به منظور

/bemanzure/

برابر پارسی: برای

معنی انگلیسی:
against, for, to

مترادف ها

for (حرف اضافه)
در برابر، در مقابل، مربوط به، بجای، برای اینکه، بواسطه، در مدت، برای، بخاطر، به منظور، بجهت، از طرف، به بهای، برله، بقدر، بطرفداری از

پیشنهاد کاربران

به منظور: مبیّن بیان انگیزه است، به جهت ، به خاطر ، برای ازبرای ، به مناسبت ، به علت، به سبب ، به هدف ، به امید ، به هوای ، به قصد دلالت بر انگیزه می کند
به مَنظورِ: برایِ، در راستایِ، با آرمانِ
in an effort to
برچه ؛ برای کدام کار. برای چه کاری :
کدامست جنگی و گردان که اند
نشسته برین کوه سر بر چه اند.
فردوسی.
در جهتِ
در راستایِ

به بهانهٔ . . . . . . . . . . .
باهدفِ . . . . . . . . . . .
به جهت . . . . . . . . . . . .
به هوایِ . . . . . . .
In order to
به هدف
برای
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس