وصل کردن


برابر پارسی: پیوستن، پیونددادن

معنی انگلیسی:
attach, bonds, connect, hitch, join, yoke, throw, to unite, to connect

فرهنگ فارسی

(مصدر ) ۱- پیونددادن پیوستن مقابل فصل جدا کردن : (( تو برای وصل کردن آمدی نی برای فصل کردن آمدی . ) ) ( مثنوی ) ۲ - پیوند زدن بدرخت .

واژه نامه بختیاریکا

کِتِن کِردِن

جدول کلمات

نصب, ربط

مترادف ها

couple (فعل)
جفت کردن، پیوستن، بهم بستن، وصل کردن، جماع کردن، جفت شدن، عمل امتزاج و جفت کردن

connect (فعل)
پیوستن، متصل کردن، عطف کردن، بستن، وصل کردن، مربوط کردن، با هم متصل کردن

screw (فعل)
پیچاندن، پیچیدن، وصل کردن، پیچ دادن، گاییدن، خست کردن

yoke (فعل)
جفت کردن، وصل کردن، در زیر یوغ اوردن

conjoin (فعل)
پیوستن، وصل کردن، قرین شدن

فارسی به عربی

اوصل , برغی , زوج

پیشنهاد کاربران

پیشنهادِ واژه:" اَفیوختن، اَفدوختن" به جایِ واژگانِ " متصل کردن، وصل کردن، اتصال دادن"
پیشنهادِ شماره یِ 1:
" اَفیوختن" با بُنِ کُنونیِ " اَفیوز" از زبانِ پارسیِ میانه، دارایِ پیشوندِ " اَف" و کارواژه یِ " یوختن" است. " یوختن" به چمِ " ( به هم ) بستن" می باشد که دارایِ ریشه یِ اوستایی است و با واژگانِ " یوغ، یوغیدن" همریشه است.
...
[مشاهده متن کامل]

پیشوندِ " اَف" کارکردِ یکسانی با پیشوندِ " ad" در زبانِ لاتین و پیشوندِ " zu" در زبانِ آلمانی دارد که عملگری برایِ نشان دادنِ " به، به سوی" می باشد. شما می توانید این پیشوند را به روشنی در کارواژه یِ " اَفزودن= اَف. زودن" نیز ببینید. ( برایِ آگاهیِ بیشتر درباره یِ این پیشوند به ستونِ 87 و 88 از نبیگِ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" نوشته یِ " کریستین بارتولومه" یا به پیامِ اینجانب در زیرواژه یِ " اَف" از همین تارنما مراجعه بفرمایید. )
پیشنهادِ شماره 2:
" اَفدوختن" با بُنِ کُنونیِ " اَفدوز" برآمده از کارواژه یِ " دوختن" به همراهِ پیشوندِ " اَف" است. ( این واژه پیشنهادِ نویسنده یِ پیام می باشد. )
. . . . . . . . . . . . . . .
اتصال دادن، متصل کردن، وصل کردن = اَفیوختن، اَفدوختن
اتصال داشتن = اَفیوزِش داشتن، اَفدوزِش داشتن
متصل شدن = اَفیوخته شدن، اَفدوخته شدن
. . . . . . . . . . . . . .
نکته: در زبانِ پارسی بهترین پیشوند برایِ اتصالِ چیزی " به" چیزِ دیگر / متصل کردنِ چیزی " به" چیزِ دیگر، بکارگیریِ پیشوندِ " اَف" می باشد.

وَصل کَردَن: پیوند دادن، پیوند زدن، پیوست دادن، پیوستن
پُلاندن، ر وشن کردن دستگاه برقی، کلید پُل ، ، on, , را
زدن، پُلیدن
کرواییدن.
فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه ابوالقاسم پرتو
وصل کردن تلفن به کسی : انتقال خط تلفن به آن شخص ، تلفنی که زنگ زده است را به تلفن آن شخص وصل کنیم .
( ( " آقای زرجو دوبار تلفن کردند. وصل کردم به خانم مساوات. ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 9 . ) )

بپرس