر، کارپذیر، کارواژەپذیر
وَجهِ وَصفی: [دستورِ زبان] روال بیانی، شکلِ بازگویی
به شَرطِ چاقو: برش برایِ مشتری
شَرط: پیشنیاز
قِید: [دستورِ زبان] بستواژه، بندواژه
حالَتِ فاعِلی: [دستورِ زبان] شکلِ نهادی
خُنثی: [دستورِ زبان] بیجِنسیت، بیجِنس، بیسو، میانجی
وَجەنِما: [دستورِ زبان] روال - مانند، انگیزەنما
فِعلِ وَجهی: [دستورِ زبان] کارواژەیِ روالی، کنشواژەیِ انگیزەای
اُمورِ نِظامی: کاروبارِ جنگی
مُذَکَّر: ١. نر، نرینه، مرد، مردانه، آقا، آقایانه ٢. اندامدار، کیردار، دارایِ اندامِ زادآورِ مردانه
حَرفِ رَبط: [دستورِ زبان] پیوندواژه
حَرفِ نِدا: [دستورِ زبان] واژەیِ سدا کردن
اِستِفهام: ١. دانشخواهی، دانستەخواهی ٢. پرسش، پرسشگری، پرسیدن
ضَمیرِ پُرسِشی: [دستورِ زبان] نامواژەیِ پرسشی
ماضیِ نَقلی: [دستورِ زبان] ( زمانِ ) گذشتەی رسا / پایان - یافته
ماضیِ بَعید: [دستورِ زبان] ( زمانِ ) گذشتەی دور
ماضیِ قَریب: [دستورِ زبان] ( زمانِ ) گذشتەیِ نزدیک
ماضیِ اِستِمراری: [دستورِ زبان] ( زمانِ ) گذشتەیِ پیوسته
ماضی: [دستورِ زبان] ( زمانِ ) گذشته
مَصدَر: [دستورِ زبان] بُنواژه، ستاک
مُضارِعِ اِلتِزامی: [دستورِ زبان] ( زمانِ ) کنونِ بایسته
شَخصِ ثالِث: فردِ سوم، سویِ سوم
مُضارِعِ اِستِمراری: [دستورِ زبان] ( زمانِ ) کنونِ پیوسته
اِستِمراری: [دستورِ زبان] پیوسته، پیوستگی
مُضارِع: [دستورِ زبان] ( زمانِ ) کنون
صَرف - نَشُدَنی: [دستورِ زبان] کاربردناپذیر، گردان - ناپذیر
تَصریف - ناپَذیر: [دستورِ زبان] کاربردناپذیر، گردانش - ناپذیر
صَرف: [دستورِ زبان] کاربرد، گردانش، کارواژەشکافی، کنشواژەگردانی
تَصریف: [دستورِ زبان] کاربرد، گردانش، کارواژەشکافی، کنشواژەگردانی
فِعل: ١. کار، کارکرد، کردار، رفتار، کنش، کارسازی، کارآیی، هنایش؛ پیشه؛ سرگرمی ٢. [دستورِ زبان] کارواژه، کنشواژه
ضَمیرِ نامُعَیَّن: [دستورِ زبان] نامواژەیِ ناشناس / ناشناخته
فِعلِ مُعَیَّن: [دستورِ زبان] کارواژەیِ / کنشواژەیِ شناختەشدە
فِعلِ کُمَکی: [دستورِ زبان] کارواژەیِ / کنشواژەیِ کمکی
مُتَضاد: [دستورِ زبان] پادواژه
ضَمیرِ جَمع: [دستورِ زبان] نامواژەیِ چندگانه / گروهی
ضَمیرِ بازتاب: نامواژەیِ بازتابی / بازتابشونده / برگشتی
ضَمیرِ اَوَّلِ شَخصِ مُفرَد: نامواژەیِ یکم فردِ تک
ضَمیرِ اَوَّل: نامواژەیِ یکم
ضَمیرِ اِنعِکاسی: نامواژەیِ بازتاب شونده / برگشتی
ضَمیرِ اِشاره به نَزدیک: نامواژەیِ نشاندهی به نزدیک
ضَمیرِ اِشاره به دُوُّم شَخصِ مُفرَد: نامواژەیِ نشان دهی به دوم فردِ تک
ضَمیرِ اِشاره به دور: نامواژەیِ نشاندهی به دور
ضَمیرِ اِشاره به جایِ دور: نامواژەیِ نشاندهی به جایِ دور
ضَمیرِ اِتِّصالیِ دُوُّم شَخصِ جَمع: نامواژەیِ پیونددهندەیِ دوم فردِ گروهی / چندگانه
ضَمیرِ فاعِلیِ سِوُّم شَخصِ مُفرَدِ مؤنَّث دَر زَبانِ اِنگِلیسی: نامواژەیِ نهادیِ سوم فردِ تکِ زنانه در زبان انگلیسی ( = she )
مٶنَّث: ماده، مادینه، زن، زنانه، خانم، خانمانه
فاعِل: [دستورِ زبان] نهاد
ضَمیرِ مِلکی: [دستورِ زبان] نامواژه یِ دارندگی، نامواژەیِ افزونی / پیوندشده / برگیر
ضَمیرِ اَوَّلِ شَخصِ جَمع: [دستورِ زبان] نامواژەیِ فردِ یکمِ گروهی / چندگانه
ضَمیرِ مُوصولی: [دستورِ زبان] نامواژەیِ پیوندی
ضَمیرِ شَخصی: [دستورِ زبان] نامواژەیِ فردی
ضَمیرِ اِشاره: [دستورِ زبان] نام واژه یِ نشان دهی
ضَمیر: ١. درون، اندرون، دل، ذهن، سرشت، نهاد، وجدان ٢. [دستورِ زبان] نامواژه
حَرفِ مُعَرِّفه: [دستورِ زبان] شناسواژه
حَرفِ تَعریف: [دستورِ زبان] شناسواژه
نامُعَیَّن: [دستورِ زبان] ناشناخته
مُعَیَّن: ١. نشان - شده، آشکارشده، نشانزد؛ گزینش - شده، برگزیدەشدە؛ گماشتەشدە؛ هکانیده ٢. [دستورِ زبان] شناختەشده مُعِین: یار، یاور، یاریدهنده، کمککن ...
حالَتِ مَفعولِ باواسِطه: [دستورِ زبان] شکلِ کنشپذیرِ بامیانجی / ناگذرا، شکلِ برایی
حالَتِ مَفعولیِ غِیرەصَریحِ حَقیقی: [دستورِ زبان] شکلِ کنشپذیرِ بیمیانجی، شکلِ برایی
حالَتِ مَفعولی: [دستورِ زبان] شکلِ کنشپذیرانه، شکلِ رایی
حالَتِ مَفعولِ بی واسطه: [دستورِ زبان] فرایندِ کنشپذیرِ بیمیانجی / گذرنده، فرایندِ رایی
حالَتِ مَفعولِ بی واسطه: [دستورِ زبان] فرایندِ کنشپذیرِ بیمیانجی، فرایندِ رایی
وَضع: ١. گذاشتن، نهادن ٢. روال، کاروبار، روالِ زندگی، روالِ گذران، روند، فرایند؛ دوره، زمانه؛ شکل؛ توان؛ سروسامان
قِیدی: [دستورِ زبان] بَستواژەای
صِفَتِ برترین: [دستورِ زبان] ویژگیِ برترین
صِفَتِ فَرعی: [دستورِ زبان] بَستواژه
صِفَتِ مُوروثی: [دستورِ زبان] ویژگیِ واگذارپذیر / واگذارشده
صِفَتِ برتر: [دستورِ زبان] ویژگیِ برتر
صِفَتِ عالی: [دستورِ زبان] ویژگیِ برترین
صِفَتِ اِشاره: [دستورِ زبان] ویژگیِ نشاندهی
صِفَتِ تَفضیلی: [دستورِ زبان] ویژگیِ برتر
صِفَتِ مُشَبِّهه: [دستورِ زبان] ویژگیِ همانندساز
١. ( ادبی، دستورِ زبان ) ویژگی ۲. ویژگی؛ برجستگی ٣. ( در پیوند ) : - سرشت، - خو، - منش ٤. نامِ بنواژه ﴿مصدر﴾ ٥. [همگانی، مجاز] مهر، وفاداری ٦. [کهنه] ...
عَمَلیّات: ١. روند، فرایند ٢. لشکرکِشی، سپاەکِشی، سربازکِشی، یورش، تازش، آفند، پیکار، کارزار ٣. راهبرد
شَرایِط: ١. پیشنیازها، پیمان، سامه ٢. روال، کاروبار، روالِ زندگی؛ زمان، روزگار، دوره، زمانه؛ همەچیز
اُوضاع: روال، کاروبار، روالِ زندگی، همەچیز
اِعتِصاب - کُنَنده: پرهیزنده، پرهیزشگر ١. دست - ازکارکِش، کارپَرهیز، سرپیچیگر در کار، نافرمان از کار ٢. خوراکپَرهیز
اِعتِصاب کَردَن: پرهیزش ١. دست - ازکارکِشیدن، کارپَرهیزی کردن، خودداری از کار، سرپیچی در کار، از کار سرپیچی کردن، نافرمانیِ کاری ٢. خوراکپَرهیزی کردن
اِعتِراض: ناخرسندی، ناخشنودی، ناهمسویی، واخواهی، واخواست
اِعتِصاب: پرهیزش ١. دست - ازکارکِشی، کارپَرهیزی، سرپیچی در کار، نافرمانیِ کاری ٢. خوراکپَرهیزی
وارونەیِ، سرپیچی از، ناسازگار با، سازگار نبودن با
مَزیَّت: ١. برتری، خوبی، سود ٢. پاداش، اضافەپرداخت، مژدگانی، بخشش، دهش، پیشکش، دستخوشانه، شاگردانه
مَزایا: ١. برتری، خوبی ٢. پاداش، اضافەپرداخت، مژدگانی، بخشش، دهش، پیشکش، دستخوشانه، شاگردانه
یکپارچگیِ اُروپا
انجمنِ کارگری
مَقصَد: ١. پایان، پایانگاه، پایانِ سفر، خواستگاه، آماجگاه، آرمانگاه ٢. خواست، آرمان، آماج
مَبداء: سرچشمه؛ آغاز، آغازگاه؛ آغازِ سفر
مَبدا: آغاز، آغازگاه؛ آغازِ سفر
وَکیلِ دَعاوی: نمایندەیِ / وکیلِ سازش
سوءِقَصد: کُشتارجویی، کُشتارخواهی، خواستِ کُشت، گرایشِ کُشت، یازیدن، دریازیدن، یازندگی، یازش، یازشگری
سوءِقَصدکُنَنده: کُشتارجو، کُشتارخواه، یازنده، یازشگر
بانُفوذ: رخنەگر، کارا، کارساز، کارآمد، هنایشگر
رخنەگر، کارا، کارآمد، کارساز، هنایشگر
مَحبوب: خوشنام، سرشناس؛ مردم - پسند
اَفراد: کسان، مردم، گروه، دسته، نیرو؛ سربازها، سربازان
سَوارەنِظام: سوارەلشکر، نیرویِ سواره
پیادەنِظام: پیادەلشکر، نیرویِ پیاده
عامِل: ١. پدیدآورنده، سازنده؛ مایه، زمینەساز؛ انجامگر، انجامدهنده، کننده؛ فراهمگر، فرآور ٢. کارگذار ٣. کنشگر، کنشور ۴. کارگر، باربر ۵. گماشته، مزدور، ...
تَوَجُّه کُنید که: هُشیار باشید که
تَوَجُّه کُنید: هُشیار باشید
تَوَجُّه کُن: هُشیار باش
بی - اِحتیاطی: سربەهوایی، بیفکری، بیپروایی، ناهشیاری
تَصادُف کَردَن: برخورد، برخوردن، برخورد کردن، بەهم خوردن، دچار رویداد رانندگی شدن
تَصادُف: برخورد، برخوردن، برخورد کردن، دچار رویداد رانندگی شدن
تَحصیل: ١. آموزش، آموزش و پرورش، آموزش دیدن، آموزشدیدگی، آموختن، دانش - آموزی، دانش - جویی، دانشوَری، آموزەخوانی، یادگیری، فراگیری ٢. بەدست آوردن، گر ...
تَناوُل کردن: نوش کردن، نوش جان کردن، خوردن، خوراک خوردن، نوشیدن، آشامیدن
فراگرفتن، زیر کارسازی گذاشتن، دچار کارسازی کردن
واعِظ: اندرزگو/پنددهِ/راهنما / آموزەگرِ دینی
مُوعِظه: پند و اندرزِ دینی، راهنماییِ دینی، آموزەیِ دینی
وَعظ: پند و اندرزِ دینی، راهنمایی دینی، آموزەیِ دینی
تَرکِ تَحصیل: کنارەگیری از آموزش، کنارەگیری/دست - کِشیدن از خواندن، رها کردنِ/ول کردنِ آموزش
اَصلِ مَطلَب: خودِ بابت، خود گفته، خودِ داستان، لُبِّ بابت، لُبِّ گفته، لُبِّ داستان
[در روانشناسی] ذهنیت - سازی، عادت - دهی، مفزشویی، بارآوری فکری
حِفاظ: سپر، پوشش، دیوار، دیواره؛ پناه، جانپناه، پناهگاه
مَسکونی: ١. ساکن - پذیر، ساکن - پسند، ساکن - گزین، زیستپذیر، زیستنی، نشیمن، نشیمنی ٢. آباد، آبادان، آبادشده
مَنطَقەیِ مَسکونی: قلمرویِ ساکن - پذیر، گسترەیِ آبادشده
به ثَمَر رِسیدَن: شکوفا شدن، پیشرفت کردن، به فرجام رسیدن
اِجازه: پروانه، رواداشت، روادید، گذاشتن، هِشتن؛ همسویی؛ توانستن
اِسرافکار: وِلهَزینه، گزافکار، گزافەکار، هدردهنده، ریخت - و - پاشگر
رِقَّت انگیز: دلسوزی - آور، دلسوزکننده، مایەی دلسوزی
صَندَلیِ عَقَب: سَندَلیِ پُشت
دَر هَر صورَت: در هر شیوه، به هر شیوه
١. همگروهیها، همدستەها، هموندان، همپیمانها، وابستگان، پیوستگان، دسته، گروه، کسان، فردها ٢. [پزشکی] اندامها
آراستگی، هماهنگی، سامان، ساماندهی، سازماندهی، دهناد، آرایش، آراستن
با کَمالِ مِیل: با دل و جان
آیَت: ۱. نشان، نشانه ۲. شگفتکاری، فرجود، ورچ ﴿= معجزه﴾ ۳. انگیزه، چرایی، برهان، پروهان ۴. ( دین ) آیت، آیه، بند، چَمراس ۵. ( فرد یا چیزِ ) شگفت - آور ...
آیبَک: ۱. ماه ۲. ماهِ بزرگ، ماهِ رسا، ماهِ شبِ چهارده ۳. بُت ۴. دلبر، یار، نگار
آیروبیک، اِروبیک: ( ورزش ) هوازی، هوازیستی، هواورزی
آیرودینامیک: ۱. هواپویا، هواپویایی، هواجُنبی ۲. هواپویاشناسی
آیروسُل، آیرُسُل: ( اندازەشناسیِ ﴿= مهندسیِ﴾ زیستبوم ) هواویز، هوابیز
آیِزنه، یَزنه: شوهرخواهر، شوهرِ خواهر
یَزنه، آیِزنه: شوهرخواهر، شوهرِ خواهر
آیکان، آیکُن: نمادک، نشان، نگارک
آیکان، آیکُن: نمادک، نشان، نگارک
آیینەیِ مُحَدَّب: آیینەیِ گوژ، آیینەیِ برآمده
آیینەیِ مُقَعَّر: آیینەیِ کاو، آیینەیِ گود
آیینەیِ دِق: ۱. [گونەای آیینه که بیننده را نزار نشان میدهد] نزارنما ۲. فردِ ترشرو؛ چیزِ غم - انگیز
آئتیت: دالمَنسَنگ
آئِروپلان، آئِرُپلِین: ( ترابری ) هواپیما، هوانورد
آئِرولوژی، آئِرُلُژی: هواشناسی
آئِرولیت: آسمان - سنگ، سپهرسنگ
آئِرومتر: هواسنج
آئِروناویگاسیون: ناوبریِ هوایی
یایِسه، آئِسه، آیِسه: ۱. ناامید، بی - امید، نومید، دلسرد ۲. نازا، سترون، بیماهانه، بیدشتان، بیوَرتک
یائسه، آئِسه، آیِسه: ۱. ناامید، بی - امید، نومید، دلسرد ۲. نازا، سترون، بیماهانه، بیدشتان، بیوَرتک
آیِسه، آئِسه، یائِسه: ۱. ناامید، بی - امید، نومید، دلسرد ۲. نازا، سترون، بیماهانه، بیدشتان، بیوَرتک
آئِسه، آیِسه، یائِسه: ۱. ناامید، بی - امید، نومید، دلسرد ۲. نازا، سترون، بیماهانه، بیدشتان، بیوَرتک
آنیوِرسَری: سالگرد، سالروز
آهَن - آلات: آهن - ابزار
آهِل، آهَل: ١. زندار؛ خانوادەدار ۲. آباد، آبادان ۳. آبادگر، آبادکننده
آواریه: چروکخورده، آسیبدیده، آبدیده، زیاندیده، پاره
آوِنتورین: ( سنگشناسی ) سنگِ دِل رُبا
آوانس: ۱. ( بازی، فوتبال ) نادیدەگیری، چشمپوشی، گذشت، بخشش ( از اشتباه و قانونشکنی در بازی ) ؛ زمان ، زماندهی، شانس، شانس - دهی، بخشش ۲. پیشپرداخت، پ ...
آوانتاژ: ۱. ( بازی، فوتبال ) نادیدەگیری، چشمپوشی، گذشت، بخشش ( از اشتباه و قانونشکنی در بازی ) ؛ زمان ، زماندهی، شانس، شانس - دهی، بخشش ۲. پیش - پردا ...
آوُرتا: ( پزشکی ) ابرسرخرگ، جانرگ، مامرگ
آوِرس، آوِرث، اَوِرس: ( گیاەشناسی ) [گونەای درختِ بلند و همیشه سبز از راسته یِ کاجسانان] سروِناز، سروِ شیراز، سروِ کوهی
آوُکا: ( قانون - شناسی ) نمایندەیِ قانونی، دادگزار، دادوَرز
آوُکادو: ( گیاه ) خوجدیس، گُلابیِ آلیگاتور
آوو: [فرانسوی] دیداری
آیسبِرگ: یخکوه، کوهِ یخی
آویاتور، آویئاتُر، آویِیتور: هوانورد، خلبان
آی. دی. : شناسه ۱. شناسنامه، ( کارتِ/برگەیِ ) شناسایی ۲. نامِ کاربری
آی. کیو. : هوش - بهره، بهرەیِ هوشی
آی. یو. دی: ابزارِ درون - زهدانی، دستگاهِ پیشگیری از بارداری
آنژین: ( پزشکی ) سینەدرد [برآمده از کاهشِ روندِ خون به ماهیچەهایِ دل]
آنژیوکاردیوگرافی، آنژیئُکاردیئُگرافی: ( پزشکی ) دل - رگ - نگاری
آنژیوگرافی، آنژیئُگرافی: ( پزشکی ) رگنگاری
آنِس: خوگرفته آنَس: خوگرفتەتر
آنژیولوژی، آنژیئُلُژی: ( پزشکی ) رگشناسی
آنس سیگموید، آنس سیگموئید: خم - سینی
آنس سیگموید، آنس سیگموئید: خم - سینی
آنِسه: زنِ نیکو، نیک - زن؛ زنِ نیکزبان؛ دوشیزه؛ دلآرام
آنسیکلوپِدی، اَنسیکلُپِدی: دانشنامه، فرهنگنامه
آنطَرَف: آنسو، آنوَر، آنسر، آنجا، وراَنبر
آنِف: ۱. ننگدارنده ۲. فرمانبر، سربەراه، رام ۳. آهسته ۴. کسی که بینی - اش درد کند ۵. زودترین زمان ۶. پیشتر، در گذشته ۷. اکنون، این دَم، این وخت؛ امروز ...
