کندی

/kondi/

مترادف کندی: آهستگی، بطو، تانی، فترت، دلیری، شجاعت

متضاد کندی: تند، تیزی

معنی انگلیسی:
dullness, lag, languor, laziness, lethargy, obtuseness, retardation, slowness, sluggishness, tardiness, weight, kennedy, bluntness

لغت نامه دهخدا

کندی. [ ک َ ] ( اِ ) گلی باشد سفید و مایل به زردی و به درازی نیم گز شود و به غایت خوشبوی باشد و درخت و طلع آن شبیه به درخت و طلع خرما است. و این گل در بلاد عرب و گرمسیر شیراز و هندوستان بسیار است. و آن را به عربی کاذی و به هندی کیوره خوانند. ( برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ). نام گل سفید که در هندی کیوره و به عربی کاذی خوانند و کنده نیز آمده است. ( فرهنگ رشیدی ). نام گلی است سفید که به هندی کیوره گویند و به عربی کاذی ،درخت و طلع آن شبیه به درخت و شکوفه خرما است. و این گل در عربستان بسیار شود و در فارس نیز بسیار به هم رسد. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). رستنی سفید خوشبوی که درخت آن مانا به درخت خرمایی باشد و در بلاد گرمسیری عمل می آید و به تازی کاذی نامند. ( ناظم الاطباء ).

کندی. [ ک ُ ] ( حامص ) کند بودن. آهستگی. بطء. مقابل تندی و سرعت. ( فرهنگ فارسی معین ). مقابل تندی. درنگ. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
ورا کندرو خواندندی به نام
به کندی زدی پیش بیداد گام.
فردوسی ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
سخنها شنیدی تو پاسخ گزار
که کندی نه خوب آید از شهریار.
فردوسی.
ز من بر دل آزار و تندی مدار
به کین خواستن هیچ کندی مدار.
فردوسی.
بگفت آزادگانش را به تندی
که از جنگ آوران زشت است کندی.
( ویس و رامین ).
|| کلالت. کلول ( در شمشیر و جز آن ). مقابل تیزی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). نابرائی. ( فرهنگ فارسی معین ) : آن شمشیر دولتی که کندی و ایستادگی نمی داند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 313 ).
- کندی دندان ؛ حالتی که در دندانها پدید آید از خوردن چیزی ترش. ( ناظم الاطباء ).
|| خدارت و سستی. ( ناظم الاطباء ). ضعف. ناتوانی :
پس از پنجه نباشد تندرستی
بصر کندی پذیرد پای سستی.
نظامی.
- کندی بصر ؛ کم شدن بینایی چشم. ضعف بینائی.
- کندی بینایی ؛ متش. ( منتهی الارب ). تاریکی چشم. ( ناظم الاطباء ).
|| نرمی. خلاف خشونت. ضد تندی :
ز مهردل شود تیزیش کندی
نیارد کرد با معشوق تندی.
( ویس و رامین ).
|| بلادت. کندفهمی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).حماقت. ( ناظم الاطباء ).

کندی. [ ک ُ ] ( ص نسبی ) منسوب است به کند، از قراء سمرقند. ( لباب الانساب ) ( الانساب سمعانی ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

در آیین زردشتی دیوی است مست بی آنکه شراب بنوشد .
( اسم ) دلیری شجاعت : خصم را پا در رکاب تو ز اسب اندر فکند بس که در میدان کندی اسب بر خصم افکنی . ( سوزنی )
منسوب به کنده که از قبایل مشهور یمن باشد.

فرهنگ معین

(کُ دِ ) (حامص . ) ۱ - حماقت ، سستی . ۲ - تنگدستی ، فقر.
(کُ ) (اِ. ) = کندا: دلیری ، شجاعت .

فرهنگ عمید

۱. [مقابلِ تندی] کند بودن.
۲. آهستگی.
۳. [مقابلِ تیزی] کند بودن.

گویش مازنی

/kandi/ انبار و سیلوی چوبی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] کندی (ابهام زدایی). کندی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • حجر بن عدی کندی، کنیه اش ابوعبدالرحمن، معروف به حجرالخیر، صحابی پیامبر صلی الله علیه وآله و از یاران خاص حضرت علی علیه السلام و از بزرگان و فضلای کوفه• ابوالشعثاء کندی، ابوالشعثاء، ابوالببغاء، یزید بن زیاد مهاصر بن نعمان کِنْدِی از اصحاب امام حسین علیه السلام و شهیدان کربلا• یعقوب بن اسحاق کندی، ریاضی دان، منجم و اولین فیلسوف در طبقه بندی فلاسفه اسلامی• اشعث بن قیس کندی، اَشْعَث ِ بْن ِ قَیس ِ کِنْدی ، ابومحمد (د ح ۴۰ یا ۴۱ق /۶۶۰ یا ۶۶۱م )، از مردان مشهور در تاریخ نیمه نخست سده ۱ق • حارث بن امرؤالقیس کندی، به نظر برخی یکی از شهدای کربلا• زاهر بن عمرو کندی، یکی از شهدای کربلا• سائب بن یزید کندی، محدّث و صحابی قرن اول
...

