تمرکز

/tamarkoz/

مترادف تمرکز: مرکزیت، مرکزگرایی

برابر پارسی: یکجایی

معنی انگلیسی:
centralization, concentration

لغت نامه دهخدا

تمرکز. [ ت َ م َ ک ُ ] ( ع مص ) مصدر برساخته است از مرکز: تمرکز قوا. تمرکز عائدات. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). در تداول امروز بمعنی فراهم آمدن و فراهم کردن استعمال شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) مصدر برساخته از مرکز. در تداول امروز به بمعنی فراهم آمدن و فراهم کردن استعمال شود. تمرکز قواتمرکز عائدات
مصدر برساخته است از مرکز : تمرکز قوا . تمرکز عائدات .

فرهنگ معین

(تَ مَ کُ ) (مص جع . ) گرد آمدن در یک جا، گرد آوردن در یک جا.

دانشنامه عمومی

تمرکز (فیلم ۲۰۱۵). تمرکز ( به انگلیسی: Focus ) یک فیلم کمدی رمانتیک و درام به نویسندگی و کارگردانی گلن فیکارا و جان ریکوآ است. این فیلم در ۲۷ فوریه ۲۰۱۵ در ایالات متحده آمریکا منتشر شد. [ ۵]
نیکی اسپرگن ( ویل اسمیت ) ، یک کلاهبردار، به یک کلاب شبانه می رود. در آنجا یک جیب بر بی تجربه به نام جس برت ( مارگو رابی ) ، سعی می کند وانمود کند شوهرش آنها را دیده و به این ترتیب نیکی را اغواء کند. نیکی متوجه می شود و به آنها پیشنهاد می کند هرگز موقع رویارویی با موقعیتی غیرمنتظره، تمرکز خود را ازدست ندهند. چند روز بعد، جس او را در کلابی دیگر پیدا می کند و او را قانع می کند تا مربی او شود.
نیک، جس را به نیواورلئان می برد و جس چند کلاهبرداری کوچک اجرا می کند. بعد به گروه نیکی معرفی می شود. بین آنها یک رابطه رمانتیک شکل می گیرد اما نیک ناراحت است؛ زیرا از پدرش آموخته که با همکارش وارد رابطه احساسی نشود. در مراسمی، نیک و جس سر یک قمارباز کلاه می گذارند. بعداً نیکی توضیح می دهد که جس «موش کور کوچک» بود که قرار نبود به این زودی از قضیه سردربیاورد. بعداً، او سهم جس را می دهد ولی با بی میلی، او را با قلبی شکسته رها می کند.
۳ سال بعد، نیکی برای رافائل گریگا کار می کند. گریگا باید یک تیم استرالیایی را شکست دهد تا قهرمان شود. نیکی قطعات ماشین های تیم استرالیایی را عوض می کند تا سرعتشان کم شود. در مهمانی قبل از مسابقه ، او جس را می بیند که دوست دختر گریگا شده است.
نیکی و جس دوباره رابطه شان را ازسر می گیرند. به هرحال، افراد گریگا آنها را می بینند و به انباری متروکه برده می شوند. جس فاش می کند می خواسته گریگا را اغواء کند تا ساعتش را بدزدد. اونز به نیکی تیر می زند و گریگا فرار می کند. بعداً معلوم می شود اونز پدر نیکی است. او نیکی و جس را به بیمارستان می برد و با پول نیکی فرار می کند.
سپس جس فاش می کند که ساعت گریگا را زده و با لبخند با نیکی وارد بیمارستان می شود.
عکس تمرکز (فیلم ۲۰۱۵)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

تمرکز (علوم سیاسی)(centralization)
نظام متمرکزکردن وظایف اجرایی در دست وزارتخانه های اصلی دولت، با هدف یکدست کردن نهاد ها و سطح خدمات عرضه شده از سوی سازمان های دولتی. تمرکز از نظر ایدئولوژیکی غالباً با سوسیالیسم یا کمونیسم همراه بوده اما افزایش مداخلۀ دولت در امور جامعه نیز، به ویژه در قرن ۲۰ به تمرکز امور انجامیده است. در علوم سیاسی تمرکز نقطۀ مقابل سیاست آزاد گذاری است. وظایف اصلی دولت، که به اعتقاد هربرت اسپنسر، فیلسوف انگلیسی، عبارت از حفظ نظم در قلمرو دولت و دفاع از مرزها در برابر تجاوز خارجی بود، در دورۀ اخیر به شدت گسترش یافته است. در نتیجه، بیشتر کارهایی که پیش از این مقرراتی برای آن ها نبود یا به صلاحدید نهادهای محلی حاکم واگذار شده بود، به وزارت خانه های دولت سپرده شده است. منتقدان و مخالفان تمرکز، غالباً به تقاضاهایی استناد کرده اند که در داخل هر کشور برای برخورداری از خودمختاری بیشتر وجود دارد و گاه نیز دیدگاه های جدایی طلبانه ای را پذیرفته اند که خواستار استقلال حقوقی و اقتصادی بخش هایی از دولت موجودند. مثلاً، در انگلستان حکومت حزب کارگر که در مه ۱۹۹۷ روی کار آمد، با وضع قوانینی به ایجاد پارلمان اسکاتلند و مجلس ملی ویلز دست زد و برخی اختیارات قانون گذاری دولت مرکزی را به آن ها واگذار کرد. تمرکز، مانند دیوان سالاری، تقریباً به نحوی اجتناب ناپذیر مشکلاتی برای حکومت مردم سالارانه و آزادی های فردی ایجاد می کند و بالقوّه برای آن ها خطرناک است، اما همچنان به صورت یکی از زمینه های تعارض همیشگی میان مردم سالاری و آزادی از یک سو و داشتن حکومتی کارآمد و کارگشا از سوی دیگر باقی مانده است.

مترادف ها

centralization (اسم)
تمرکز، استقرار در مرکز

فارسی به عربی

مرکزة

پیشنهاد کاربران

مرکز = میانوَر ( میان ور ) = آنچه که از هر ور یا سمت در میانه استکان ( مقرر ) شده است
مرکز = مینور ( minor ) = مثل رنجور = رنج دیده شده که برای مینور میشود میان دیده شده وسط یا مرکز مینور شهر = مرکز شهر و. . . . .
...
[مشاهده متن کامل]

مرکز = بینور
تمرکز = ایشنگ = ایش انگ ( ایش = خواست و ارزو انگ = جمع ) => روی خواسته و فکری تجمع فکری داشتن / هوشنگ = کسی که هوش در او جمع شده ( اصطلاحا باهوش ) پس ایشنگ = تمرکز فکری
زوم = انگبین = انگ بین ( دیدن و بینایی را در نقطه ای انگ ( جمع ) کردن ) با واژه انگوین یه چم شهد یا عسل اشتباه گرفته نشود بهتر است انگوین را شهد گوییم و انگبین را زوم و تمرکز
البته برابر آخرین کاوشات خودم فهمیدم که واژه ext لاتین با واژه گ در زبان فارسی برابری میکند پی میتوان بنویسیم گبین یعنی دیدن بیشتر و گسترش یافته تر به نمونه های زیر دقت کنید.
گستر = گ استر = گ ( ؟؟؟؟ ) استر ( شده / هستی ) می شود هستی و زندگانی بیشتر و بزرگتر دادن.
گشتن = گ اَشتن = گ هستی = تبدیل و تغییر بزرگ دادن
گُسَست = گُ سَست = بسیار سُست شده
گریختن = گ ریختن ( بن مضارع آن ریز می شود و در ریزش یعنی فرار و حرکت ناگهانی ) پس گریختن = بسیار فرار کردن
گزاریدن = گ زاریدن = بسیار از خود برامدگی و التهاب نشان دادن که اشاره به التهاب زبانی دارد. گزارش زبانی
گستاخ = گُست تاخ = extra takhtan = بسیار تاختن = بسیار تازیدن = کنایه از جسور و نترس بودن
گزاف = گ ازاف = گضافه = انچه که بسیار اضافه باشد. کنایه از بیهوده ( بیسوده بوده که بعدها بیهوده شده البته واژه بیخود همان بیهود است چرا که خدا در گذشته هودا گفته میشده یعنی آنچه که در درون توست ) و یهودا همان یا هودا یا یا خدای امروزی ایرانیست.
گفتن = گ اُفتن = بسیار اُفت شده = و اُف یا اوفت را در افتادن میبینیم به چم روانه شدن مثل تفنگ ( تُف = اُف انگ => پرتاب جمعی یا وسیله ای که پرتاب دسته جمعی انجام میدهد یا آنرا با جمع و قدرت زیاد پرتاب میکند ) پس گفت = بسیار روان کردن = روانه زبانی ملاک بوده = سخن

