پیشنهاد‌های میثم نبی پور (٧٤٧)

بازدید
٢٨٦
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٩

از این حیث که از این جهت که از این نظر که بدین طریق که بدین معنی که

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٥

- ( ایده، نگرش، اندیشه، رفتار و یا فعالیت ) متداول، متعارف - گرایش اصلی در مُد، نسبت به ایده ها و اندیشه ها و یا در هنر - بر اساس دیکشنری هزاره: گ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٦

Alumni : جمع ( مرد یا زن ) فارغ التحصیل یا دانش آموخته در یک مدرسه، دانشکده، یا دانشگاه دانش آموز یا دانشجویی ( مرد یا زن ) که تحصیلات خود را به پای ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٣

- نتیجه مطلوب داشتن - نتیجه دادن - به موفقیت رسیدن - موثر بودن - مثمر ثمر واقع شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

( باد را با خنده و خشم از دماغ بیرون دادن به نشانه ی تمسخر، ناراحتی و یا کم اهمیت جلوه دادن ) پوزخند زدن از روی خشم و یا تمسخر و تحقیر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

thereby in doing so consequently به موجب آن در نتیجه بدین طریق به این ترتیب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤١

با سیلی/انبوهی از کمک، درخواست، تماس و غیره رو به رو و یا مواجه شدن مثال: We have been inundated with requests for help ترجمه اینجانب: ما با انبوهی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

a leap of ( the ) imagination ( also an imaginative leap ) از نظر اینجانب: پردازش عمیق فکری، جهش فکر/فکری، خیزش فکر تعریف دیکشنری لانگمن: a menta ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

دیکشنری هزاره: ( محاوره ) از زیر مسئولیت در ر فتن، کاسه کوزه ها را سر دیگری شکستن، مسئولیت ها را به گردن دیگری انداختن،

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣١

می خواهم تمایل دارم I would appreciate I'd appreciate

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

دیکشنزی هزاره: پا روی دم مار نگذاشتن، به مسئله دامن نزدن، مسئله را مسکوت گذاشتن دیکشنری آریان پور: گذشته ها را فراموش کردن، به حال خود گذاشتن، پا رو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

patch it/things up ( with somebody ) ( patch something up ) فیصله دادن، ( اختلافات ) حل کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

- تلاش برای رای آوردن - کاندید شدن در انتخابات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

کارمند بانک ( قبلا در بانک ها هر شخص مسئول کار خاصی بود اما اکنون به صورت قبل نیست چون هر باجه به ترتیب شماره و یا نوبت کار مراجعه کنندگان را انجام ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

یک عبارت غیر رسمی به معنی: بر باد رفتن دود هوا شدن به ( سر ) انجام نرسیدن به نتیجه نرسیدن یا نتیجه ندادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

1. چیزی که توجه عموم را به خود جلب کند. 2. عمل یا حرکتی غیر عادی و یا از قبل برنامه ریزی شده که برای جلب توجه مردم به یک فرد خاص یا کالا یا شرکت و ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

خیلی زود/سریع، به زودی at any moment very soon in a moment at or within a short time for or in a short time very soon

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

- حساب کار را دست کسی دادن - روی کسی را کم کردن - دیکشنری آریانپور: سر جای خود نشاندن، ( غرور یا جاه طلبی کسی را ) کم کردن - دیکشنری هزاره: باد کس ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

خودکار نوک ساچمه ای یا به زبان عام "خودکار"

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

دیکشنری هزاره: ( اضطراب، درد و . . . ) عذاب آور، آزار دهنده، جانکاه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

الان آماده/حاضر میشه وبستر: used by someone ( such as a waiter ) to say that something will be served or delivered very quickly

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

run ( or take ) its course ( معمولا در مورد بیماری ) مراحل خود را طی کردن Complete its natural development without interference to develop and fini ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

It's a bargain ( یک ) معامله با قیمت خوب/مناسب/مفت real bargain خرید ارزان، مفت یا با قیمت خوب That second - hand table was a real bargain ترجمه ی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

فرهنگ هزاره: خم به ابرو نیاوردن، ( در برابر مشکلات ) خونسردی خود را حفظ کردن، طاقت آوردن، لب نجنباندن فرهنگ آریان پور: ( عامیانه ) علی رغم مشکلات جرا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

تیم اصلی مدرسه، دانشکده یا دانشگاه که در مسابقات و رقابت ها ( معمولا ورزشی ) شرکت می کند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

طبقه ی آخر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

چریک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

wreak havoc/mayhem/destruction ( on something ) wreak havoc: خرابی/ویرانی به بار آوردن دست خوش مصیبت کردن مثال از دیکشنری کیمبریج: The storm wreak ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

کسی را به چالش کشیدن یا دعوت کردن کسی را به مبارزه دعوت کردن یا طلبیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

همچنین wriggle room آزادی عمل، قدرت/امکان مانور freedom to change your mind or to try a different method or room to maneuver مثال: There's some wigg ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

to go somewhere quickly or for a short time یه توک پا به جایی سر زدن I’ve got to nip home and change my clothes ترجمه ی اینجانب: باید یه توک پا برم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

بایستی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

چشم بسته خرید کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

گروه نجات و یا نیروی پشتیبانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

an assertive lawyer/attorney ( وکیل ) کار بلد، خبره، پافشار، فعال، بی باک، جسور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

تازه تاسیس نوظهور نوپا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مخفف: English as a Foreign Language و به معنی: انگلیسی به عنوان زبان خارجی این عبارت برای نوع و مدل آموزش زبان انگلیسی در کشوری که زبان رسمی در آن ان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

حال خوب کن مثال: Let's go see a feel - good movie ترجمه ی اینجانب: بیا بریم یه فیلم حال خوب کن ببینیم.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

( در زبان آمرکایی ) بهیار ارتش بر اساس تعریف دیکشنری لانگمن: someone in the army who is trained to give medical treatment بر اساس تعریف دیکشنری آکسف ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

همچنین: once for all 1. دیکشنری هزاره: برای همیشه، برای دفعه ی آخر، معنی اینجانب: بلاخره هم معنی آکسفرد: for always, forever, permanently, finally, ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

هنگامی که کاپیتان در هنگام صحبت با مسافران در هواپیما این جلمه را بیان می کند: welcome you on board به معنی "ورود شما را خوش آمد می گویم" می باشد و د ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

( در بوکس ) محکمتر یا بهتر ضربه یا مشت زدن حریف ( تر ) بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

denounce to بر اساس دیکشنری هزاره: معرفی کردن، لو دادن مثال: If you denounce me to the police ترجمه اینجانب: اگر مرا به پلیس معرف کنی/لو بدهی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

- آزارطلب، مازوکیست - فردی که از فعالیت های دردناک و آزار دهنده لذت می برد - فردی که از آزار دیدن توسط فرد دیگری لذت می برد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

extension wire نیز گفته می شود که به معنی "سیم رابط برق" و یا " سه راهی برق" می باشد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

در مورد اختراعات: در انتظار ثبت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در مورد زندانیان: باز پروری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

( معمولا در مورد گروه جست و جو ) از یک نقطه شروع به حرکت در جهت های مختلف کردن در یک منطقه برای گشتن به دنبال چیزی یا کسی که گم یا مفقود شده پخش شدن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

از نظر اینجانب دو معادل در زبان فارسی برای این اصطلاح وجود داره: 1 - بار خود را بستن ( خودمانی: طرف بار خودش رو بسته ) 2 - به نان و نوایی رسیدن ( از ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

گاهی به معنی "تشکیل دادن" به مثال زیر توجه کنید: We're gonna have to assemble a rescue team ترجمه اینجانب: ما باید یک گروه نجات تشکیل بدهیم.