آنفلوانزا، آنفُلانزا: سرماخوردگی، چایمان، چایش
آنفلوانزا، آنفُلانزا: سرماخوردگی، چایمان، چایش
آنقَدر: چندان، آنگونه، آن - اندازه، آنچنان، چنان
آنقوت: ( پرندەیِ ) چَنگَر
آنِکدُت: داستان؛ داستانِ خندەدار، نغز، بزله، شوخداستان، شوخگفت
آنکارته: ( بازی ) سربەسر
آنگستروم، اَنگسترُم: [یگانِ اندازەگیریِ درازایِ موج] آنگستروم، تککوهه
آنکیستمان: کیسەبندی، بستەبندی
آنگلوفوبیا، اَنگلُفُبیئا: انگلیس - ستیزی، انگلیس - هراسی
آنلاین، اُنلاین: نِت - روشن، کنشور، اینترنت - دار، در - نِت، تارنماپیوسته، درپیوند، پیوسته، دردسترس، همگاه، سَمیرەپیوسته
آنِلید: ( جانورشناسی ) کرمِ گرد، کرمِ زُرفینی، کرمِ چنبری
آنِمولوژی، آنِمُلُژی: بادشناسی
آنِمومِتر، آنِمُمِتر: بادسنج
آنِمی: کمخونی
آنوال: سالانه، سالیانه
آنور: بیدُم
آنورگور، آنور گور: بازه
آنوریسم: رگفراخی، خونروانی، خونروانگی
اَسبابِ ناراحَتی فَراهَم کَردَن: مایەیِ دردسر شدن، مایەیِ رنجش شدن
اَسبابِ ناراحَتی: مایەیِ دردسر، مایەیِ رنجش
خَلعِ - سِلاح ( کَردَن ) : جنگ - ابزارزدایی ( کردن )
خَلعِ - سِلاح ( کَردَن ) : جنگ - ابزارزدایی ( کردن )
تَنازُعِ بَقا: جنگِ بازماندگی
تَنازُعِ بَقاء: جنگِ بازماندگی
آنتراکت: ( نمایشخانه، سینِما ) میانپرده، آرامه
آنتروپومورفیسم: آنترُپُمُرفیسم: انسان - انگاری، انسان - گونگی، انسان - دیسی
آنتروپومورفیسم: آنترُپُمُرفیسم: انسان - انگاری، انسان - گونگی، انسان - دیسی
آنتروپوئید، آنترُپُئید: ۱. انسان - نما ۲. میمونِ انسان - نما
آنتروپوئید، آنترُپُئید: ۱. انسان - نما ۲. میمونِ انسان - نما
آنتروپی، آنترُپی: ۱. ( چیهرشناسی ﴿= فیزیک﴾ ) یگانِ اندازەگیریِ دَماپویا ﴿تِرمودینامیک﴾، درگاشت ۲. ( کیمیا ) اُفت ۳. ( زیستشناسی ) آشفتگی، نابەسامانی
آنتِن: سَرون ۱. موجگیر، موج - ابزار، شاخواره ۲. ( زندەشناسی ﴿= جانورشناسی﴾ ) شاخک
آنتکلیس: تکدیسَک
آنتولوژی، آنتُلُژی: [کارهایِ ادبی] جُنگ، گلچین، گلستان، گزیدەها
آنتیبادی، اَنتیبودی، اَنتیبُدی: ( پزشکی ) پادتَن، پادمایه، پادانگل، انگل - ستیز
آنتیبیوتیک، اَنتیبیئوتیک: ( پزشکی ) پادزیست، پادزی، پادزخم، جاندارو
آنتیتِز، اَنتیتِز: پادنهاد، نهادستیز
آنتیپیرین، اَنتیپیرین: تب - بُر، تب - ستیز
آنتیتوکسین، اَنتیتُکسین: پادزهر، زهرستیز
آنتیکلینال، اَنتیکلینال: تکدیس
آنتیسیکلون، اَنتیسیکلُن: ( هواشناسی ) واچرخه، گردباد
آنتیک، اَنتیک: نایاب، کهنه، کهن، کهنسال، سالینه، سالی، بنسال، پِته
عَتیقەخَری: نایابخَری
آنتیکخَری: نایابخَری
آنتیکفُروشی: نایابفُروشی
آنتیکفُروشی: نایابفُروشی
آنتیمون، اَنتیمُن، آنتیمونیت: ۱. ( کیمیا ) آنتیموان ۲. سَختار، ( سنگِ ) سُرمه، توتیا ( یِ کانی )
آنتیمون، اَنتیمُن، آنتیمونیت: ۱. ( کیمیا ) آنتیموان ۲. سَختار، ( سنگِ ) سُرمه، توتیا ( یِ کانی )
آنُد، آنود: ( کَهرُبا ﴿= الکتریسیته﴾، پیل ﴿= باتِری﴾ ) روندِ کَهرُبا، تَهگاهِ افزایشی/فراسِفر ﴿= قطبِ مثبت﴾
آند: فراز، بلندا، بلندی
آندانت، آندانته: ۱. ( خُنیاگری ﴿= موسیقی ) روان، آهسته، آرام ۲. شیوەیِ جنبشیِ میانەرو
آندوسکوپی، اِندُسکُپی: ( پزشکی ) درون - بینی
آندوکارد، اِندُکارد: ( پزشکی ) دلپرده، درونپرده
آندوکاردیت، اِندوکاردیت: ( پزشکی ) دلپَردەتب
آنابولیسم، آنابُلیسم: ( کیمیا ) فراگشت، سازواره، درکِشی - و - ساخت
آنُرمال: ناهنجار، نابەهنجار، بیهنجار
آنزیم: ( کیمیا، زیست - شناسی ) زیمایه، کنشگر
آنابولیس، آنابُلیس: ( کیمیا ) پسگوارش
آنابولیسم، آنابُلیسم: ( کیمیا ) فراگشت، سازواره، درکِشی - و - ساخت
آنات: [گردآوردەیِ واژەیِ "آن"] آنها، دَمها، گاهها، هنگامها، اندک - زمانها، اندک - وخت ها، لَختها
آناتومی، آناتُمی: ( پزشکی ) کالبدشناسی، کالبدشکافی، تن شناسی، اندام شناسی
آنارشیسم: خودسری، بیسالاری، بیدولتی
آناس کرِسا: [پرندەای آبیِ کوچنده از گونەیِ مرغابی] خوتکا
آناف: [گردآوردەیِ واژەیِ "اَنف"] بینیها، دماغها
آنٲفانٲ، آنَن فانَن: دم - بە - دم
آنافیلاکسی: بیش - حسّاسیَّت، بیش - سُهندگی، فراسُهندگی
آناکرونیسم، آناکرُنیسم: نابەهنگامی، زمانپریشی، بیزمانگرایی
آناکرونیسم، آناکرُنیسم: نابەهنگامی، زمانپریشی، بیزمانگرایی
آناکوندا، آناکُندا: اژدرمار، مارِ بوآیِ آبزی، مارِ فروبرنده، مارِ اوبارنده
آنالوژی: ۱. سنجش، برآورد، همسنجی، همبرآورد ۲. همانندی، همانندگی، مانندگی، مانستگی، یکسانی، فراسنجی ۳. ( منطق ) نمونەآوری، سنجشِ مانندسازانه، همسنجیِ ...
آنالوطیقا، آنالُتیقا: ( فلسفه ) انگیزەکاوی، چرایی - سنجی، دلیلکاوی، فرنودسنجی
آنالیتیک: ۱. واکاوانه، واکافتی، فراکاوانه، فراکافتی؛ پژوهشی ۲. ( روانشناسی ) روانکاوانه
آنالیز: ۱. واکاوی، واکافت، فراکاوی، فراکافت، بازکاوی؛ بررسی، پژوهش ۲. ( روانشناسی ) روانکاوی
آناناس: کاجدیس، کاجودیس، کاج آلو، کاجه، کاژه
آنبَرباریس، اَنبَرباریس: زِرِشک
آنتِ اَسید، اَنتی اَسید: اَسیدستیز، پاداَسید، پادتُرشا، پادتُرشک
آنتاگونیسم، آنتاگُنیسم: ستیز، ستیزگری، دشمنی، ناهمسویی، هماوردی، رویارویی، آخشیگ
آنتای: ( زمین - شناسی ) رَخ، رخنه، شکاف
آنتاگونیسم، آنتاگُنیسم: ستیز، ستیزگری، دشمنی، ناهمسویی، هماوردی، رویارویی، آخشیگ
آنتراسِن: شیرزُغال، شرزُغال
آنتراسیت: ( کانیشناسی ) زغالسنگِ خشک، زغالسنگِ ناب، تاوزُغال
آنتروپولوژی، آنترُپُلُژی: مردم - شناسی، انسان - شناسی
آنتروپومِتری، آنترُپُمِتری: مردم - سنجی، انسان - سنجی، اندام - سنجی
آمِرین: دستوردهندگان، فرماندهندگان، فرماندهان، فرمایندگان، فرمان پادان، فرمانبُدان، فرمایش - کنندگان؛ کارفرمایان؛ فرمانروایان
آمفی تِئاتر: تالار، پِلتالار
آمفیبول، آمفیبُل: آذرسنگ
آمفیبیَن، اَمفیبیَن: دوزیست؛ دوزیستان
آمفیبی، اَمفیبی: دوزیست
آمَل: یاریرسان، یاریدهنده، یاریگر، کمکرسان، کمک - کننده
آمُلَج: [عربی - شدەیِ "آمُله"]
آمِن، اَمن: ۱. درپناه، بەزنهار، بازنهار ۲. بیباک، بیترس، نترس، بیبیم آمَن: استوارتر
آمِن السِرب: دل - آرام، دلارام، دل - آسوده
آمَنا: ۱. رازدارشده؛ درستکارشده، گرودارشده ۲. [دیسەیِ دیگرِ واژەیِ "آمِنه"] ( زنِ ) ایمان - آورنده؛ ( زنِ ) نترس آمِنا: ۱. پناه، پناهگاه، امان، اَمنگ ...
آموزِشِ عالی: آموزشِ بالاتر
آموروز: آبسیاهی
آمونیا ( ک ) ، آمُنیا ( ک ) : نوش - آهک، نوشاهک، نوش - آهکه
آمولُن: نشاسته
آمُنیوم، آمونیوم: نوش - آهکین
آمونیا ( ک ) ، آمُنیا ( ک ) : نوش - آهک، نوشاهک، نوش - آهکه
آمونیوم، آمُنیوم: نوش - آهکین
آمیب: ( زندەیِ ) تَکیاخته
آمیرال: فرماندهِ نیرویِ دریایی، دریاسالار، دریابُد؛ فرماندهِ ناوگان، ناوسالار
آمیدون: نشاسته
آمینات: پنبەیِ کوهی
آمین: چنین باد، ایدون باد
آن: آن، دَم، گاه، هنگام، اندک - زمان، اندک - وخت، لَخت
آن - اینستال: کنارگذاشتن، برکنارکردن، برانداختن، ازکارانداختن
آنجِناب، آن جِناب: سرکار
آن - دَفعه: آن - بار
آنطُور، آنطور: آنگونه، آنجور، آنسان
آنٲ، آنَن: هماندَم، دردَم، دریکدَم، بەیکدَم، بیدِرنگ، زود، تند، باشتاب، شتابان
آناآغالیس: ( گیاه ) مَرزَنگوش
آنااُللِیل: پاسهایِ شب
آلوسَن: زردآلویِ نازک؛ سگ - پیرا
آلومین، اَلومین: ( کیمیا ) سیمَکزنگ
آلومینیوم، اَلومینیوم: ( کیمیا ) سیمَک
آلونیت: ( کیمیا ) زاگسَنگ
آلوویئوم، آلوویوم: آبرُفت
آلوئِس: شَبرِ زرد
آلی: ۱. ( رسمی، پزشکی ) ( وابسته به ) هرکدام از اندامهای تَن، اندامی، تَنپارەای ۲. ( وابسته به ) اندامهای هستندەیِ زنده ۳. دارای اندامها یا بخشهایِ گ ...
