neighborly

/ˈneɪbərli//ˈneɪbərli/

معنی: خوش محضر
معانی دیگر: همسایه وار، دوستانه، مهربان، خوش برخورد، گرم، مهرآمیز، مهرآمیز iraj's neighborly conversation صحبت مهرآمیز ایرج neighborliness, n. مهربانی، پرمهری، دوست واری، گرمی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: neighborliness (n.)
• : تعریف: relating to or characteristic of neighbors; friendly.
مترادف: affable, amiable, amicable, companionable, congenial, friendly, sociable, well-disposed
متضاد: ill-disposed, unfriendly, unneighborly
مشابه: considerate, cordial, gracious, helpful, hospitable, kind, obliging, thoughtful

- She saw him over the fence and asked how he was in a neighborly way.
[ترجمه گوگل] او را از بالای حصار دید و از حالت همسایگی پرسید
[ترجمه ترگمان] او را از روی نرده دید و از او پرسید که چگونه در راه همسایگی با همسایه ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It was very neighborly of them to stop by to see if they could help.
[ترجمه معروف اداک] نظر لطف آنها بود که بایستند که شاید بتونن کمکشان کنند
|
[ترجمه گوگل] بسیار همسایه بود که از آنجا سر بزنند تا ببینند آیا می توانند کمک کنند
[ترجمه ترگمان] از آن ها خیلی همسایه بود که توقف کنند تا ببینند آیا می توانند به آن ها کمک کنند یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. iraj's neighborly conversation
صحبت مهرآمیز ایرج

2. Tomorrow afternoon, he concluded with neighborly zeal, he would bake a meatloaf and take it over.
[ترجمه گوگل]فردا بعدازظهر با غیرت همسایه ای نتیجه گرفت که یک لقمه گوشتی بپزد و تحویل بگیرد
[ترجمه ترگمان]فردا بعد از ظهر روز بعد از ظهر با شور و شوق و شور و شوق به این نتیجه رسید که گوشت کبابی درست می کند و آن را به پایان می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This call for a worldwide fellowship that lifts neighborly concern beyond one's tribe, race, class, and nation is in reality a call for an all-embracing and unconditional love for all mankind.
[ترجمه گوگل]این فراخوان برای یک دوستی در سراسر جهان که نگرانی همسایگی را فراتر از قبیله، نژاد، طبقه و ملت خود برمی‌دارد، در واقع فراخوانی است برای عشقی فراگیر و بی‌قید و شرط برای همه نوع بشر
[ترجمه ترگمان]این درخواست یک کمک هزینه جهانی است که همسایگی را از قبیله، نژاد، طبقه و ملت بر می دارد و خواستار عشق کامل و بی قید و شرط برای همه افراد بشر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Strengthening China-ASEAN neighborly friendship is in line with the common interest of the two sides and is the joint responsibility of the two sides as well.
[ترجمه گوگل]تقویت دوستی همسایگی چین و آسه آن در راستای منافع مشترک دو طرف بوده و مسئولیت مشترک دو طرف نیز می باشد
[ترجمه ترگمان]تقویت دوستی چین - آسه آن دوستی همسایه با منافع مشترک دو طرف است و مسئولیت مشترک دو طرف را نیز بر عهده دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. China persists in building a good - neighborly and partnership with its neighbors and strengthens regional cooperation constantly.
[ترجمه گوگل]چین در ایجاد یک حسن همجواری و مشارکت با همسایگان خود پافشاری می کند و همکاری های منطقه ای را به طور مداوم تقویت می کند
[ترجمه ترگمان]چین همچنان به ساخت یک مشارکت دوستانه و دوستانه با همسایگان خود ادامه می دهد و هم کاری منطقه ای را به طور مداوم تقویت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In these latter days of exercise and fitness, the joggers all waved in the appearance of neighborly affection.
[ترجمه گوگل]در این روزهای آخر ورزش و تناسب اندام، دونده ها همه در ظاهر محبت همسایه دست تکان می دادند
[ترجمه ترگمان]در این روزه ای آخر ورزش و تناسب اندام، همه به ظاهر دوستانه و دوستانه دست تکان می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The city of the future is shaping up to be a neighborly Panopticon, leeched of the cosmopolitan ability to see, and not be seen, where every nosepick is noted and logged and uploaded to the Internet.
[ترجمه گوگل]شهر آینده در حال شکل‌گیری است تا به یک Panopticon همسایه تبدیل شود که دارای توانایی جهانی برای دیدن و دیده نشدن است، جایی که هر دماغه‌ای یادداشت می‌شود و ثبت می‌شود و در اینترنت بارگذاری می‌شود
[ترجمه ترگمان]شهر آینده به شکل neighborly، leeched، توانایی بین المللی برای دیدن، و نه دیده شدن، که در آن همه nosepick ثبت و ثبت می شوند و در اینترنت آپلود می شود، شکل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They indicated the willingness to make joint efforts to consolidate and develop China-Brunei good neighborly relations of friendship and cooperation on the present basis.
[ترجمه گوگل]آنها تمایل به انجام تلاش های مشترک برای تحکیم و توسعه روابط حسن همجواری دوستی و همکاری چین و برونئی را بر اساس کنونی نشان دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها به تمایل خود برای انجام تلاش های مشترک برای تحکیم و توسعه روابط دوستانه و دوستانه چین - برونئی و هم کاری در حال حاضر اشاره کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The same holds for more common, less newsworthy acts — working in soup kitchens, taking pets to people in nursing homes, helping strangers find their way, being neighborly.
[ترجمه گوگل]همین امر در مورد کارهای رایج تر و کم ارزش خبری هم صدق می کند - کار در سوپ آشپزی، بردن حیوانات خانگی به افراد در خانه های سالمندان، کمک به غریبه ها برای یافتن راه، همسایه بودن
[ترجمه ترگمان]همین کار برای چیزهای مشترک، کم تر از ارزش خبری، کار در آشپزخانه سوپ، گرفتن حیوانات خانگی به افراد در خانه های سالمندان، کمک به غریبه ها در یافتن راه خود و همسایگی دوستانه، صادق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And China is engaged in developing friendly and cooperation and good - neighborly ties and India.
[ترجمه گوگل]و چین درگیر توسعه روابط دوستانه و همکاری و حسن همجواری با هند است
[ترجمه ترگمان]و چین در حال توسعه روابط دوستانه و دوستانه و دوستانه با هند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His strategy for wooing the ranchers is to be neighborly, shop locally, and offer a fair price for the land, using money donated by individuals and foundations with an interest in conservation.
[ترجمه گوگل]استراتژی او برای جلب نظر دامداران این است که همسایه باشد، در محلی خرید کند، و با استفاده از پول اهدایی افراد و بنیادهایی که علاقه مند به حفاظت از زمین هستند، قیمت مناسبی برای زمین ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]استراتژی او برای اظهار عشق به the بودن، خرید محلی، و ارائه یک قیمت عادلانه برای زمین، با استفاده از پول اهدا شده توسط افراد و بنیادهای با توجه به حفاظت، است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوش محضر (صفت)
affable, neighborly, communicable, neighbourly

انگلیسی به انگلیسی

• friendly; of neighbors (also neighbourly)

پیشنهاد کاربران

محلی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : neighbor
✅️ اسم ( noun ) : neighbor / neighborhood / neighborliness
✅️ صفت ( adjective ) : neighboring / neighborly
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس