muffle

/ˈməfl̩//ˈmʌfl̩/

معنی: صدا خفه کن، چیزی که صدا را از بین ببرد، دم دهان کسی را گرفتن، چشم بستن، پیچیدن، خاموش کردن
معانی دیگر: (برای گرم نگهداشتن یا نهان سازی یا حفاظت) پتو پیچ کردن، شال پیچ کردن، (برای خفه کردن صدا) دور چیزی را بستن، پوشاندن، پارچه پیچ کردن، لفاف پیچ کردن، (صدا را) خفه کردن، (برخی نشخوار کنندگان مانند خرگوش) لب فرازین و بینی، لوچه ی بالا، (نادر) دور سر کسی را بستن (برای جلوگیری از دیدن و حرف زدن)، چشم و دهان کسی را بستن، (نادر) هر چیزی که برای پوشاندن و گرم کردن یا خفه کردن صدا به کار رود، کوره ی سفالگری بی شعله، ساکت کردن

جمله های نمونه

1. the muffle of thunder coming from the other side of the hill
صدای خفه ی رعد که از آن سوی تپه به گوش می رسید.

2. we must muffle all these gossips
ما بایستی همه ی این شایعات را خفه کنیم.

3. the heavy curtains muffle the sound of the street
پرده های سنگین صداهای خیابان را خفه می کند.

4. those arrests were designed to muffle all criticism
آن بازداشت ها برای خاموش کردن هر گونه انتقاد بود.

5. Blake held his handkerchief over the mouthpiece to muffle his voice.
[ترجمه گوگل]بلیک دستمالش را روی دهانه گرفت تا صدایش را خفه کند
[ترجمه ترگمان]بلیک دستمالش را روی گوشی نگه داشت تا صدایش را خفه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The house's windows are double-glazed to muffle the noise of aircraft.
[ترجمه گوگل]پنجره های خانه دو جداره هستند تا صدای هواپیما را خفه کنند
[ترجمه ترگمان]پنجره های خانه دو جداره هستند تا صدای هواپیما را خفه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He did his utmost to muffle his feelings.
[ترجمه گوگل]او تمام تلاشش را کرد تا احساساتش را خفه کند
[ترجمه ترگمان]حداکثر تلاشش را کرد تا احساساتش را خفه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You'd better muffle up, it's cold outside.
[ترجمه ss] بهتره حسابی شال و کلاه کنی، بیرون هوا سرده.
|
[ترجمه گوگل]بهتر است صدا را خفه کنی، بیرون سرد است
[ترجمه ترگمان]بهتر است خفه شوی، بیرون هوا سرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Muffle up, boys! We need quiet here.
[ترجمه گوگل]خفه کن پسرها! اینجا نیاز به سکوت داریم
[ترجمه ترگمان]! خفه شید، بچه ها اینجا به آرامش احتیاج داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They might muffle his body and cover his face as they would, but they could not hide Harry Talvace from Aelis.
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است بدن او را خفه کنند و صورتش را همانطور که می کنند بپوشانند، اما نتوانستند هری تالواس را از آئیلیس پنهان کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها ممکن بود بدن او را خفه کنند و صورتش را همان طور که ممکن بود بپوشاند، اما نمی توانست هری را از Aelis پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Surface characteristics of cokes from thermogravimetric apparatus and muffle burner were described.
[ترجمه گوگل]ویژگی‌های سطحی کک‌ها از دستگاه ترموگراویمتری و صدا خفه کن تشریح شد
[ترجمه ترگمان]مشخصات سطحی cokes از دستگاه thermogravimetric و burner آن توضیح داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The link conveyor type heat treating furnace without muffle is a new developed furnace in China.
[ترجمه گوگل]کوره عملیات حرارتی نوع نوار نقاله لینک بدون صدا خفه کن یک کوره جدید توسعه یافته در چین است
[ترجمه ترگمان]نوار انتقال حرارت جابجایی داغ کوره را بدون خفه کردن یک کوره در حال توسعه جدید در چین انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She knows how to muffle herself up well.
[ترجمه گوگل]او خوب می داند که چگونه خود را خفه کند
[ترجمه ترگمان]اون می دونه چجوری خودش رو خفه کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Results The difference of temperature of the muffle oven was proportio. . .
[ترجمه گوگل]ResultsThe تفاوت دمای کوره صدا خفه کن به نسبت بود
[ترجمه ترگمان]نتایج تفاوت دمای یک فر آشپزخانه proportio است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. My blossom - printed pillow does little to muffle my mother's screams.
[ترجمه گوگل]بالش چاپ شده شکوفه من نمی تواند فریادهای مادرم را خفه کند
[ترجمه ترگمان]بالش پرینت شده من خیلی کم می شه تا صدای جیغ مادرم رو خفه کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صدا خفه کن (اسم)
muffler, muffle, silencer

چیزی که صدا را از بین ببرد (اسم)
muffle

دم دهان کسی را گرفتن (فعل)
muffle

چشم بستن (فعل)
blindfold, muffle

پیچیدن (فعل)
envelop, impact, twinge, fake, wind, resonate, tie up, fold, roll, swathe, wrap, muffle, screw, twist, nest, involve, swab, wattle, reverberate, enfold, complicate, furl, convolve, lap, infold, enwrap, tweak, kink, trindle

خاموش کردن (فعل)
snub, out, dumb, stanch, silence, quench, stifle, smother, extinguish, muffle, put out, hush, make silent, slake, snub out, suffocate

انگلیسی به انگلیسی

• furnace, kiln (art); cover, covering; something that muffles
silence or lessen a sound; cover, wrap; cover oneself, wrap oneself
if something muffles a sound, it makes it quieter and more difficult to hear.

پیشنهاد کاربران

This term is used to describe fog that is dense and reduces visibility. It refers to fog that muffles sounds and makes them less distinct.
این اصطلاح برای توصیف مه/fog غلیظ و کاهش دید استفاده می شود. این به مهی اشاره دارد که صداها را نامفهوم می کند وتشخیص آن را مشکل می سازد ( احتمالاً اشاره به غلظت مه است و به عنوان مانع در نظر گرفته شده است ) .
...
[مشاهده متن کامل]

“The city was covered in a thick muffle, making it difficult to see anything. ”
When describing a foggy morning, someone might say, “The muffle was so thick that I could barely see the road. ”
A person might complain, “I hate driving in muffle, it’s so dangerous!”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-fog/
صدائی را بوسیله پوشش یا مانع یا ایجاد سروصدای جانبی، نامفهوم کردن.
تمَجمُج
شدت، وضوح و یا شفافیت چیزی را کم کردن
Cambridge:
to make something less strong or clear
گنگ

بپرس