پیشنهادهای میثم نبی پور (٧٥٩)
غیرمغرضانه در مقابل subjective که به معنی"مغرضانه" می باشد
حسابداری مالی
low - cost inexpensive low - priced
modern new contemporary current
to pack tight: jam انباشتن، پر کردن، چپاندن If you cram things or people into a container or place, you put them into it, although there is hardly e ...
بنا به هر دلیلی idiom used to say it isn't known why someone does something مثال: He is always late, for some/whatever reason
idiom: منشا یا ریشه چیزی بودن the reason for ( something ) underlying
نسل آینده نسل بعدی آیندگان Succeeding generation Posterity
نسل بعدی نسل آینده آیندگان Posterity Future generation
Noun acquiral ( countable and uncountable, plural acquirals ) معنی: The process of acquiring something; acquisition یادگیری، اکتساب، فراگیری
سخنوری شیوایی سخن گویایی سخن
formal: problems and difficulties problems or misfortunes
توجه!!! صحیح proforma invoice می باشد
ناشنوایی بسامدی
به کمکت نیاز دارم
دستگاه شنود وسیله استراق سمع
دسترسی رد شد در مقابل: Access granted دسترسی داده شد/ دسترسی قبول شد/دسترسی پذیرفته شد
عوام عامه توده مردم مردم عادی جامعه ordinary people
چِرت محض
خودشه اونجاست اوناهاش اوناش
the calm/lull before the storm آرامش قبل از طوفان a time that seems quiet but will very soon be followed by something unpleasant happening a short ...
the calm/lull before the storm آرامش قبل از طوفان a time that seems quiet but will very soon be followed by something unpleasant happening a short ...
اماکن رفاهی/مجتمع های تفریحی در یک محل یا منطقه مانند مراکز خرید، استخر ها، سالن ها و اماکن ورزشی و . . . تعریف amenity: something, such as a swim ...
مکان رفاهی/مجتمع تفریحی در یک محل یا منطقه مانند مرکز خرید، استخر، سالن و مکان ورزشی و . . . تعریف amenity: something, such as a swimming pool or ...
1. کالبدشکافی/تشریح جسد ( به منظور مطالعه ساختار و بافت ) the act of cutting up a dead person, animal or plant in order to study it 2. بررسی جز به ...
کالا یا ماده خام قابل خرید و فروش ( که شامل محصولات کشاورزی، مواد معدنی، کالاها و محموله های ترابری و کالاهای با تولید انبوه می شود ) تعریف بالا بر ...
connive at/in something ( formal, disapproving ) چشم پوشی کردن نادیده انگاشتن معانی: wink at to seem to allow something wrong to happen to allow ...
سفر طولانی ( معمولا با پای پیاده و آرام ) a long journey a long trip in which you travel to various different places, especially on foot a journey ...
( مسیر، راه ) مارپیچ twisted or winding A tortuous road is full of bends and twists ( usually disapproving ) not simple and direct; long, complicat ...
انسجام معنایی و ساختاری پیوستگی معنایی و ساختاری
mental agility Mental agility is the capacity to respond to events in a flexible way and be able to move quickly between different ideas
همچنین: hit/reach rock bottom به ته خط رسیدن به انتها رسیدن به پایان رسیدن ( معولا یک رابطه ) پایین ترین و کم ترین حد ممکن رسیدن To encounter an esp ...
the ( whole ) world over around the world throughout the world around the globe across the globe worldwide everywhere in the world everywhere on th ...
همچنین the ( whole ) world over اقصی نقاط جهان سرتاسر جهان تمام/همه جهان everywhere in the world everywhere on the earth If you say that somethin ...
همچنین the ( whole ) world over سرتاسر جهان تمام/همه جهان everywhere in the world everywhere on the earth If you say that something happens or exi ...
( فرد ) آزاد ( شخص ) دستگیر نشده not captured free on the run at liberty on the loose
به معنی "غوره" هم می باشد
به معنی "الکترود اعمال شوک" ( در دستگاه الکتروشوک پزشکی ) نیز گفته می باشد
معنی صحیح: مواجه شدن، برخوردن ( به صورت یک دفعه ای و یا اتفاقی و یا زمانی که انتظار نمی رود ) ( rather informal ) to think of a good idea suddenly ...
old use or formal معلم سختگیر و پُر ادعا و کسی که برای دانش آموزان جذابیتی ندارد a teacher who gives too much attention to formal rules and is not i ...
( در پژوهش ها و تحقیقات علمی ادبی ) پیشینه ی تحقیق که به صورت Review of the Literature Literature Review Background و یا Theoretical Framework به کار ...
( در پژوهش ها و تحقیقات علمی ادبی ) پیشینه ی تحقیق که به صورت Review of the Literature Literature Review Background و یا Theoretical Framework به کار ...
hay bailing بسته بندی کاه/علوفه
قضاوت شخصیت مثال: He's an excellent judge of character ترجمه اینجانب: او در قضاوت شخصیت، عالی هست.
بوی متمایز
بوی زننده
تصادف منجر به آتش گرفتن خودرو آتش گرفتن خودرو در تصادف
جو سمی. آب کشنده.
خیلی سمی هست که بتوان مستقیما آن را لمس کرد
تصمیم/حکم قانوی یا حکومتی a decision an official decision, especially one made by a court A ruling is an official decision made by a judge or court ...
citing mentioning
مستمری ازکارافتادگی تامین اجتماعی
لانگمن، کیمبریج، آکسفرد و وبستر: the period of decrease in wealth, industrial production, and employment from 1929 until the start of World War II ...
برای پادشاه و همسر پادشاه و یا ملکه و همسر ملکه از Majesty به معنی اعلی حضرت ( برای مرد ) و علیا حضرت ( برای زن ) استفاده می شود ( Your/Her/His Majes ...
برای پادشاه و همسر پادشاه و یا ملکه و همسر ملکه از Majesty به معنی اعلی حضرت ( برای مرد ) و علیا حضرت ( برای زن ) استفاده می شود ( Your/Her/His Majes ...
PLURAL NOUN شرایط ( پیش نیازهای ) ورود به دانشگاه the types and grades of examination required to enter a university admission conditions conditions ...
کلاس شبانه ( تا حالا شنیدین که بگن کلاس غروب یا غروبانه یا عصرانه؟ )
دوره/کلاس شبانه
British English همچنین set book/text etc کتاب درسی ( که از آن در امتحان سوال می آید ) a book that must be studied for an examination a book or p ...
British English همچنین set book/text etc کتاب درسی ( که از آن در امتحان سوال می آید ) a book that must be studied for an examination a book or p ...
بوی زننده
در مقابل: elective subjects همچنینcore curriculum/subjects/skills etc 1. دانشگاه: دروس الزامی این دروس در برابر دروس اختیاری قرار دارند و عبارت از د ...
رجوع شود به: core subjects
( انگلیس ) رشته ای در دانشگاه خواندن to study a subject at a university to study a subject, especially at a university to study at university or to s ...
همچنین straight - A شاگرد/دانش آموز ممتاز getting the best results in all classes achieving or showing the highest grade or superior accomplishment ...
کسی که دیگران را دست می اندازد ( معمولا برای اینکه دیگران بخندند ) کسی که سر به سر دیگران می گذارد کسی که دیگران را سر کار می گذارد خیلی خودمانی ( ...
فریب خوردن رکب خوردن در تله گیر افتادن دُم به تله دادن If you swallow the bait, you completely accept something, especially an offer that is a trick ...
ring somebody ↔ up to telephone someone SYN call ( somebody ) up تماس گرفتن، زنگ زدن
اجناس رو پس فرستادم چون کارایی ( و یا کیفیت ) لازم رو نداشتن اجناس رو پس فرستادم چون اون چیزی که میخواستم نبودن
معمولا در مورد ( چیزی/کالایی ) کارایی/کیفیت لازم را داشتن و یا اینطور هم میشه به کار برد: همون کارایی/جنس/کیفیتی که باید ( رو داره یا نه ) همونی ( ...
فرا گرفتن در بر گرفتن
تبلیغ یک کالا یا برند توسط یک شخص معروف Celebrity endorsement, also known as celebrity branding or celebrity advertising is a marketing strategy tha ...
مدیریت ارتباط با مشتری Customer relationship management ( CRM ) refers to the principles, practices, and guidelines that an organization follows when ...
معادل/هم معنی: call in the receivers
دقت کنید که balance the books صحیح می باشد با S آخر
توجه: balance the books صحیح می باشد، با S آخر یکی بودن دخل و خرج to show that the amount of money a business has received is equal to the amount sp ...
افزایش شدید و ناگهانی مالیات ( مثلا رئیسی و کابینه اش ) رجوع شود به hike in prices
افزایش شدید و ناگهانی قیمت ها especially American English informal a rise in price ( informal ) a large increase in prices, wages, taxes etc SYN r ...
افزایش شدید و ناگهانی نرخ رجوع شود به hike in prices
نیاز بازار را تامین کردن to sell products in the quantities demanded by the market مثال: We cannot satisfy demand for the product ترجمه اینجانب: نمی ...
رجوع شود به satisfy demand
رجوع شود به satisfy demand
رجوع شود به satisfy demand
همچنین pay/produce/yield dividends سودمند بودن و مزیت داشتن ( مخصوصا در آینده ) فایده داشتن ( در آینده ) ثمربخش بودن to bring a lot of advantages ...
همچنین produce/yield/bring dividends سودمند بودن و مزیت داشتن ( مخصوصا در آینده ) فایده داشتن ( در آینده ) ثمربخش بودن to bring a lot of advantage ...
رجوع شود به bring dividends
yield/bring dividends
رجوع شود به bring dividends
pay/bring/produce/yield dividends سودمند بودن و مزیت داشتن ( مخصوصا در آینده ) فایده داشتن ثمربخش بودن to bring a lot of advantages at a later dat ...
good/sound business sense: تعریف a natural understanding of how business works successfully درک ذاتی از اینکه یک کسب و کار چطور باعث پیشرفت می شود s ...
ریاست کارگروه هیئت/ کمیسیون را بر عهده داشتن If you chair a meeting or a committee, you are the person in charge of it a person who is in charge of ...
ریاست کارگروه هیئت/ کمیسیون را بر عهده داشتن If you chair a meeting or a committee, you are the person in charge of it a person who is in charge of ...
کاهش تقاضا a decrease in the amount of people wanting, asking for, or buying a particular product or service For example, The company has experienced ...
همچنین big/record/strong profits معادل های پیشنهادی اینجانب: سود/رونق پایدار در کسب و کار سود بی سابقه Record profits mean a business is strong and ...
جانبدارانه، مغرضانه ( دارای جهت گیری ) جهت دار، دچار/دارای سوگیری مثال the press is biassed ترجمه اینجانب: مطبوعات سوگیری می کنند مطبوعات دچار سوگیر ...
filthy lucre پول کثیف/حروم ( غیر رسمی/خودمانی ) هم معنی: pelf money, especially when it has been obtained in a way that is not honest or moral mon ...
filthy lucre pelf filthy lucre تعریف: money, especially when it has been obtained in a way that is not honest or moral People sometimes refer to mo ...
گاوصندوق دیواری گاوصندوق مخفی در دیوار
سردسته خلافکارا سرکرده تبهکارا رهبر مافیا A crime boss, also known as a crime lord, don, gang lord, gang boss, mob boss, kingpin, godfather, crime m ...
رجوع شود به gang kingpin
رجوع شود به gang kingpin
رهبر مافیا سردسته خلافکارا/مافیا سرکرده تبهکارا/مافیا A crime boss, also known as a crime lord, don, gang lord, gang boss, mob boss, kingpin, godfat ...
سردسته خلافکارا سرکرده تبهکارا A crime boss, also known as a crime lord, don, gang lord, gang boss, mob boss, kingpin, godfather, crime mentor or cr ...
رجوع شود به gang kingpin
رجوع شود به gang kingpin
رجوع شود به gang kingpin
سردسته خلافکارا سرکرده تبهکارا A crime boss, also known as a crime lord, don, gang lord, gang boss, mob boss, kingpin, godfather, crime mentor or cr ...
رجوع شود به gang kingpin
سردسته خلافکارا سرکرده تبهکارا A crime boss, also known as a crime lord, don, gang lord, gang boss, mob boss, kingpin, godfather, crime mentor or cr ...
getaway car/vehicle/van ماشین آماده برای فرار a car used by criminals to leave the scene of a crime a car etc used by criminals to escape after a cri ...
رجوع شود به go off at a tangent
رجوع شود به go off on a tangent و go off at a tangent
غیر رسمی همچنین fly off at a tangent British English: go off at a tangent American English: go off on a tangent خارج شدن از موضوع/بحث ( از موضوع/ب ...
غیر رسمی همچنین fly off at a tangent British English: go off at a tangent American English: go off on a tangent خارج شدن از موضوع/بحث ( از موضوع/ب ...
بیماری ای که از طریق هوا منتقل می شود بیماری واگیردار از طریق هوا
رشته نوشتار
رشته حوادث
رشته افکار
همچنین nagging feeling/suspicion etc از نظر اینجانب: دودل بودن به طور دائم تردید داشتن/مردد بودن A “nagging doubt” is a doubt that's persistent, but ...
همچنین a fertile imagination/brain ذهن خلاق vivid imagination an imagination, mind etc that is able to produce a lot of interesting and unusual idea ...
رجوع شود به fertile mind
همچنین lateral thinking تفکر خلاقانه a way of solving a problem by using your imagination to find new ways of looking at it a way of solving a probl ...
تصمیم نادرست/اشتباه a wrong or bad decision a poor/bad decision a mistake in the way that you examine a situation and decide what to do
نظر و یا ایده تقریبی/تخمینی/حدودی a general/rough idea ( =a not very exact idea ) approximate idea مثال: Can you give me a rough idea of the cost ( ...
کاملا متوجه شدن به طور کامل فهمیدن to understand something completely COMPREHEND
همچنین gain, get, have, etc. the upper hand دست بالا را داشتن to get an advantage over somebody so that you are in control of a particular situation ...
سناتور تازه کار سناتور کم تجربه Sometimes, rather than school, a freshman is new at something else: in the US Senate, first - timers are frequently ...
اشباع کردن بازار to offer so much of a product for sale that there is more than people want to buy
رجوع شود به labour turnover
همچنین staff turnover یا turnover of staff نرخ ترک شغل the rate at which people leave an organization and are replaced by others the rate at which em ...
همچنین staff turnover یا turnover of staff نرخ ترک شغل the rate at which people leave an organization and are replaced by others the rate at which em ...
همچنین with a bit of luck [informal, spoken] idiom اگه همه چیز خوب پیش بره اگه شانس بیارم/بیاریم/بیارن . . . اگه خوش شانس باشم/باشیم/باشن . . . ه ...
رجوع شود به with any luck
خرحمالی با مزد ناچیز جان کنی/کارپرزحمت با حقوق کم people who work hard and in poor conditions for low pay people who work for long hours and very l ...
رجوع شود به sweated labour
رجوع شود به sweated labour
گزینه مناسب برای یک شغل همچنین good job/employment/career prospects a person who might be chosen, for example, as an employee a likely candidate for ...
prospect for گزینه مناسب برای یک شغل همچنین good job/employment/career prospects a person who might be chosen, for example, as an employee a likely ...
رجوع شود به pull a sickie
رجوع شود به pull a sickie
همچنین to throw/chuck a sickie خود را به مریضی زدن و سرکار نرفتن تظاهر کردن به مریضی و سرکار نرفتن pretend to be sick and not go to work a day whe ...
پادویی کسی را کردن دوندگی کردن برای کسی دویدن برای خرده کاری های کسی دنبال خرده کاری های کسی رفتن
پادویی کسی را کردن دوندگی کردن برای کسی دویدن برای خرده کاری های کسی دنبال خرده کاری های کسی رفتن
usually disapproving کار خسته کننده و سطح پایین کار معمولی و بدون نیاز به مهارت Menial work is boring, makes you feel tired, and is given a low soci ...
usually disapproving کار خسته کننده و سطح پایین کار معمولی و بدون نیاز به مهارت Menial work is boring, makes you feel tired, and is given a low soci ...
رجوع شود به menial work
رجوع شود به work unsocial hours
همچنین: work long, regular, unsocial, etc. hours کار خارج از ساعت اداری کار در ساعت های/زمان غیر اداری outside the normal times of working to work d ...
غیر رسمی: یهویی کار پیدا کردن یهویی یه کار ( معمولا خوب ) پیدا کردن ( که معمولا خیلی ها براش سر ودست می شکنن )
پشت کسی درآمدن پشت کسی را گرفتن
تخلف شغلی رفتار خلاف شئون شغلی و اداری a violation of the rules or boundaries set by the governing body of a profession
the head of the household سرپرست خانوار
هم معنی: sole parent UK also lone parent "New Zealand: the usual name for "single parent In simple terms, sole parent meaning is a parent – either ...
تک سرپرست single parent خانواده تک سرپرست به خانواده ای می گویند که زن یا مرد بدون همسر و به تنهایی از فرزند یا فرزندان نگهداری می کند. دلایل به وجو ...
در مورد زنبور عسل: دسته، گروه
مراجعه شود به: get your priorities right
همچنین get your priorities straight - American English ( مسائل/مشکلات را ) درست اولویت بندی کردن اولویت و یا توجه خود را روی مهم ترین مسائل گذاشتن ا ...
همچنین get your priorities straight - American English ( مسائل/مشکلات را ) درست اولویت بندی کردن اولویت و یا توجه خود را روی مهم ترین مسائل گذاشتن ا ...
نظر کسی عوض شدن/تغییر کردن نگاه کسی ( به چیزی یا شخصی ) تغییر کردن a reversal in position or attitude a profound change of outlook, opinion, etc cha ...
informal همتا همتای یک شخص در یک سازمان دیگر Synonym: counterpart someone who has a similar job to yours in another organization or department a per ...
تغییر سِمت موقت سازمانی جابه جایی موقت سِمت و وظایف دو کارمند/فرد شاغل در یک سازمان، شرکت، اداره ( که معمولا در دو بخش مجزا کار می کنند ) Job swap. ...
پوست شناسی the scientific study of skin diseases the scientific study of the skin and its diseases the branch of medicine concerned with the skin an ...
( also carve out ) شغل/کار مناسب برای خودم دست و پا کنم کسب و کار با ثباتی برای خودم ایجاد کنم به شغل و جایگاهی که میخواهم برسم ( also carve out ...
سراغ شغل آزاد رفتن خویش فرما شدن مستقل/آزاد کار کردن
تعدیل نیرو کردن the act of dismissing employees If workers are laid off, they are told by their employers to leave their job, usually because there ...
معادل های پیشنهادی اینجانب: شغل و حقوق تقسیمی شغل و حقوق اشتراکی an arrangement in which two people share the hours of work and the pay of one job
اواسط دهه 30 سالگی around the age of 35 - 36 as opposed to one's early thirties ( aged roughly 31–34 ) and one's late thirties ( aged roughly around ...
اواسط 20 سالگی ( از 23 سال و 4 ماه تا 26 سال و 8 ماه ) The mid - twenties last from 23 years and 4 months to 26 years and 8 months توجه: از 20 تا 3 ...
fetters of ( plural noun ) موانع و محدودیت ها the things that prevent someone from being free SYN constraints something that severely limits you so ...
fetters of ( plural noun ) موانع و محدودیت ها the things that prevent someone from being free SYN constraints something that severely limits you som ...
آقای مجید دوست عزیز که نوشتید "زنبور گاوی" wasp "زنبور زرد" هست زنبور گاوی میشه hornet
تبدیل به . . . شدن بیرون آمدن از تخم سر از تخم درآوردن to break open so that a young bird, fish, insect, etc. can come out if a young bird, insect e ...
North American English: expectation of life در مورد انسان: امید به زندگی در مورد اشیا: طول عمر the number of years that a person is likely to live; ...
تاکسی تلفنی تاکسی بیسیم همون "تاکسی تلفنی/بیسیم" که با آمدن تاکسی های اینترنتی از بین رفتن اما نه به صورت کامل
تاکسی تلفنی تاکسی بیسیم همون "تاکسی تلفنی/بیسیم" که با آمدن تاکسی های اینترنتی از بین رفتن اما نه به صورت کامل
see somebody off something فراری دادن کسی را مجبور به ترک جایی کردن ( با دنبال کسی گذاشتن و یا تهدید کردن ) to force someone to leave a place Briti ...
همچنین see somebody off something فراری دادن کسی را مجبور به ترک جایی کردن ( با دنبال کسی گذاشتن و یا تهدید کردن ) to force someone to leave a plac ...
از پس انداز خرج کردن to draw ( upon ) draw on savings spend from savings to use some of an amount of money that you have I had to dip into my sav ...
همچنین dip into your pocket dig into your pocket دست توی جیب کردن ( به معنی خرج کردن، پول پرداخت کردن ) to pay for something with your own money ...
همچنین work up an appetite/a thirst/a sweat باز شدن/تحریک شدن اشتها ( پس از فعالیت سخت و یا شدید بدنی/ورزشی ) گرسنه شدن ( پس از فعالیت بدنی/ورزشی ) ...
keep something ↔ up در مورد یادگیری یک زبان: به صورت مستمر تمرین کردن و ادامه دادن to continue to practise a skill so that you do not lose it to cont ...
I find it hard سختمه برام سخته to feel that something's difficult, esp. while trying to do it I’m finding it hard to find time to practise the Frenc ...
اگر با time استفاده شود به معنی "خالی کردن وقت" می باشد. to make something available to be used To become available or no longer devoted to a part ...
غرق فضا ( طبیعت/منظره/محیط/. . . ) شدن از فضای جایی/محیطی/منظره ای/. . . لذت بردن to enjoy a place by watching it or becoming involved in it to enj ...
غرق فضا ( طبیعت/منظره/محیط/. . . ) شدن
informal همچنین in a bee line ( beeline ) یک راست ( جایی/سر چیزی رفتن ) صاف ( جایی/سر چیزی رفتن ) to go quickly in a straight direct course to go ...
informal همچنین make a beeline for somebody/something یک راست ( جایی/سر چیزی رفتن ) صاف ( جایی/سر چیزی رفتن ) to go quickly in a straight direct c ...
to reach its all time high of به بالاترین حد خود رسیدن
به بالاترن حد رسیدن
رده/گروه/محدوده سنی the number of people of different ages, who, for example, buy a particular product or are involved in a particular activity the ...
صفحه اصلی صفحه آغازین صفحه نخست
( به شدت ) تنبیه، سرزنش و یا انتقاد کردن informal to punish someone or criticize them severely
( به شدت ) تنبیه، سرزنش و یا انتقاد کردن to punish someone or criticize them severely
file/sue/petition for divorce درخواست طلاق کردن start the legal divorce process
file/sue/petition for divorce درخواست طلاق کردن start the legal divorce process
راه حلی را ارائه دادن به یک راه حل رسیدن
Officially known as the International Commission on Financing Global Education Opportunity, the Education Commission is a group of world leaders, pol ...
US: take office پذیرفتن و یا به عهده گرفتن یک سِمت یا شغل رسمی/دولتی، به روی کار آمدن to start an official job begin to work in a position مثال: The ...
منتقد صریح
زبانشناسی: مجرای تولید گفتار
تارآوا در زبانشناسی مدرن به جای به کار بردن از "تار های صوتی"، بیشتر از "تارآوا" استفاده می شود. درضمن: تارهای صوتی: vocal cords تارآوا: vocal folds
تارهای صوتی: vocal cords تارآوا: vocal folds اکنون در زبانشناسی مدرن به جای استفاده از "تارهای صوتی"، بیشتر از "تارآوا" استفاده می شود. درهرصورت هر ...
رجوع شود به draw criticism
رجوع شود به draw criticism
برانگیختن انتقاد موجب انتقاد شدن
تبلی/آگهی تلویزیونی Television advertisement an advertisement on television
این واژ ه در معنی "برگزاری/برپا کردن/ترتیب دادن یک رویداد"، با واژه های زیر استفاده می شود stage a strike/protest/rally/stoppage/demonstration/sit - ...
واژه "بست نشینی خیابانی" مهجور و دورافتاده است. معادل و واژه ی که امروز استفاده می شود "تحصن" می باشد.
It's time you ( did something ) ( دیگه ) وقتش شده/رسیده You say "It's time you ___" when you're telling someone to do something that you think they ...
از روی وسوسه/هوس عمل کردن وسوسه شدن و عملی را انجام دادن وسوسه شدن و عملی کردن
از روی غریزه عمل کردن
وزیر دادگستری
خبر ( معمولا ناخوشایند، بد و ناراحت کننده ) را به کسی دادن توجه: با breaking news فرق دارد چهار معنی دارد ( theidioms. com ) که معمولا در دو حالت بی ...
معنی دقیق: سرقت از منزل ( و یا ساختمان تجاری ) SYNONYM: housebreaking
سرقت از منزل burglary
واژه مودبانه به معنی "از دنیا رفتن" بجای استفاده از واژه "مردن die" pass on حُسن تعبیر و یا نیک واژه ای است بجای استفاده از واژه "مردن die" euphemis ...
ادعا/اظهار/ابراز بی اطلاعی یا بی خبری کردن
protest/maintain your innocence اصرار بر بی گناهی داشتن ( بارها و بارها ) تاکید بر بی گناهی کردن ( به صورت مکرر ) say repeatedly that you are not ...
انتقال دانش
به صورت رسمی مرگ کسی را اعلام کردن
phrase: همچنین get across ( to somebody ) | get something across ( to somebody ) یه جورایی "شیرفهم کردن" موفق به فهماندن و یا انتقال یک مطلب/ایده/پ ...
collocation شرح دادن If you give an account of something that has happened, you describe it گزارش/شرح دادن ( کتبی و یا شفاهی ) a written or spoken ...
کودکان کمتربرخوردار کودکان محروم
همچنین tell your fortune طالع کسی را دیدن فال کسی را گرفتن to tell someone what will happen to them in the future by looking at their hands, using ca ...
مراجعه شود به tell someones’s fortune
مراجعه شود به tell someones’s fortune
مراجعه شود به tell someones’s fortune
چرت و پرت گفتن بی معنی/منطق حرف زدن حرف های نامشخص زدن
همون "مِن مِن کردن" هست در زبان عامیانه
همچنین hear ( something ) through/on the grapevine دهن به دهن شدن یک خبر The grapevine has it that . . . گفته ها/شنیده ها از این حکایت دارند که . . ...
همچنین hear ( something ) through/on the grapevine دهن به دهن شدن یک خبر The grapevine has it that . . . گفته ها/شنیده ها از این حکایت دارند که . . ...
همچنین hear ( something ) through/on the grapevine دهن به دهن شدن یک خبر The grapevine has it that . . . گفته ها/شنیده ها از این حکایت دارند که . . ...
The grapevine has it that . . . گفته ها/شنیده ها از این حکایت دارند که . . . اینطور شایعه شده که . . . داره دهن به دهن میشه که . . . همچنین hear ...
گفته ها/شنیده ها از این حکایت دارند که . . . اینطور شایعه شده که . . . داره دهن به دهن میشه که . . .
همچنین hurl abuse/insults/accusations etc ( at somebody ) کسی را با پرخاش و عصبانیت ( مورد ) آماج اتهام قرار دادن کسی را با داد و بیداد مورد اتهام ق ...
همچنین hurl abuse/insults/accusations etc ( at somebody ) کسی را با پرخاش و عصبانیت ( مورد ) آماج توهین و فحاشی قرار دادن کسی را با داد و بیداد مورد ...
قبایل کوچ نشین/بادیه نشین/کوچ گرد
بادیه نشینان قبایل کوچ نشین قبایل کوچ گرد
همچنین damnit و dammit not polite, very informal old - fashioned dammit
old - fashioned not polite, very informal همچنین damnit و damn it "a way of spelling "damn it
به I can tell you مراجعه شود
به i can tell you مراجعه شود
همون" ببین" خودمون هست. ( ببین: میخوام بهت بگم ) I tell you, this burger might be the best I've ever had ترجمه اینجانب: ببین، شاید این بهترین همبرگر ...
به to be in the interests of someone مراجعه شود
به نفع کسی بودن British English to be to the advantage of somebody This compromise would be in the interests of the fishing industry ترجمه اینجانب: ...
تمایلی ندارم
اهل ازدواج نبودن ( شخص ) که قصد ازدواج نداشتن ازدواجی نبودن ( فلانی ازدواجی نیست، دوست نداره ازدواج کنه ) not the type of person who wants to get ...
اهل ازدواج نبودن ( شخص ) که قصد ازدواج نداشتن ازدواجی نبودن ( فلانی ازدواجی نیست، دوست نداره ازدواج کنه ) not the type of person who wants to get ...
اهل ازدواج ازدواجی
سواستفاده ی پلیس از قدرت و اختیاراتش In most cases, the police do what they have been hired to do – to protect and serve the public. But sometimes p ...
همچنین a nomadic life زندگی آواره، زندگی خانه بدوشی، زندگی بی سر و سامان هم معنی: nomadic lifestyle, nomadic way of life, itinerant lifestyle
همچنین a nomadic existence زندگی آواره، زندگی خانه بدوشی، زندگی بی سر و سامان هم معنی: nomadic lifestyle, nomadic way of life, itinerant lifestyle
noun phrase رسمی: فردی بدون عیوب اخلاقی a person who has no moral faults someone who is perfect or is extremely brave, good etc – often used humorou ...
دراومدن/آزاد شدن از زندادن یا یک موقعیت خطرناک to get free from a dangerous or confining situation Getting out of prison
مراجعه شود به: on its merits
همچنین judge/consider etc something on its ( own ) merits on its ( own ) merits بدون در نظر گرفتن دیگر جوانب با درنظر گرفتن موارد مستقیم، مشهود و مل ...
همچنین judge/consider etc something on its ( own ) merits on its ( own ) merits بدون در نظر گرفتن دیگر جوانب با درنظر گرفتن موارد مستقیم، مشهود و م ...
همچنین judge/consider etc something on its ( own ) merits on its ( own ) merits بدون در نظر گرفتن دیگر جوانب با درنظر گرفتن موارد مستقیم، مشهود و م ...
انگلیسی بریتانیایی: /əsˈtɑːnə/ انگلیسی آمریکایی /�sˈtɑːnə/
معادل انگلیسی آمریکایی American English: to make a profit
informal rustle something up ( for somebody ) ( بدون تدارک از قبل ) آماده کردن فوری خوراک و یا غذا با چیزهایی که دم دست هست یک جورایی شبیه "حاضری" ...
British English همچنین lodge a complaint/protest/appeal etc به صورت رسمی و قانونی شکایت/اعتراض/درخواست کردن to make a formal or official complaint, p ...
British English همچنین lodge a complaint/protest/appeal etc به صورت رسمی و قانونی شکایت/اعتراض/درخواست کردن to make a formal or official complaint, p ...
همچنین: make ( somebody ) an offer ( for/on something ) پیشنهاد قیمت دادن برای چیزی ( مخصوصا خرید خانه ) offer a particular amount of money for som ...
همچنین make the acquaintance of somebody رسمی to meet somebody for the first time When you make someone's acquaintance, you meet them for the first ...
به make someone's acquaintance مراجعه شود
idiom موفق به فرار شدن to succeed in escaping مثال: He made his escape before dawn ترجمه اینجانب: موفق شد که قبل از طلوع آفتاب فرار کند ( خیلی خودمون ...
معادل های انگلیسی: make a proposal make an offer
فائق آمدن بر مشکلات/احساسات غلبه کردن بر مشکلات/احساسات to successfully control a feeling or problem that prevents you from achieving something to s ...
به باد ناسزا گرفتن to strongly criticize something or someone ( formal ) to criticize somebody/something strongly
ظاهرنما، زرق و برق دار، پر جلوه excessively showy something that is ostentatious looks very expensive and is designed to make people think that its ...
از نظر اینجانب به معنی امور/اقدامات جنایی It's a program that enforces the nation's laws by investigating cases, collecting evidence, conducting for ...
به ثبات رسیدن a period during which there are no large changes To reach a point where gradual progress is no longer possible and stagnation is likely
دوست گرامی جناب "بهمن" با درورد خدمت شما. تلفظ این واژه به انگلیسی"سایکالوُجی" می باشد: /saɪˈkɒlədʒi/ /saɪˈkɑːlədʒi/ که از گذشته به اشتباه "پسیکولو ...
با درورد. تلفظ این واژه به انگلیسی"سایکالوُجی" می باشد: /saɪˈkɒlədʒi/ /saɪˈkɑːlədʒi/ که از گذشته به اشتباه "پسیکولوژی" هم نوشته و تلفظ شده ( غلط مصط ...
( UK gynaecologist ) متخصص زنان و زایمان a doctor who studies and treats the medical conditions and diseases of women, especially those connected wi ...
( North American English gynecologist ) متخصص زنان و زایمان a doctor who studies and treats the medical conditions and diseases of women, especially ...
همچنین poof [British, informal, taboo, offensive] Poofter is an insulting word for a gay man a very offensive word for a homosexual man an extremely ...
a fair shake get/give somebody a fair shake give somebody/get ) a fair go ) خودمانی/غیر رسمی: با کسی عادلانه رفتار کردن رفتار منصفانه کردن to get o ...
قرص/کپسول انرژی زا
1. ( بریتانیا ) مسئول پارلمان اسکاتلند و یا مجلس ولز 2. ( ایلالت متحده ) مسئول حوزه رای گیری 3. ( ایلالت متحده ) ریاست یکی از دو مجلس
play havoc with sth/wreak havoc on sth باعث هرج و مرج شدن و یا مشکلاتی را به وجود آوردن خرابی به بار آوردن To play havoc is to cause chaos or destru ...
بنا به درخواست تجدید نظر بر اساس درخواست تجدید نظر
گفته می شود که . . . ادعا می شود که . . . بنا به گفته ی . . .
تاحدودی بر اساس . . . to develop ( something, such as a play or novel ) from something else ( such as a story or a person's life ) in a way that man ...
کاملا واضح، باوقاحت اشکار ( در مواردی به کار می رود که گمان می شود چیزهایی بد و ناخوشایند می باشد ) مثال: It was blatantly obvious that she was tell ...
مدرک قاطع/غیر قابل انکار
. . . قتل غیرعمد به سبب غفلت
حکم حبس تعزیری Custodial sentences are reserved for the most serious offences and are imposed when the offence committed is “so serious that neither ...
محکوم به انجام خدمات اجتماعی رایگان نوعی از محکومیت که فرد مجرم باید به عنوان مجازات و به صورت مجانی، نوعی خدمت اجتماعی را انجام دهد. این محکومیت مم ...
همچنین hit the rocks To encounter an especially difficult, troubled, or low point, as in a relationship or some pursuit We'd been great friends for n ...
