ترجیح

/tarjih/

مترادف ترجیح: اولویت، برتری، تقدم، رجحان، مزیت

برابر پارسی: برتری، برتری دادن، به شماری، والایی

معنی انگلیسی:
preference, before, first, rather

لغت نامه دهخدا

ترجیح. [ ت َ ] ( ع مص ) افزونی دادن. ( تاج المصادر بیهقی ). افزونی نهادن. ( مصادر زوزنی ) ( دهار ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) ( آنندراج ). دادن کسی را راجح و مائل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) : از حقوق رعیت بر پادشاه آنست که... کسانی را که در کارها عاطل... باشند بر کافیان هنرمند... ترجیح و تفضیل روا ندارد. ( کلیله و دمنه ). هر طایفه ای که دیدم در ترجیح دین... خویش سخن می گفتند. ( کلیله و دمنه ). و فایده در تخصیص عدل و سیاست و ترجیح آن بر دیگر اخلاق ملوک آن است که تمامی ابواب مکارم و انواع عواطف را بیشک نهایتی است. ( کلیله و دمنه ). || راجح قرار دادن کسی را. ( از اقرب الموارد ). افزونی نهادن و غالب شدن. ( غیاث اللغات ). افزونی کردن ، وبا لفظ داشتن و دادن و کردن و نهادن به صله «بر» مستعمل. ( آنندراج ). || ( اصطلاح اصول ) زیادتی یکی از دو مثل متعارض بر دیگری از جهت وصف. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). اثبات رجحانی در یکی از دو دلیل بر دیگری. در اصطلاح اصول فقه ، رجحان دادن یکی از چنددلیل متعارض بر بقیه بموجب مرجحاتی که در اخبار و روایات ذکر شده است. توضیح آن که هرگاه میان چند دلیل بحسب مدلول یا در مرحله اثبات تنافی و تضاد باشد و جمع میان آن ادله از نظر عرف و اصطلاح میسور نباشد، بموجب قواعد کلی طرفین تعارض از حجیت میافتند لیکن دراخبار و روایات برای رجحان یکی از متعارضان بر دیگری مرجحاتی ذکر شده که در صورت وجود یکی از مرجحات مزبور آن دلیلی که خصوصیت مرحج دارد بر دلیل دیگر مقدم داشته میشود و این عمل را ترجیح نامند و تنها در مورد تزاحم ادله بقواعد دیگری عمل میشود. ( از کفایةالاصول ملا کاظم خراسانی و تقریرات میرزا حسین نائینی ).
- ترجیح بلامرجح ؛ چیزی را برتری و فضیلت دادن که سزاوار نباشد. ( ناظم الاطباء ). مقدم داشتن شخصی یا چیزی یا حکمی را بر دیگری بدون هیچگونه رجحان و برتری.

فرهنگ فارسی

برتری دادن، مزیت دادن، فزونی دادن، برتری
۱- ( مصدر ) فزون داشتن فزونی دادن برتری دادن مزیت دادن . ۲- ( اسم ) فزونی برتری . جمع : ترجیحات . یا ترجیح بلا مرجح.فزونی دادن نه در جای فزونی( بی آنکه مای. فزونی در کار باشد ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) برتری داشتن .

فرهنگ عمید

۱. برتری دادن، مزیت دادن، فزونی دادن.
۲. برتری.

مترادف ها

preference (اسم)
ترفیع، مزیت، برتری، تقدم، رجحان، ترجیح، اولویت، صلیقه

distinction (اسم)
برتری، تشخیص، سر بلندی، امتیاز، تمیز، فرق، رجحان، ترجیح

فارسی به عربی

فرق

پیشنهاد کاربران

( To select ) :با پرسونی و موشکافانه برگزیدن:هم سنگ پهلویش: ( wizidan ) ٬ ( wēxtan ) :
( wēxtan ) : ( 𐬬𐬉𐬑 ( To select ) :با پرسونی و موشکافانه برگزیدن:هم سنگ پهلویش: ( wizidan ) ٬ ( wēxtan ) :ویزیدن ٬ ویختن.
...
[مشاهده متن کامل]

( wēxtan ) : ( 𐬬𐬉𐬑𐬙𐬀𐬥. ) :وِیختن٬ ویخت٬ ویخته٬ ویز٬ نام پوینده:ویختار٬ نام کنش:ویزیشن.
( wizidan ) : ( 𐬬𐬌𐬰𐬌𐬛𐬀𐬥. ) : ویزیدن٬ ویزید٬ ویزیده٬ ویزین٬ نام پوینده:ویزیدار٬ نام کنش:ویزنیشن.
( superior ) : ( Abar ) : ( 𐬀𐬠𐬀𐬭. ) : اَبَر.
واچ پیشنهادی برای ترجیح ( preference ) : اَبَرویز٬ اَبَرویزیشن.
گزینش: ( wizēn ) :ویزِین٬ ( wizin ) : ویزین٬ اندر اپاختر ( شمال ) ایران زمین هنگام برداشت برنج از واچ ویجین بهره جویی می شود که به چم جدا کردن موشکافانه ی برنج است.

مصلحت دیدن. . .
به دیگران ترجیح دادن. . .
برتری ِ افکار
ترجیح: کسی یا چیزی یا کاری را مهم تر، برتر یا بهتر دانستن. ( https://www. cnrtl. fr/definition )
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ویژید ( پارتی ) ، سربر sarbar ( خراسانی ) ، فاج fAj ( سنسکریت: bhaj ) ، سمروچ samruc.
تَرجیح:
١. پسند، گزینش، برتری، برتریدهی، فزونیدهی؛ گرایشِ بیشتر، دلبستگیِ بیشتر، عشقِ بیشتر
بچه ها ترجیح بهمترادف
برگزیدن و استفاده کردن و به کار گیری ، پسند کردن
پسند،
پسندیدن = ترجیح دادن
اگر واژه ایرانی نیست ( چون دست کم هفتاد درصد عربی ایرانی و مانده ، عبری و سریانی و . . . است ما واژه ای که براستی عربی باشد ، کم داریم ) برابر درستش "گرایش بیشتر " است ، مثلن ، من گرایش بیشترم دختر بلوند است
ترجیح دادن = بَرپسندیدن
ترجیح : باما
بَراَرجیدَن.
برتری دادن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس