وعظ

/va~z/

مترادف وعظ: اندرز، پند، توصیه، موعظه، نصیحت، تذکیر، خطابه، خطبه

برابر پارسی: پند، اندرز

معنی انگلیسی:
preaching, sermon

لغت نامه دهخدا

وعظ. [ وَ ] ( ع مص ) عِظَة. موعظه. پند دادن به سخنان دل نرم کننده. ( ناظم الاطباء )( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( تعریفات ) ( از اقرب الموارد ). پند دادن. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( تاج المصادر بیهقی ). || در تداول ، بیان کردن روایات و احکام شرعی بالای منبر. || ( اِمص ) موعظة. ( ناظم الاطباء ). پنددهی. || ( اِ ) پند. اندرز. نصیحت. ( ناظم الاطباء ) :
پیش جوحی یک زنی بنشسته بود
هوش را بر وعظ واعظ بسته بود.
مولوی.
جوانی هنرمند و فرزانه بود
که در وعظ چالاک ومردانه بود.
سعدی.
عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس
که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن.
حافظ.
- وعظ خواندن ؛ وعظ و موعظه گفتن.

فرهنگ فارسی

پنددادن، نصیحت کردن، پندواندرز
۱-(مصدر ) پند دادن کسی را. ۲- بیان کردن روایات و احکام شرعی بالای منبر . ۳- (اسم ) پند دهی . ۴- بیان روایات و احکام شرعی بالای منبر. ۵ - (اسم ) پند اندرز : (( عنان بمیکده خواهیم تافت زین مجلس که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن ) ) (حافظ )

فرهنگ معین

(وَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) پند دادن ، نصیحت کردن . ۲ - سخنرانی دربارة امور شرعی . ۳ - (اِ. ) پند، اندرز.

فرهنگ عمید

۱. پند دادن، نصیحت کردن.
۲. (اسم ) پند و اندرز.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَوْعِظَةِ: اندرز - موعظه - نصیحت - پند (از ماده وعظ به معنای بازداشتن و منع کردن کسی از کاری همراه با ترسانیدن . و نیز وعظ به معنای تذکر دادن است به انجام عملی خیر ، به بیانی که دل شنونده را برای پذیرفتن آن تذکر نرم کند)
معنی تُوعَظُونَ: موعظه می شوید(از ماده وعظ به معنای بازداشتن و منع کردن کسی از کاری همراه با ترسانیدن . و نیز وعظ به معنای تذکر دادن است به انجام عملی خیر ، به بیانی که دل شنونده را برای پذیرفتن آن تذکر نرم کند)
معنی یَعِظُکُمْ: شما را موعظه می کند (از ماده وعظ به معنای بازداشتن و منع کردن کسی از کاری همراه با ترسانیدن.و نیز وعظ به معنای تذکر دادن است به انجام عملی خیر ، به بیانی که دل شنونده را برای پذیرفتن آن تذکر نرم کند)
معنی یَعِظُهُ: او را موعظه می کند (از ماده وعظ به معنای بازداشتن و منع کردن کسی از کاری همراه با ترسانیدن.و نیز وعظ به معنای تذکر دادن است به انجام عملی خیر ، به بیانی که دل شنونده را برای پذیرفتن آن تذکر نرم کند)
معنی یُوعَظُ: موعظه می شود(از ماده وعظ به معنای بازداشتن و منع کردن کسی از کاری همراه با ترسانیدن . و نیز وعظ به معنای تذکر دادن است به انجام عملی خیر ، به بیانی که دل شنونده را برای پذیرفتن آن تذکر نرم کند)
معنی یُوعَظُونَ: موعظه می شوند(از ماده وعظ به معنای بازداشتن و منع کردن کسی از کاری همراه با ترسانیدن . و نیز وعظ به معنای تذکر دادن است به انجام عملی خیر ، به بیانی که دل شنونده را برای پذیرفتن آن تذکر نرم کند)
تکرار در قرآن: ۲۵(بار)
اندرز دادن. عِظَة و مَوْعِظَة اسم از آن است. . آنگاه که لقمان به وقت پند به پسرش گفت: پسرمهربانم به خدا همتا و شریک قرار نده. . این تبلیغ و هدایتی است برای مردم و پندی است برای متقین.

مترادف ها

sermon (اسم)
خطابه، موعظه، اندرز، گفتار، خطبه، وعظ

فارسی به عربی

خطبة

پیشنهاد کاربران

وَعظ: پند و اندرزِ دینی، راهنمایی دینی، آموزەیِ دینی
وَعظ
واژه ی پارسی و اَرَبیده ی " وَخش " است.
فرنامِ زرتشت اِسپیتامان " وَخشور یا وَخشوَر " بوده که همترازِ : واعِظ است.
می توان به چهر های " وَخز یا وَخش " از آن کارواژه بَرساخت :
وَخزیدَن ، وَخزاندن ، وَخشیدن ، وَخشاندن
...
[مشاهده متن کامل]

واعِظ = وَخزَنده ، وَخشَنده ، وَخزوَر ، وَخشوَر ، وَخزگَر ، وَخشگَر
موعِظه = وَخزِش ، وَخشِش ، وَخزَندگی ، وَخشَندگی

پند، اندرز

بپرس