با نعره اسبان چه کنم لحن مغنی
با نوفه گردان چه کنم مجلس و گلشن.
ابوابراهیم اسماعیل بن نوح بن منصور سامانی ، مکنی به امیر منتصر.( از حاشیه فرهنگ اسدی ).
چون ماهی شیم کی خورد غوطه چغوک
کی دارد جغد خیره سر لحن چکوک.
لبیبی.
به لحن پارسی و چینی و خما خسروبه لحن مویه زال و قصیده لغزی.
منوچهری.
صلصل به لحن زلزل وقت سپیده دم اشعار بونواس همی خواند و جریر.
منوچهری.
بر لحن چنگ و سازی کش زیر و زار باشدزیرش درشت باشد بم استوار باشد.
منوچهری.
مؤذن ما را مزن و بد مگوی لحن خوش آموز و تو کن مؤذنی.
ناصرخسرو.
گوشم نشنود لحن بلبل چون گشت سرم به رنگ عقعق.
ناصرخسرو.
از لحن و ز آوای خوش بمانددر تنگ قفس هزاردستان.
ناصرخسرو.
گرچه نوا و لحن نبد باغ را هگرزآن بینوا و لحن کنون بانوا شده ست.
ناصرخسرو.
زبان و کام سخن را دو آلتند نه اصل چنانکه آلت دستان و لحن زیر و بم است.
ناصرخسرو.
به سایه ابر بگستردفرش بوقلمون ز شاخ بلبل بگشاد لحن موسیقار.
مسعودسعد.
همی نواختی آن لعبت بدیع که هست زبانش بیست ولیکن به لحن موسیقار .
مسعودسعد.
به پیروزی و بهروزی نشین می خور به کام دل به لحن چنگ و طنبور و رباب و بربط و عنقا.
مسعودسعد.
هستم از بیم تو چون قمری با طوق و ز مدح همچو قمری نفس من همه لحن است و نواست.
مسعودسعد.
گه گوش تو به لحن نگار غزل سرای بیشتر بخوانید ...