افول

/~oful/

مترادف افول: غروب، انحطاط، زوال، نابودی

متضاد افول: طلوع

برابر پارسی: فرو رفتن، ناپدیدی، از دید رفتن

معنی انگلیسی:
comedown, ebb, eclipse, twilight, wane, setting (of stars)

لغت نامه دهخدا

افؤل. [ اَ ءُ ] ( ع اِ ) ج ِفَأل ، شگون. ضد طیره. ( منتهی الارب ). ج ِ فأل ، بمعنی سخن خوش و نیکو. ( از اقرب الموارد ). فؤول. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به فأل و فؤول شود.

افول. [ اُ ] ( ع مص ) غایب و ناپدید شدن. ( منتهی الارب ). فرورفتن ستاره و ناپدید شدن آن. ( آنندراج ). فروشدن ستاره و ماه و خورشید. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). فروشدن آفتاب و ماه و ستاره. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادربیهقی ). غروب ، مقابل طلوع. فروشدن. فرورفتن ستاره. ( یادداشت مؤلف ). اَفْل. ( ناظم الاطباء ) :
خوی با او کن کامانتهای تو
ایمن آید از افول و از عتو.
مولوی.

فرهنگ فارسی

غروب کردن، پنهان شدن، ناپدید شدن ستاره
( مصدر ) فروشدن فرو رفتن پنهان شدن غروب کردن (ستاره ).
جمع فال شگون ضد طیره

فرهنگ معین

( اُ ) [ ع . ] (مص ل . ) فرو شدن ، غروب شدن .

فرهنگ عمید

۱. غروب کردن.
۲. پنهان شدن.
۳. ناپدید شدن ستاره.
۴. [مجاز] از دست رفتن موقعیت.

مترادف ها

wane (اسم)
افول، کم و کاستی

cadence (اسم)
هم اهنگی، اهنگ، وزن، افول

sunset (اسم)
افول، غروب، مغرب، غروب افتاب

فارسی به عربی

ایقاع , تناقص , غروب

پیشنهاد کاربران

اُفول: ١. ناپدیدی، ناپدیدشدگی؛ نابودی، نابودشدگی، فروپاشی، فروپاشیدگی ٢. ناپدیدیِ ستاره، فروروی، فرورفت، فرونشست، فروشد، فروکش، پایین رفت، پایینروی
برای افول معانی زیاد هست اما اصل این معنی به ( بچه شتر و گاو که از شیر گرفته شده و لاغر شده می گویند )
فروروی
فرو پاشیدن. ناپدید کردن.
نابود شدن
نابودی
اُفول
فُرونِشَست ، فُروکِشید ، فُروخُفت ، زیرآمَد ، فُرورَفت
خاموشی. . . . غروب. . . . سرازیری. . . . . شکست. . . .
فروکش

بپرس