اهنگ

/~Ahang/

مترادف اهنگ: ( آهنگ ) اراده، خواست، داعیه، عزم، عزیمت، قصد، میل، نیت، سرود، لحن، مقام، ملودی، نشید، نغمه، نوا، فحوا، مفاد، اسلوب، راه، روش، طرز

معنی انگلیسی:
tune, music, setting, composition, song, tempo, tone, inflection, melody, chant, accent, air, decision, intention, purpose, rate, beat, intonation, lay

فرهنگ اسم ها

اسم: آهنگ (دختر) (فارسی) (هنری) (تلفظ: āhang) (فارسی: آهنگ) (انگلیسی: ahang)
معنی: قطعه موسیقی، اراده، قصد، عزم، نیت، اندیشه، خرد، صوت، سیما، قیافه، ( در موسیقی ) لحن، ملودی، قطعه ی موسیقی
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم دختر، اسم فارسی، اسم هنری

لغت نامه دهخدا

( آهنگ ) آهنگ. [ هََ ] ( اِ ) قصد. عزم. عزیمت. عمد. ( ادیب نطنزی ). تعمد. نیت. بسیج. تأمیم. استواء. اندیشه.توجه به. برفتن بسوی. حرد. نحو. اراده :
خسرو غازی آهنگ بخارا دارد
زده از غزنین تا جیحون تاژ و خرگاه.
بهرامی.
بد گشت چرخ با من بیچاره
وآهنگ جنگ دارد و پتیاره.
کسائی.
نوروز و گل و نبید چون زنگ
ما شادو بسبزه کرده آهنگ.
عماره.
گرفتی ز کردار گیتی شتاب
چو شب تیره شد کرد آهنگ خواب.
فردوسی.
به بیداد جوئی همی جنگ من
چنین با سپه کردن آهنگ من.
فردوسی.
بیفشرد ران رخش را تیز کرد [ رستم ]
برآشفت و آهنگ آویز کرد.
فردوسی.
وزآن پس که او [ کاوس ] شد بهاماوران
ببستند پایش به بند گران
کس آهنگ آن تخت شاهی نکرد
جز از گرم و تیمار ایشان نخورد.
فردوسی.
ولیکن چو رای تو با جنگ نیست
مرا نیز با جنگ آهنگ نیست.
فردوسی.
ور ایدون که رایت جز از جنگ نیست
بخوبی و پیوندت آهنگ نیست.
فردوسی.
تن آسان بدی شادو پیروزبخت
چرا کردی آهنگ این تاج و تخت ؟
فردوسی.
همه آشتی گردد این جنگ ما
بدین رزمگه کردن آهنگ ما.
فردوسی.
بدان حد کشان بود نیرو بجای
سوی گوشت کردند آهنگ و رای.
فردوسی.
بلند آسمان را که فرسنگ نیست
کسی را بدو راه آهنگ نیست.
فردوسی.
همان ماده [ شیر ] آهنگ بهرام کرد
بغرید و چنگش باندام کرد.
فردوسی.
یکی بانگ برزد بدان نره شیر
چو آهنگ اوکرد شیر دلیر
ز بیشه بیک سو جهانید اسب
برافروخت برسان آذرگشسب.
فردوسی.
چو هنگام فرهنگ باشد ترا
بدانائی آهنگ باشد ترا
بایوان نمانم که بازی کنی
ببازی چنین سرفرازی کنی.
فردوسی.
کنون از خردمندی اردشیر
سخن بشنو و یک بیک یاد گیر
هم از داد و آئین و فرهنگ اوی
بنیکی بهرجای آهنگ اوی.
فردوسی.
بخوردند و کردند آهنگ خواب
بسی مار پیچان برآمد ز آب.
فردوسی.
بسوگ اندر آهنگ شادی کنم
نه از پارسائی و رادی کنم.
فردوسی.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( آهنگ ) ( اسم ) ۱ - قصد عزم عزیمت . ۲ - سوئ قصد . ۳ - حمله صولت . ۴ - قیافه سیما. ۵ - صوت موزون و متناسب نوا لحن . ۶ - فحوی مفاد ( کلام سخن ) . ۷ - سان گونه روش طرز . ۸- خمیدگی طاق و سقف و ایوان و مانند آن . ۹ - ( اسم ) در کلمات مرکب بمعنی ( آهنگنده ) باشد ( یعنی کشنده ) : آب آهنگ بستر آهنگ پیش آهنگ .
آهنج: قصد، عزم، عزیمت، اراده، روش، وبه معنی آواز
دهی از دهستان میان تکاب بخش بجستان شهرستان گناباد .

فرهنگ معین

( آهنگ ) (هَ ) [ په . ] ( اِ. ) ۱ - قصد، عزم . ۲ - حمله ، صولت . ۳ - نوا، لحن . ۴ - فحوی ، مفاد. ۵ - سان ، گونه ، روش . ۶ - قطعة موسیقی . ۷ - هر صدای موزون . ۸ - میزان تغییر چیزی در طول زمان ، روند.

فرهنگ عمید

( آهنگ ) ۱. قصد، عزم، اراده، عزیمت: چو آهنگ رفتن کند جان پا ک / چه بر تخت مردن چه بر روی خا ک (سعدی: ۵۹ ).
۲. روش.
۳. (موسیقی ) آواز، لحن، نوا، آوا.
۴. (موسیقی ) آواز موزون، قطعۀ موسیقی: چو آهنگ بربط بُوَد مستقیم / کی از دست مطرب خورد گوشمال (سعدی: ۹۶ ).
۵. جریان تغییر، سرعت افزایش یا کاهش.

فرهنگستان زبان و ادب

آهنگ
{intonation} [زبان شناسی] تغییرات زیروبمی در گفته
{rate} [علوم مهندسی، قطعات و اجزای خودرو] مقدار و درجۀ نسبی تغییرات یک پدیده برحسب واحدی معین متـ . نرخ 2

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آهنگ. آواز (در هنر موسیقی )، کلام یا اصوات انسانی که با ایجاد تغییراتی در شدت و ارتفاعشان تبدیل به موسیقی کردند.
آهنگ در پهلوی به معنی «کشش » به کار رفته که از ریشه اوستایی sang به معنی «کشیدن » گرفته شده است و در فارسی بیشتر به معنی قصد و عزم است ، اما به معنی طرز، روش ، قاعده و قانون ، هم چنین به معنی نوا، آوا، لحن و آواز به کار رفته است و به نظر می رسد که معنی لحن برای آهنگ از معنی «طرز و روش و قاعده » گرفته شده باشد.قدما در زبان عربی و نیز غالباً در زبان فارسی ، لفظ الحان (جمع لحن ) را به جای آهنگ به کار برده اند.کلمه آواز در اصل به معنی مطلق صوت و نیز صوت موسیقی به کار رفته است
لغت نامة فارسی ، ج۱، ص۱۷۶- ۱۷۹.
فارابی در تعریف لحن می گوید: «لفظ موسیقی به معنای آهنگ (الحان ) است و نام لحن ، گاه بر نغمه ها (نتها) یی گوناگون که به ترتیبی معین تنظیم شده اند، اطلاق می شود».
فارابی ، محمد، ج۱، ص۴۷، کتاب الموسیقی الکبیر، به کوشش غطاس عبدالملک خشبه ، قاهره ، ۱۹۶۷م .
پژوهش گران اروپایی لحن را ملودی ترجمه کرده اند، چنان که فارمر «تألیف الالحان » را که عنوان مبحث هشتم رساله موسیقی مندرج در النجاة ابن سینا است.در تعریف ملودی (آهنگ ) نیز گفته اند: «ملودی عبارت است از گروهی اصوات متوالی ، با زیر و بمی متنوع ، که گوش صاحبان ذوق و احساس را خوش آید».
چگونگی شکل گیری
...

دانشنامه عمومی

آهنگ (فیلم ۱۹۷۱). آهنگ ( انگلیسی: Melody ) یک فیلم است که در سال ۱۹۷۱ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به جک وایلد اشاره کرد.
عکس آهنگ (فیلم ۱۹۷۱)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

آهنگ. در موسیقی ایران به معنای آواز، لحن، نوا، آوا و نیز به معنای وزن آواز یا موزونی آواز. ترکیب جمله های موسیقی آهنگ را به وجود می آورد. در متن های قدیم به معنای کوک کردن نیز ذکر شده است. «... چنان که هر دو وتر را بر یک آهنگ سازند، پس آن ها را حکم پنج وتر باشد...». هم آهنگ، به معنای هم نواخت، هم صدا و نیز منظم به کار می رود. هم آهنگی یعنی با هم بودن، خوش صدا دادنِ تعدادی از صداها. این اصطلاح را اولین بار علینقی وزیری به جای واژۀ هارمونی (آرمونی) به کار برد. امروز به جای آهنگ گاهی از واژۀ «قطعه» نیز استفاده می شود.

جدول کلمات

آهنگ
نوا, ریتم , نغمه

مترادف ها

intonation (اسم)
لهجه، تلفظ، طرز قرائت، اهنگ، زیر و بمی صدا، تکیه صدا، بیان با الحان

cadence (اسم)
هم اهنگی، اهنگ، وزن، افول

tune (اسم)
اواز، اهنگ، رنگ، نغمه، لحن، خنیا، اهنگ صدا، نوا، لحن تلفظ

music (اسم)
غنا، ساز، اهنگ، خنیا، موسیقی، موزیک، رامشگری

air (اسم)
هوا، باد، جریان هوا، فضا، نسیم، استنشاق، هر چیز شبیه هوا، نفس، شهیق، سیما، اوازه، اواز، اهنگ، نما

tone (اسم)
اهنگ، صدا، مقام، لحن، دانگ، نوا، درجه صدا

tonality (اسم)
اهنگ، مایه، رنگ پذیری، چگونگی صدا

setting (اسم)
اهنگ، محیط، زمینه، موقعیت، نشاندن، قرار گاه، جای نگین، کار گذاری، وضع ظاهر

melody (اسم)
اهنگ، تصنیف، ترانه، نغمه، لحن، اهنگ شیرین، صدای موسیقی نوا، خنیا، نواخت

lilt (اسم)
اهنگ، اهنگ موزون

sonance (اسم)
اهنگ، صدا

فارسی به عربی

ایقاع , ترنیم , تناسق الانغام , موسیقی , نغمة , هواء , وضع

پیشنهاد کاربران

tune, music, setting, composition, song, tempo, tone, inflection, melody, chant, accent, air
واژه آهنگ
معادل ابجد 76
تعداد حروف 4
تلفظ 'āhang
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: āhang] ‹آهنج›
مختصات ( هَ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی 'Ahang
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
آهنگ
ترکیبی از آپ و دنگ بوده و آپ به معنی برپا شده، ساخته شده، بالا آمدن است و دنگ به معنی صدا وآواز است
آپدنگ به آهنگ تبدیل شده است
در فیزیک و شیمی:
آهنگ به معنی 'نسبت به زمان' هست
مثلا آهنگ ذوب بالاست یعنی ذوب نسبت به زمان مشخصی خیلی سریعه.
تصمیم گرفتن
این دکتر کرزایی چه چیزها که نمیگه
آهنگ رو میشه به چند روش ریشه یابی کرد
آ هنگ = آ یعنی بسیار و هنگ یعنی وقع ( زمانی و مکانی ) = بسیار واقع شده یا همان تصمیم و اراده در زمان یا مکان
آهنگیدن= قصد داشتن و تصمیم گرفتن / واژه مشابه آن واژه هنگامه هست که از قبل هم میگفتن باران هنگامه کرده است یعنی باران ( غوغا و اشوب ) کرد اما اصل
...
[مشاهده متن کامل]

واژه باید آهنگیدن باشد و آ ابتدای آن نشانه زیادی و بسیار نیست پس آهنگ یعنی تصمیم و قصد و میتواند واژه آهن نیز به معنی سخت باشد یعنی مصم ( سخت شده کنایه از تصمیم گرفته شده )
سرهنگ = سر هنگ = سر به معنای بزرگ = سران و هنگ به معنای تصمیم گیرنده = > سرهنگ تصمصم گیرنده بزرگ
فرهنگ = فر هنگ => فر ( شکوه = آنچه مردم بدان می بالند ) هنگ = سخت شده => انچه در مردم بعنوان رفتار و گفتار نیک نهادینه ( سخت ) شده ودیگران آنرا بدان می شناسند

یک واژه هند اروپایی هست از دوستان ت. رک. ی زبان م خواهیم از واژه های که حتی در لغتنامه و واژه شان نیست برای خود جعل نکنند
به محل نگهداری دام های سبک مانند گوسفندان آهنگ می گفتند و به محل نگهداری دام های سنگین طویله که محل نگهداری گاو، الاق و اسب است
هندو اروپایی هست. . . . . sang در اوستایی دنگ و رنگ در لری و کردی و song در انگلیسی . .
خنیا. . . .
نوا . . . . نغمه. . . . ریتم. . . . کلس. . . . .
درود ُ سپاس
آهنگسازی و موسیقی در ایران دارای پیشینه چند هزار ساله است، نشانه هایی از آهنگنوازی در شهریگری ( تمدن ) های ایلامی و هخامنشی یافت شده و نیز نشانه هایی بسیار فراوان از زمان ساسانی وجود دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

سرکش، باربد، نکیسا، بامشاد و رامتین از آهنگسازان، آوازخوانان و رامشگران آن روزگار بودند.
استاد آواز ایران در گذشته های دور ، همانا باربد بوده با هفت آهنگ برای هفت روز هفته به نام ( هفت خسروانی ) ، و سی لحن برای سی روز ماه که به ( سی لحن باربد ) نام آور است و سیصد و شست دستان ( آهنگ، سرود ) برای هر روز سال.
سی لحن باربد به نامهایی همچون گنج بادآور، کاروان، آرایش خورشید، مشگدانه، اورنگ، نیمروز، رامش جان، نوشین باده، نوروز، شبدیز، کبک دری، کیخسروی، سروستان، سبزه در سبزه، ماه، شادروان، مروارید و نامهایی دیگر ، که استاد نظامی گنجوی در خسرو و شیرین یاد آور گشته اند.

آهنگ که به چم لنگر است نیز از کشندگی و سنگینی می اید چرا که هنگ به معنی سنگ و وزن است
در این بیتبه معنی سنگینی است بیشتر و نه لنگر یعنی سنگینی جلالت پشت سپهر را می شکند
جلالت ار بفلک بر بصدر بنشیند
شکسته گردد طاق سپهر را آهنگ
طنین
صدا
آهنگ در فیزیک ٬ تغییر هر کمیت نسبت به زمان است .
اراده، خواست، داعیه، عزم، عزیمت، قصد، میل، نیت، سرود، لحن، مقام، ملودی، نشید، نغمه، نوا، فحوا، مفاد، اسلوب، راه، روش، طرز
آهنگ : در این کلمه آه به معنای صدا یا تن صدا بوده و پسوند انگ نیز یک پسوند فاعلی قدیمی می باشد و آهنگ به معنای تُن صداکننده بوده است .
دکتر کزازی در ذیل واژه پالهنگ می نویسد: ( ( می انگارم که این واژه از دو پاره ی : پال / هنگ ساخته شده است . پال به معنی اسب است و هنگ نیز ستاکی است به معنی کشیدن که در آهنگ و آهنجیدن به کار برده شده است . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 290. )

هان آهنگ است، اراده، قصد، میل، نیت، سرود، لحن، ملودی، نغمه، نوا، روش، طرز
موسیقی
ستایش
لحن
ملودی
ریتم
لحن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس