پیشنهادهای سیمین (٦٤٢)
دستخوش چیزی شدن
له شدن. مثلا زیر بار مالیات و تورم له شدن
بیگانه و ناپاک و ضد دینی
پیشرفت و بقا داشتن در اثر سوء استفاده
مهربان و خوش برخورد بودن
فرشته
شباهت داشتن
بندهشن
یک فردی به نام ملک جیون افغانی داریم که داراشکوه بهش پناهنده شد . اما پشت پا زد به قواعد و اصول انسانی و داراشکوه را تحویل اورنگ زیب داد
در مهابهاراتا یا مهابارته بر بالای این چوب ماهی گذاشته بودند. . و هر کدام از پهلوانان که قادر بود آن را با تیر بزند می توانست دراپدی دختر پادشاه را ا ...
بین النهرین
در معرض نابودی قرار دادن
جُنا� به معنای پوشش دامن مانند زین اسب. بخشی از زین اسب
الگوبرداری
پرچم
kendiنام یک شخصیت
اشخص محترم و با ادب
کارت تبریک مثل کارت تبریک ولنتاین و . . .
حتما بله حتما
خریدن
سر به سر گذاشتن و شوخی کردن با کسی
پیش چیزی یا کسی نگه داشتن
عالمان
با اصل و نسب به فتح �و�
احتمالا نام یک شخصیت تورانی است
روی برگرداندن
خشک نکن
آماده شدن کوس را بر فیل بستن
به ضم میم
برای
تجدید نظر کردن
دوری کردن
روی گردان شدن
عصبانی
به درود
طبقه ی نجس در هند
از طبقات جامعه ی هندی. پایینترین قشر اجتماعی
آزاده
به معنای لقب است.
Tape
شرم و حیا را از خود دور کردن
به بند کشیده شدن
حریف نبودن
عدم تعادل
نزدیک شدن
مخفی کردن
توهین جدی
جدی مثل grave offence توهین جدی
مراسم بر خاک ریزی شراب ( و روغن زیتون و غیره ) به عنوان نیایش خدایان
نوعی درخت
طبقه نجس در هند
طبقه نجس در هند که خارج از چهار طبقه ی اجتماعی هندیان بودند
وی در قرن یازدهم قسمتی از مهابهاراتا را ترجمه کرده است
موضوعات
در واقع
حمله کردن
باهم
توصیه وصیت نصیحت
پایان
جبران کردن
جبران کردن
سختی
از اول زندگی
از سنین خردسالی
قریب الوقوع
بر خلاف انتظار
تضااد بین انتظارات و واقعیت که در نتیجه نتیجه غیر منتظره دارد وقتی که نتیجه ، چیزی متفاوت از انتظارات ما باشه
حلال زادگی
اساسی
حساس مهم
مهم ترین
حساس ترین
حوادث یا شرایط
سخت شدید مثلا بگیم در جنگی سخت بین دو گروه رقیب critical war
توسط
مرتبط ساختن
فراتر رفتن درنوردیدن
درنوردیدن فراتر رفتن از
تلاش برای بهتر کردن اوضاع جبران مافات
قمار
محور اصلی
تمرکز اصلی
خواستار انجام کاری شدن
ترکیب کردن
خبرساز شدن
چرا اینطوریه که. . .
آماده کردن فراهم کردن
وقت گذراندن وقت اختصاص دادن
اسیب روحی
قسمتی از مغز
فرایند
سیگنال
شناسایی کردن و تشخیص دادن pick up the heart beat ضربان قلب را شناسایی کردن and show it on screen و روی صفحه ضربان قلب را نشان دادن
دستگاهی که فرایندهای جسمانی را برای حواس قابل درک می سازد
فردی یا چیزی که آزمایش یا تحقیقات روی اون فرد یا چیز صورت بگیره به بیان دیگر موش آزمایشگاهی خخخ
برانگیختن
فرایند های شناختی و عملکرد ذهن مثل درک و حافظه و استدلال
در حین فعالیت
توضیح دادن و دلیل اوردن
گزارش دادن
گزارش مفصل دادن
دوری کردن
از هم خبر داشتن
افرادی که به صورت الکترونیکی مثل ایمیل یا پیام رسان های آنلاین باهم ارتباط دارند. شاید چون دور از همدیگر هستند.