عبارت صحیح تر این می باشد: jump/leap to the conclusion that همچنین jump/leap to conclusions نیز استفاده می شود زود قضاوت کردن پیش داوری کردن
عصبانی، خشمگین هم معنی: furious angry mad ( informal ) raging boiling fuming infuriated incensed enraged maddened pissed off ( taboo, slang ...
با خطر مواجه شدن همچنین: run into difficulties/problems/trouble/debt به مشکل برخوردن دچار مشکل/گرفتاری/دردسر شدن دچار قرض و بدهی شدن، قرض و بدهی بالا ...
همچنین: run into difficulties/problems/trouble/debt/danger به مشکل برخوردن دچار مشکل/گرفتاری شدن
موضوع های مهم و جدی
موضوع های مهم و جدی
weighty tome کتاب سنگین از نظر موضوع و محتوا کتاب با بار محتوایی سنگین
رهبری یک پژوهش/طرح تیمی را بر عهده داشتن
informal پول دادن خرج را دادن هزینه را دادن to be responsible for paying the cost of something to pay for something, especially something expensive ...
face ( up the ) facts to admit that something is true If you face the truth or face the facts, you accept that something is true To accept or confr ...
to exhibit a rash/spots در آوردن جوش جوش زدن/درآوردن بیرون ریختن دانه از بدن ( معمولا در اثر بیماری یا حساسیت )
exhibiting a rash/spots در آوردن جوش جوش زدن/درآوردن بیرون ریختن دانه از بدن ( معمولا در اثر بیماری یا حساسیت )
فشار خون بالا
میزان/سطح بالای قند خون
unhappy or sad DEPRESSED, DEJECTED unhappy; unable to feel excited or energetic about anything If you are feeling down, you are feeling unhappy or de ...
همچنین get off به خواب رفتن ( اینکه کسی بتونه بخوابه ) get some sleep get to sleep If you get off, or get off to sleep, you succeed in falling asle ...
جوش زدن come out in spots/a rash etc if you come out in spots etc, spots appear on your body If you come out in something, such as spots, they appea ...
جوش زدن
چند روز به صورت عامیانه: یکی دو روز هم گفته میشه مثال: for the last couple of days در این چند روز اخیر/گذشته توی این یکی دو روز گذشته
به این نتیجه/فهم/باور رسیدن مواجه شدن با چیزی ( ایده، موضوع و . . . ) و پذیرفتن آن to arrive at ( a certain state ) To confront and deal with or acc ...
صلح پایدار
یک جایزه معتبر/پر افتخار
اعطای یک جایزه و یا مدال افتخار
ریاست یک برنامه، رویداد و یا فعالیت ( معمولا مهم ) را بر عهده داشتن بر یک برنامه و یا فعالیت نظارت داشتن to be in charge of a meeting, trial, etc. o ...
در مورد کشتی: وارد عرشه شدن، بر روی عرشه آمدن
( معمولا به صورت استمراری ) : درحال انجام خدمت/وظیفه مثال:Some months later Dorie Miller was serving on an aircraft carrier when . . . ترجمه اینجان ...
دوست عزیز آقای "حسین کتابدار"، بالاترین درجه در نیروی دریایی fleet admiral هست که معادل آن در نیروی دریایی ایران، " دریابُد" هست.
همچنین a compensation claim ادعای غرامت/خسارت
تصویر اندازه پاسپورت
to attach or fasten ضمیمه کردن، پیوستن، اضافه نمودن، چسباندن
غیررسمی ( خودمانی ) : کاملا به روز as recent as possible We use this expression to say something is completely modern or informed about everything
do/take a degree in something گذراندن یک رشته در دانشگاه در حال گرفتن مدرک . . . ( داره/دارم مدرک . . . می گیره/می گیرم ) در حال خواندن رشته . . . ( ...
do/take a degree in something گذراندن یک رشته در دانشگاه در حال گرفتن مدرک . . . درس خواندن برای گرفتن یک مدرک دانشگاهی study for a degree a cours ...
( تخصصی ) جامعه شناسی: ( به طور سنتی و مرسوم ) خانواده به عنوان یک واحد/گروه اجتماعی a social group traditionally consisting of parents and children ...
لابی لابی در فرودگاه و یا پایانه قطار و اتوبوس برای کسانی که به دیدار مسافر ( ان ) می روند a waiting area for people meeting passengers
خیلی خسته و کسل very/extremely/utterly bored Extremely bored to the point of distraction, frustration, or irritation معادل: bored stupid
خودمانی و غیر رسمی: بسیار کسل و بی حوصله very/extremely/utterly bored
رسمی: پیاده شدن از یک وسیله نقیه to step out of a vehicle after a journey to get out of a vehicle, especially a train or bus to get out of a bus, a t ...
not have the foggiest ( idea/notion ) idiom, spoken, informal اصلا ندانستن، کاملا بی اطلاع بودن to not know at all هم معنی: not have the faintest id ...
درخواست تمدید ( مثلا برای ویزا )
معامله اسلحه
مقامات مسئول مسئولان امر اشخاص در تصدی
مقام مسئول مسئول امر شخص در تصدی
( of a person's speech ) using few words using few words; expressing much in few words; concise using only a few words to say something OPP verbose ک ...
In/within the space of در عرض کمتر از . . . ظرف مدت . . . before the end of ( a stated time ) : in ( a stated time ) or less During a certain peri ...
ذهن خود را معطوف به چیزی کردن ذهن خود را متوجه چیزی کردن To apply one's attention, focus, and effort to something to direct one's attention to : to w ...
مطالعه ی علمی رسانه های جمعی ( به عنوان یک رشته ی دانشگاهی ) the study of the mass media as an academic subject Media Studies encompasses the acade ...
آقای سعید اشتباه اعلام کردید Grab a seat غیر رسمی تر از have a seat و یا take a seat هست. لطفا به لینکی که گذاشتم مراجعه کنید "Grab a seat, at least ...
مبلغ ناچیز مبلغ نسبتا کم
trundle someone past trundle ( something ) adv. /prep ( با وسیله ی چرخدار ) به سفر بردن/به گردش بردن شخص یا اشخاصی را با یک وسیله ( مانند اتوبوس، م ...
trundle someone past trundle ( something ) adv. /prep ( با وسیله ی چرخدار ) به سفر بردن/به گردش بردن شخص یا اشخاصی را با یک وسیله ( مانند اتوبوس، م ...
A double - decker or a double - decker bus a bus with two levels → single - decker
ناخوشایند بودن/لذت بخش نبودن a very unpleasant experience or situation مثال: Life is not exactly a barrel of laughs at the moment ترجمه اینجانب: در ...
مایه خنده ( فلانی مایه خندس ) شخص یا چیزی که مایه خنده هست و یا خیلی با مزه و خنده دار هست و یا لذت بخش می باشد idiom, informal a source of fun or ...
محل یا مکان بدون خودرو where no cars are allowed مثال: They are thinking of making the center of the city car - free ترجمه اینجانب: دارند به این موضو ...
free of charge بدون هزینه مجانی، رایگان
همون "ژانگولر/جانگولر" خودمون
همچنین simultaneous interpretation
simultaneous translation ترجمه همزمان
( also less commonly lissom ) literary ( of somebody’s body ) thin and attractive a body that is lissom is thin and graceful SYN lithe attractively ...
داشتن استعداد ذاتی برای کاری یا چیزی داشتن توانایی خاصی برای چیزی a natural ability SYN talent a special ability to do something
پشت سر گذاشتن یک اتفاق مهم در زندگی
به شرط موفقیت آمیز بودن نتایج
در انتهای در پایان the end or final part of something the end of a meeting, a speech, a performance, etc the last part of something
ساخت/تولید و یا فروش غیرقانونی made or sold illegally
فرشته ی شانش و اقبال به کسی روی کردن/آوردن شانش و اقبال در خانه کسی را زدن روی کردن اقبال به کسی
موجی از حجمی از
ماشین ضدگلوله
زورمند، قوی، نیرومند
خرده اطلاعات اندک اطلاعات اطلاعات اندک ( اما به درد بخور و جالب ) خبر جزیی
سطل زباله/آشغال
از روی خوش شانسی
گفتگوی تلویزیونی با چهره های مشهور و معروف
خشمگین/عصبانی کردن mainly US informal to make someone angry – often used humorously to become or to cause someone to become annoyed or angry
خشمگین/عصبانی کردن mainly US informal to make someone angry – often used humorously to become or to cause someone to become annoyed or angry
شخص: غیر قابل تحمل غیر منطقی
حل کردن یک پرونده یا یک راز یا معما پی بردن به چیزی to solve a criminal case to solve a mystery or figure something out
توجه: extinction صحیح می باشد
قابل قبول نبودن to be not acceptable
فارسی را پاس بداریم: دوم اینکه دومین مورد ( اینکه ) در مورد دوم
کوفتی، لعنتی توجه:اصطلاح عامیانه، محاوره ای، ناخوشایند - در استفاده از این واژه دقت نمایید مثال: Get your bleeding hands off my car ترجمه اینجانب: د ...
می خواستم . . . قصد داشتم . . .
اجازه صحبت کردن دادن به کسی در یک مکان عمومی یا در یک جمع مجال صحبت کردن دادن به کسی در یک مکان عمومی یا در یک جمع فرصت صحبت کردن دادن به کسی در یک م ...
فارسی را پاس بداریم: سوم اینکه سومین مورد ( اینکه ) در مورد سوم
مطبوعات/روزنامه دست اول یا تازه چاپ شده hot off the press brand new newspaper newly printed or published
در تیتر روزنامه یا اخبار: اعلان جنگ
حرکتی از روی استیصال اقدامی از روی ناامیدی تعریف کیمبریج: the feeling that you have when you are in such a bad situation that you are willing to tak ...
خانوم شیدا و آقای Ali t، واژه صحیح obliterate می باشد
رسم و رسوم
بیکرانی فضا
وصیت نامه
به نتیجه نرسیدن به هیچ جایی نرسیدن موفقیت آمیز نبودن نقش بر آب شدن All our efforts have come to naught ترجمه اینجانب: تمام تلاش هایمان نقش بر آب شد ...
تا سرحد چیزی The team performed to the limit of its capabilities ترجمه اینجانب: گروه سر حد توانش را به اجرا گذاشت ( تا سرحد توانش بازی کرد )
برخلاف against or despite the wishes, rules, or laws of ( someone or something ) The group is acting in defiance of a government order ترجمه اینجان ...
محاکمه نظامی شدن ( در دادگاه نظامی محاکمه شدن ) If a member of the armed forces is court martialled, he or she is tried in a military court
بیدار بودن ( زود هنگام ) To be awake
سیاره/دنیای مادری ( معمولا در داستان ها و یا فیلم های علمی - تخیلی ) homeworld ( plural homeworlds ) ( science fiction ) The world on which a person ...
( به صورت خودمانی ) یه جورایی مثال: In a way it was one of our biggest mistakes ترجمه اینجانب: یه جورایی از بزرگترین اشتباهاتمون بود
توجه: به جای واژه snow pea، در انگلیسی بریتانیایی از واژه mangetout استفاده می شود.
در انگلیسی بریتانیایی: لوبیا سبز معادل آمریکایی این واژه: snow pea a long flat green vegetable whose outer part is eaten as well as the seeds the sw ...
در انگلیسی بریتانیایی: نخود، نخود فرنگی، نخود سبز در انگلیسی آمریکایی: pea گفته می شود
a US name for seaplane a seaplane supported on the water by one or more floats هواپیمای آب نشین
idiom peculiar ( to somebody/something ) مختص فردی یا کسی یا چیزی هم معنی: unique to, characteristic of, typical of, representative of معانی: of, re ...
شماره تلفنی که اگر به آن تماس گرفته شود، برای شخص تماس گیرنده هزینه ای نخواهد داشت if you telephone a particular number toll - free, you do not have ...
