at home


1- در خانه یا کاشانه یا میهن خود، 2- راحت، آرامیده، بی تکلف

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a usu. informal reception of visitors and guests at one's home.

جمله های نمونه

1. Every dog is a lion at home.
[ترجمه طاها] هر سگ یک شیر در خانه است
|
[ترجمه گوگل]هر سگی در خانه یک شیر است
[ترجمه ترگمان]هر سگ، یک شیر در خانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Go where he will, the wise man is at home His harth the earth, his hall the azure dome.
[ترجمه گوگل]هر جا که می خواهد برو، عاقل در خانه است سخت زمین، تالارش گنبد لاجوردی
[ترجمه ترگمان]هر جا که بخواهد برو، مرد عاقل در خانه است و زمین را با گنبد لاجوردی می نگرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Dry bread at home is better than roast meat abroad.
[ترجمه گوگل]نان خشک در خانه بهتر از گوشت کبابی در خارج از کشور است
[ترجمه ترگمان]نان خشک در خانه بهتر از گوشت سرخ شده در خارج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Dirty linen should be washed at home.
[ترجمه گوگل]کتانی کثیف را باید در خانه شست
[ترجمه ترگمان]رخت شویی کثیف باید در خانه شسته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A lion at home, a mouse abroad.
[ترجمه گوگل]یک شیر در خانه، یک موش در خارج از کشور
[ترجمه ترگمان]یک شیر در خانه، یک موش در خارج
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Wash your dirty linen at home.
[ترجمه گوگل]کتانی کثیف خود را در خانه بشویید
[ترجمه ترگمان] لباس های کثیفت رو توی خونه بشور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Charity begins at home, but should not end there.
[ترجمه گوگل]صدقه از خانه شروع می شود، اما نباید به همین جا ختم شود
[ترجمه ترگمان]نیکوکاری در خانه آغاز می شود، اما نباید به آنجا خاتمه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I had a slight accident at home and broke some crockery.
[ترجمه گوگل]در خانه تصادف خفیفی داشتم و مقداری ظروف را شکستم
[ترجمه ترگمان]من یه تصادف کوچیک تو خونه داشتم و یه سری crockery شکستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Both her children still live at home.
[ترجمه گوگل]هر دو فرزند او هنوز در خانه زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]هر دو فرزندش هنوز در خانه زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Last night they stayed at home and watched TV.
[ترجمه گوگل]دیشب در خانه ماندند و تلویزیون تماشا کردند
[ترجمه ترگمان]دیشب آن ها در خانه ماندند و تلویزیون تماشا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Lack of discipline at home meant that many pupils found it difficult to settle in to the ordered environment of the school.
[ترجمه گوگل]فقدان نظم و انضباط در خانه به این معنی بود که بسیاری از دانش آموزان برای استقرار در محیط منظم مدرسه مشکل داشتند
[ترجمه ترگمان]عدم انضباط در خانه به این معنا بود که بسیاری از دانش آموزان برای حل مساله به محیط منظم مدرسه مشکل پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was too elderly and infirm to remain at home.
[ترجمه گوگل]او خیلی مسن و ناتوان بود که نمی توانست در خانه بماند
[ترجمه ترگمان]او بیش از آن پیر و ناتوان بود که در خانه بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A boy or two girls are at home.
[ترجمه گوگل]یک یا دو دختر در خانه هستند
[ترجمه ترگمان]یک پسر یا دو دختر در خانه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is an off chance of finding him at home.
[ترجمه گوگل]این احتمال وجود دارد که او را در خانه پیدا کنید
[ترجمه ترگمان]احتمال دارد که او را در خانه پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I was living at home then.
[ترجمه گوگل]آن موقع در خانه زندگی می کردم
[ترجمه ترگمان]در آن موقع در خانه زندگی می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• at one's residence; evening with guests

پیشنهاد کاربران

معادل کُردی این اصطلاح میشه:
خومالی - خُمالی -
1 -
When you are at home in a place or situation, you are comfortable and relaxed there/ Feeling comfortable and relaxed
in a particular place or situation
وقتی در at home in a place or situation باشید، در آنجا راحت و آرام هستید
...
[مشاهده متن کامل]

احساس راحتی و آرامش در یک مکان یا موقعیت خاص
After a long day at work, I finally feel at home on the couch with a good book.
She’s beginning to feel at home in her new job.
Go into the living room and make yourself at home.
2 -
Skillful or proficient in a particular area
مهارت یا تخصص در یک زمینه خاص
John is really at home in the kitchen; he loves cooking for his friends.
The musician was completely at home on stage, captivating the audience with her performance.
3 -
Informal and relaxed
معمولی و راحت
The dress code for the event is smart - casual, so feel free to dress at home.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/home
in your own house or flat.
احساس راحتی و آرامش کردن ( در یک موقعیت یا مکان )
When you are at home in a place or situation, you are comfortable and relaxed there
If you feel at home, you feel comfortable in the place or situation that you are in
...
[مشاهده متن کامل]

مثال:
She’s beginning to feel at home in her new job
ترجمه اینجانب: به مرور داره با شغلش احساس آرامش و راحتی می کنه
Go into the living room and make yourself at home
ترجمه اینجانب: به اتاق پذیرایی برو و مثل خونه خودت راحت باش

منابع• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/at-home
خانگی ( مناسب برای استفاده در خانه )
در خانه بودن ( به منظور مکان امن/بیشتر درونی )
at home یعنی در خانه
در خانه
میزبان بودن در بازی های ورزشی
بازی در خانه حریف هم میشهaway
the house, apartment, etc. where you live, especially with your family

بپرس