همچنین: hit/reach rock bottom
به ته خط رسیدن
به انتها رسیدن
به پایان رسیدن ( معولا یک رابطه )
پایین ترین و کم ترین حد ممکن رسیدن
To encounter an especially difficult, troubled, or low point, as in a relationship or some pursuit
... [مشاهده متن کامل]
to be in a hopeless or difficult situation which makes you feel very depressed
مثال:
We'd been great friends for nearly 10 years, but our friendship has hit the rocks lately
ترجمه اینجانب: برای ده سال باهم دوست بودیم اما دوستیمون این اواخر به ته خط رسیده ( به کمترین حد خودش رسیده )
When my girlfriend asked me to move out of our flat and end our relationship, I hit rock bottom
ترجمه اینجانب: وقتی دوس دخترم ازم خواست که از آپارتمانمون برم و ارتباطمون رو تموم کنیم ( کات کنیم ) ، به نهایت بدبختی رسیدم
به ته خط رسیدن
به انتها رسیدن
به پایان رسیدن ( معولا یک رابطه )
پایین ترین و کم ترین حد ممکن رسیدن
... [مشاهده متن کامل]
مثال:
ترجمه اینجانب: برای ده سال باهم دوست بودیم اما دوستیمون این اواخر به ته خط رسیده ( به کمترین حد خودش رسیده )
ترجمه اینجانب: وقتی دوس دخترم ازم خواست که از آپارتمانمون برم و ارتباطمون رو تموم کنیم ( کات کنیم ) ، به نهایت بدبختی رسیدم
عبارت صحیح تر این می باشد: jump/leap to the conclusion that
همچنین jump/leap to conclusions نیز استفاده می شود
زود قضاوت کردن
پیش داوری کردن
همچنین jump/leap to conclusions نیز استفاده می شود
زود قضاوت کردن
پیش داوری کردن
عجولانه قضاوت کردن