شماره تلفنی که اگر به آن تماس گرفته شود، برای شخص تماس گیرنده هزینه ای نخواهد داشت if you telephone a particular number toll - free, you do not have ...
خلاصه مطلب قبل: waistcoat ( BrE ) :جلیقه vest ( AmE ) undershirt ( AmE ) :زیرپیراهنی رکابی vest ( BrE )
هم به معنی" جلیقه" و هم به معنی "زیرپیراهنی رکابی" نکته: معادل انگلیسی بریتانیاییِ این واژه، waistcoat و به معنی "جلیقه" می باشد و خود این واژه در ان ...
اگر برای آقایان مد نظر باشد: undershorts/underpants به معنی شورت ( مردانه ) که همچنین و short به معنی شلوارک ( مردانه ) نکته: undershorts ( North ...
همچنین به صورت someone will be right with you/right there/right up استفاده می شودکه به معنی الان/سریع/ فورا یکی میاد ( برای انجام کاری ) used for ...
لحظه مساعد/مناسب زمان مناسب
احساس راحتی و آرامش کردن ( در یک موقعیت یا مکان ) When you are at home in a place or situation, you are comfortable and relaxed there If you feel a ...
این اصطلاح معولا به صورت like it or lump it مورد استفاده قرار می گیرد. معادل های فارسی آن: می خواى بخواه نمی خواى نخواه چه بخوای چه نخوای آش کشک خالت ...
در مورد غذا یا خوراک: افتضاح، گند و یا خیلی بد of very bad quality terrible awful
خوش باش خوش بگذرون شاد باش حال کن
از فرط خستگی
خوراکی/نوشیدنی فروشی و یا مغازه مواد غذایی با کیفیت عالی و معمولا گران
مخالف یا بیزار بودن کسی یا چیزی به یک دلیل خاص Be opposed to, especially for a particular reason to dislike or not approve of someone or something f ...
فعالیت ها و کارهای مربوط به داخل خانه و خانواده ( که به طور سنتی و به عقیده برخی فقط به زنان مربوط می شود و به عبارتی وظیفه زنان است )
- لهجه ی معیار و صحیح زبان انگلیسی در جنوب انگلیس - گفتار و استفاده معیار و صحیح انگلیسی - زبان انگلیسی آن طوری که در جنوب انگلیس صحبت می شود ( که ...
معادل پیشنهادی اینجانب: معیارهای توصیف گر سطوح مهارتی ( در آزمون آیلتس ) در آزمون آیلتس: مجموعه ای از معیارهای ارزیابی که توسط آزمون گیرنده ( آزمون ...
بزرگ سازی/بزرگ نماییِ قدرت یا اهمیت یک شخص و یا کشور ( در استفاده از این واژه مراقب باشید چون بیان آن جنبه منفی و ناخوشاید از طرف گوینده را می رسان ...
سوابق تحصیلی و کاری و شایستگی های فردی ( جهت درخواست برای یک شغل یا سمت )
همچین چیزی نیست I’m going to watch TV. You’ll do nothing of the sort ترجمه اینجانب: می رم تلویزیون ببینم. همچین کاری نمی کنی! I told him nothing of ...
مواد خوراکی غیر ارگانیک/غیرطبیعی ( مواد خوراکی به دست آمده از طریق کودهای شیمیایی و مواد مصنوعی و حشره کش ها )
در ظاهر شبیه اما در باطن متفاوت
خدمات اداری رفاهی ( خدماتی که توسط اداره ها به مردم ارائه می شود ) با توجه به بررسی معانی در فرهنگ های لغت از نظر اینجانب به معنی: "خدمات اداری رفاه ...
لیمو خارگی و lime به معنی لیموی معمولی که کوچتر است و پوست نازکتری دارد. در رنگ نیز تفاوت دارند
سوهان ناخن در هیچ یک از دیشنری های مهم و معرف نوشته نشده "یکبار مصرف" لانگمن: a narrow piece of stiff paper with emery on it, used for shaping your n ...
به نقل از . . . ، از زبان کسی نقل کردن در شکل be quoted as saying استفاده می شود مثال: If they're flexible, we're flexible", the official was quoted ...
فهرست پر مخاطب ترین برنامه های رادیو و تلویزیون و یا یک شبکه ماهواره ای جدول پر بیننده ترین برنامه های یک شبکه رادیویی و یا تلویزیونی کیمبریج: a li ...
وزیر کشور the minister who is responsible for domestic affairs وزارت کشور: home office, ministry of the interior
بهترین هم معنی برای این کلمه sissy هست و به معنی سوسول با توجه به تعریف دیکشنری لانگمن a boy or man who is too gentle and weak, and who is afraid to ...
متعصب تعصب آمیز افراطی
از نظر اینجانب در زبان عامیانه و خودمانی: بد و بیراه to launch into a diatribe به معنی " شروع به بد و بیراه گفتن"
با حالتی شیک و متداول طوری که مد هست طوری که قشنگ هست مثال: When he came back his hat was at a jaunty angle and he was smiling ترجمه اینجانب: وقتی که ...
to adopt a name/title/language اسم، عنوان و یا یک زبان جدی برای خود خود انتخاب کردن لانگمن: to choose a new name, country, custom etc, especially to ...
پرده برداشتن از یک حقیقت، ماجرا، اتفاق و. . . روشن کردن یک حقیقت، ماجرا، اتفاق و . . .
حسابداری: بدهکار و بستانکار debits ( dr ) record all of the money flowing into an account, while credits ( cr ) record all of the money flowing out ...
زنداداش لانگمن: your brother’s wife
sister - in - law تعریف انگلیسی: your brother’s wife
همچنین air your dirty laundry علنا در مورد مسائل خصوصی صحبت کردن
افراطی و متعصب فردی که اعتقادات و ایده های تعصبی و نامتعارف دارد و حاضر به پذیرفتن و یا گوش دادن به افرادی که اعتقادات و ایده های متفاوتی نسبت به خو ...
فقط به معنی ترک کردن مکانی با عصبانیت نیست. معنی: با عجله و عصبانیت ( خشم ) که معولا به همراه سر و صدا می باشد وارد مکانی شدن یا از مکانی خارج شدن ...
همچنین convulse with rage etc از شدت خشم و عصبانیت جوش آوردن/منفجر شدن
از خنده روده بر شدن
طبق قانون مطابق مقررات برطبق قوانین و مقررات
همچنین take someone’s word for it take someone at his or her word به معنی: اعتماد داشتن به حرف کسی پذیرفتن حرف کسی بدون نیاز به تایید و یا تحقیق پذیر ...
یک اشتباه یا خطای احمقانه و یا از روی بی حواسی در گفتار یا نوشتار هم معنی: mistake, error, blunder, gaffe
شاگرد عزیز دردانه معلم شاگرد سوگولی معلم معمولا معنی منفی و ناخوشایندی را تداعی می کند لانگمن: a child who everyone thinks is the teacher’s favourit ...
little did somebody know/realize/think etc معادل پیشنهادی اینجانب: فکرش رو هم نمی کرد که . . . یک ذره هم فکر نمی کرد/نمی دونست که . . . مثال از با ...
همپنین pledge allegiance to
سوگند وفاداری به پرچم آمریکا که معمولا دانش آموزان در ایالات متحده هرروز صبح قبل از شروع کلاس در مقابل پرچم درحالی که دست راستشان را بر روی قلبشان می ...
سوگند وفاداری به پرچم آمریکا که معمولا دانش آموزان در ایالات متحده هرروز صبح قبل از شروع کلاس در مقابل پرچم درحالی که دست راستشان را بر روی قلبشان می ...
همچنین strike gold/oil etc به معنی "اکتشاف یا کشف نفت" کیمبریج: to discover a supply of oil, gas, or gold underground آکسفرد: to discover gold, oil, ...
همچنین: on the part of someone به معنی: ( چیزی که انجام شده یا اتفاق افتاده باشد ) از جانب، از سوی ویا از طرف کسی تا آنجایی که به شخص خاصی مربوط باش ...
دسر بستنی با مغز، میوه و شکلات تلفظ به دو صورت: /ˈsʌndeɪ/, /ˈsʌndi/ که در لهجه آمریکایی و بریتانیایی فرقی نداره و هردو استفاده می شود ابتدا به تعاری ...
treat somebody/yourself ( to something ) به معنی کسی را جایی مهمان کردن که آن مکان خیلی دوست دارد و یا اینکه فردی چیزی را برای خودش می خرد که آن را ...
همچنین sow one's wild oats ( در جوانی ) عیش و عشرت کردن در ایام جوانی عیاشی و هرزگی کردن ( و سپس عیال وار شدن )
If time elapses, it goes past در اینجا goes past به معنی گذشتن و سپری شدن هست
جناب فرزاد ک پ عزیز در حالت Noun احتمالا اشتباه تایپی بوده لطفا تصحیح کنید
خودمانی/غیررسمی: Santa انگلیسی بریتانیایی: Father Christmas انگلیسی آمریکایی Kris Kringle لانگمن: an imaginary old man with red clothes and a long w ...
the Salvation Army ( UK informal the Sally Army, also SA ) از ویکی پدیا، دانشنامهٔ آزاد: سپاه رستگاری یک مذهب مسیحی و سازمان خیریه بین المللی است که ...
مراقبت از بیمار در طول شب ( شب مراقبتی )
از نگرانی در هول و ولا بودن از نگرانی دل آشوب و بلاتکلیف بودن
( معمولا در مورد گروه جست و جو ) از یک نقطه شروع به حرکت در جهت های مختلف کردن در یک منطقه برای گشتن به دنبال چیزی یا کسی که گم یا مفقود شده پخش شدن ...
از نظر اینجانب دو معادل در زبان فارسی برای این اصطلاح وجود داره: 1 - بار خود را بستن ( خودمانی: طرف بار خودش رو بسته ) 2 - به نان و نوایی رسیدن ( از ...
اعلام عمومی کردن ( از طریق رادیو یا تلویزون ) ، پخش کردن، منتشر کردن معمولا این اتفاق در رسانه های محلی امریکایی بیشتر دیده میشه که مثلا یک بچه گم می ...
فیلم ترسناک آشغال/به درد نخور/درپیت
نفس شبیه آه کشیدن بخاطر تعجب و نگرانی و یا شوک تعریف کیمبریج: to take a short, quick breath through the mouth, especially because of surprise, pain, ...
آدم بد دل
حاکی از وقوع چیز ناخوشایند خبر از چیزی دادن خبردادن از impending imminent وبستر: indicating or suggesting the approach of possible trouble or danger
شروع چیزی ( معمولا یک چیز یا اتفاق ناخوشایند مانند یک بیماری ) the beginning of something, especially something bad the moment at which something u ...
آشغال دونی
صورت/چهره ی سرخ و سفید
have visions of something به معنی افکار و تصورات منفی ( دقت شود که در این مورد اکثرا به صورت جمع استفاده می شود ) لانگمن: if you have visions of so ...
به تدریج کم شدن و عقب رفتن ( خط ) موی سر ( که یک خصوصیت ارثی می باشد ) به تدریج طاس شدن مو
همچنین Beauty pageant که معمولا در آمریکا گفته می شود و به معنی "جشنواره زیبایی" می باشد دقت کنید که با Miss Universe به معنی بانوی/دختر شایسته اشتب ...
مخفف: Master of Ceremonies هم معنی: emcee به معنی: سرپرست جشن، سرپرست مراسم ( بزرگداشت یا مهمانی و غیره ) ، ( رادیو و تلویزیون ) نمایش گردان، گردانن ...
روی اعصاب کسی رفتن
از سانسور در آوردن بازگرداندن/بازگشت/بازگشتن آزادی بیان
در حال وقوع
همچنین Take someone’s word for it take ( one ) at ( one's ) word به معنی: اعتماد داشتن به حرف کسی پذیرفتن حرف کسی بدون نیاز به تایید و یا تحقیق پذیر ...
