تحفه

/tohfe/

مترادف تحفه: ارمغان، پیشکش، رهاورد، سوغات، کادو، هدیه، طرفه، کمیاب، نادر، نفیس، بدیع، تازه، نو

برابر پارسی: پیشکش، ره آورد، ارمغان

معنی انگلیسی:
present, gift, object of curiosity, curio, gem

فرهنگ اسم ها

اسم: تحفه (دختر) (عربی) (تلفظ: tohfe) (فارسی: تحفه) (انگلیسی: tohfe)
معنی: هدیه، ارمغان، گرانبها، ( مجاز ) شخص بسیار ارزشمند، شخص یا چیز بسیار ارزشمند
برچسب ها: اسم، اسم با ت، اسم دختر، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

( تحفة ) تحفة. [ ت ُ ف َ/ ت ُ ح َ ف َ ] ( ع اِ ) ج ، تُحَف. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). ج ، تحائف. ( قطر المحیط ). هدیه و ارمغان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). هدیه. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). ترفه. ( قطر المحیط ). تحفه : تا آنکه ملائکه ملاقات نمایند با آن امام در حالتی که دهند بشارة او را به آمرزش و واصل گردانند به او تحفه های کرامت را که فرموده است تبارک و تعالی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 311 ). به چند دفعت بوعلی رسولدار به خدمت نزدیک وی رفتی و هر باری کرامتی و تحفه ای بردی بفرمان عالی. ( ایضاً ص 503 ). این را در سر نزدیک خاقان فرستاد با جواهر و تحفه های بسیار. ( فارسنامه ابن البلخی ص 102 ). گفت هُما این دانه ها را به ما به تحفه آورده است. ( نوروزنامه ). امسال به مکافات آن بازآمده است و ما را تحفه آورده. ( نوروزنامه ).
تحفه چگونه آرم نزدیک تو سخن
آب حیات تحفه که آرد بسوی جان.
؟ ( از کلیله و دمنه ).
نسختی از کلیله و دمنه تحفه آورد. ( کلیله و دمنه ). کفشگر... بینی زن جمام ببرید و بر دست او نهاد که بنزدیک معشوق تحفه فرست. ( کلیله و دمنه ).
هدیه بر دل رسان تحفه سوی لب فرست
قول سبکروح راست رطل گران پشت خم.
خاقانی.
خیز به شمشیر صبح سر ببراین مرغ را
تحفه ٔنوروز ساز پیش شه کامیاب.
خاقانی.
جان تحفه ٔاو کردم ، هم نیست سزای او
زین روی سر از خجلت افکنده همی دارم.
خاقانی.
ابوجعفر عتبی او را لایق امیر سدید منصوربن نوح دید و به تحفه پیش وی برد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 51 )... و انواع و اجناس اسلحه با حلی زر و سیم و امثال آن بدو تحفه کرد. ( ایضاً ص 94 ).
منتظر بنشسته ام تا تحفه آری زود زود
سربمهرم یک شکر از لعل جان افزای تو.
عطار.
ور نسوزی تا سحر هر شب چو شمع
تحفه کی نقد سحرگاهت دهند.
عطار.
در این بوستان که بودی ما را چه تحفه آوردی ؟ ( گلستان ).
سخن به نزد سخندان ادا مکن حافظ
که تحفه کس دُر و گوهر به بحر و کان نبرد.
حافظ.
- تحفه طراز ؛ نفائسی که از طراز آرند. قیاس شود با تحفه نطنز و طرفه بغداد :
ای خاطر مسعودسعد
شاید که بجان تحفه طرازی.
مسعودسعد.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ارمغان، سوغات، هدیه، پیشکش وهرچیزکمیاب وگران
( اسم ) ۱- هدیه ارمغان سوغات . ۲- چیز بدیع و نفیس : (( چیز تحفه است . ) ) ۳- نو آیین تازه . ۴- کمیاب نادر. ۵- عنایت مهربانی . جمع : تحف .

فرهنگ معین

(تُ فِ ) [ ع .تحفة ] (اِ. ) ۱ - هدیه ، ارمغان . ۲ - کمیاب ، گران ب ها. ج . تحف .

فرهنگ عمید

۱. ارمغان، سوغات، هدیه، پیشکش.
۲. هر چیز کمیاب و گران بها.