دانشنامه عمومی

کندی (بازیکن فوتبال). روبرت کندی نونز دو ناسیمنتو ( انگلیسی: Robert Kenedy Nunes do Nascimento؛ زادهٔ ۸ فوریهٔ ۱۹۹۶ ) یک بازیکن فوتبال اهل برزیل است.
از باشگاه هایی که در آن بازی کرده است می توان به فلومیننزه و چلسی اشاره کرد. وی هم اکنون به صورت قرضی در باشگاه فلامینگو بازی می کند.
عکس کندی (بازیکن فوتبال)

کندی (سری لانکا). کندی ( سینهالی: මහ නුවර ) یکی از شهرهای کشور سری لانکا است که در مرکز این کشور واقع شده است؛ کندی مرکز استان مرکزی می باشد.
این شهر ۲۸٫۵۳ کیلومتر مربع مساحت و ۱۲۵٬۴۰۰ تن جمعیت دارد
عکس کندی (سری لانکا)عکس کندی (سری لانکا)عکس کندی (سری لانکا)

کندی (فیلم ۲۰۰۶). کندی ( انگلیسی: Candy ) فیلمی در ژانر رمانتیک و درام است که در سال ۲۰۰۶ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به هیث لجر، ابی کورنیش، تارا موریس و جفری راش اشاره کرد.
کندی دختری که عاشق دن ( هیث لجر ) است. هر دو گرفتار اعتیاد هستند و با وجود اعتیاد شدید با یکدیگر ازدواج می کنند. در مسیر زندگی عاشقانه خود برای بدست آوردن برای پول مواد دست به دزدی و کلاه برداری واخاذی و … می کنند؛ و در نهایت این زوج برای ادامه زندگی خود به یک خانه متروکه در یک روستای دور افتاده میرودند و نوع خاصی از زندگی ها در آنجا با یکدیگر شروع می کنند.
این فیلم در سه صحنه ساخته شده است که می پردازه به زندگی دو زوج که در دامن اعتیاد به دام افتاده اند: آسمان، زمین و جهنم در بهشت و عشاق جوان نهایت خوشوقتی جنسی و مواد مخدر را تجربه می کنند. در زمین آنها ازدواج و زندگی مقابله با واقعیت های اعتیاد و خانوادگی است. در جهنم آنها انحلال رابطه و بهبود خود را تجربه می کنند.
عکس کندی (فیلم ۲۰۰۶)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

کَندی (Kandy)
شهری در مرکز سری لانکا، کنار رود مهاولی، با ۱۱۲,۴۰۰ نفر جمعیت (۲۰۰۳). مرکز بخشی به همین نام است. این شهر در ۱۱۶کیلومتری شمال شرقی کولومبو قرار دارد. کندی مرکز ناحیۀ چای خیز و مرکز فرهنگ بودایی سینهالی به شمار می رود. معبد دندان، از مقدس ترین معابد بودایی، در این شهر است؛ می گویند دندانی از بودا در آن قرار دارد.

مترادف ها

lag (اسم)
پس افت، کندی، محکوم، تاخیر، واماندگی، عقب ماندگی، لنگی

backing (اسم)
ستایش، طرفداری، پشتی، پشتیبانی، کندی، تصدیق در پشت یا ظهر ورقه

dullness (اسم)
کندی

hebetude (اسم)
حماقت، کندی

پیشنهاد کاربران

چرا
کندی سگمه اما خیلی تندو تیزه
دروغو ها
در آذری به ظروف سفالی شبیه کوزه بزرگ میگویند که پیشینیان در آن گندم و آرد و غلات ذخیره میکردند
کندی:
واحد وزن احتمالا در ممالک هندوستان در قدیم
به معنای سلحشور بی باک و قهرمان و پهلوان در فارسی باستان
دلاوری سلحشوری
جان اف کندی سی و پنجمین رئیس جمهور آمریکا
کلمه ایی در زبان لری بختیاری به معنی
کندی::زمین را کندوکاو کردن با بیل و کلنگ
. شخم زدن. کندن
Kandi
جمله ی لری بختیاری
زومینانه کندی::زمین ها را شخم زدی
در زبان لری بختیاری به معنی
کندوی قلات. انبار گندم که در سقف خانه بنا می شود
Kandi

بپرس