همچنین take ( one ) at ( one's ) word take someone at his or her word به معنی: اعتماد داشتن به حرف کسی پذیرفتن حرف کسی بدون نیاز به تایید و یا تحقیق ...
واشر اسپرینگی
عدم پذیرش یا غیر قابل قبول بودن چیزی برا کسی خوش نداشتن/نیامدن کسی از چیزی
همچنین draw straws یا cast lots
پرداخت در محل
الان آماده/حاضر میشه وبستر: used by someone ( such as a waiter ) to say that something will be served or delivered very quickly
همچنین prix fixe یک خوراک کامل ( شامل تعدادی غذای محدود ) با قیمت مشخص a full - course meal offering a limited number of choices and served at a fixe ...
همچنین set lunch به معنی یک خوراک کامل ( شامل چند نوع غذا ) با قیمت مشخص لانگمن: a prix fixe meal is a complete meal served for a fixed price آکسفرد: ...
با سلام. در اینجا luck لزوما به معنی شانس نیست و می تواند اینطور معنی دهد: دفعه ی بعد ( برایت ) بهتر/خوبتر باشه یا ( امیدوارم ) دفعه ی بعد خوش شانس ...
همچنین: hang in there hang though مقاومت کردن، تسلیم نشدن، شانه خالی نکردن هم معنی: persevere, persist کیمبریج: said as a way of telling someone ...
موقعیت بسیار خطرناک
to learn, to discover ( a new fact ) یادگرفتن، کشف کردن چیزی یا واقعیتی
a woman in the past who lived with and had sex with a man who already had a wife or wives, but who was socially less important than the wives علاوه ب ...
to get upset by the things other people say or do, because you think that their remarks or behaviour are directed at you in particular به خود گرفتن
سوگند وفاداری به چیزی را ادا کردن
در برابر فشار/اصرار مقاومت کردن خودداری کردن دربرابر انجام کاری یا داشتن چیزی غیر منطقی یا نامعقول
سخاوتمند، بسیار دست و دل باز، بسیار بخشنده آکسفرد: Excessively generous magnanimous کالینز: excessively willing and liberal in giving away one's t ...
با چاپلوسی به جایی نمی رسی با چاپلوسی کارت پیش نمی ره
طغیان خشم
عکاس خبرنگار
مسافر راه دور
اسلحه به دست گرفتن و آماده جنگ شدن to pick up weapons and become ready to fight to begin fighting with weapons
مخفف: English as a Foreign Language و به معنی: انگلیسی به عنوان زبان خارجی این عبارت برای نوع و مدل آموزش زبان انگلیسی در کشوری که زبان رسمی در آن ان ...
این واژه به ذهن بنده رسیده: برچسب نوشته
در همه حال
در مورد زندانیان: باز پروری
می خواهم تمایل دارم I would appreciate I'd appreciate
( بخصوص آهنگ ) همان "زیرخاکی" خودمان
گاهی به معنی بلند A great wailing was heard ترجمه ی اینجانب: ناله ی بلندی شنیده شد
آقای وحید به معنای "در دسترس" هست. یعنی می توانید در صورت لزوم با من ( فرد مخاطب ) تماس بگیرید.
Nickname دقت کنید که این کلمه سرهم هست
I have to run باید بروم، باید عجله کنم. I must go now
give sb the heave به معنی: پایان دادن به یک رابطه ی عاشقانه، خودمانی: کات کردن، جدا شدن to end a romantic relationship with someone
پایان دادن به یک رابطه ی عاشقانه، خودمانی: کات کردن، جدا شدن to end a romantic relationship with someone
از انجام وظیفه برکنار شدن/کردن to remove or lessen a burden on someone or oneself
همچنین go on the offensive اقدام به حمله ( برنامه ریزی شده ) کردن فرهنگ هزاره: شروع به حمله کردن، دست به حمله زدن، حالت تهاجمی گرفتن، ( مجازی ) دست ...
فرم مخفف قدیمی it is می باشد "an old contraction of "it is
bring problems مشکلات را با خود یا چیزی آوردن، مشکل داشتن، دچار مشکل بودن همچنین: Having a lot of baggage means to have experienced negative things ...
Chocolate - covered raisins شکلات مغز کشمشی
Chocolate - covered raisins شکلات مغز کشمشی
حال خوب کن مثال: Let's go see a feel - good movie ترجمه ی اینجانب: بیا بریم یه فیلم حال خوب کن ببینیم.
معادل a tow truck و به معنی کامیون یدکش می باشد اما breakdown truck کامیونی هست که ماشین های خراب رو روی آن می گذارند و به تعمیرگاه منتقل می کنند
breakdown truck معادل a tow truck و به معنی کامیون یدکش می باشد اما breakdown truck کامیونی هست که ماشین های خراب رو روی آن می گذارند و به تعمیرگاه م ...
در ایران به این نوع موتور "پاکشتی" هم گفته می شود. موتور پاکشتی 50 سی سی یا اسکوتر 50 سی سی عمدتا ساخت کشور ژاپن می باشند و شرکت هایی نظیر هوندا، ی ...
pull into وارد شدن of a car, train, etc. : to arrive at a particular place مثال: The train pulled into the station right on time ترجمه ی اینجانب: قط ...
a 2 - hour drive through scenic country ترجمه ی اینجانب: یک رانندگی 2 ساعته از میان دشت و صحرای خوش منظره
طبقه ی آخر
North American: the ground floor of a building طبقه ی همکف
در این اطراف، نزدیک، در نزدیکی، نبش چهارراه، سر نبش، سر چهارراه
to go somewhere quickly or for a short time یه توک پا به جایی سر زدن I’ve got to nip home and change my clothes ترجمه ی اینجانب: باید یه توک پا برم ...
Please pick up some bread at the supermarket ترجمه ی اینجانب: لطفاً از سوپرمارکت مقداری نان بگیر.
hit the rush hour توی ترافیک گیر افتادن/کردن
توی ترافیک گیر افتادن/کردن
hit the rush hour توی ترافیک گیر افتادن/کردن
I got caught in the morning rush hour ترجمه ی اینجانب: من در اوج ترافیک صبح گیر افتادم. heavy rush hour traffic ترجمه ی اینجانب: ساعت پیک ترافیک سن ...
دست دادن و به توافق رسیدن، دست دادن و معامله را بستن shake hands with somebody to show that you have made an agreement, a deal, etc I can't believe ...
همچنین meet halfway به معنی: to compromise, especially when negotiating a price حد وسط را گرفتن، بر سر حد وسط به توافق رسیدن گاهی پس از اعلام قیمت ...
همچنین wriggle room آزادی عمل، قدرت/امکان مانور freedom to change your mind or to try a different method or room to maneuver مثال: There's some wigg ...
کم کردن قیمت، پایین آوردن قیمت to accept a lower price to agree to ask for or pay a lower price They are not willing to come down in price ترجمه ی ...
تخفیف جو Bargain hunters queued outside the store for hours ترجمه اینجانب: تخفیف جویان ساعت ها در خارج از فروشگاه صف می کشیدند.
عرضه شدن Good watches don't come at bargain prices ترجمه ی اینجانب: ساعت های خوب با تخفیف عرضه نمی شوند.
It's a bargain ( یک ) معامله با قیمت خوب/مناسب/مفت real bargain خرید ارزان، مفت یا با قیمت خوب That second - hand table was a real bargain ترجمه ی ...
بایستی
چی گفتی؟ دوباره بگو ( یید ) ، دوباره می گی؟ Come again? I didn't hear what you said ترجمه اینجانب: چی گفتی؟ متوجه حرفت نشدم. دوباره تکرار می کنی؟ ...
not catch something در صحبت و مالمه به معنی "نفهمیدن"، "متوجه نشدن": to not hear or understand what someone says I’m afraid I didn’t catch your name ...
به طرز دیگری بیان کردن طور دیگری گفتن
"Also known as "a full course meals" or "a standard course meal منوی استاندارد یا کامل شامل پیش غذا، غذای اصلی و دسر
گاهی به معنی "هم" به این مثال توجه کنید: Is there any fish on the menu? ترجمه ی اینجانب: آیا ماهی هم در منو هست؟
?Could we have the menu, please ترجمه ی اینجانب: لطف می کنید منو رو بیاورید؟
محصولات لبنی food derived from or containing milk and its derivatives milk, butter, cheese etc
داستان/اخبار مورد توجه مردم/عموم داستان/اخبار دارای جنبه ی انسانی
بر اساس فرهنگ هزاره: خیلی لطف کردید! خیلی محبت کردید! محبت شما را می رساند
بی نهایت ممنونم
آیا . . . را ملاقات کرده ای؟ آیا با . . . آشنا شده ای؟
پزشک عمومی ( در یک محلعه یا منطقه ) بیشتر general practitioner گفته می شود و هر دو یکی هستند. Local doctors are also known as general practitioner ...
local doctor هم گفته می شود Local doctors are also known as general practitioners, GPs. They look after the health of people in their community and ...
همچنین: There's no rest for the weary از نظر اینجانب به معنی "خستگی معنی ندارد"، "خستگی تمامی ندارد" Even people who are tired must still work You ...
از چیزی خسته شدن to become tired or sick of something In short, it means to become tired of something برای مثال: After two hours of studying, the st ...
توافق، مصالحه plea bargain also plea agreement or plea deal دیکشنری آبادیس: ( حقوق ) توافق طرفین دعوی ( پیش از محاکمه ) ، مصالحه، ( حقوق - طرفین ...
بر اساس فرهنگ هزاره: ( قانون ) فاقد قدرت اجرایی
بر اساس فرهنگ هزاره: زندگی شلوغ، زندگی پر سر و صدا، زندگی خبرساز
زودرنج
Break Left or Right Means "turn" left or right Applies to aircraft in flight, usually on the drop run, and when given as a command to the pilot, im ...
تازه تاسیس نوظهور نوپا
دقیق تر نگاه کن نقشه ظاهر خواهد شد.
صحیح و سالم
آدم ترسو باید از شرافتش دست بکشد.
اما تغییر به این معنی نیست که ما از اصول اخلاقی خودمان دست بکشیم
یادت هست که گفتی هیچوقت دوستانت را ترک نخواهی کرد؟
میخواهی پادشاهت را در زمان احتیاجش ترک کنی؟
هیچوقت ترکت نمی کنم
نمی توانم بروم. نمی توانم از این رفقا دست بکشم.
می توانی کشتی را ترک کنی.
قصدم ناراحت کردنت نیست.
بی اثر کردن with an absorbing agent that denatures the poison ترجمه ی اینجانب: . . . با یک عامل جاذب که سم را بی اثر می کند.
چشم پوشی کردن In your abundant compassion, blot out my offense ترجمه اینجانب: با مهربانی فراوانت از گناه من چشم پوشی کن.
سوالی: اینطور نیست؟یا به معنی "نه؟" That's your verdict, is it? ترجمه اینجانب: این قضاوت تو هست، اینطور نیست؟ این قضاوت تو هست، نه؟
جشنواره برداشت محصول
بر اساس فرهنگ هزاره: دیوانه ی زنجیری
محتویات Can I combine these ingredients in the same exact quantity آیا می توانم این محتویات را به همان میزان دقیق ترکیب کنم؟
جماعت مردم spent half his life on the run avoiding folks like you. . . . . . نیمی از زندگی اش از دست شما جماعت ( پلیس جماعت ) فرار کرده. ترجمه خود ...
I'm here in a strictly journalistic capacity ترجمه ی اینجانب: من منحصرا در مقام روزنامه نگاری در اینجا حضور دارم.
با حداکثر ظرفیت
بر اساس فرهنگ هزاره: اعتبار قابلیت اعتماد قابلیت اعتماد
exceed ( someone’s ) expectations فراتر از پیش بینی ها/انتظارت و . . . عمل کردن/ظاهر شدن to be much bigger or better than expected
slender reed idiomatic: A person, fact, or resource on which one can rely only to a limited extent چیزی به حساب نیامدن. مثال: Oh no, you're a slen ...
دامنه ی لغات دامنه ی واژگان در زبانشناسی: lexicon
درویشی در حال سماع یک درویش در حال رقص سماع با حالتی محبت آمیز: شخص پر انرژی و خیلی سرحال A term of endearment for an energetic, bouncy person
مشابه
And rumors persist that Monarch may be hiding ترجمه اینجانب: و شایعه شده بود که ممکن است حاکم پنهان شده باشد.
کشتی فضایی سفینه ی فضایی
گاهی ممکن است معنی "خوشم اومد" یا "حال کردم" را بدهد.
این هم از این
اتفاق جدیدی نیفتاده؟ خبر تازه ای نیست؟
مدرک مستدل
بر اساس فرهنگ هزاره: هیچ مدرکی، کوچکترین دلیلی
تنها به دوش کشیدن فقط به دوش خودت تنها خودت به دوش بکش مثال: But my burden is of the bear - it - alone variety ترجمه اینجانب: اما مسئولیت من از نوع ...
چیزی شده؟ طوری شده؟ ?Is something wrong ?what happened ?Is something the matter
denounce to بر اساس دیکشنری هزاره: معرفی کردن، لو دادن مثال: If you denounce me to the police ترجمه اینجانب: اگر مرا به پلیس معرف کنی/لو بدهی
عارضه نارسایی heart defect = عارضه/نارسایی قلبی مثال: Because our first child, Caleb, had a heart defect ترجمه اینجانب: چون فرزند اول ما کالب عارض ...
از بحث دور شدن یا پرت شدن
گاهی به معنی "تشکیل دادن" به مثال زیر توجه کنید: We're gonna have to assemble a rescue team ترجمه اینجانب: ما باید یک گروه نجات تشکیل بدهیم.
در حال پس روی The vast majority of glaciers in the world are retreating ترجمه اینجانب: اکثر قریب به اتفاق یخچال های طبیعی در جهان در حال پس روی هست ...
off campus: outside or away from a campus I expect you off campus by tomorrow ترجمه های اینجانب: انتظار دارم که تا فردا از خوابگاه/دانشگاه بروی. ان ...
غافل شدن
حراست Does campus security know you're here? ترجمه اینجانب: آیا حراست ( مدرسه، دانشکده، دانشگاه ) می داند که تو اینجایی؟
to smell odd/unusual/strange بوی عجیب یا غیرعادی داشتن مثال: It smells funny in here = Something smells strange or bad
تنگراه یا گلوگاه استراتژیک وبستر: a strategic narrow route providing passage through or to another region
ویکی پدیا: به معنی"ستاره فشان" یا "انفجار ستاره ای"
prey animals are those which are hunted by predator animals حیوان شکار شونده حیوان طعمه حیوانی که شکار می شود
. the wager is set شرط بسته شد.
همان "مخلفات" خودمان مثل سبزی سالاد و . . . کیمبریج: in a restaurant, an extra dish of food, for example vegetables or salad, that is served with t ...
شکرک زدن و همچنین: Crystallization of sugar
بامیه ( شیرینی ماه رمضان ) Tulumba بر اساس دانش نامه آنلاین ویکی پدیا: Bamiyeh or Tulumba is an Iranian deep - fried dessert
بر اساس دانش نامه آنلاین ویکی پدیا: Zulbia or Jalebi, also known as Jilapi, Zulbia, Mushabak and Zalabia is a Middle Eastern sweet snack
regarding, concerning, with reference to, referring to, with regard to, with respect to, respecting, relating to
قابلیت نگهداری مدت زمان نگهداری وبستر: the period of time during which a material may be stored and remain suitable for use آکسفرد: The length of t ...
نوبت، مرحله
Take ( something ) Into Consideration give thought to take into account
دیر رس
میان رس
late - ripening
middle - ripening دیر رس: late - ripening
بسته بندی فله ای It is large scale packaging that is used to store or transport raw ingredients or finished goods in the manufacturing process
همون "دکه ی ساندویچی" خودمون هست، مثلا فلافل یا سمبوسه فروشی ( که به صورت یک مغازه کوچک، دکه و یا حتی روی گاری، ساندویچ آماده یا نیمه آماده رو می فرو ...
الکی حرف زدن، چرت و پرت گفتن، اغراق کردن و یا لاف زدن توجه: این عبارت دارای حسن تعبیر می باشد و و اصلاحی خودمانی و یا غیر رسمی نیست و می توان آن را د ...
مدیر تور مدیر گردشگری
با سیلی/انبوهی از کمک، درخواست، تماس و غیره رو به رو و یا مواجه شدن مثال: We have been inundated with requests for help ترجمه اینجانب: ما با انبوهی ...
مدیر تدارکات
طبق شرایط/خواست یک فرد according to the conditions that someone wants
idiom, informal آرایان پور: کارها را خراب کردن، نقشه را برهم زدن کیمبریج: to completely spoil someone’s plans لانگمن: to cause trouble, especially by ...
Tread carefully/warily/cautiously/gently/lightly etc /past tense trod /trɑːd/ or US also treaded, past participle trodden /'trɑːdn آریان پور: اقدام ...
سازمان یا نیروی ویژه فعالیت های مشترک نظامی the primary organization for joint operations a "joint" ( multi - service ) ad hoc military formation
موضوع یا اتفاقی که اهمیت خاصی دارد وبستر: something of special importance
جعبه کمک های اولیه first aid kit/first - aid kit medicine/drug cabinet med kit
نقشه یا برنامه خود را افشا کردن/آشکار کردن/فاش کردن
کشت زنده میکروب در آزمایشگاه ترجمه متن انگلیسی پایین توسط اینجانب: این عبارت معمولا به جای کلمه "پروبیوتیک" استفاده می شود. مثال برای کشت زنده میکر ...
گروه/دسته/افراد/اجتماع دارای هدف و ارزش ها/اعتقادهای مشترک a group or community, especially when perceived as the locus of a particular set of aims ...
گروهی از مامورها، جاسوس ها یا تروریست ها که به صورت مخفی در میان گروه خاصی از مردم ( یا در میان یک اجتماع خاص ) زندگی می کنند و منتظر دستورات یا یک ف ...
آریان پور: ( ناگهان و به سرعت ) حرکت کردن بیرون زدن/پریدن آکسفورد: run or travel somewhere in a great hurry مثال: I must dash, I'm late Well, I must ...
گروه نجات و یا نیروی پشتیبانی
سفینه ی مرکزی/مادر آکسفورد: a large spacecraft or ship from which smaller craft are launched or maintained کیمبریج: a large ship or spacecraft from ...
دیکشنری هزاره: ( اضطراب، درد و . . . ) عذاب آور، آزار دهنده، جانکاه
بسیار غمگین/نگران/ناراحت very/extremely unhappy of a person: wretchedly unhappy or uncomfortable
هنگامی که کاپیتان در هنگام صحبت با مسافران در هواپیما این جلمه را بیان می کند: welcome you on board به معنی "ورود شما را خوش آمد می گویم" می باشد و د ...
oblique line/stroke or oblique slanting line به معنی: a sloping line or slash خط مورب/مایل
شقیقه کیمبریج: areas of hair grown down the sides of a man's face in front of the ears لانگمن: hair grown down the sides of a man’s face in front o ...
( بیماری ) پیشرفته، کاملا پیشرفت کرده، در مرحله کامل پیشرفت پیشرفت کامل ( بیماری ) completely/fully developed* having all the qualities of somethin ...
زمانی، مربوط به زمان وبستر: of or relating to time
باعث عبور کسی شدن ( مثلا از مرز ) یا کمک به عبور کردن کسی کردن دیکشنری کالینز: to cross or cause or help to cross
سر به سر کسی گذاشتن لانگمن: to deceive someone or cause trouble for them
نارنجک دستی hand grenade
جفت ارز
نشان تجاری: سوپرمارکت های کوچکی که غذا، نوشیدنی، مجله، محصولات بهداشتی و غیره می فروشند و از صبح زود تا اواخر شب باز هستند. این فروشگاه ها در آمریکا ...
نظامی: آماده باش
ناگهان و به شدت به تکه های کوچک تبدیل شدن و در هوا پخش یا به هوا پرتاب شدن to break into pieces violently to shatter
موج انفجار دیکشنری اکسفرد: A destructive wave of highly compressed air spreading outward from an explosion
a leap of ( the ) imagination ( also an imaginative leap ) از نظر اینجانب: پردازش عمیق فکری، جهش فکر/فکری، خیزش فکر تعریف دیکشنری لانگمن: a menta ...
Quirk of fate/fortune: روی آوردن بخت، یار بودن بخت something that is strange and unexpected something strange that happens by chance
یک فرد ( مخصوصادر مورد یک مرد ) ناخوشایند، نچسب، بدخلق توجه: این کلمه را هرجایی استفاده نکنید an unpleasant, despicable, offensive, or disagreeable ...
شدت، وضوح و یا شفافیت چیزی را کم کردن Cambridge: to make something less strong or clear
Bust down:شکستن، خراب کردن to burst/break/split/smash something especially with force The cops had to bust the door down I fell, and broke my leg in ...
( زن ) خوش قواره، پر و پاچه دار، تپل مپل، خوش هیکل، دارای انحناء وقوسهای ظریف زنانه Oxford: of a woman: curvaceous and sexually attractive Cambridg ...
توده/ابر اورت /ɔrt klaʊd/ Astronomy: Oxford: A spherical cloud of small rocky and icy bodies postulated to orbit the sun beyond the orbit of Pluto ...
نمودار هرتسپرونگ - راسل Oxford: A two - dimensional graph, devised independently by Ejnar Hertzsprung ( 1873 - 1967 ) and Henry Norris Russell ( 1877 ...
Webster: an extinct volcano = no longer active Cambridge: an extinct volcano is one that is not now active = will not explode again Longman: an extin ...
Oxford Dictionary: /kaɪpər bɛlt'/ A region of the solar system beyond the orbit of Neptune, believed to contain many comets, asteroids, and other sma ...
A slight trace a hint نشانه، اثر، رد خفیف
خیلی زود/سریع، به زودی at any moment very soon in a moment at or within a short time for or in a short time very soon
manned: دارای سرنشین و یا خدمه manned: past simple and past participle of man Webster: carrying or performed by a human being مثال از دیکشنری لان ...
همچنین: all the better/easier/more etc Webster: even more Cambridge: even more than before Longman: used to emphasize how much better, easier etc so ...
محتمل نبودن به دور از یقین بودن
اتمسفر خورشید نجوم: تاج خورشید Cambridge definition/meaning: a circle of light that can sometimes be seen around the moon at night, or around the su ...
متخصص اخترفیزیک متخصص فیزیک اختری/ستاره شناسی اما از نظر اینجانب "متخصص فیزیک نجومی" و "متخصص اخترفیزیک" معادل های بهتری می باشند.
wreak havoc/mayhem/destruction ( on something ) wreak havoc: خرابی/ویرانی به بار آوردن دست خوش مصیبت کردن مثال از دیکشنری کیمبریج: The storm wreak ...
معنی: نوعی جراحی مغز که در گذشته برای درمان بیماری های ذهنی و یا مشکلات روانی انجام می شده که در آن قسمتی از بخش قدامی مغز ( که زیر استخوان پیشانی قر ...
همچنین: once for all 1. دیکشنری هزاره: برای همیشه، برای دفعه ی آخر، معنی اینجانب: بلاخره هم معنی آکسفرد: for always, forever, permanently, finally, ...
غلاف کردن اسلحه holster your weapon: اسلحه ات رو غلاف کن
کسب و کار ( معمولا نوپا )
کالبدشکافی، تشریح جسد هم معنی: autopsy تعریف:An examination of a dead body to determine the cause of death
run ( or take ) its course ( معمولا در مورد بیماری ) مراحل خود را طی کردن Complete its natural development without interference to develop and fini ...
روابط عمومی کیمبریج: the relationship that a company, organization, etc. has with the people who live in the area in which it operates
have ( or get ) cold feet آریان پور: ترسیدن، دستخوش واهمه شدن معادل های اینجانب با توجه به تعاریف در فرهنگ های انگلیسی: خونسری، اعتماد به نفس و یا ق ...
فرهنگ هزاره: خم به ابرو نیاوردن، ( در برابر مشکلات ) خونسردی خود را حفظ کردن، طاقت آوردن، لب نجنباندن فرهنگ آریان پور: ( عامیانه ) علی رغم مشکلات جرا ...
بشر دوست، نوع پرست، انسان دوستانه، نوع دوستانه، خیریه، نیکوکاری هم معنی: public - spirited, philanthropic
the Chief Executive در ایالات متحده: رییس جمهور
اقلیت تندرو بر اساس دیکشنری آکسفرد: An extreme or eccentric minority within society or a group بر اساس دیکشنری لانگمن: the small group of people in ...
مسئول تبلیغات ( برای یک شخص، کالا و یا شرکت )
organizer, stage manager* A person who organizes and often finances concerts, plays, or operas* a person who arranges different types of public enter ...
سکوت محض سکوت کامل
انجمنِ حمایت از حیوانات
همچنین: heave a sigh of relief نفس راحت کشیدن احساس خوبی پیدا کردن آسوده خاطر گشتن
امداد جاده ( ای )
patch it/things up ( with somebody ) ( patch something up ) فیصله دادن، ( اختلافات ) حل کردن
a tempest in a teapot/ teacup British: a storm in a teacup - سر و صدای زیاد درباره ی چیز کم اهمیت - دیکشنری هزاره: ( در آمریکا ) هیاهوی بسیار برا ...
تابلوی تبلیغاتی
thumbs up ( or down ) خودمانی/غیر رسمی: انگشت شصت رو به پایین: نشان رد یا شکست و یا قبول نکردن یا نپذیرفتن چیزی انگشت شصت رو به بالا: نشان رضایت یا ...
( چشمه /رودخانه ) خشک شدن
stir somebody/something up تحریک کردن، بر انگیختن
دیکشنزی هزاره: پا روی دم مار نگذاشتن، به مسئله دامن نزدن، مسئله را مسکوت گذاشتن دیکشنری آریان پور: گذشته ها را فراموش کردن، به حال خود گذاشتن، پا رو ...
به صورت red - letter day نیز نوشته می شود Cambridge Definition: INFORMAL: a special, happy, and important day that you will always remember بر اساس ...
( باد را با خنده و خشم از دماغ بیرون دادن به نشانه ی تمسخر، ناراحتی و یا کم اهمیت جلوه دادن ) پوزخند زدن از روی خشم و یا تمسخر و تحقیر
( در یک مهارت یا کار خاص ) خوره ی چیزی بودن
در مورد اختراعات: در انتظار ثبت
by implication=به طور ضمنی، به طور مفهومی، به طور تلویحی
باور کردن/پذیرفتن ( یک دروغ، داستان، توضیح و یا بیانیه ) بدون هیچگونه تردید یا مخالفتی آکسفرد: Believe unquestioningly ( a lie or unlikely assertion ...
I'm from Missouri ( Informal ) : آدم بدبین، آدم شکاک، دیر باور Definition: one who is not easily convinced کسی که به سادگی متقاعد نمی شود هم معنی: s ...
در نزدیکی ساحل/سواحل در ( نزدیکی ) کرانه مثال از دیکشنزی آکسفرد: Several types of endangered sea turtles live in the waters off the Angolan coast تر ...
extension wire نیز گفته می شود که به معنی "سیم رابط برق" و یا " سه راهی برق" می باشد
the elements: آکسفرد: The weather, especially strong winds, heavy rain, and other kinds of bad weather کیمبریج: the weather, usually bad weather به ...
sally out/forth راه افتادن، حرکت کردن، رهسپار شدن هم معنی/synonym: set out
sally out/forth راه افتادن، حرکت کردن، رهسپار شدن هم معنی/synonym: set out
اسم ( Noun ) : بر اساس دیکشنری آسکفرد: A sudden clever idea به معنی ایده ناگهانیِ هوشمندانه/خلاقانه، جرقه ی فکری، فکر بکر اسم ( Noun ) :بر اساس دیکش ...
تست الکل
- ( ایده، نگرش، اندیشه، رفتار و یا فعالیت ) متداول، متعارف - گرایش اصلی در مُد، نسبت به ایده ها و اندیشه ها و یا در هنر - بر اساس دیکشنری هزاره: گ ...
sobriety test تست الکل
عبارتی که به جای as luck would have it به کار می رود و هردو به معنی: - خوشبختانه، بدبختانه ( با توجه به متن و یا موقعیت هم در معنی منفی و هم در معنی ...
- خوشبختانه، بدبختانه ( با توجه به متن و یا موقعیت هم در معنی منفی و هم در معنی مثبت به کار می رود. ) - از بد ماجرا، اتفاقا
an assertive lawyer/attorney ( وکیل ) کار بلد، خبره، پافشار، فعال، بی باک، جسور
that is to say that is i. e in other words به عبارت دیگر
thereby in doing so consequently به موجب آن در نتیجه بدین طریق به این ترتیب
fall prey to ( also be or become prey to ) مغلوب شدن، از پای درآمدن تحت تاثیر قرار دادن/گرفتن
- از دست دادن شان و منزلت اجتماعی - دیکشنری هزاره: کوچک شدن، تحقیر شدن، خوار و خفیف شدن
( در پژوهش ها و تحقیقات علمی ادبی ) پیشینه ی تحقیق که به صورت Review of the Literature Literature Review Background و یا Theoretical Framework به ...
American English: make a fuss of somebody/something ( British English: make a fuss over somebody/something ) آریان پور: ( عامیانه ) سنگ کسی یا چیزی ...
- پیروزی بدتر از شکست - پیروزی همراه با تلفات بسیار
lose track of sb/sth دیکشنری هزاره: رد کسی/چیزی را گم کردن، با کسی/چیزی در تماس ماند، رابطه خودرا با کسی/چیزی از دست دادن keep track of sb/sth دیکشن ...
keep track of sb/sth دیکشنری هزاره: رد کسی/چیزی را نگه داشتن، با کسی/چیزی در تماس ماندن، رابطه خود را با کسی/چیزی حفظ کردن lose track of sb/sth دیکش ...
دیکشنری هزاره: ( محاوره ) از زیر مسئولیت در ر فتن، کاسه کوزه ها را سر دیگری شکستن، مسئولیت ها را به گردن دیگری انداختن،
کارمند بانک ( قبلا در بانک ها هر شخص مسئول کار خاصی بود اما اکنون به صورت قبل نیست چون هر باجه به ترتیب شماره و یا نوبت کار مراجعه کنندگان را انجام ...
یک عبارت غیر رسمی به معنی: بر باد رفتن دود هوا شدن به ( سر ) انجام نرسیدن به نتیجه نرسیدن یا نتیجه ندادن
- به شرایط/نقطه حاد رسیدن - دیکشنری هزاره: ( بحران و . . . ) به اوج خود رسیدن، به بدترین شکل ممکن در آوردن - دیکشنری آریان پور: بحرانی شدن
- به شرایط/نقطه حاد رسیدن - دیکشنری هزاره: ( بحران و . . . ) به اوج خود رسیدن، به بدترین شکل ممکن در آوردن - دیکشنری آریان پور: بحرانی شدن
تیم اصلی مدرسه، دانشکده یا دانشگاه که در مسابقات و رقابت ها ( معمولا ورزشی ) شرکت می کند
Alumni : جمع ( مرد یا زن ) فارغ التحصیل یا دانش آموخته در یک مدرسه، دانشکده، یا دانشگاه دانش آموز یا دانشجویی ( مرد یا زن ) که تحصیلات خود را به پای ...
- حساب کار را دست کسی دادن - روی کسی را کم کردن - دیکشنری آریانپور: سر جای خود نشاندن، ( غرور یا جاه طلبی کسی را ) کم کردن - دیکشنری هزاره: باد کس ...
- قرار گرفتن، جای گرفتن - داشتن نگرش، عادت، عقیده، ایده و . . . که به صورت قوی در ذهن یا درون یک فرد وجود دارد و به سادگی قابل تغییر نیست
- نتیجه مطلوب داشتن - نتیجه دادن - به موفقیت رسیدن - موثر بودن - مثمر ثمر واقع شدن
برگ تقلب
همچنین crackdown که به صورت عبارت crackdown ( crack down ) on/against استفاده می شود و بر اساس دیکشنری آریان پوربه معنی: - شدت عمل، سختگیری بیشتر ...
- لوازم و وسایل مورد نیاز برای یک حرفه یا شغل - اسباب تجارت
- تلاش برای رای آوردن - کاندید شدن در انتخابات
- آزارطلب، مازوکیست - فردی که از فعالیت های دردناک و آزار دهنده لذت می برد - فردی که از آزار دیدن توسط فرد دیگری لذت می برد
حزب پارلمانی parliamentary party
از این حیث که از این جهت که از این نظر که بدین طریق که بدین معنی که
- کتاب اصول و مبانی - کلیات جامع
بیش از هر زمانی بیشترین حد تاکنون در حد بی سابقه ای
( مقام مسئول، رییس جمهور، دولت و . . . ) وقت، حاضر، فعلی مثلا: رییس جمهور وقت، نخست وزیر فعلی
- کسی را ( بطورقطعی ) به باور رساندن - کسی را متقاعد کردن - نظر کسی را برگرداندن
با شایستگی در حد خیلی خوب یا عالی
- قدرت مطلق یا اختیار کامل داشتن - قوی ترین فرد در یک گروه بودن - تصمیم گیرنده ی نهایی بودن
با داد و فریاد چیزی را گفتن با صدای بلند گفتن جار زدن The boys were not shy about trumpeting their successes ترجمه اینجانب: پسرها خجالت نمی کشیدند ک ...
- خود را خیلی عصبانی، ناراحت و . . . کردن - به حالت خاصی ( مخصوصا حالت عاطفی ) رفتن
- خود را خیلی عصبانی، ناراحت و . . . کردن - به حالت خاصی ( مخصوصا حالت عاطفی ) رفتن
نداشتن هیچ حق انتخابی انتخاب اجباری
1. چیزی که توجه عموم را به خود جلب کند. 2. عمل یا حرکتی غیر عادی و یا از قبل برنامه ریزی شده که برای جلب توجه مردم به یک فرد خاص یا کالا یا شرکت و ...
سایر معانی: سوپروایزر ناظر
( در زبان آمرکایی ) بهیار ارتش بر اساس تعریف دیکشنری لانگمن: someone in the army who is trained to give medical treatment بر اساس تعریف دیکشنری آکسف ...
feel ( ing ) no pain بر اساس فرهنگ زبان Collins یک واژه ی خودمانی و بر اساس واژه نامه آنلاین Dictionary. com یک اصطلاح غیررسمی/خودمانی به معنی "مست ...
( در بوکس ) محکمتر یا بهتر ضربه یا مشت زدن حریف ( تر ) بودن
کسی را به چالش کشیدن یا دعوت کردن کسی را به مبارزه دعوت کردن یا طلبیدن
چشم بسته خرید کردن
چریک
دول محور
خودکار نوک ساچمه ای یا به زبان عام "خودکار"
دست از سر کسی برداشتن