آلیاژ: ( جُوش - شناسی ﴿فلزشناسی﴾ ) آلیاژ، همجُوش، همبستک، همسرشته، آمیزه، آخشیگ - آمیزه
آلیداد: ( نقشەبرداری ) ( دستگاهِ ) سویاب، ( دستگاهِ ) گوشەیاب
آلیگاتور، آلیگاتُر: سوسمارِ آبی، سوسمارِ پوزەپهن [نکته: برآورد با "کروکودیل= سوسمارِ پوزەباریک، گاندو"]
آماتور: ۱. دوستار، دوستکار ۲. نوکار، تازەکار، خامدست
آماد: ۱. فرجامها، سرانجامها، پایانها، سررسیدها ۲. زمانهای مرگ
آمارواَرقام، آمار و اَرقام: آمار و شمارەها، ایارەها
آمارانتوس: ( گیاەشناسی ) [گونەای گُل] چَواش
آماریلیس: ( گیاه ) [نامِ گونه ای گُل از تیره یِ نرگسیان] گُلِ رنگین - کمان، گُلِ خورشیدی
آمالَن: با درخواست، با چشمداشت، با آرزومندی، با امید
آمال: [گردآوردەیِ واژەیِ "اَمَل"] امیدها، آرزوها، آرمانها، خواستها، خواستەها، چشمداشتها
آمبریولوژی، اِمبریولوژی: رویانشناسی
آمبولانس: بیماربر
آمبریون: رویان
آمپِر، اَمپِر: [یگانِ اندازەگیریِ کَهرُبا ﴿اِلِکتریسیته﴾] نشانگر، شتاب - سنج، شتابه، زینه، رُچان
آمپِرمِتر، اَمپِرمِتر: [دستگاهِ یگانِ اندازەگیریِ کَهرُبا ﴿اِلِکتریسیته﴾] شتاب - سنج، شتابەسنج
آمپول: ۱. سوزَن، آوندک ۲. کپسولِ ( شیشه ای یا پلاستیکیِ ) دارو ۳. دارویِ آبکی ۴. آبدُزدک ﴿سُرنگ﴾
آمِر: ( جنسِ نر ) دستوردهنده، فرمن دهنده، فرمانده، فرماینده، فرمانپاد، فرمانبُد، فرمایش - کننده؛ کارفرما؛ فرمانروا
آمرا: دستوری، فرمانی؛ زوری، زورکی، ناچاری
آمِره: ( جنسِ مادینه ) دستوردهنده، فرماندهنده، فرمانده، فرماینده، فرمانپاد، فرمانبُد، فرمایش - کننده؛ کارفرما
فُوریَّتهایِ پِزِشکی: کمک رسانیِ پزشکی
سیژ، سیج: خطر
آلپاکا: ۱. ( شترِ بیکوهانِ بومیِ [آمِریکا]ی پایین - دست ) اُشتُرک ۲. پشمِ آلپاکا
آلَت: ۱. ابزار، افزار، دستگاه، دم - و - دستگاه، سازوبرگ ۲. ساز ۳. مایه، انگیزه ۴. زین - و - برگِ اسب ۵. ( نر و ماده ) اندامِ زادآور، زهار ۶. ماده ٧. ...
آلَتِ تَناسُلی: اندامِ زادآور، زهار
آلَتِ رُجولیَّت: اندامِ زادآورِ مردانه، نرّینگی
آلَتِ قَتّاله: کُشت ابزار
آلَتِ موسیقی: ساز، ابزارِ نوازندگی/خُنیایی
آلَتِ مردی: اندامِ مردی، نرَه
آلَتِ نَقّاله: گوشەسنج
آلتِرناتیو، آلتِرناتیف: ۱. گزین، گزینه، گزینش ۲. جایگزین، جانشین، راەکارِ دیگر، راەچارِ دیگر، راهِ/کارِ دیگر، پیشنهادِ دیگر ۳. ( فیزیک ) دگرواره ای، ...
آلتِرناتیو، آلتِرناتیف: ۱. گزین، گزینه، گزینش ۲. جایگزین، جانشین، راەکارِ دیگر، راەچارِ دیگر، راهِ/کارِ دیگر، پیشنهادِ دیگر ۳. ( فیزیک ) دگرواره ای، ...
آلتروپیزم: دگروارگی، چندوارگی، چندریختی
آلتو: ( خُنیا ) ۱. ( سِدایِ ) آلتو ( = زیرترین میدانِ سِدایِ مرد؛ بَمترین میدانِ سِدایِ زن ) ٢. سدایِ اوج ۳. بَمساز ۴. ( سازِ ) آلتو ۵. گونەای شیپورِ ...
آلتِن: ۱. ناخواسته ۲. ریشخندی ۳. ابزاری
آلتیمِتر: فرازیاب، بلندی - سنج، اُوج - نما
آلتون: ۱. زر؛ زرِ سرخ ۲. کنیز، کنیزک، زرخرید
آلدِرِ گیلانی: ( گیاەشناسی ) توسکا، توسه، رَزدار
آلچی: گیرنده، ستاننده
آلدِهید، آلدِهاید: ( کیمیا/شیمی ) گریزآب
آلِرژی: زودکُنشی، خدشەپذیری، کارسازپذیری، هنایشپذیری، سُهندگی، سِتُرسایی
آلش: ( بازرگانی ) ۱. جایگزین کردن، جابەجا کردن، یکی دیگر دادن، پایاپای کردن ۲. خرید، داد
آلطونِ عُلیا: زرینه یِ بالا
آلطونِ سُفلی: زرینه یِ پایین
آلکالوئید، آلکالوید: ( پزشکی، گیاەشناسی ) زاکگونگان
آلکالوئید، آلکالوید: ( پزشکی، گیاەشناسی ) زاکگوگان
آلگا: ( گیاه ) جُلبک
آلماناک: گاهشمارِ ستارەشناسی، سالنما، زیگ
آلِگرو: ( خُنیا/موسیقی ) تُند
آلودا: چُولی
آلِهَه: [گردآوردەیِ واژەهایِ "اِله" و "اِلهه"] پرستیدگان، ایزدان، خدایان
آلور: زبانزدِ هواپیمایی؛ روش
آلوژِن: برونزا، برونزاد، برونروینده؛ برونی، بیرونی
آلا، آلاء: [گردآوردواژه] روزیها؛ خوبیها، نیکیها، نیکوییها؛ بخششها، دادەها، پیشکشها
آلاتِ تَغذیِّه: اندامهایِ گوارشی/گوارنده، گُوارندەها
آلاتِ تَناسُلی: دستگاەهایِ زادآور؛ شرمگاەها، زهارها
آلاتِ تَنَفُّسی: اندامهایِ دم - و - بازدم، دَمگَرها
آلاتِ جارِحه: شکنجەابزارها، شکنجکها، زینەها
آلاتِ دِفاعی: سازوبرگِ پدافند/پشتیبانی، پدافندابزارها
آلاتِ صِید: سازوبرگِ شکار/نخجیر، شکارابزارها
آلاتِ صُوتی: اندامهایِ آوایی
آلاتِ قُمار: سازوبرگِ گروبندی، مَنگ - ابزارها
آلاتِ فِعل: توسریخورها؛ بیدست وپاها
آلاتِ لَهو: سازوبرگِ سرگرمی/خوشگذرانی، خوشی - ابزار
آلاتِ موسیقی: سازها، سازهایِ نوازندگی، سازهای خنیایی، خنیاابزارها، نواابزارها، خنیایگان
آلاچیق، آلاچُق: آلونک ۱. سایبان، سراپرده، شاەنشین، تاژ، تارُم ۲. کَپَر، کوخ، کومه، خانەیِ تارُمی، کلبه یِ چوبی ۳. باغ، پرچینگاه
آلاخون - و - الاخون: دربەدر، آواره، سرگردان، بیخانمان، خانەبەدوش، بینوا، بیپناه، بیسروسامان
آلارتور: دوسره، رفت - و - برگشت
آلارم: ۱. هشدار؛ آژیر؛ آمادەباش؛ سُرنایِ آمادەباش ۲. ترس، هراس، بیم، باک
آلاف: [گردآوردەیِ واژەهایِ "اَلف" و "اِلف"] هزارها، هزاران
آلاگارسُن: ( بەویژه در آرایشِ زنان ) پسرانه، پسرمانند، پسروار، پسرواره
آلام: [گردآوردەیِ واژەیِ "اَلَم"] دردها، رنجها
آلامِ جِسمانی: دردهایِ تَنی/اندامی، تَندردها
آلامِ نَفسانی: دردهایِ درونی/احساسی/روانی، رواندردها
آلبومِ عَکس: نگارنامه، نگاردان، جُنگ، فرتورنامه، فرتوردان
آلبوم: جُنگ، کَشکول، گُلچین؛ دیوان؛ نگارەدان، فرتوردان
آلبومِن، آلبُمِن: سفیده؛ سفیدەیِ تخمِ مرغ
آلبومینه، آلبُمینه: ( دارایِ آلبومین و سفیدەیِ تخم مرغ ) سفیدەای، سفیدەدار
آلبومینوری: ( بودنِ بیش ازاندازه یِ آلبومین در پیشاب که برآمده از ناهنجاریهایِ قلوەایی می باشد ) پیش - سفیدگی
آلبومینویید، آلبومینوئید: سفیدەمانند، سفیدەسان، سفیدەوار
آلبومینویید، آلبومینوئید: سفیدەمانند، سفیدەسان، سفیدەوار
آلبینیسم: [ژِن - شناسی] زالی، زالتَنی، پیرزادی
آکسیدِنت، اَکسیدِنت: رویداد، رخداد، پیشامد؛ بدآمد
آکسیدانت، آکسیدِنت: رویداد، رخداد، پیشامد؛ بدآمد
آکسیس: آسه، میله، گشتگاه، چرخشگاه
آکسیولوژیک: ارزششناسانه
آکِل: خورنده، خورا آکل: پادشاه
آکلاتُ النمل: مورچەخواران
آکلاتُ الحَشَرات: کرمخواران، خسترخواران، واتکخواران
آکلاد: [گونەای کمانک] دوکجه، دوکژه
آکنه، اَکنه: جوش؛ رُخجوش
آکِله: ( هستنده یِ مادینه ) خورنده؛ پرخور
آکواریوم: آبزیدان، آبزینما، آبزیگاه، ماهیخانه
آکوتیله دو: بی لَپّه
آکورد، آکُرد: ۱. ( در خُنیاگری/موسیقی ) چندسِدایی، چندآوایی، چندنوایی ۲. هماهنگی ۳. سازگاری، سازش؛ همسویی
آکوردِئون، آکُردیئُن: ( گونەای سازِ بادیِ شستی دار ) شِلاله
آکوستیکس: ۱. آواشناسی ۲. [تالار، اتاق و دیگری] کنونەیِ آوایی
آکوستیک: ۱. ( چیهرشناسی [فیزیک] ) آوایی، سدایی ( وابسته به ) آوا ۲. آواشناختی ( وابسته به ) آواشناسی ۳. ( خُنیاگری ) ناکَهرُبایی، ناالکتریک ﴿نابرقی﴾ ...