جریان داشتن gush over my hand مثلا جاری شدن آب روی دست
بدون درک بدونن اینکه بدونیم چیزیو
وقتی میری یه کشور دیگه و با یه خانواده ای که اهل اون کشوره موقتا زندگی میکنی بر طبق قرارداد
گرچه
سر به فلک کشیدن
قلمداد شدن
مختلف
شامل بیش از
شامل بیش از
چند هزار سال
وقتی بهش دستور بدن عمل کنه مثلا در مورد ربات ها robots on command
از عهده کاری برامدن حل کردن
اول بودن
یاد شدن
اصول و ضوابط
سطحی oversimple view نگرش سطحی
علاوه بر آن
حق چاپ یا تکثیر و تولید محفوظ بودن یعنی نشه بدون اجازه از صاحب اصلی یک اثر، از آن محصول استفاده کرد یا کپی کرد یا تکثیر کرد
بدون اجازه نشه ازش استفاده کرد یا کپی کرد یا تکثیر کرد
جشن گرفتن marking momentous occasion جشن گرفتن رویداد مهم
تنظیم یا طرح قوانین
ویراستاری هم معنا میده drafted قابل ویرایش
بازبینی کردن
به بالا برگرداندن مثل حالتی که در بانجی جامپینگ قبل از زمین خوردن ما رو بر میگردونه به سمت بالا
در wheels of various sizes and types چرخهایی در اندازه ها و شکل های مختلف
جشنی که در هزارمین سال تولد کسی برپا کنند.
آهن حرارت دیده
میله
بالا رفتن
لبه ی یک چیزی بلند باشه مثل جای اسکیت U شکل
tiny flaws made visible اشتباهات کوچکی که مشخص می شود ( آشکار می شود )
نشان دادن
ایراد گرفتن
گشت و گذار trek by a horse سوار اسب شدن واسه گردش تو مزرعه و یا جاهای دیگه
مسئول تخفیف که در فروشگاه یا شرکتی کار می کند و به کارکنان ان فروشگاه تخفیف قایلند
ذخیره یا جمع آوری مواد غذایی
خریدن کالا و مواد
مجهز بودن
راه حل خوبی است
نماد رفاه و قدرت و شان و اعتبار و پیشرفت
فروشگاه های خرده فروشی بزرگ و معروف
فروشگاه های خرده فروشی بزرگ و معروف
به شکل
دارا بودن
بعضس جاها معنای موافق بودن هم میده
مخالف بودن
مزاحم و دردسر
به نسبت
منظم و مرتب routine immunizationایمنی سازی با واکسیناسیون به صورت منظم و مرتب و پیوسته
نوشتاری درست این کلمه به صورت routine است آخرش e داره به معنای منظم و مرتب
soon to be governer فرماندار آینده
کلاسی که میز و صندلی و وایت برد اینا داره و با کلاس های تخصصی مثل ازمایشگاه یا کلاس کامپیوتر که مجهز است فرق داره
مثلا standard classroom که کلاس معمولی هست که میز و صندلی و وایت برداینا داره و با کلاس های تخصصی مثل کلاس کامپیوتر و آزمایشگاه فرق داره
معمولی ، معمول
قرار داده شدن
بالاتر از سطح زمین بودن be off the ground مثلا چهار تا پای اسب بالاتر از زمین باشه وقتی که میدوه
چیزای خوب
lets go over your essay پرداختن به
در یک چیزی یا حوزه ای خوب بودن، تبحر داشتن im good with . . .
همراه چیزی بودن
صدا دادن موقع بستن یا باز کردن چیزی مثلا جا باتری کنترل تلویزیون خوب باز و بسته نشه و صدا بده
مجسمه هایمعمولا بزرگ و رنگارنگی که معمولا در جاهای عمومی قرار داده می شود
سر جای خود برگرداندن
نه تنها. . . بلکه
با افزایش تولید مثلا ماشین یا . . . ، هزینه ی هر کدام از ماشین های تولیدی کاهش یابد
به معنای بهتر و دقیق تر یا گسترده تر
از مد افتادن
مبلغ پیشنهادی
چیدن ( مثلا سفره ی هفت سین )
سفره ی هفت سین چیدن
نقاشی و . . . دیواری
مرتبط با واکسن
در جای مناسب خود قرار گرفتن
چیزی که به درستی مستقر شود در جای مخصوص خود
مواد تولید کننده ی پادتن
واکسن فلج اطفال
فیلم و عکس
تقریبا
پنهان کردن
متوقف کردن
پاها را به سمت بدن بردن مثلا در اسب که پاهاشو موقع پریدن از موانع بالا میکشه یا موقع راه رفتنش این کارو میکنه
بالا کشیدن پاها به سمت بدن مثلا در اسب
به عقب کشیده شدن
به جلو کشیده شدن
مداوم
استاندار
در حرکت
راکت تنیس
چوب گلف
در مورد مواد غذایی و . . . : انقد بخور که بترکی
انقد چیزی بخوریم که بترکیم
فراهم کردن
نزدیک ساحل نزدیک ساحل off the shore
آمدن
عالی
بریم اونجا
دقیقا مقابل. .
بردن مثلا مسافران را با اتوبوس بردن
سوار کردن
شرکت هواپیمایی
چک گرفتن
می خواهم تغییر بدم. . .
وجود نداشت
جالب و باحال به نظر میاد
ترافیک سنگین
سوار شدن
برخوردن باد مثلا به صورت
اظهار نظر کردن
کسی که دوست داره با چالش ها مواجه بشه و موانع رو برداره
فردی که طبق جریان پیش میره و خیلی بابرنامه نیست
درخواست کردن
سریال های عاشقانه یا پرهیجان
اهنگ جذاب و عالی
قدم زدن
wear hair longer موی بلندی داشتن
ایجاد فضای سبز creating community gardens
فضای سبز ایجاد کردن مثل درختکاری و . . .
تمام سال
مدت زمان طولانی
پاسی از شب
جدا کردن قطع کردن مثلا برق ساختمان
لزومی نداره
به کسی برخورد کردن. مثلا وقتی می دویم به کسی برخورد کنیم
خیلی بد شد مثلا تولد دوستمون یادمون رفته و بهش میگیم خیلی بد شد که یادم رفته
مشهور
معاون رییس جمهور. دومین مقام را پس از رئیس جمهور دارد
مستقیما به جایی رفتن
سر خوردن
خراب کردن be hard on my cloth لباسمو خراب میکنه مثلا لباسمون گیر کنه یه جا پاره شه
به هم زدن نظم ( مثلا به هم زدن نظم وسایلی که روی میز هستش )
کلا. . در کل در کل تغییری نکرده : it has not change that all
تلاش
مناطق یا شهرهای پرجمعیت و شلوغ که مردم زیادی در اونجا کار میکنند یا خرید می کنند و فعالیت دارند
افزایش تدریجی
نمودار
زیاد
اخر شب
علاقمند بودن
صورت گرفتن رخ دادن برگزار شدن مثلا: this event down at the bookstore could be interesting این برنامه یا رویداد که در کتابفروشی صورت میگیره یا رخ میده
به سمت
اونجا
اماده ی فعالیت بودن. اماده بودن
طی مسیر طی شدن
همین که
نگاه کردن به چیزایی که اطرافمونه
خودش به تنهایی
به وزن و اندام خوبی برسه
پیشی گرفتن
جلو افتادن
مورد انتقاد واقع شدن
ایجاد شدن
به حیات خود ادامه دادن از بین نرفتن
اصل مسئله اینه که در اصل موضوع مورد بحث اینه که بحث اصلی اینه که
مشهور شدن موفق شدن
ساخته شدن
در مورد . . . هم همینطور در مورد . . . هم صدق می کند
تایید شدن ( مثلا ویزا برای سفر به یک کشور )
کارت هایی که به جای کلید عمل می کنند در هتل ها و . . . یا برای روشن کردن لامپ ها ازش استفاده میشه
جلو افتادن در صف
از تعریف کسی تشکر کردن
چیزی که طعم خاصی نداره نه شوره نه ترشه نه تنده
نام یک غذا
البته به سرخ کردن مثلا سیب زمینی داخل روغن هم میگن fry
سرخ کردن در فر هستش. نه کباب کردن روی زغال به کباب کردن grill میگن و به سرخ کردن داخل تاوه یا فر roast میگن
کلان شهر.
منطقه ای که از ادغام شدن چندین کلان شهر ایجاد شده باشد
قیمتی که نسبت به رقیبان آن فروشنده به صرفه تر باشد و جذب مشتری کند
متمرکز کردن فعالیت های اقتصادی و صنایع و . . در مناطق جغرافیایی مشخص
وقتی روند و سیر حرکت یه چیزی به اوج خود برسد و شروع کاهش آن روند رخ دهد
قوی
گستردگی و رشد بی حساب و کتاب
تسریع کردن
به اندازه ی
ابر منطقه
ارسال نور
بردن به
هنگام
نظام مند
عجیبه ازش انتظار نداشتم
کمتر
پیام دریافت کردن
دریافت پیام
با همکاری
جالب توجه اینکه
جالب توجه
هدایت کردن به سمت
اتوبوسی که برای مسافت های طولانیه و خیلی امکاناتش خوبه
ساخت چندین خانه های مشابه در یک منطقه
برنامه اساسی
به خوبی با تفاهم
یعنی آنتن دادن و فعال بودن سیگنال تلفن همراه
بعد از not until he was in his 40s بعد از 40 سالگی اش. یعنی تا قبل از 40 سالگیش نه
واکنش نشان دادن به
کدوم عاقلی کدوم دیوانه ای ( مثلا زیپ لاینو امتحان میکنه ) یا سوار فلان وسیله ی خطرناک پارک بازی میشه
کدوم عقل کلی کدوم دیوونه ای
مریض شدن
هر چقدر که خییلی
مستقیم رفتن به
مستقیم رفتن
به ساحل رفتن
توانستن
رفتن
همینکه
همینکه وقتی که
به جا یا مقصدی رسیدن
در مورد لباس به معنای لباس رسمی و مناسب محیط کار هستش
لباس مناسب محیط کار
لباس رسمی
کت شلوار یا کت دامن ساده
بلوز ساده
کت شلوار کت دامن
بهتر شده بهتر شه بهتر شدن
الان اونطوری نیست
پیراهن ساده، چیزی مثل پیراهن مردانه
یا وقتی که موی سر ویز ویز هستش خخخ . به سمت بابا مثل جوجه تیغی
وقتی کناره های موی سر را کاملا کوتاه می کنند. فقط وسطش می مونه و اونم به سمت بالا می دهند. کناره های سر مو نداره فقط وسطش مو داره
بلند بودن مو
بلند کردن
نمونه ای از مثالی از
علاقمند چیزی بودن
کمی بالاتر از
ارزیابی
ارزیابی
عین هم هستش عین هم بودن
جا
نقطه ی شروع، مبدا، نقطه ی عطف
قبلی
محلی
فاصله به لحاظ جغرافیایی
اولیه خیلی قدیمی
اشتباه کردن
شاد
عجب روزهایی بود یاد اون روزها بخیر یاد اون دوران بخیر
بیش از پیش
رعد و برق که نوشتاری صحیحش اینه: lightning
مخالفت مودبانه
رونق اقتصادی
بازار محلی
دارا بودن دارای
دارا بودن دارای
هتلی دارای تم و دکور یا محیطی خاص. مثلا فضای تاریخی داشته باشه، یا می تونه فرهنگی باشه یا . . .
از مشخصه و ویژگی هایش فلان چیز است
هتل هایی که تم یا دکوراسیون یا محیط خاصی داره
یه عالمه زیاد
کالاهای عوض شده کالاهای معامله شده
قبلی
توسعه ی اقتصادی
رقیب
جمع شدن
بازاری محلی که محصول خود کشاورزان در آن فروخته شود
کنار
سمت کنار مثلا در سینما. که کنارتر باشه نه وسط سینما. مثلا سمت دیوار باشه
تو هم؟
درآمد مالیاتی
تبدیل شدن به تکامل یافتن
محل تجمع
خجالت آوره واقعا که
واقعا که خجالت اروه
به هیچ وجه
شهر ساحلی
رفتارهای اجتماعی توانایی های اجتماعی در ارتباط شخص با دیگران
معاشرت در اجتماع
تابلو شدن
تابلو
تابلو شدن
به زودی
حفر کردن کندن
دفترچه راهنما
کسی که روی تربیتش کم کار شده باشه. بی تربیت
poorly directed کسی که روی تربیتش کم کار شده باشه. بی تربیت
تغییر سند یا عکس برای فریب دادن
بیش از بیش از اینکه
بیش از
اجازه دادن
نام یک بندر هم هست . . اسم یک منطقه هستش
ظاهر شدن
تداعی کننده ی خاطرات گذشته
یا همون به عبارت خودمون با دمپایی بزنی یه حشره یا مگسو. خخخ
با مگس کش زده شدن مثلا حشره ای با مگس کش زده بشه به معنای زده شدن هستش یا ضربه وارد شدن
یه وقت هایی گهگاهی
در مورد وقت به معنای اختصاص دادن است اختصاص دادن
باید بری
وارد شدن مثلا به یک کشور
خسارت وارد کردن به مال
ریختن
ریختن
چقدر
سوار شدن
رفتن
آمدن
آمدن به
اختصاص دادن زمان
سخت تر
نوعی حشره
عارضه ی عصبی
بیماری عصبی
نوعی عنکبوت سمی
گفتمان های آنلاین .
در مورد ترافیک به معنای سنگین هستش. ترافیک سنگین
روان بودن، مثلا روان بودن ترافیک، ترافیک نبودن. the traffic move smoothly
اتاق معمولی
پیش پرداخت
بیعانه دادن پیش پرداخت ( مثلا موقع رزرو هتل و . . . ) که مطمئن بشی هتل رزور کردی
بمب زده
مخروبه
آنقدر کوتاه
زیاد
تقویت شدن
تنگی نفس
رفتن پیدا کردن راه
نیش
حیطه
بجا
جواب دادن به سوال
مشکل مالی داشتن
اهدا کردن
کارت خرید نسیه
بهش فکر میکنم درباره اش فکر میکنم
سنجیده
به عقیده ی من
بیشتر به معنای بدرفتاری کردن هستش. ولی بعضی جاها به معنای اهمیت داشتن هم معنا میده
اهمیت داشتن
سرزده جایی رفتن
زندگی رضایت بخش
زندگی خوابگاهی یا مسکنی که دانشگاه در اختیار دانشجویان قرار بده
مثلا تکه ای از زمین گسترش پیدا کنه و بیرون بزنه به سمت تکه ی دیگه ای از زمین گسترش پیدا کنه
گسترش یافتن Extend
بیرون زدن
ایجاد ترس و وحشت کردن
هم رده هم سن و سال
دور کردن
نسل هزاره
قبلا
کسانی که منطقه البروج آنها ماهی است. در برج ماهی به دنیا آمده اند. تقریبا ماه اسفند میشه
فروشگاه های معاف از مالیات که کالاهاش ارزانتره
جاهایی در فرودگاه برای بازرسی
طول کشیدن
راه اندازی کردن
بخش تحویل چمدان ها در فرودگاه
تابلوی اطلاعات پروازهای ورودی
ایجاد شدن و پیش آمدن موقعیت برای کار
چیزی را پیش کسی گذاشتن به امانت گذاشتن چیزی را به کسی سپردن
بالا پایین زدن توپ به زمین
پرتاب شدن
ریشتر ( زلزله )
افزایش ناگهانی
به کمک
طناب لباس
به نظرم
موسیقی ای که در حین فیلم پخش میشه
جنس خریداری شده را پس بدی و پولتو بگیری برای برگرداندن بقیه ی پول هم معنا میده
به جایی هجوم آوردن
عرضه کردن
جمع گازر یعنی رختشویان
بشینن غذا بخورن. غذا خوردن
اسلایدهای پاوپوینت
امانت گرفتن کتاب
از آن موقع
به همین خاطر
دراز نشست رفتن
عصبانی شدن
رفع کردن
حالا که داری انجام میدی فلان کارو ( مثلا به ما میگن حالا که سر پایی واسم فلان چیزو بیار . یا جالا که سر پایی درو هم ببند )
جلو زدن فیلم و . . .
اثر چیزی بودن یا باقی ماندن ( مثلا از جنگ باقی مانده بود یا از اثرات جنگ بود )
احتمال احتمال موفقیت
انجام دادن
رعایت کردن
دیدگاه
نگرش
خیلی خیلی کم
علاوه بر این
افزایش دادن
رعایت کردن
معروف بودن به . .
بهانه به دست دادن
جا ماندن ( از هواپیما و . . . )
پایین اوردن
کم کردن هزینه
پیشرفته
تایید کردن
در اصل اساسا
دور از ساحل
چیدمان ویژه ی وسایل در جای خود
مخصوص
در دمای هوا به معنای نزدیک بودن هست. مثلا دما به 40 درجه نزدیکه. it is pushing 40 degree celcius
در امتداد چیزی قرار گرفتن
دامنه ( کوه یا تپه )
دامنه ( تپه یا کوه )
نمودار ( هواشناسی )
دامنه مثلا دامنه ی کوه یا تپه
چیزی جز . . . را در نظر گرفتن مثلا why look beyound william shakespeare of stratford? یعنی چرا باید کسی جز ویلیام شکسپیر را به عنوان نویسنده ی نمایش ...
در نظر گرفتن
در معرض آسیب
جلوگیری کردن
رخ دادن
ایجاد کردن
شناخته شدن
مجبور کردن
تشویق کردن به انجام کاری
مجبور کردن تشویق کردن
قابل توجه بودن
حرکت کردن به سمت
در عین حال
مثل همیشه
حمایت کردن
حفظ کردن
دریافت پست ( نامه ی پستی و . . . )
بعد از شنیدن صدای بوق ( در تلفن )
آخر هفته جایی رفتن
شاید
میاد ( مثلا کفش به کسی بیاد )
نشان دادن اشاره کردن
به سمت خشکی نگاه کردن
قدم گذاشتن در
عبور کردن و رفتن مثلا طوفان آمده و رفته
پیشرفته
به زمین ریختن
خراب شدن
داده ها
از سمت
بحث مود نظر
گرایش تمایل
پرداختن
توجه کردن
مناسب زمان خود
فردی که قبول می کند در چشم عوام تظاهروانمود کند که فردی دیگر است
طرفدار
خانواده ای از طبقه ی پایین
محقق
مطابق با مد روز نبودن
در برابر کسی ایستادن
فراهم کردن
اطلاعات لازم
در معرض
به تاخیر انداختن
کنار گذاشتن دور ریختن
سخت نگرفتن ساده گرفتن
حتی
بهتر است بگوییم
در ضمن
ارسال کردن
بالغ بر ، بیش از
محسوب شدن
آشکار کردن
به وجود اوردن
دوربین امنیتی
دوربین
عبور کردن از
به سختی قابل تشخیص بودن دوربین مخفی
مورد توجه بودن زیر ذره بین بودن
مسجدالحرام
راحتی
آخرین مهلتش امروزه
چیزی را با ترساندن فراری دادن
با مشکل مواجه شدن
ناراحت شدن
خارج شدن از جایی
همش روی پیام گیر رفتن گوشی همراه
نادیده گرفتن
مشکلی پیش آمده؟
بیمه نامه
ویترین مغازه
به رفتنش می ارزه
در جایی مثل خونه ی خودت راحت بودن
اشیای مورد نمایش اشیای ویترین
تیغ زدن هزینه ی زیاد از کسی گرفتن
زیبا کردن
شهر مرکز شهر
منحصر به فرد
خاص شدن منحصر به فرد شدن
خاص
کنده شده سوراخ شده ( مثل یک تپه ای که برای ساخت خانه سوراخ بشه )
طبیعی و دست نخورده مثل طبیعت
با سرعت از کنار چیزی رد شدن
با سرعت از کنار چیزی رد شدن
پیش بردن
رسالت خود را انجام دادن
ما به هدفمون رسیدیم
رسیدن به هدف
اتوموبیل
تبدیل شدن شدن
محبوبیت
در نظر گرفته شدن تلقی شدن
ارزش داشتن مهم بودن
تشخیص دادن
کنار زدن
فوق العاده زیاد
برخورد کرد
شهری که در آن کارگران مشغول کارند
سینمایی در محیط باز که هرکس در ماشین خود نشسته و به فیلم نگاه می کند
کمبود و نقص
رو به. . مشرف به
چه بد
رنگ شیری
تونل زنی
مربوط به
شیفته و مجذوب و علاقمند چیزی بودن
رفتن
آتش روشن کردن
ایشالله خیره
زیر ساخت
زیرین
به سمت
خطرناک و کشنده
تصور
کل همه
لازمه که
انسان مصنوعی
میدونی که چی میگم
دور همی
با گام آهنگ هماهنگ نبودن
ای وااای چه بد
آخر شد آخر از همه شد نفر آخر شد
شایستگی شرکت در یک تیم داشتن
موقعیت سخت
اماده کردن
معلمی
نشأت گرفتن
پیش رفتن با
شخصا
برنامه موسیقی
معرفه مشخص
پرسرو صدا
بیا. مثلا وقتی یه مداد به کسی بدیم بهش میگیم here . یعنی بیا
علمی
سنت ها
اثر متقابل
تلفظ پلوتارک یا پلوتارخ اینجوریه: polotark یا polotarkh
تلفظش اینطوریه: polotarkh یا polotark
وسیله ی پخش صوت و تصویر
پخش کننده
فراهم کردن