تَمَرکُز: ١. کانونمندی، هستەگرایی، نافەگرایی، وندسارمندی، میانگرایی، کُیانگرایی؛ یکجایی؛ همایش، گردهمایی، گردآوردی، گردآمدن؛ دورهمی ٢. هشیاری، هوشیاری، آگاهی، آگاەمندی، گوش - بەزنگی
این واژه تمرکز و متمرکز نمیشه با یه واژه جایگزین کرد بسته به جای کاربردش باید از واژه ها گوناگونی بهره برد برای نمونه میگه متمرکز شو میشه بگی خوب نگاه کن یا ریزبین شو هوشیار باش یا به جای تمرکزت کم میشه
...
[مشاهده متن کامل]
باید بگی هوشیاریت کم میشه یا میاد پایین یا به جای کنن تمرکزم خوبه باید بگی من هوشیاریم خوبه یا من تیز بینم یا ریز بینم و اینگونه جاسازی کرد اینکه به دنبال یک واژه درست برابرش باشی که اونو بگی و بگی این دیگه به جاش همه جا به کار میره گاهی از زبانی به زبان دیگه کار نشدنی یا سختیه با سپاس

میشه خوب نگاه کن چون در گذشته هم به جای تمرکز کن میگفتن نیک بنگر ینی خوب نگاه کن
تمرکز:میانگرایی
واژه ها بسیاری براش هست از دسته ریز نگری - ریز بینی - تیز بینی - کانون گرایی - ژرف بین برای نمونه میشه گفت ریز بین شو یا درست نگاه کن یا ژرف تر نگاه کن همون ریز بین شو از همه اش کاربردی تر یا به جای روش متمرکز هست بگیم روش ریز بینه
با دقت به چیزی فکر کردم
حضور . مقابل تفرقه و تشتت. مقابل بر رفت :
حضورش پریشان شد و کار زشت
سفر کرد و برطاق مسجد نوشت.
سعدی.
می ترسم از خرابی ایمان که میبرد
محراب ابروی تو حضور از نماز من.
حافظ.
هوشبند، هوشبندی
کانون نگاه را بر. . . . ببینند
کانونمندی
آمیخته واژه ی �کانونمند� را می توان بجای واژه ی از ریشه عربی �متمرکز� بکار برد. همچنین، بجای واژه ی �تمرکز�، بسته به مورد، می توان از آمیخته واژه های �کانونگرایی� یا �کانونمندی� سود جُست. ( آمیخته واژه های �کانونمند�، �کانونمندی� و �کانونگرایی� �به واژه نامه ی اینترنتی دهخدا افزوده شد. ۱۴ بهمن ماه ۱۳۹۴ )
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2016/02/blog - post_37. html

توجه، دقت نظر
به پندار من چون روی یک نقطه به تهش نگاه میکنیم تمرکز از ته مرکز میاد شاید لغزش کنم نمیدانم
ولی اگر اینگونه بود پارسیش میشه تکانون
کانون توجه را معطوف به
فراگیری، فرانگری
همگرایی
کانونگرا/ کانونگرایی
همگرایی/ هم گرایی
در پارسی " وندساری " از نسک " فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
وندسارگرایی = تمرکز گرایی
برپایه نسک اوستا می توان واژه " میدوری " را نیز به چم تمرکز بکار برد.

Focus
تمرکز ( اسم ) : کانون، مرکز توجه
تمرکز کردن ( فعل ) : توجه کردن به یک نکته و یا موضوع مشخص
فوکوس
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس