پیشنهاد‌های میثم نبی پور (٧٤٧)

بازدید
٢٨٧
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

مسافر راه دور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

همون "دکه ی ساندویچی" خودمون هست، مثلا فلافل یا سمبوسه فروشی ( که به صورت یک مغازه کوچک، دکه و یا حتی روی گاری، ساندویچ آماده یا نیمه آماده رو می فرو ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

رجوع شود به pull a sickie

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

رجوع شود به labour turnover

پیشنهاد

رجوع شود به satisfy demand

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

( also less commonly lissom ) literary ( of somebody’s body ) thin and attractive a body that is lissom is thin and graceful SYN lithe attractively ...

پیشنهاد
٠

همچنین simultaneous interpretation

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

phrase: همچنین get across ( to somebody ) | get something across ( to somebody ) یه جورایی "شیرفهم کردن" موفق به فهماندن و یا انتقال یک مطلب/ایده/پ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سخاوتمند، بسیار دست و دل باز، بسیار بخشنده آکسفرد: Excessively generous magnanimous کالینز: excessively willing and liberal in giving away one's t ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

در برابر فشار/اصرار مقاومت کردن خودداری کردن دربرابر انجام کاری یا داشتن چیزی غیر منطقی یا نامعقول

پیشنهاد
٠

سوگند وفاداری به چیزی را ادا کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

to get upset by the things other people say or do, because you think that their remarks or behaviour are directed at you in particular به خود گرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

موقعیت بسیار خطرناک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرداخت در محل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

همچنین draw straws یا cast lots

پیشنهاد
٠

همچنین take ( one ) at ( one's ) word take someone at his or her word به معنی: اعتماد داشتن به حرف کسی پذیرفتن حرف کسی بدون نیاز به تایید و یا تحقیق ...

پیشنهاد
٠

همچنین Take someone’s word for it take ( one ) at ( one's ) word به معنی: اعتماد داشتن به حرف کسی پذیرفتن حرف کسی بدون نیاز به تایید و یا تحقیق پذیر ...

پیشنهاد
٠

تاکسی تلفنی تاکسی بیسیم همون "تاکسی تلفنی/بیسیم" که با آمدن تاکسی های اینترنتی از بین رفتن اما نه به صورت کامل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خوراکی/نوشیدنی فروشی و یا مغازه مواد غذایی با کیفیت عالی و معمولا گران

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

همچنین prix fixe یک خوراک کامل ( شامل تعدادی غذای محدود ) با قیمت مشخص a full - course meal offering a limited number of choices and served at a fixe ...

پیشنهاد
٠

همچنین hear ( something ) through/on the grapevine دهن به دهن شدن یک خبر The grapevine has it that . . . گفته ها/شنیده ها از این حکایت دارند که . . ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

face ( up the ) facts to admit that something is true If you face the truth or face the facts, you accept that something is true To accept or confr ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توجه!!! صحیح proforma invoice می باشد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوست شناسی the scientific study of skin diseases the scientific study of the skin and its diseases the branch of medicine concerned with the skin an ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

noun phrase رسمی: فردی بدون عیوب اخلاقی a person who has no moral faults someone who is perfect or is extremely brave, good etc – often used humorou ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همچنین poof [British, informal, taboo, offensive] Poofter is an insulting word for a gay man a very offensive word for a homosexual man an extremely ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اجازه صحبت کردن دادن به کسی در یک مکان عمومی یا در یک جمع مجال صحبت کردن دادن به کسی در یک مکان عمومی یا در یک جمع فرصت صحبت کردن دادن به کسی در یک م ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( UK gynaecologist ) متخصص زنان و زایمان a doctor who studies and treats the medical conditions and diseases of women, especially those connected wi ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

trundle someone past trundle ( something ) adv. /prep ( با وسیله ی چرخدار ) به سفر بردن/به گردش بردن شخص یا اشخاصی را با یک وسیله ( مانند اتوبوس، م ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تغییر سِمت موقت سازمانی جابه جایی موقت سِمت و وظایف دو کارمند/فرد شاغل در یک سازمان، شرکت، اداره ( که معمولا در دو بخش مجزا کار می کنند ) Job swap. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در ظاهر شبیه اما در باطن متفاوت

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غیر رسمی همچنین fly off at a tangent British English: go off at a tangent American English: go off on a tangent خارج شدن از موضوع/بحث ( از موضوع/ب ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

informal همتا همتای یک شخص در یک سازمان دیگر Synonym: counterpart someone who has a similar job to yours in another organization or department a per ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همچین چیزی نیست I’m going to watch TV. You’ll do nothing of the sort ترجمه اینجانب: می رم تلویزیون ببینم. همچین کاری نمی کنی! I told him nothing of ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از روی وسوسه/هوس عمل کردن وسوسه شدن و عملی را انجام دادن وسوسه شدن و عملی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرکتی از روی استیصال اقدامی از روی ناامیدی تعریف کیمبریج: the feeling that you have when you are in such a bad situation that you are willing to tak ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همچنین to throw/chuck a sickie خود را به مریضی زدن و سرکار نرفتن تظاهر کردن به مریضی و سرکار نرفتن pretend to be sick and not go to work a day whe ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

این اصطلاح معولا به صورت like it or lump it مورد استفاده قرار می گیرد. معادل های فارسی آن: می خواى بخواه نمی خواى نخواه چه بخوای چه نخوای آش کشک خالت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از خنده روده بر شدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

not have the foggiest ( idea/notion ) idiom, spoken, informal اصلا ندانستن، کاملا بی اطلاع بودن to not know at all هم معنی: not have the faintest id ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

British English همچنین set book/text etc کتاب درسی ( که از آن در امتحان سوال می آید ) a book that must be studied for an examination a book or p ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گزینه مناسب برای یک شغل همچنین good job/employment/career prospects a person who might be chosen, for example, as an employee a likely candidate for ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با خطر مواجه شدن همچنین: run into difficulties/problems/trouble/debt به مشکل برخوردن دچار مشکل/گرفتاری/دردسر شدن دچار قرض و بدهی شدن، قرض و بدهی بالا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( معمولا به صورت استمراری ) : درحال انجام خدمت/وظیفه مثال:Some months later Dorie Miller was serving on an aircraft carrier when . . . ترجمه اینجان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شروع چیزی ( معمولا یک چیز یا اتفاق ناخوشایند مانند یک بیماری ) the beginning of something, especially something bad the moment at which something u ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فیلم ترسناک آشغال/به درد نخور/درپیت

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( also carve out ) شغل/کار مناسب برای خودم دست و پا کنم کسب و کار با ثباتی برای خودم ایجاد کنم به شغل و جایگاهی که میخواهم برسم ( also carve out ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همچنین sow one's wild oats ( در جوانی ) عیش و عشرت کردن در ایام جوانی عیاشی و هرزگی کردن ( و سپس عیال وار شدن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همچنین strike gold/oil etc به معنی "اکتشاف یا کشف نفت" کیمبریج: to discover a supply of oil, gas, or gold underground آکسفرد: to discover gold, oil, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همپنین pledge allegiance to