جبهه

/jebhe/

مترادف جبهه: نما، پیشانی، جبین، ناصیه، میدان جنگ

برابر پارسی: میدان جنگ، آوردگاه، رزمگاه

معنی انگلیسی:
front, bloc, front line, frontage

لغت نامه دهخدا

جبهه. [ج َ هََ ] ( اِخ ) نام بتی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

جبهه. [ج َ هََ ] ( اِخ ) ماه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

یکی از صور فلکی قدما که شامل چهار ستاره روشن است که از شمال بجنوب قرار دارد پیشانی شیر و آن منزل دهم از منازل قمر است .
پیشانی، بالای ابروهاوزیرموهای پیش سر، جماعت، مردم، مهترقوم، قسمت جلومیدان جنگ، فرونت
( اسم ) ۱- پیشانی . جمع : جبهات جباه . ۲- رئیس قوم . ۳- گروه مردم . ۴- سلامی خاص که برای احترام امرا انجام دهند. ۵- خط خارجی که سربازان مشغول جنگ در مقابل دشمن تشکیل دهند فرونت .
ماه

فرهنگ معین

( ~. ) [ ع . ] (اِ. ) پیشانی صورت فلکی شیر، و آن منزل دهم از منازل قمر است .
(جَ هَ یا جِ هِ ) [ ع . جبهة ] (اِ. ) ۱ - پیشانی ، جبین . ۲ - بخش جلوی محل جنگ . ۳ - گروه متحدی از احزاب یا سازمان های گوناگون که در جهت اهداف سیاسی مشترکی فعالیت می کنند: جبهة آزادی بخش فلسطین . ۴ - محل برخورد یا منطقة مرزی دو توده هوای متفاوت یا دارای

فرهنگ عمید

۱. (نظامی ) میدان جنگ.
٢. (سیاسی ) گروهی متشکل از حزب ها و سازمان های مختلف که برای رسیدن به اهداف معیّن با یکدیگر متحد می شوند.
٣. (هواشناسی ) محل برخود دو توده هوای گرم و سرد.
٤. گروه، جماعت: جبههٴ مخالف.
٥. بَر، جنب، پهلو.
۶. [جمع: جباه] [قدیمی] قسمت بالای ابروها تا زیر موهای پیش سر، پیشانی.
۷. (نجوم ) [قدیمی] دهمین منزل قمر.

فرهنگستان زبان و ادب

{Algieba} [نجوم] ستارۀ دوتایی شامل یک غول از ردۀ ک 1 با قدر 2/6 و یک غول از ردۀ جی 7 با قدر 3/5، واقع در فاصلۀ تقریبی 76 سال نوری از زمین که با تناوبی تقریباً 600 ساله دور یکدیگر می گردند
{front} [علوم جَوّ] منطقۀ گذر بین دو تودۀ هوا با چگالی های مختلف

دانشنامه عمومی

جبهه (سازمان نظامی). جبهه ( روسی: фронт ) نوعی تشکیلات نظامی است که پیشینه آن به امپراتوری روسیه بازمی گردد و تاکنون توسط ارتش لهستان، ارتش سرخ، نیروی زمینی شوروی و ترکیه مورد استفاده قرار گرفته است. واژه جبهه در سازمان های نظامی تقریباً معادل یک گروه ارتش در ارتش اغلب کشورهای دیگر است، هر چند اندازه آن متفاوت می باشد، اما به طور کلی شامل سه تا پنج ارتش میدانی است. واژه جبهه در یگان های نظامی را نباید با استفاده عمومی تر از جبهه نظامی، که توصیف یک منطقه جغرافیایی در زمان جنگ است، اشتباه گرفت.
عکس جبهه (سازمان نظامی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

جبهه (front)
در هواشناسی، مرز بین دو تودۀ هوای دارای دما یا رطوبت متفاوت. جبهۀ سرد۱ خط پیشروی تودۀ هوای سرد را، هنگامی نشان می دهد که از پایین تودۀ هوای گرم را جابه جا می کند. جبهۀ گرم۲ نشان دهندۀ پیشروی تودۀ هوای گرم، هنگام بالا آمدن و قرار گرفتن روی تودۀ هوای سرد است. سیستم های جبهه ای۳ وضع هوای عرض های جغرافیایی میانی را تعیین می کنند. در این عرض ها هوای گرم استوایی پیوسته با هوای سرد قطبی برخورد می کند. هوای گرم سبک تر است و تمایل به استقرار روی هوای سرد دارد. در نتیجه، رطوبت هوای گرم به سمت بالا می رود و سرانجام به صورت باران یا برف بر زمین می بارد. به این سبب شرایط آب وهوایی در جبهه ها متغیر است. جبهه ها به ندرت پایدارند و همراه توده های هوا حرکت می کنند. جبهۀ بندآمده۴ نوعی جبهۀ مرکب است که در آن جبهۀ سرد از جبهۀ گرم پیش می افتد و در آن ادغام می شود.cold frontwarm frontfrontal systemsoccluded front

جدول کلمات

پیشانی

مترادف ها

front (اسم)
جلو، پیش، نما، جبهه، جبهه جنگ، صف پیش

forehead (اسم)
پیشانی، جبهه

sinciput (اسم)
پیشانی، فرق، فرق سر، جبهه، جلو سر

superficies (اسم)
نما، سطح، جبهه، رو، روکار

facade (اسم)
نمای خارجی، جبهه، نمای سر در، سر در

فارسی به عربی

واجهة

پیشنهاد کاربران

جبهه واژه ای است معرب و به معنای صورت و پیشانی که از واژه �گوبها� عبری و به معنای بلندی و برآمده گرفته شده است .
این واژه نیز از ریشه �گبه� در زبان آرامی گرفته شده است.
front, bloc, front line, frontage
جِبهه:
١. ( جنگی ) مرزِ جنگ، میدانِ جنگ، آوردگاه، رزمگاه
٢. ( سیاسی ) تودەیِ / گروهِ / سازمانِ پیکارجو
٣. ( هواشناسی ) برخوردگاهِ ( دو تودەیِ ) هوایِ گرم و سرد
۴. بَر، سو، پهلو
۵. [کهنه] پیشانی
۷. ( ستارەشناسی ) [کهنه] دهمین جایگاهِ ماه
واژه جبهه
معادل ابجد 15
تعداد حروف 4
تلفظ jebhe
معادل انگلیسی Algieba
مرتبط با نجوم
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: جَبهَة]
مختصات ( جَ هَ یا جِ هِ ) [ ع . جبهة ] ( اِ. )
آواشناسی jebhe
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژه های مصوّب فرهنگستان
توده
1 - جایی که دو سپاه متخاصم با هم رو به رو می شوند ( مواجه می شوند )
آوردگاه، میدانِ نبرد، صحنه ی جنگ
2 - جناح، طرف، اردوگاه
جملش کجا بود
طره
رفتن به جنگ
معنی اصلی جبهه میشه پیشانی
معنی جبهه ی جنگ هم میشود جایی که در آن جنگ روخ میده
طرف کسی را گرفتن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس