fetter

/ˈfetər//ˈfetə/

معنی: پا بند، قید، مانع، زنجیر، بخو، در زیر غل و زنجیر اوردن، مقید کردن
معانی دیگر: غل و زنجیر پا، بند، بستانه، پای گیر، غل و زنجیر کردن، پابند زدن به، بخو کردن، (پیشرفت و غیره را) مانع شدن، دست و پا گیر شدن، بستانه زدن به، محدود کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a chain or shackle placed on the ankles to restrict movement.
مشابه: chain, manacle, restraint, shackle, trammel

- The prisoner was brought forth in fetters.
[ترجمه گوگل] زندانی را در بند بیرون آوردند
[ترجمه ترگمان] متهم به زنجیر کشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (usu. pl.) anything that restrains or confines.
مشابه: chain, muzzle, shackle

- The government took control of the media and put fetters on individual freedom.
[ترجمه درسا] دولت کنترل رسانه را به دست گرفت و ازادی های فردی را محدود کرد
|
[ترجمه گوگل] دولت کنترل رسانه ها را در دست گرفت و آزادی فردی را در بند قرار داد
[ترجمه ترگمان] دولت کنترل رسانه ها را به دست گرفت و بند آزادی فردی را قید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: fetters, fettering, fettered
• : تعریف: to place fetters on or otherwise restrain or confine.
مشابه: manacle, muzzle, shackle, trammel

جمله های نمونه

1. This does not mean that we wish to fetter the trade union movement.
[ترجمه گوگل]این بدان معنا نیست که ما می خواهیم جنبش سندیکایی را به بند بکشیم
[ترجمه ترگمان]این بدان معنا نیست که ما می خواهیم حرکت اتحادیه تجاری را محدود کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It could fetter the independence of the judiciary.
[ترجمه گوگل]می تواند استقلال قوه قضائیه را محدود کند
[ترجمه ترگمان]این امر می تواند استقلال قوه قضائیه را محدود کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Any attempt to stifle or fetter such criticism amounts to political censorship of the most insidious and objectionable kind.
[ترجمه گوگل]هر گونه تلاش برای خفه کردن یا به بند کشیدن چنین انتقادی به منزله سانسور سیاسی موذیانه ترین و اعتراض آمیزترین نوع است
[ترجمه ترگمان]هر گونه تلاش برای خفه کردن یا fetter چنین انتقادی موجب سانسور سیاسی of و objectionable می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Third, runs out the trade the fetter, the mold has the individuality characteristic character image.
[ترجمه گوگل]سوم، اجرا می شود از تجارت بند، قالب دارای تصویر شخصیت مشخصه فردیت است
[ترجمه ترگمان]سوم اینکه، the را انجام می دهد، این قالب دارای یک تصویر ویژگی شخصیتی منحصر به فرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Let Thy goodness, like a fetter, Bind my wandering heart to Thee.
[ترجمه گوگل]بگذار خوبی تو، چون بند، دل سرگردان مرا به تو ببندد
[ترجمه ترگمان]بگذار لطف تو، مثل یک حلقه، دل wandering را به تو ببندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Ler only that little of my fetters be left wherebyIam bound with thy will, and thy purpose is carried out in my life ---and that is the fetter of thy love.
[ترجمه گوگل]فقط اندکی از بندهای من باقی می ماند که به وسیله آن با اراده تو مقید هستم و هدف تو در زندگی من انجام می شود -- و این همان بند عشق تو است
[ترجمه ترگمان]فقط آن that که با اراده تو با اراده تو بسته می شود و هدف تو در زندگی من است - - و این حلقه عشق تو است - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His neck chafed against the starched fetter of a collar.
[ترجمه گوگل]گردنش به بند نشاسته‌ای یقه می‌چرخید
[ترجمه ترگمان]گردنش در حالی که یقه آهار زده اش از یقه آهار خورده اش بیرون زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The foreordination could fetter everyone, no matter a human or a god.
[ترجمه گوگل]پیش تعیین شده می تواند همه را، بدون توجه به انسان یا خدا، در بند کند
[ترجمه ترگمان]The می توانست هر کسی را فریب دهد، مهم نبود که انسان باشد یا خدا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Big sky, people have the fetter, will not as wild taraxacum floating.
[ترجمه گوگل]آسمان بزرگ، مردم بند، نمی خواهد به عنوان تاراگزاکوم وحشی شناور
[ترجمه ترگمان]آسمان بزرگ، مردم the را دارند، نه به اندازه taraxacum وحشی که شناور باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But open the key of the fetter at you my waist.
[ترجمه گوگل]اما کلید بند را به کمرم باز کن
[ترجمه ترگمان]اما کلیدی را که در کمر من است باز کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A clog or fetter on the equity of redemption is void.
[ترجمه گوگل]گرفتگی یا بند در سهام بازخرید باطل است
[ترجمه ترگمان]زنجیری و یا زنجیری که بر روی دارایی بازخرید می شود خالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When human being gives up the fetter of every common custom and just looks traveling as a sacred and imprescriptible right, then we would add a heavy character to the core place of the human culture.
[ترجمه گوگل]وقتی انسان از قید و بند هر رسم رایج دست بکشد و سفر را حقی مقدس و غیرقابل توصیف بداند، آنگاه شخصیتی سنگین را به جایگاه اصلی فرهنگ بشری اضافه خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که انسان اسارت هر عرف مشترک را رها می کند و فقط به عنوان یک حق مقدس و imprescriptible به سفر نگاه می کند، پس ما یک شخصیت سنگین را به مرکز اصلی فرهنگ انسانی اضافه می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You may imprison my body, actually could not fetter my mind.
[ترجمه گوگل]شما ممکن است بدن مرا زندانی کنید، در واقع نمی توانید ذهن من را مهار کنید
[ترجمه ترگمان]تو ممکن است بدنم را زندانی کنی، در حقیقت نمی توانست رشته افکارم را فرو کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I admire this liberal life without fetter instead of money and status she possess.
[ترجمه گوگل]من این زندگی لیبرال بدون قید و بند را به جای پول و موقعیتی که او دارد تحسین می کنم
[ترجمه ترگمان]من این زندگی لیبرال را بدون زندانی کردن به جای پول و موقعیت که او دارد تحسین می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پا بند (اسم)
anklet, trammel, shackle, clog, fetter, gyve, hindrance, hobble, jess

