take time off

جمله های نمونه

1. He spun some tale about needing to take time off work because his mother was ill.
[ترجمه علی معربی] اوداستانی سر هم گرد برای مرخصی گرفتن به خاطر مریضی مادرش
|
[ترجمه گوگل]او داستانی در مورد نیاز به مرخصی از کار به دلیل بیماری مادرش تعریف کرد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر این که مادرش بیمار بود، داستانی سرهم کرده بود که نیاز به زمان داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Have you ever had to take time off for health reasons?
[ترجمه علی معربی] آیا تا به حال به خاطر سلامتی مرخصی گرفتی
|
[ترجمه گوگل]آیا تا به حال مجبور شده اید به دلایل سلامتی مرخصی بگیرید؟
[ترجمه ترگمان]آیا تا به حال باید به دلایل سلامتی وقت داشته باشید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mitchel's schedule had not permitted him to take time off.
[ترجمه گوگل]برنامه میچل به او اجازه نداده بود که مرخصی بگیرد
[ترجمه ترگمان]برنامه Mitchel به او اجازه مرخصی نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Leaves any babies with minder - can't take time off to bring them up.
[ترجمه گوگل]هر نوزادی را در ذهن خود نگه می دارد - نمی توان برای بزرگ کردن آنها مرخصی گرفت
[ترجمه ترگمان]هر بچه ای را با هم کار می کند - نمی تواند زمان ببرد تا آن ها را بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Otto was a busy man, he could not take time off when he wanted.
[ترجمه گوگل]اتو مرد پرمشغله ای بود، نمی توانست وقتی می خواست مرخصی بگیرد
[ترجمه ترگمان]اوتو مرد پرمشغله ای بود، و هر وقت که می خواست، نمی توانست زمان را از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Irene often has to take time off work. Fortunately she has a very understanding boss.
[ترجمه گوگل]ایرن اغلب مجبور است از کار مرخصی بگیرد خوشبختانه او رئیس بسیار فهمیده ای دارد
[ترجمه ترگمان]Irene اغلب باید زمان استراحت داشته باشد خوشبختانه او رئیس بسیار خوبی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Male speaker I've had to take time off work to get my ticket.
[ترجمه گوگل]سخنران مرد من مجبور شدم برای گرفتن بلیطم مرخصی بگیرم
[ترجمه ترگمان]سخنران مردی را مجبور بودم که وقتم را برای گرفتن بلیت بردارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some did force themselves to take time off from work.
[ترجمه گوگل]برخی خود را مجبور به مرخصی از کار کردند
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها خودشان را مجبور کردند که از کار بی کار شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You must take time off the clock and make it a short game.
[ترجمه گوگل]شما باید از ساعت استفاده کنید و آن را به یک بازی کوتاه تبدیل کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید زمان را خارج کنید و یک بازی کوتاه بکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. No wonder he could take time off whenever he pleased.
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که او می تواند هر زمان که بخواهد مرخصی بگیرد
[ترجمه ترگمان]تعجبی نداشت که هر وقت راضی می شد می توانست وقت بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Was I expected to take time off from work to play tour guide, as our host in New Zealand had?
[ترجمه گوگل]آیا انتظار می رفت که مانند میزبان ما در نیوزلند، برای بازی راهنمای تور از محل کار خود مرخصی بگیرم؟
[ترجمه ترگمان]آیا انتظار داشتم که زمانی که میزبان در نیوزیلند داشتیم از کار به عنوان راهنمای تور استفاده کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I had to take time off work and I was promptly given the sack.
[ترجمه گوگل]مجبور شدم از کار مرخصی بگیرم و بلافاصله اخراج به من داده شد
[ترجمه ترگمان]ناچار شدم کار را ازسر بگیرم و فورا کیسه را رها کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Infected people cannot work, and others must take time off to care for them.
[ترجمه گوگل]افراد آلوده نمی توانند کار کنند و دیگران باید برای مراقبت از آنها مرخصی بگیرند
[ترجمه ترگمان]افراد مبتلا نمی توانند کار کنند و برخی دیگر باید برای مراقبت از آن ها وقت صرف کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Take time off and put together a jigsaw puzzle.
[ترجمه گوگل]مرخصی بگیرید و یک پازل بچینید
[ترجمه ترگمان]زمان داشته باش و یه پازل رو کنار هم قرار بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• take a break

پیشنهاد کاربران

اختصاص دادن زمان
مترادف با اصطلاح زیر است.
Take a hiatus
مرخصی گرفتن / به مرخصی رفتن
گرفتن زمان مرخصی، گرفتن زمان off

بپرس