آکولاد، آکُلاد: ۱. [شهسوار] پیشکِشی، دادنِ سرنام ۲. ستایش، گرامیداشت؛ پذیرش؛ پشتیبانی
آکومُداسیون: ۱. آسودگی، آسایش ۲. همدیسی، همانندی، همسانی
آکومولاسیون، آکومولاسیُن: انباشت، انبارش، اندوخت، کُپّەسازی
آکومولاتور، آکومولاتُر: انباره ﴿باتِری﴾
آکیفِر: ( زمینشناسی ) لایەیِ آبدار، سفرەیِ آبدار، ( سفرەیِ ) آبخیز، آبزا
آگالماتولیت: سنگِ تندیس
آگارآگار: سریشمِ چینی
آگراندیسمان: ۱. ( نگارەبرداری/عکس - برداری ) بزرگسازی ۲. بزرگنمایی، بزرگسازی، بزرگگری ۲. گسترش
آگرِمان: ۱. پذیرش ۲. خرسندی، خوشنودی ۳. ( سیاسی/رامیاری ) همسوییِ دستەیِ وزیران یک کشور با آمدنِ فرستادەیِ کشوری دیگر
آگنوستیسیزم، آگنُستیسیزم: ندانمگرایی، ندانمکیشی
آگورافوبیا، آگُرافُبیئا: خانەبیرون - هراسی، بیرون - هراسی، بیرونگاەهراسی، واشُدگاەهراسی
آل: ۱. دوده، دودمان، خاندان، تیره؛ خویشان، خویشاوندان، بستگان؛ تبار ۲. ( از باورهایِ مردمی ) زائوترسان، هستندەای خیالی ۳. سراب، کوراب، شورەزار، آب نم ...
آلِ کِسا، آلِ کِساء: ( اسلام ) همنشینانِ پنجتَنه
آلِ کِسا، آلِ کِساء: ( اسلام ) همنشینانِ پنجتَنه
آلتَمغا: سرخەمُهر
آلا، آلاء: [گردآوردواژه] روزیها؛ خوبیها، نیکیها، نیکوییها؛ بخششها، دادەها، پیشکشها
آکسِلِراتومِتر، آکسِلِراتُمِتر: شتاب - سنج، تندی - سنج
آکسِلِراسیون: شتاب، تندی، تندرویی، تیزی، چابکی، چالاکی
آکسِپتور، آکسِپتُر: پذیرنده، پذیرا، پذیرشگر
آکُس: قلمِ آهنینِ سنگتراشان
آکس: آسه، میله
آکرومِگالی، آکرُمِگالی: بیش - رویش، فرارُست، فراگوالش، فرابالندگی، فرا بزرگ - شدگی، بیش - استخوانی
آکرومِگالی، آکرُمِگالی: بیش - رویش، فرارُست، فراگوالش، فرابالندگی، فرا بزرگ - شدگی، بیش - استخوانی
آکروفوبیا، آکرُفُبیا: بلنداهراسی، بلندیهَراسی، فرازترسی، اوج - ترسی
آکروپولیس، آکرُپُلیس: ۱. فرازدژ، بلنددژ، تپه دژ ۲. ( در یونانِ باستان ) دژِ آتِن ۳. ( در یونانِ باستان ) دژ یا بخشِ سنگربندی شده یِ هرکدام از شهرهایِ ...
آکروپولیس، آکرُپُلیس: ۱. فرازدژ، بلنددژ، تپه دژ ۲. ( در یونانِ باستان ) دژِ آتِن ۳. ( در یونانِ باستان ) دژ یا بخشِ سنگربندیشده - یِ هرکدام از شهرهای ...
آکروباسی، آکرُباسی: ( انجامِ گونه - ای ورزشِ سختِ نمایشی ) بندبازی
آکروبات، آکرُبات: ( انجامدهنده - یِ گونه - ای ورزشِ سختِ نمایشی ) بندباز
آکروماتیک، آکرُماتیک: [چیهرشناسی ﴿فیزیک﴾] ۱. بیرنگ، بیفام، سپیدمانیک؛ رنگناپذیر ۲. یکنواخت، ساده
آکتیوِیشن: کنشوَری؛ کنشوَرسازی؛ کارسازی، کارایی، کارگری؛ کنانش؛ به - کارانداختن، به - کاراندازی، به - کاردرآوردن؛ به - کارواداری؛ برانگیختن
آکِرکِراهه: [گیاهی مانند بابونه] آکِرکرا، تاغَندَست، کژترخون، کج ترخون، ترخونِ رومی
آکتیویتور، آکتیویتُر: کنشوَرساز، کاراگر، کناننده؛ آغازگر
آکتیویزم: ۱. کوشایی، کوشندگی، کوششگری، کارآمدی، پرکاری، پرکنشی، کنشوَری، کنشگری، پویایی، تکاپوگری ۲. کارسازی، کارگری، کارآمدی، کارایی، به - کاری، هنا ...
آکتیویته: پرکاری، کنشوَری، پویایی، کارکرد، کار، تکاپو
آکتینومیکوز، آکتینُمیکُز: [یک گونه بیماریِ چرکی] پرتوقارچزَدگی، آرواره - یِ بادکرده، گَنده کُلَن
آکتیف: دارایی، داشته ، داشته - ها
آکتیو: ۱. کوشا، کوشان، کوشنده، کوششگر، کارآمد، کاری، پرکار، پرکنش، کنشوَر، کنشگر، پویا، تکاپوگر ۲. کارساز، کارگر، کارآمد، کارا، به - کار، هناینده، هن ...
آکتور، آکتُر: ( در سینما، تلویزیون و نمایشخانه ) با زیگر، هنرمند، هنرپیشه
آکتوآلیسم: کنونگرایی، به - روزگرایی
آکتوآلیته: به - روزبودن، به - روزبودگی، تازگی، روزداد
آکت، اَکت: ۱. ( در سینما، تلویزیون و نمایشخانه ) پرده ۲. کار، فرمان؛ رفتار ۳. پیمان ۴. قانون، دات، فردید
آکاهولی: ( نامِ دارویی هندی برایِ درمانِ سوزاک ) آکبَر
آکام: [گردآورده - یِ واژه - یِ "اُکُم"] ۱. تپه - ها؛ پشته - ها، توده - ها، تلها؛ سنگلاخها ۲. زمینهایِ بلند؛ سرزمینِ فرازمند
آکال، اَکال: [گردآورده - یِ واژه - یِ "اَکَل"] خوراکها، خوراکیها، خوردنیها، روزیها؛ میوه - ها؛ سبزیها؛ مزه - ها
آکاسیا کاچو: ( در گیاهشناسی ) کاد
مَحکوم: ۱. ( در قانونشناسی ) مشمولِ سزا، تاواندِه، تاواندَهنده، سزاکِش؛ بزەکارشناختەشده، دادباخته، ایراخته ۲. دستور دادەشده، فرمان دادەشده ۳. زیرِ دس ...
آکاروس: گریزا، گریزای، انگلِ تارتنکی
آکاژور: سرخه دار، بلادر
آکادِمیسیِن: فرهنگستانی، فرهنگوَند
آکادِمیک: دانشگاهی؛ دانشی، دانشورانه
آکادِمی: فرهنگستان؛ دانشگاه؛ آموزشگاه؛ انجمنِ ادیبان و دانشوران؛ اندیشگاهِ و روشِ آموزگاریِ پلاتُن ﴿افلاطُن﴾
آکادِمیست: فرهنگستانی، فرهیخته، دانشگرا، دانشوَر
آکاتالیپسی: کُودنی، کُندهوشی
آقطی: ( درختِ/گیاهِ ) بیل، بیلسان، بیلاسان، یاسِ کبود، پَلَم
آکا: برادرِ سالخورده تر، برادرِ مهتر، ابربرادر
آقشام: ۱. شامگاه، سرِ شب، آغازِ شب ۲. سرنای خواب
آقبانو: اِسپیده ۱. سفیدبانو، بانویِ سفید و زیبا ۲. گونه - ای پارچه یِ نازک و سفید و گُلدار
آقچه قیلین: کبرکو
آقاسی: ۱. بزرگ، مهتر ۲. پاسبانِ دیوانخانه
آقازادگی: بزرگزادگی، مهپوری
آقا: ۱. کدبان، کدیور، آستان، سرکار ۲. سر، سرور، مهتر، خداوند، خاوند، بان، پانا ۳. دارنده، داشتار، زمیندار، خانه - دار ۴. کارفرما، کاردهنده، کاردِه ۵. ...
آق - کَرَنگ: ( گیاه ) سفیدکرنگ، کرنگِ سفید، سپیدار
آق گُنبَد: سفیدگنبد، گنبدِ سفید
آق - سُنقُر: ۱. بازِ سفید، شاهینِ سفید، سنگار ۲. ( کنایه ) روز ۳. سرنامِ چند تن از فرمانروایانِ ترکیزبان در گذشته
آق خَزَک: ( گیاه ) تاغ
آق سَقَّل: ریش - سفید، سردسته
آق پَر: ۱. سفیدپَر، سپیدپَر ۲. [گونه - ای چایِ رنگ روشن و تلخ و خوشبو]
آق - تَپّه: سفیدتپه، سپیدتپه
آفیش: ( در سینِما، تلویزیون، و نمایش ) ۱. آگهینامه، آگاهینامه، فراخوان ۲. پذیرش ۳. سرکار بودن ۴. زمان کاری
آفلرمان: برون زد
آفِل: ۱. فرورونده، فروشونده؛ پایینرونده، اُفترونده ۲. ناپدیدشونده
آفلاین، اُفلاین: نِت - خاموش، بی - نِت، بدونِ - نِت، بیرون - از - نِت، سَمیرەگسسته، ناکنشور، ناپیوند، ناپیوسته، ناهمگاه،
آفِقِه، اَفَقَه: تُهیگاه
آفِسمان: نشست
آفتومات: خودکلید؛ کلیدِ دینامِ خودرو
بیرونی، برونی؛ برونذهنی، برونتَنی، نگاهپذیر، دیدنپذیر، دیدنی، پدید، بدید
آفاقی: کرانی، کناری، کرانه - ای؛ بیرونی، برونی؛ برونذهنی، برونتَنی، نگاهپذیر، دیدنپذیر، دیدنی، پدید، بدید
آفاق: ۱. [گردآورده - یِ واژه - یِ "اُفُق"] کناره - ها، کرانها، کرانه - ها ( یِ آسمان ) ؛ کنارهامون؛ دوردستها، چشم اندازها ۲. جهان، کیهان، هستی، گیتی، ...
آفات: [گردآورده - یِ واژە - یِ "آفَت"] گزندها، آسیبها، زیانها، آفتها، آگفتها
آغوز، آغُز: ۱. [نخستین شیرِمادەیِ نوزاییده] شیرماک، ماک، شیرپاک، پَله، فَله، فُرش، فُرشه، زِهَک، روشه ۲. گونەای درختِ جنگلیِ پرکاربرد
آفِل: ۱. فرورونده، فروشونده؛ پایین - رونده، اُفت - رونده ۲. ناپدیدشونده
آفاقی: کرانی، کناری، کرانه - ای؛ بیرونی، برونی؛ برون - ذهنی، برون - تَنی، نگاهپذیر، دیدنپذیر، دیدنی، پدید، بدید
آفاق: ۱. [گردآورده - یِ واژە - یِ "اُفُق"] کنارهها، کرانها، کرانه - ها ( یِ آسمان ) ، دوردستها، چشم - اندازها ۲. جهان، کیهان، هستی، گیتی، دنیا ۳. [که ...
آفازی: ( بیماری ) زبانگیری، سخن - ناتوانی
آفاد: ۱. مرگها ۲. زمانها
آفات: [گردآورواژەیِ "آفَت"] گزندها، آسیبها، زیانها، آفتها، آگفتها
آغوز، آغُز: ۱. [نخستین شیرِ ماده یِ تازه زاییده] شیرماک، ماک، شیرپاک، پَله، فَله، فُرش، فُرشه، زِهَک، روشه ۲. گونه - ای درختِ جنگلییه پرکاربرد
آغروق، اَغروق: باروبُنه
غاریقون، آغاریقون: چترک، سماروغِ چمنی، قارچِ چمنی
آغاریقون، غاریقون: چترک، سماروغِ چمنی، قارچِ چمنی
آغاجی: ( نارایج ) پرده - دار، نوکر، پیشکار؛ پیامرسان
آغاج: ۱. درخت ۲. چوب ۳. فرسنگ
آغا: ۱. آقا، کدبان، مرد ۲. ( نارایج ) زن، بانو، کدبانو ۳. ( نارایج ) خواجه، بیخایه، بیتخم، مردِ نازا/سِتُروَن
آطریلال: ۱. پاکلاغی، قازیاغی ۲. بلغتِ رومی ۳. بلغتِ بربری
آصیه: ۱. میخچادر ۲. گزند، آسیب ۳. آشامخُرما، آشِ گندمخُرما
آطره: چادربند، بندِ چادر
آصِره: ۱. خویشی، خویشاوندی ۲. بازوبند؛ پاچه - بند آصِره: [گردآورواژه] ۱. میخهایِ ریسمان ۲. زنبیلها ۳. بارها ۴. گناهان ۵. پیمانها ۶. سوراخهایِ گوش ۷. ...
آصال: [گردآوردە - یِ واژە - یِ "اَصل"] ۱. نژادگان، تبارمندان ۲. پابرجایان، اُستوانان، رایمندان ۳. شبانگاهان، آفتاب - زردیها
آشیانه - یِ وَحوش: ( جانور ) کُنام، لانه، آشیانه - یِ درندگان
آشوب - طَلَبی: آشوبگری، آشوبخواهی
آشوال، اَشوال: [گردآوردە - یِ واژە - یِ "شَول"] نهادک
آشُفته - عَقل: ۱. پریشان، هوش - پریش، آشفته - مغز، آشفته - هوش، آشفته - خرد، آشفته - ویر ۲. غمگین، اندوهبار ۳. دیوانه، روانپریش، درونپریش
آشُفته - خاطِر: دلواپس، دلنگران، دل - آشوب، دل - آسیمه، آشفته - دل، آشفته - درون، پریش، پریشان، [ادبی] شیباندل
آشُفته - حالی: ۱. آشفتگی، آشفته - روانی، شوریدگی، پریشانی ۲. نداری، تنگدستی، مستمندی، تُهیدستی، ناتوانی
آشُفته - حال: ۱. آشفته، آشفته - روان، شوریده، پریشان ۲. ندار، تنگدست، مستمند، تُهیدست، ناتوان
آشپَزباشی: سرآشپز، سرخوانگر، سرخوالیگر، سرخورشتگر، خوانسالار
آشِ هَفت - حَبّه: آشِ هفت - دانه، دانکو، دانگو
آشغال: ۱. خاشاک، خاکروبه، آخال ۲. به - دردنخور، بنجل، نابه - کار، پرتکردنی، افکندنی، دورریختنی ۳. [ناسزا] ( فرد ) بی - ارزش و پست
آشِ هَفت جوش: Catch - 22
آشِ قُروت: آشِ کشک، کشکبا، پینوبا، پُنیوا
با بخت آزمایی، با پِشک اَندازی
به قِیدِ ضِمانَت: با گروگذاری، با گذاشتنِ گرو، به سامەیِ گرو
مُطمَئِن: ۱. آرام، بی - خطر، امن، ایمن ۲. دلگرم، باورمند، بیگمان، دلپر، اُستوان، اُستیگان؛ درستکار، روراست
مُطمَئِن بودن: ۱. آرام بودن؛ بی - خطر/امن/ایمن بودن ۲. دلگرم / دل - آسوده/آسودەدل بودن، باورمند بودن، بیگمان بودن، دودل نبودن، دلپُر/دل - استوار بودن ...
اِطمینان داشتَن: ۱. دلگرمی / آرامش / آسایش داشتن ۲. باور ( بی چون وچرا ) داشتن، باورمند بودن، خوشگمان بودن، گمان نداشتن، بیگمان بودن، دودلی نداشتن، د ...
تَضمین: ۱. پایبندی، پابندی، پایندانی ۲. پیماندهی، پیمانگری ۳. پشتگرمی، پشتوانه، پشتیبانی ۴. پذیرش، پذیرفتاری؛ پاسخگویی، بەگردنگیری، بەدوشگیری ۵. گرو ...
تَضمین کَردَن: ١. پایبند بودن، پایندانی کردن ٢. پیمان دادن، پیمانگری کردن ٣. پشتگرمی دادن، پشتیبانی کردن ۴. پذیرفتن، پذیرفتاری کردن، پاسخگو بودن، به ...
آشِ قَرِهقُروت: ترف، ترفینە
آشِ عَدَی: نسکبا
آشِ عَدَس: نسکبا
آشِ عاشور: هفت - دانه
آسیه: زنِ اندوه گین آسیه: ختنه - ابزار آسیه: استوارساخت، ساختمان/سازه - یِ استوار؛ ستون
آسیز: بُن لاد، بنیاد، پِی، پایه
آسیدی، اَسیدی: مَشگیزه، مَشکیزه
آسی، آسا: دردمندتر، اندوهبارتر، اندوهگسارتر، اندوهگین تر، غمناکتر آسی: دردمند، اندوهبار، اندوهگسار، اندوهگین آسی: پزشک؛ کاردپزشک ﴿= جَرّاح﴾، درمانگر
آسیستان: دستیار، یاور
آسورانس: بیمه
آسِندَر: زیرکِشَک
آسوده - خاطِر: آسوده - دل، دل - آسوده، آسوده، آرام
آسِن: ۱. بدبو، گندیده ۲. مانده یِ پیه
آسم: شُشتنگی، تنگیِ شُش، دَمتنگی
آسفالتکاری: گَجفکاری، گَجفه - کاری، گَژفه - کاری
آسطرُنومیا: ستاره - شناسی، اخترشناسی، اخترماری
آسفالت: گَجف، گَجفه، گَژفه
آسِتیلِن، اَسِتیلِن: جوشین
آسره، اُسرَه: ۱. دوال، زرهِ استوار ۲. دودمان، خاندان، خویشاوندان، بستگان
آستیگماتیسم: ( چشمپزشکی ) کَژبینی
آسترولوژی، اَسترولوژی: ستاره شناسی، اخترشناسی، اخترماری
آسپسی: پاکی، پاکشدگی، گندزداشدگی، سِتُروَنی
آستراکان: پوستِ بخارایی
آسپِرین، آسپیرین: دردزُدا، دردبر
آسپِرین، آسپیرین: دردزُدا، دردبر
آسانسور: آسانبر، بالابر
آسپتیک: پاک، پاکشده، گندزداشده، سِتُروَن
آس: ۱. ( بازیِ برگ ) تکخال ۲. تک، تکتا، یکتا، یگان ۳. سنگِ آسیاب
آسِ عَصّاری: خَراس، آسیابِ روغنگیری
آژیوتاژ: ( بازرگانی ) سفته - گری، سفته - بازی
آژور: رُوزَندوزی
آژانسِ مُسافِرَتی: دفترِ گردشگری، دفترِ گردش، دفترِ گشت - و - گذار، دفترِ گشت
آژانسِ مُعامِلات: بنگاهِ دادوستد ( زمین و خانه )
آژانسِ بِینُ - المِلَلیِ اِنِرژیِ اَتُمی: سازمانِ میانکشوریِ نیرویِ هسته ای
آزمایشات: [گردآوردە - یِ واژە - یِ "آزمایش"] آزمایشها
آژانس: نمایندگی، کارگزاری؛ بنگاه؛ سازمان
آژان: ۱. نماینده، کارگزار ۲. گماشته، پاسبان ۳. مزدور
آزِم: ۱. دندانِ نیش، دندانِ ناب ۲. پرهیزکننده، پرهیزگر، خوددار
آزِفَه: ۱. رستاخیز ۲. شتابنده
آزُرده - خاطِر: آزرده - دل، دل - آزرده، آزرده، رنجیده، دلگیر
آزبِست: پنبه - یِ کوهی، پنبه - یِ نسوز
آزال: [گردآوردە - یِ واژە - یِ "اَزَل"] بی - آغازها، بی - سرها؛ دیرینگیها
آزادیطَلَبی: آزادیخواهی، آزادیجویی
آریوه: ( زبان زدِ اسبدوانی ) تک - انجام
آزادیطَلَب: آزادیخواه، آزادیجو
آریستوکراسی: والازادگی، بزرگزادگی، مهترزادگی، نژاده - زادگی؛ نیکزادگی، پاکزادگی
آریستوکرات: والازاده، بزرگزاده، مهترزاده، نژاده - زاده؛ نیکزاده، پاکزاده
آریتمِتیک: دانشِ شمارگان، رایشگری، مارش، شمارش
آروغ: گلوباد، بادِ گلو
آرنیکول: ماسه - زی
آرگو: زبانِ زرگری
آرم: ۱. نشان، نشانه؛ مدال ۲. سربرگ، سرکاغذ ۳. انگ
آرکِئولوگ: باستانشناس
آرکِئوزوئیک: [یکمین دوره از دورانِ زمینشناسیِ پریکامبریَن که نشانه - هایِ زندگی در آن دیده نشده است] نازیستگی
آرکِئولوژی: باستانشناسی
آرکه گون: ( زبان زدِ گیاه شناسی ) زُرفینَک
آرکاد، آرکِید: بازارچه، تیمچه
آرکاد، آرکِید: بازارچه، تیمچه
آرطی: کلان رگ، مام رگ
آرشیویست: بایگان، کارمندِ پرونده - خانه
اَثاث - کِشی: جابەجایی، باروبنەکِشی، کاچالکِشی، کوچ
اَسباب - کِشی: جابەجایی، باروبنەکِشی، کاچالکِشی، کوچ
نَقلِ مَکان کَردَن: جابەجا شدن، باروبنەکِشی کردن، کاچالکِشی کردن، کوچ کردن، کوچیدن، از جایی ( به جایِ دیگری ) رفتن
( در ورزش ) تیمِ/گروهِ کشوری
تَدریج: کم - کم، اندک - اندک، خرده - خرده، رفته - رفته، گام - به - گام، پله - به - پله، پایه - به - پایه، آهسته - آهسته
به خَط شُدَن: ردیف/راسته/ستون ساختن
به صَف شُدَن: ردیف/راسته/ستون ساختن
رَدیف: راسته، راستا، ستون؛ رده
حُضور و غیاب: هَست و نهست، هست و نهستی؛ بود و نبود، بودن و نبودن
حاضِر و غایِب: هَست و نَهَست، ( در زبانِ گفت وگو ) هستم ( = حاضرم ) / نیست ( = غایبِ )
آرشیتِک، آرشیتِکت: مهراز، سازه - گر، سازه - پرداز، آبادگر، رازیگر، والادگر
آرشیتِک، آرشیتِکت: مهراز، سازه - گر، سازه - پرداز، آبادگر، رازیگر، والادگر
آرشیو: بایگانی، پرونده - خانه
آرشه: کمان، کمانه ۱. ( چوبِ نواختنِ سازهایِ زهی ) ۲. ﴿یک گونه خوراکی از فرآورده یِ شیری و نیرومندِ ( سنگسر ) ﴾
آرِسطولوخیا: ( گیاه شناسی ) زَراوَند
آرخالِق، اَرخالُق، آرخِلوق: نیم - تنه، تن - پوش، کَپَنَک، تن - زیب، پنبه - دوخته [در روستاهایِ استانهایِ ( فارس ) و ( بوشهر ) ، "اَلخُلَک" و یا "اَرخ ...
آردِل: [در گذشته] پِیک؛ پیشکار، گماشته، فرمانبر
آرخ: نِزار، لاغر؛ ناتوان، کمتوان
آرتیکل / آرتیکِل: ۱. گفتارنامه، سخننامه، نوشتار ۲. ( بازرگانی ) قلم، کالا، چیز ۳. ( قانونشناسی ) بند، ماده ۴. ( در کتاب ) موسم ۵. ( دستور ) واکِ شناس ...
آرتیزان: ابزارمند، بااَبزار، ابزاردار
آرتیست: هنرمند، هنرپیشه، هنرور، بازیگر
آرتیشُو: کنگرفرنگی
آرتِزیَن: چاهِ آبفشان، خیزچاه، چاهِ جهنده
آرتروگرافی: ( پزشکی ) بندنگاری، پرتونگاری از بندِ استخوان
آرترولوژی: ( پزشکی ) بندشناسی
آرتروپود، آرترُپُد: ( جانورشناسی ) بندپایان
آرامِش طَلَب: آرامشخواه، آسایشخواه، رامشجو
آرامِشطَلَبی: آرامشخواهی، آسایشخواهی، رامشجویی
آراقیطون: باباآدم
آراشید: بادام - زمینی، پسته - زمینی، پسته یِ شام
آرا: ( در گویشِ یزدی ) خوب، نیک آرا: ( کوتاەشدەیِ واژەیِ "آراینده". نمونه: انجمن - آرا، خانەآرا، جهان - آرا )
آرابِسک: ۱. آذین بندی عربی ۲. [از گونه هایِ خُنیایِ ﴿موسیقیِ﴾ ترکیه ای]
آرا، آراء: [گردآوردەیِ واژەیِ "را"، "راه" یا "رای"] راها، راهها رایها، نگرها، اندیشه - ها، بُوشاها
آذوقه، آذوغه: توشه، توشک، خواربار، خواروبار، خوراک، خوراکی، خوردنی، خوان، آزوک، آزوغه
آذی: خیزاب، کولاب، کوهه، آب کوهه؛ اُشتُرَک، خیزابه، کولابه، خیزابِ کوتاه
آذَریون: ۱. آذرگون، آتشگون، آتشفام ۲. گُلِ لاله، لاله - دختری، آلاله ۳. گُلِ همیشه - بهار، گُلِ آفتابگردان، گُلِ نگونساز ۴. بخورمریم
آذان ُالاَرنَب: ( گیاه شناسی ) سگ زبان، خرگوشک
آذَربایجان: آذربادگان، آذرآبادگان، آتورپاتکان
آذان: [گردآوردەیِ واژەیِ "آذَن"] گوش ها اَذان: نمازبانگ
نمازبانگگو، نمازبانگدِه
آذاراقی، آذارقی: ( گیاه شناسی ) کچوله، کلوچه
آذاراقی، آذارقی: ( گیاه شناسی ) کچوله، کلوچه
آدیومِتری: شنوایی سنجی
آدیومِتریسیَن: شنوایی سنج، سنجش گرِ شنوایی
آدیولوژی: شنوایی شناسی، نیوشش شناسی
آدیومِتر: دستگاهِ شنوایی سنج
آدیوگرام / آدیُگرام: شنوایی نگاره، شنوایی نگاری
آدیاباتیک / آدیئاباتیک: [در چیهرشناسی ﴿فیزیک﴾] ( فرایندِ ) بی دررُو
آدهِسیون: ۱. چسبیدگی، دوسیدگی ۲. پیوستگی، پیوست، پیوند ۳. هواداری، هواخواهی ۴. همسویی ۵. خرسندی، خوشنودی ۶. پذیرشِ هموندی/وابستگی ( در یک باشگاه، بنی ...
آدُنیس / آدونیس: ( گیاه شناسی ) شاه لاله
آدُنیس / آدونیس: ( گیاه شناسی ) شاه لاله
آدنویید / آدنوئید: بادامه، بادامک، بادامه بافت
آدنویید / آدنوئید: بادامه، بادامک، بادامه بافت
آدمیرال: دریاسالار، دریابُد، ناوسالار
آدَمی سیرَت: نیک سرشت، نیک منش، نیک انسان، خوشخو
آدَمیَّت: ۱. انسانمندی ، انسانگری؛ انسان ۲. نیک - انسانی، نیکمَنشی، نیکهَنجاری، نیکرفتاری، نیکخویی، فراخومندی
آدَم: ۱. ( دین ) مَشی، مَشیگ، ایودامَن، گیومرث، کیومرس ۲. خدمت کارِ مرد، نوکر؛ مزدور، گماشته ۳. دارایِ ویژگیهایِ خوب و نیکمَنشانه ۴. مردم؛ انسان
آدَم وَ حَوّا: مَشی و مَشیانه
آدرِنال: فراقُلوه ای، بَرقُلوه، برکُلوه، برگُرده، گُرده کلن، زخ غلوه
آدرِس: ۱. نشانی، نام - و - نشانی، نام - و - نشان ۲. سخنرانی ۳. سرنامه ۴. سرنام ۵. گُسیل، فرستادن ۶. چیرگی، کاردانی
آدامس: جویدنی، جوندک، سقز، ژاژک، ژارک، جاجک، وینجی، آلوچ، اَلوچ، ژد، ( پارسیِ دری ) ساجق، ( بندری ) کُندروک
آداش: ۱. [همچنین: آتاش] همنام ۲. آقا برادر، برادر
آداب گَری: آیینگری، روشگری
آداب وَ رُسوم: آیین و روش
آدابِ فاضِله: آیینهایِ پسندیده، آیینهایِ ارزشمند
آداب: [گردآوردەیِ واژەیِ اَدَب] ۱. ادبها؛ آیینها، روشها؛ فرهنگها؛ خوها ۲. روشهای درست و نیکو
آخیه: ۱. میخ پیچ، میخ آخور، ستوربند ۲. ریسمانِ چادر ۳. ارج و ارزش
آخه: چون؛ دیگه
سُکّان: ۱. ( ابزارِ مهار و راندنِ ترابرهایی مانندِ کَشتی، هواپیما و دیگری ) فرمان ۲. ( پسِ کَشتی، هواپیما و دیگری ) دنباله سُکّان: ساکنان، باشندگان، ...
آخِرین لَحظه: واپسین دَم، پسین دَم
آخِرین: پسین، واپسین، بازپسین، افدُمین؛ پایانی، تَهی؛ پسینیان، افدُمیان آخَرین: دیگر، دیگری، دگر؛ دیگران، دیگریان، دگران، سپسان
آخِری: پسین، واپسین، بازپسین، افدُمی، پایانی، تَهی آخَری: دیگر، دیگری، دگر، پسین، سپسین
آخُرچی: ستوربان، دهنه دار
آخِردَست: ۱. واپسین بار ۲. واپسین نوبتِ ۳. پایین گاه، پایینِ اتاق ۴. سرانجام، فرجام، در پایان، پایانِ کار
آخِرکار: سرانجام، فرجام، در پایان، پایانِ کار
آخِرَت: ( دین ) پایان زمان، روزِ رستاخیز، روزِ دادوری، روزِ بازپسین، دیگرسرا، دیگرگیتی، آن جهانی
آخِربینی: پایان بینی، پایان نگری، فرجام بینی، پسین بینی
آخِراَمر: سرانجام، فرجام، در پایان
آخِرُالزَمان: پایان زمان، واپسین زمان، سرانجام، فرجام، پایانِ روزگار/زمانه، پایانِ دنیا، پایانِ زمین
آخِرُالدُّوا، آخِرُالدُّواء: پسین دارو، پسین درمان، واپسین دارو، واپسین درمان
آخِرَالامر / آخِرُالامر: سرانجام، در پایان، پایانِ کار
آخِرُالدُّوا، آخِرُالدُّواء: پسین دارو، پسین درمان، واپسین دارو، واپسین درمان
آخِذَه: کرختی، سستی، بی هوشی، افسردگی
آخته چی، اَخته چی: آخته کار، اَخته کار، خواجه ساز؛ سرآخور، آخوربان، سرستورگاه، ستورگاه بان
آخِذ: ۱. گیرنده، دریافت کننده ۲. شتری که فربه شده باشد ۳. شتری که تازه دندان اش در آمده باشد ۴. شیری که از سختی ترشی، زبان اش را بگزد
آخَر: دیگر، دیگری، دگر، سپسی، سپسین آخِر: پایان، ته، پسین، واپسین، سرانجام، فرجام، افدم، کران، مرز، سپری شده
آحاد: تک تک، تک به تک، تک ها، یک یک، یک به یک، یک ها، فردفرد، فردبه فرد، فردها، یگان یگان، یگان به یگان، یگان ها، یکان یکان، یکان به یکان، یکان ها
آچوق: زابگُر، زابغُر، نوسکه، زنبلغ، آپوخ، زدن به دهانِ پر از باد، برای بیرون شدن هوا از آن، با سدا
آچار: ۱. مهره پیچ، مهره گشا، پیچ گردان ۲. شاه کلید آچار: ۱. ترشی؛ ترش ۲. سرکه ای، لیمویی ۳. چاشنی ۴. زمینِ ناهموار
آچمز: ۱. بازنشدنی، بازنکردنی ۲. پیش مرگ؛ ( در شترنج ) پیش مرگِ شاه، کیش بَست ۳. میخ کوب، میخ کوب شده، بی جنبش مانده ۴. زیرِ فشار ۵. سپر، نگهدار، نگهد ...
آچار: ۱. مهره پیچ، مهره گشا، پیچ گردان ۲. شاه کلید
آجی چای/آجی چای: تَلخه رود، رودِ تلخ
آجِل: ۱. آینده؛ در آینده ۲. درگُذشت، ( زمانِ ) مرگ، مُردگی، خوابِ همیشگی ۳. زمانِ رستاخیز، انجامش ۴. دیرآینده، دیررس ۵. زمان، وخت، امان، بازه زمانی ۶ ...
آجام: نِیزارها، بیشه ها، نِیستان ها
آجُر: خشت، آگُر
آثَم: ۱. گناه، بزه، بدی، بدکاری، ناشایست؛ لغزش، اشتباه ۲. گناه کار، بزه کار، بزهمند، بزهگر تباه کار
آثام: گناه ها، گناهان، بزه ها، تباهی
آثار: کارها، آفرینەها، آفریدەها، نوشتەها؛ نشانها، نشانەها، ردها؛ یادگارها، یادبودها، یادوارەها، یادمانها؛ ماندەها، مانداک؛ آسیبها؛ پِیامدها، هنایا، ه ...
آتیک: ( اتاقِ ) زیرشیروانی؛ دروانە؛ زبر
آتیه: آینده
آتی: آینده، درپیش؛ دیگر، دیگری، سپسین
آتُو: ۱. ( در بازیِ برگ ) برگِ برنده ۲. بهانه، دست آویز ۳. گاف، سوتی ۴. شاهبرگ
آتمُسفِر/اَتمُسفِر: لایه هوایِ زمین، هواسپهر، هوابار، هواگو، پناد، نیوا
آتمایزِر: بواَفشان، افشانه
آتُلیه: کارگاه، کارکده؛ کارگاهِ هنری، هنرکده، هنرگاه؛ نگارخانه، نگارستان
آتَش گاهِ حَمّام: آتشگاهِ/آتش دانِ/تونِ گرمابه، گُلخَن
آتَش مِزاج، آتَشی مِزاج: آتشی، آتشین، آتش سرشت ۱. سوزان، سوزاننده ۲. آتش خو، تندخو، تندسرشت، تندنهاد، تندمنش، زودخشم ۳. آمیزش خواه، آمیزش کام، کام جو ...
آتروپین: زهرگیاه
آتریاد: دسته؛ یک دسته یا یگانِ سرباز
آتروپین: زهرگیاه
آتراکسیون: کِشش، کِشندگی، واکِشی، ربایش، ربایندگی؛ گیرایی
آتاشه: ( رامیاری ﴿سیاسی﴾ ) رایزَن؛ ( در نمایندگی ﴿سفارت﴾ و نیرویِ جنگی ﴿نظامی﴾ ) وابسته
آتاپسی: کالبدگُشایی، کالبدشکافی
آت: خاشاک، خاکروبه، آخال
آتابای: بزرگ مرد
آپوینتمِنت: دیدار؛ دیدارگاه
آپولون: آتور، ایزدخورشید
آپولوژیست: ستایش گر، ستایش کننده، ستایش گو، ستاینده، سنایش گر، سنایش کننده، سناینده، سنایش گو، آفرین گو، درودخوان، دروددهنده؛ ترساستا، ترساستای؛ پاسخ ...
آپزمان: فرونشست
آپستیل: پِی نوشت
آپلیکِیشن: ۱. کاربست، به کاربستن، کاربرد ۲. درخواست، درخواست نامه ۳. ( رایانه و گوشیِ همراه ) برنامه، اَپ
آپتال: بی گُل برگان
آپتئور/آپتئوز: گوهرپرستی؛ پسین دید
آپتئور/آپتئوز: گوهرپرستی؛ پسین دید
آتشِ تَهیّه: ( زبانزدِ نیروهایِ جنگی برایِ بمباران و تیراندازی به نبردگاه هایِ دشمن، پیش از یورشِ بزرگ ) آتشِ همراه
آپاندیس: [پزشکی] فزون روده، آویزه
آپاندیسیت: [پزشکی] فزون رودگی، آویزآماس، آماسِ آویزه
آپارتمان: ۱. ساختمان، اُشکوب خانه، چنداُشکوبه، اُشکوبدار، اپرک ۲. یگان، یگان خانه، تک خانه، یکی از خانه هایِ یک ساختمانِ چنداُشکبه
آپارتاید: [پیشتر در آفریقایِ پایین دست] جدانژادی، جداگری نژادی
آپارتی: ۱. بی شرم، بی چشم ورو، بددهن، بدزبان، پاچه ورمالیده ۲. دغل کار، فریب کار
آپارات: ۱. دستگاه، ابزار، افزار ۲. دوربینِ نگارگیری/فرتورگیری ﴿عکاسی﴾ ۳. دستگاهِ نمایشِ فیلم ۴. دستگاهِ بازسازی و بهسازیِ لاستیکِ خودرو
آپ تو دِیت کردن: به روز کردن، روزآمد کردن
آبیسال: مغاکی، ژرف؛ گردابی؛ ناپیمودنی، پیمایش ناپذیر
آپ تو دِیت: ۱. به روز، روزآمد، به هنگام ۲. به روزکردن
آبونمان: هم دارندگی، همبستانه، هم وندانه، باهمانه همداشت
آبونه: هم دارنده، همبست، هم وند
آبگینەیِ طارم، آبگینه طارم: ( آسمانِ ) سپهر؛ آسمانِ بلوری/شیشه ای، آسمانِ آبی
آبنوس: چوب سنگ، شیز
آبعَلی: دماونداب
آبَق: آبَک ۱. آبِ اندک ۲. ( دیرین ) جیوه، سیماب
آبسُلوتیسم/آبسولوتیسم: خودکامگی، خودسری، خودرایی، تک سالاری، ساستار
آبسه: باد، بادکردگی، ورم، آماس، پیله؛ چرک ورم، دُمَل، کورک
اَبِستره: هوش بنیاد، ویربنیاد، هوش زاد، آهیخته، جدابُن، مینوی
آبراسیون: ۱. نخ نماشدگی، شست وساب ۲. سایش، فرسایش، ساییدگی، زدگی، خراشیدگی ۳. رنجش، آزردگی
آبجی: خواهر، همشیره
آباج: همیشه ها، همیشگی ها
آباژور: تابش افکن، پرتوافکن، شیدتاب، سایه شکن، سایبان
آبا عُلوی: هفت آسمان، پدرانِ برّین
آباءِ عُلوی: هفت آسمان، پدرانِ برّین
آبا/آباء: ۱. نیاکان ۲. پدران
آبا/آباء: ۱. نیاکان ۲. پدران
آب مَعدَنی: آب کانی، آبِ کانی، آبِ کان، آب کان
آب نَبات: شکرینه، شکربسته، بپرمه ( در گویشِ زرند )
آبِ مُقَطَّر: آبِ چکیده، چکیدآب
آبِ قَنات: آبِ کاریز/کهریز، آبِ کناد، پَرَشک
آبِ طَرَب: مِیِ انگوری، بادەیِ رامش
آبِ قَصیل: آبِ خید/خوید
آبِ صَفا: آبِ سازش، آبِ یک رنگی؛ ( در درویشی ) روراستی و راستیتِ پارسایی
آب صِفَتی: آب سرشتی ۱. سودمندی، سودبخشی، سوددهی، پُرسودی ۲. فروتنی، افتادگی
آبِ خَسَق: آبِ گُلِ کاویشه
آبحُوضی: آبکِش، آبکِشِ آبگیر، آبگیربان
آبِ حَیات: آبِ زندگی، زیست - آب؛ آبِ جاودانگی؛ جانفَزا
آبِ حَسرَت: آبِ افسوس، اشک، آبِ رسانه
آبِ تَبَلوُر: گِناب، آبِ درخشان، آبِ بُلوری
آء: درختِ کَرنا
آبِ بَقا: آبِ بازماندگی، آبِ زندگی، آبِ زندگانی؛ آبِ جاودانگی، آبِ نامیری
جَلبِ تَوَجُّه کَردَن: آگاه کردن، واکشیدن، واکشی، توی چشم خوردن، به چشم آمدن، به نگر آمدن، چشمگیر بودن/ شدن، خودنمایی کردن
چشمگیر، گیرا، دیدنی، آگاەکننده، خودنما
در دست بررسی/بازبینی بودن
باورپذیر، درست، راست و درست، جایِ باور، استوان
قابِلِ - اِتِّکا: باورپذیر، استوان
شهروندی، وابستگی کشوری/میهنی
به ردەی رویداد، برپایەی رخداد
به ردەی الفبا، برپایەی الفبا
( خودرو، ترَن، هواپیما، کَشتی و دیگری ) کارگاهِ بازسازی، کارگاهِ نوسازی
ایمنی، درپناه - بودگی، درپناه - ماندگی، دَراَمان - بودگی، دَراَمان - ماندگی
ایمن، درپناه، دَراَمان، دَراَمان - بوده، دَراَمان - مانده
سرگرداننده، سرپرستِ کارگذار، سرپرستِ انجامی
۱. شناسه، کیستی ۲. چیستی
با آمادگی زیاد
به شمار نیاوردن، نادیده گرفتن، بیرون کردن، جدا کردن، سوا کردن
۱. جدا، جداگانه، سوا؛ جدا کردن ، بیرون آوردن؛ به شمار نیاوردن، نادیده گرفتن. ۲. ( در اسلام ) انشاالله گفتن
خشکسارواره، خشکادواره
خشکسار، خشکاد
سپاەسان، سپەگون، ارتشواره
آیینِ پذیرایی / مهماننوازی، سورِ پیشوازی
برادرپدر، کاکو، اَمو، آمو
تَسویه حِساب کَردَن: ١. پاک از پاک کردن، پاکسازی / برابرسازی / تراز کردن، ارزیابیِ دارایی کردن ٢. تاوان گرفتن؛ تاوان دادن
فرازونشیب/بالاپایین - شدگی/کِشندِ آب
به خدمت کَسی رسیدن
دندەی آزاد رفتن
دندەی آزاد
تازنده، تازشگر، یورشگر، یورشبر، آفندگر، تکاور
قَد: درازا، اندام، بالا، بلندی، بلندا قُد: یکدنده، سرسخت، لجباز
تا آگاهی دیگر/دوم، تا آگاهی دیگر/دوم در آینده
تا آگاهی دیگر، تا آگاهی دیگر در آینده
تا این وخت، تا این دَم، هنوز، این روزها، اکنون، اینک، کنون، همین وخت، ایدون
مُحَوَّطه: هواباز، پردیس، میدانگاه، مانشگاه، فراخه
حَیاط: هواباز، سرا، میانسرا، پردیس، پردیسگاه، فراخه
واکِشیدەشدگی، ربودەشدگی
شهروندی
تودەهایِ مردم، تودەهایِ همزیستگاه
انجمنِ رایزنیِ راه گُشایی
دور از شما، دور از همه، دور از همگی
تواناییِ پولی