پیشنهاد‌های میثم نبی پور (٧٤٧)

دست از سر کسی برداشتن

خودکار نوک ساچمه ای یا به زبان عام "خودکار"

دول محور

چریک

چشم بسته خرید کردن

کسی را به چالش کشیدن یا دعوت کردن کسی را به مبارزه دعوت کردن یا طلبیدن

( در بوکس ) محکمتر یا بهتر ضربه یا مشت زدن حریف ( تر ) بودن

feel ( ing ) no pain بر اساس فرهنگ زبان Collins یک واژه ی خودمانی و بر اساس واژه نامه آنلاین Dictionary. com یک اصطلاح غیررسمی/خودمانی به معنی "مست ...

( در زبان آمرکایی ) بهیار ارتش بر اساس تعریف دیکشنری لانگمن: someone in the army who is trained to give medical treatment بر اساس تعریف دیکشنری آکسف ...

سایر معانی: سوپروایزر ناظر

1. چیزی که توجه عموم را به خود جلب کند. 2. عمل یا حرکتی غیر عادی و یا از قبل برنامه ریزی شده که برای جلب توجه مردم به یک فرد خاص یا کالا یا شرکت و ...

نداشتن هیچ حق انتخابی انتخاب اجباری

- خود را خیلی عصبانی، ناراحت و . . . کردن - به حالت خاصی ( مخصوصا حالت عاطفی ) رفتن

- خود را خیلی عصبانی، ناراحت و . . . کردن - به حالت خاصی ( مخصوصا حالت عاطفی ) رفتن

با داد و فریاد چیزی را گفتن با صدای بلند گفتن جار زدن The boys were not shy about trumpeting their successes ترجمه اینجانب: پسرها خجالت نمی کشیدند ک ...

- قدرت مطلق یا اختیار کامل داشتن - قوی ترین فرد در یک گروه بودن - تصمیم گیرنده ی نهایی بودن

با شایستگی در حد خیلی خوب یا عالی

- کسی را ( بطورقطعی ) به باور رساندن - کسی را متقاعد کردن - نظر کسی را برگرداندن

( مقام مسئول، رییس جمهور، دولت و . . . ) وقت، حاضر، فعلی مثلا: رییس جمهور وقت، نخست وزیر فعلی

بیش از هر زمانی بیشترین حد تاکنون در حد بی سابقه ای

- کتاب اصول و مبانی - کلیات جامع

از این حیث که از این جهت که از این نظر که بدین طریق که بدین معنی که

حزب پارلمانی parliamentary party

- آزارطلب، مازوکیست - فردی که از فعالیت های دردناک و آزار دهنده لذت می برد - فردی که از آزار دیدن توسط فرد دیگری لذت می برد

- تلاش برای رای آوردن - کاندید شدن در انتخابات

- لوازم و وسایل مورد نیاز برای یک حرفه یا شغل - اسباب تجارت

همچنین crackdown که به صورت عبارت crackdown ( crack down ) on/against استفاده می شود و بر اساس دیکشنری آریان پوربه معنی: - شدت عمل، سختگیری بیشتر ...

برگ تقلب

- نتیجه مطلوب داشتن - نتیجه دادن - به موفقیت رسیدن - موثر بودن - مثمر ثمر واقع شدن

- قرار گرفتن، جای گرفتن - داشتن نگرش، عادت، عقیده، ایده و . . . که به صورت قوی در ذهن یا درون یک فرد وجود دارد و به سادگی قابل تغییر نیست

- حساب کار را دست کسی دادن - روی کسی را کم کردن - دیکشنری آریانپور: سر جای خود نشاندن، ( غرور یا جاه طلبی کسی را ) کم کردن - دیکشنری هزاره: باد کس ...

Alumni : جمع ( مرد یا زن ) فارغ التحصیل یا دانش آموخته در یک مدرسه، دانشکده، یا دانشگاه دانش آموز یا دانشجویی ( مرد یا زن ) که تحصیلات خود را به پای ...

تیم اصلی مدرسه، دانشکده یا دانشگاه که در مسابقات و رقابت ها ( معمولا ورزشی ) شرکت می کند

- به شرایط/نقطه حاد رسیدن - دیکشنری هزاره: ( بحران و . . . ) به اوج خود رسیدن، به بدترین شکل ممکن در آوردن - دیکشنری آریان پور: بحرانی شدن

- به شرایط/نقطه حاد رسیدن - دیکشنری هزاره: ( بحران و . . . ) به اوج خود رسیدن، به بدترین شکل ممکن در آوردن - دیکشنری آریان پور: بحرانی شدن

یک عبارت غیر رسمی به معنی: بر باد رفتن دود هوا شدن به ( سر ) انجام نرسیدن به نتیجه نرسیدن یا نتیجه ندادن

کارمند بانک ( قبلا در بانک ها هر شخص مسئول کار خاصی بود اما اکنون به صورت قبل نیست چون هر باجه به ترتیب شماره و یا نوبت کار مراجعه کنندگان را انجام ...

دیکشنری هزاره: ( محاوره ) از زیر مسئولیت در ر فتن، کاسه کوزه ها را سر دیگری شکستن، مسئولیت ها را به گردن دیگری انداختن،

keep track of sb/sth دیکشنری هزاره: رد کسی/چیزی را نگه داشتن، با کسی/چیزی در تماس ماندن، رابطه خود را با کسی/چیزی حفظ کردن lose track of sb/sth دیکش ...

lose track of sb/sth دیکشنری هزاره: رد کسی/چیزی را گم کردن، با کسی/چیزی در تماس ماند، رابطه خودرا با کسی/چیزی از دست دادن keep track of sb/sth دیکشن ...

- پیروزی بدتر از شکست - پیروزی همراه با تلفات بسیار

American English: make a fuss of somebody/something ( British English: make a fuss over somebody/something ) آریان پور: ( عامیانه ) سنگ کسی یا چیزی ...

( در پژوهش ها و تحقیقات علمی ادبی ) پیشینه ی تحقیق که به صورت Review of the Literature Literature Review Background و یا Theoretical Framework به ...

- از دست دادن شان و منزلت اجتماعی - دیکشنری هزاره: کوچک شدن، تحقیر شدن، خوار و خفیف شدن

fall prey to ( also be or become prey to ) مغلوب شدن، از پای درآمدن تحت تاثیر قرار دادن/گرفتن

thereby in doing so consequently به موجب آن در نتیجه بدین طریق به این ترتیب

that is to say that is i. e in other words به عبارت دیگر

an assertive lawyer/attorney ( وکیل ) کار بلد، خبره، پافشار، فعال، بی باک، جسور

- خوشبختانه، بدبختانه ( با توجه به متن و یا موقعیت هم در معنی منفی و هم در معنی مثبت به کار می رود. ) - از بد ماجرا، اتفاقا

عبارتی که به جای as luck would have it به کار می رود و هردو به معنی: - خوشبختانه، بدبختانه ( با توجه به متن و یا موقعیت هم در معنی منفی و هم در معنی ...