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] تحفه (در اخلاق و سیاست). " تحفه(در اخلاق و سیاست)" کتابی اخلاقی و تاریخی است که به پند و نصیحت ملوک پرداخته و در ضمن آن، شرح مختصری از تاریخ اسلام(از پیامبر(صل الله علیه وآله) تا آخرین خلیفه عباسی) را بیان میکند.
جای نام مؤلف آن در نسخه اصلی خالی بوده و از متن کتاب هم نشانه و قرینهای بدست نمیآید که ما را در شناختن وی یاری کند ولی احتمال میرود که مؤلف آن، میرزا شرفالدین فضل الله ابن عبدالله قزوینی (نزدیک 640-740) که «المعجم فی آثارملوک العجم» را برای نصرةالدین احمد نوشته است، باشد.
این اثر مجموعهای به زبان فارسی بوده و به همه آثار معتبر فارسی، از شعر و نثر نظر داشته و به انواع صنایع ادبی از جمله ترصیع، تنجیس، سجع، ایجاز، اختصار، استعارات و کنایات آراسته شده است و ظاهراً برای نصرةالدین احمدبن یوسف شاه بن البارغون بن هزارسب از اتابکان لرستان(696-733) تدوین و به این نام، نامگذاری شده است.
توضیحات احسان یارشاطر، مقدمه مصحّح و دیباچهای از مؤلف آغازگر کتاب بوده و مطالب در ده باب تألیف شدهاند.
روش تصنیف کتاب، به روش تجربه اجتماعی و ملاحظه خارجی میباشد که مستند است به تاریخ، اندیشهها، اعمال و سخنان پیشینیان و خردمندان و درست مانند نصیحةالملوک غزالی است، با این تفاوت که در نصیحةالملوک تاریخ ایران گنجانده شده و در باب نهم کتاب حاضر، تاریخ اسلام آمده است.

[ویکی فقه] تحفه (کتاب). تحفه (در اخلاق و سیاست) کتابی اخلاقی و تاریخی است که به پند و نصیحت ملوک پرداخته و در ضمن آن، شرح مختصری از تاریخ اسلام (از پیامبر -صل الله علیه وآله- تا آخرین خلیفه عباسی ) را بیان می کند.
جای نام مؤلف آن در نسخه اصلی خالی بوده و از متن کتاب هم نشانه و قرینهای بدست نمی آید که ما را در شناختن وی یاری کند ولی احتمال می رود که مؤلف آن، میرزا شرفالدین فضل الله ابن عبدالله قزوینی (نزدیک ۶۴۰- ۷۴۰) که « المعجم فی آثارملوک العجم » را برای نصرةالدین احمد نوشته است، باشد. این اثر مجموعهای به زبان فارسی بوده و به همه آثار معتبر فارسی، از شعر و نثر نظر داشته و به انواع صنایع ادبی از جمله ترصیع ، تنجیس ، سجع ، ایجاز ، اختصار ، استعاره و کنایه آراسته شده است و ظاهرا برای نصرةالدین احمدبن یوسف شاه بن البارغون بن هزارسب از اتابکان لرستان (۶۹۶- ۷۳۳) تدوین و به این نام، نامگذاری شده است.
ساختار کتاب
توضیحات احسان یارشاطر، مقدمه مصحح و دیباچهای از مؤلف آغازگر کتاب بوده و مطالب در ده باب تالیف شده اند. روش تصنیف کتاب، به روش تجربه اجتماعی و ملاحظه خارجی می باشد که مستند است به تاریخ، اندیشه ها، اعمال و سخنان پیشینیان و خردمندان و درست مانند نصیحةالملوک غزالی است، با این تفاوت که در نصیحةالملوک تاریخ ایران گنجانده شده و در باب نهم کتاب حاضر، تاریخ اسلام آمده است. در این شیوه مباحث آمیخته با کلمات طوال و قصار بزرگان، فرمانروایان، پیران و خردمندان آزموده و سرد و گرم چشیده است و رفتار و کردار آنها نقل شده و موضوعات، در جامه حکایات و افسانهها پوشیده می شود. پند نامه ها و اندرزنامه های بزرگان و نصایح، وصایا، عهود، مکاتیب، توقیعات و خطابه های پادشاهان و فرمانروایان غالبا بهمین اسلوب است و در نوشته های بزرگانی چون ابن مقفع ، جاحظ ، ابن قتیبه ، آداب الملوک سرخسی ، اسعادةالاسعاد عامری، محاضرات راغب سپاهانی، نثرالدرر ابوسعید منصور و... نیز مطالب بسیاری در همین شیوه گنجانیده شده است. این روش نسبت به روش منطقی (که مباحث علوم بطور نظری طرح و با آوردن یک رشته تعاریف و براهین، مطلوب ثابت و آشکار می شود- مانند کتابهای فارابی ، ابن سینا ، خواجه طوسی ، قاضی عضدایجی و...) و روش تعبد و استناد به وحی و شعور اجتماعی دینی (اتکای به کتب آسمانی و سخنان پیامبران و پیشوایان دینی و بیان مسائل اخلاقی و سیاسی مندرج در اسناد دینی و پذیرفتن آنها بی چون چرا) به واقع نزدیکتر و در ذهن عموم مردم بهتر جا گرفته است. در پایان هر باب، حکایاتی که با موضوع آن باب تناسب و هماهنگی دارد، آورده شده است. مصحح معتبرترین نسخههای کتاب را متن قرار داده و تفاوت سایر نسخ را در حاشیه (پاورقی) ضبط کرده است تا خواننده در قضاوت و اختیار آنچه به نظر وی صواب می نماید، مختار باشد و انتخاب و ترجیح وی، نکتهای را پوشیده نداشته و راه داوری را بر دیگران نبندد.
گزارش محتوا
توضیحات یارشاطر، غرض از انتشار این مجموعه را چنین معرفی می کند که آثار مهم زبان فارسی، که مهمترین میراث فرهنگی ما بشمار می رود، با روش انتقادی و دقت علمی به طبع رسیده و در دسترس طالبان قرار گیرد. وی روش اصلی طبع این اثر را، همان روشی که در کشورهای غربی در طبع انتقادی اینگونه متون متداول است، می داند که بر اساس رعایت حق قضاوت برای خوانندگان تدوین می شوند. یعنی کسی که تدوین و تصحیح متنی را به عهده دارد، با آنکه در روشن ساختن آن می کوشد و خواننده را برحسب اطلاع و درایت خویش به متن درست اصلی راهنمایی می کند، درک و سلیقه خود را حاکم مطلق نمی شمارد و همه نکاتی را که ممکن است موجب تعبیر دیگری بشود نیز، ضبط می کند. مصحح در مقدمه، بعد از توضیح شیوههای نگارش کتب اخلاقی، به بیان احتمالاتی در مورد مؤلف کتاب، نسخه اصلی و مآخذ تصحیح متن می پردازد. دیباچه مؤلف ضمن حمد و ثنای خداوند متعال، نعت رسول اکرم -صل الله علیه وآله-، ائمه اطهار -علیهم اسلام- و یاران ایشان، شیوه تقدیم کتاب به یوسف شاه را بیان و ابواب کتاب را نام می برد.
← باب اول
...

دانشنامه عمومی

تحفه (فیلم). تحفه ( به هندی: Tohfa ) فیلمی محصول سال ۱۹۸۴ و به کارگردانی کی. راگاوندرا رائو است. در این فیلم بازیگرانی همچون جیتندرا، جایا پرادا، سری دوی، قادرخان، شاکتی کاپور، آسرانی، آریونا ایرانی ایفای نقش کرده اند.
عکس تحفه (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

نوباوه

مترادف ها

present (اسم)
بخشش، سفته، تحفه، اهداء، عطا، عطیه، هدیه، پیشکش، ره اورد، تقدیم، زمان حال، زمان حاضر، سوقات

curio (اسم)
عتیقه، چیز غریب، تحفه

rarity (اسم)
تحفه، کمی، کمیابی، ندرت، نایابی، چیز کمیاب، نادره

trove (اسم)
تحفه، گنجینه، چیز پیدا شده

فارسی به عربی

تحفة

پیشنهاد کاربران

تُحفه: ١. ارمغان، رەآورد، پیشکش، پیشکشی
۲. کمیاب و گرانبها، کمیاب و باارزش
واژه تحفه
معادل ابجد 493
تعداد حروف 4
تلفظ tohfe
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: تحفَة، جمع: تُحَف]
مختصات ( تُ فِ ) [ ع . تحفة ] ( اِ. )
آواشناسی tohfe
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان عامیانه
فرهنگ فارسی عمید
تحفه : هدیه، ارمغان، کمیاب، گران بها . بسیار ارزشمند .
سوغات. . . ارمغان. . . . رهاورد. . . .
تحفه: [کنایه در تداول عامه]به تمسخر شخص بسیار ارزشمند. چیز پیدا شده، به تمسخر آدم نا یاب و عجوبه
( ( آرزو به دوروبر نگاه کردو یواشکی خندید. "دیوانه "کارد و چنگال را جفت کرد و بشقاب را کنار زد . "حالا تو که اینقدر از این تحفه خوشت امده چرا برای خودت استین بالا نمی زنی ؟" ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص25 . ) )

ساوری
ارمغان - هدیه - کادو - سوغات و شبیه آنها
ارمغان، پیشکش، رهاورد، سوغات، کادو، هدیه، طرفه، کمیاب، نادر، نفیس، بدیع، تازه، نو
تحفه اسم دخترانه است، معنی تحفه: ( عربی ) 1 - هدیه؛ 2 - ( در گفتگو ) ( به مجاز ) شخص بسیار ارزشمند.
بزرگ

بپرس