قید (اسم)
qualification, trouble, assurance, stipulation, bond, provision, shackle, clog, fetter, tie, constraint, reservation, rocker, hamper, bridle, manacle, care for, encumbrance, modality, proviso

مانع (اسم)
stay, bar, hitch, let, shackle, fetter, dyke, dike, balk, hindrance, obstacle, barrier, impediment, hurdle, embargo, barricade, bamboo curtain, hedge, handicap, curtain, blockage, setback, drawback, snag, massif, crimp, lock, encumbrance, hindering, holdback, stumbling block

زنجیر (اسم)
curb, link, bond, fetter, chain, track, hobble, sling, manacle, catena, tow

بخو (اسم)
fetter, manacle, handcuff

در زیر غل و زنجیر اوردن (فعل)
fetter

مقید کردن (فعل)
bind, condition, fetter, tie up, bind up

انگلیسی به انگلیسی

• chain, shackle; hindrance
chain, shackle; hinder, hamper
if something fetters you, it prevents you from behaving in a free and natural way; a literary word.
fetters are things that prevent you from behaving in a free and natural way; a literary word.

پیشنهاد کاربران

لقمهٔ آهن کشیدن. [ ل ُ م َ / م ِ ی ِ هََ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از زنجیر بر پای داشتن. ( برهان ) . کنایه از زنجیر بر پا بودن. ( آنندراج ) ( مجموعه مترادفات ص 341 ) .
fetters of ( plural noun )
موانع و محدودیت ها
the things that prevent someone from being free SYN constraints
something that severely limits you
something that confines : RESTRAINT
something that stops somebody from doing what they want
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/fetters• https://dictionary.cambridge.org/us/dictionary/english/fetters• https://www.oxfordlearnersdictionaries.com/definition/english/fetter_2• https://www.merriam-webster.com/dictionary/fetter
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : fetter
✅️ اسم ( noun ) : fetter
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
علی و زنجیر کردن چه جسمی چه روحی
دست و پای کسی را بستن ( محدود کردن )
غل و زنجیر زدن ( chain )
ایجاد مانع و محدودیت

بپرس