پیشنهادهای حسین رحمانی (٤٤٨)
نقل قول ناپذیر
در سکوت
کنار زدن، رد شدن
انقلابی، متحول کننده، تحول آفرین، دگرگون کننده
بهرهٔ به تعویق افتاده سهمی از سود که ذی نفعان پس از بازگشت سرمایه دریافت می کنند.
سرواژه نویسی Get Ready With Me یا �همراه من آماده شو�، سبک خاصی از ویدئوهای آموزشی زیبایی در شبکه های اجتماعی
چه برداشتی داشته باشیم، چه نتیجه ای بگیریم
هوش مصنوعی عاملانه
فوق العاده، اصیل، استثنایی، حرفه ای
خرید غیرضروری
نیم چاشت، چاشتک
پیداکردن کار یا موقعیت موردعلاقهٔ خودت
بی پرده، رکیک،
اداره کردن، رهبری کردن
نازک اندام
کارگر ماهر
چشم انداز
پلی اتیلن ترفتالات ( به انگلیسی: Polyethylene terephthalate )
مقررات پذیری
شبکه های معارض مولد
حیرت آور
ضدجهانی سازی
هم سواری
اندام مصنوعی
کانون توجه، مرکز توجه، دایرهٔ توجه
اصل ماجرا
[اصطلاحی در سرمایه گذاری] مقدار پولی که در یک دور از سرمایه گذاری در اختیار سرمایه پذیر قرار می گیرد
پایین ترین در طول تاریخ
کاربر حرفه ای
کامل، بی عیب ونقص
در بعضی از متن ها می تواند به معنای �نتیجه� باشد.
تعیین کردن
جامعهٔ مشتریان
نیروی مستعد
نرم افزار به صورت خدمت
اقدام برای فراگیرسازی
عصارهٔ جوانهٔ آفتابگردان
مسلک
فوق هشیار
جاسازی شده
زوال قوهٔ شناخت
بدیهی است که. . .
فناوری عصبی
مسیر باریک
آمده است که بماند
سرنمونی
عهده دار محصول
حفظ ارتباط با
دیده شدن در شلوغی
پیگری عملکرد سبد دارایی
محوطه ی غذاخوری
تکیه کردن بر چیزی
در وهله ی اول
مشابه، جایگزین ( به ویژه درمورد محصولات دارویی، بهداشتی و آرایشی )
درسته که معنای �responsible� و �accountable� فرق داره، ولی معنای لغوی �مسئول� فرق زیادی با �پاسخ گو� نداره. �مسئول� یعنی کسی که ازش سؤال پرسیده می شه ...
مسئولیت پذیر
دست ساز
قدرت ویژه
مخففی برای �sales development representative� به معنای �کارشناس توسعهٔ فروش�/ �نمایندهٔ توسعهٔ فروش�
تعویق پرداخت حق بیمه
در بعضی از زمینه ها، می تواند به معنای �اشتراک� باشد.
نتیجهٔ درمان بیمار
جدول تحویل کار
دستخوش چیزی بودن
بازاریابی هدفمند
ضرب آهنگ
بار جنسی داشتن، بار جنسی دادن
از همان ابتدا، از همان آغاز کار
قدر فرصت را دانستن، فرصت طلب بودن، به موقع اقدام کردن،
شرمساری از خود
معناهای کمی دورتر این واژه می تونه �تخصصی�، �ویژه� و �محدود� باشه.
صفحه ای که از دفتر، مجله یا کتاب جدا کرده باشند
زیورآلات، بدلیجات
وابستگی بیمارگونه داشتن
کالا های مصرفی بسته بندی شده
پیش آگاهی
غیب دانی، آینده بینی
وحشت کردن
آرایشی - دارویی
بسته بندی
مرطوب
سیاره نورد
سازوکار، نحوهٔ عملکرد
تجربه
آزادکردن، رهاکردن
ثبت وضبط کردن
شروع مجدد، شروع دوباره
دریافت کالای خریداری شده در بیرون از فروشگاه
نشانه گذاری اجتماعی
پیادهٔ رونده ( اصطلاحی در شطرنج )
مات مختنق
قاعده مند
بسترنگرانه
استفاده پذیری
یافت پذیری
معقولانه
مواجهه، رویارویی
تحمل دارویی، تطبیق پذیری دارویی
به هم پیوستگی
ساپتک، فناوری نظارتی
کاری که یک بار انجام شود، اقدام یا رویداد مقطعی
پیشِ رو
تحلیل سناریومحور، تحلیل موقعیت محور
داده فروش
روند تبدیل چیزی که در گذشته اهمیت کلیدی داشته ولی اکنون حکم کالا را دارد و می شود آن را با پول خرید، کاهش اهمیت راهبردی
از عمد
[اگر نقش صفت داشته باشد] عملیاتی، کاربردی
عملیاتی، کاربردی
شیفته کردن، مجذوب کردن
نابودی جمعی
مغازه گرد
دهه شصتی های خوش گذران
نگهداری در انبار
کسی یا چیزی که سرنخ امور را در دست دارد
کم کد
دادهٔ لحظه ای
سرمایه گذاری جسورانهٔ شرکتی، سرمایه گذاری خطرپذیر شرکتی
Regulatory technology یا فناوری های مقررات گذاری
بانک چالشگر، بانک مبارزطلب
مدل تجاری بنگاه به مشتری
فرضیه
بنگاه به بنگاه، میان بنگاهی، میان شرکتی
مداخله تکنولوژی
واقعیت گسترش یافته
بازنمایی
یکپارچه
خویشتن دار
جاسازی
از طریقِ، با استفاده از، به واسطهٔ
نزدیک کردن
دیدزدن
حضرت والا
واپسین، آخرین
اشتیاق انگیختن
درهم آمیزی
کم اهمیت
پراحساس، احساس برانگیز
بسیار تجملاتی، تجمل افراطی
صرافی
گارامانت. ( اِخ ) طایفه ای از ساکنین لیبیا. هردوت گوید که آنها بالاتر از ناسامنها سکنی دارند، و از آدمیزاد فرار میکنند و هیچگونه اسلحه ندارند. ( ایرا ...
بسته به
نادیده گرفتن
هم خوابه
آشنا، عادی، معمولی
برترانگاریِ دین و آیین خود، برترانگاری، پیروزنمایی
پرفایده
کاری را راه انداختن
وسواس به خرج دادن
something comes naturally to someone این کار در ذاتش است، این کار برایش راحت است، این کار برایش مثل آب خوردن می ماند،
گلوله گذاری، خشاب گذاری
[حمل ونقل هوایی] دور پهلوگرد، غلت هواگَرد با زاویه ای مشخص که هواپیما برای دور زدن در آسمان انجام می دهد
نمایش دهنده [کسی که در بستر اینترنت ویدئو نمایش می دهد]
مفت سواری
در مواردی که برای تأکید بیشتر به کار می رود، می شود از معادل هایی استفاده کرد که تأکید را برساند. مانند اصلاً. مثال: He can't really move. اصلاً نم ...
بی خود شدن، از خود بی خود شدن، اختیار از کف دادن، اختیار از دست دادن، هیجان زده شدن
نتایج نامشخص، نتایج غیرقطعی
فردمحور
عینیت باوری
وحی مُنزل
پایگاه
با تمام قوا
حفظ کردن
چندپارگی
مزیت مقیاس
مسئله آفرین
رفتار مصرف کننده
ظاهر چیزی را به خود گرفتن
تاکتیک دان
در میدان عمل
پررنگ
مشخصات شخصیتی
بازسازی بنادر
به نتیجهٔ مشخصی رسیدن
گذار انرژی
بدون اختلال
محله محور
منسجم شدن، انسجام یافتن
اختلال آور، مختل کننده
کربن خنثی
آفت ( اگر در مورد گیاه باشد )
ضایعات غذایی، پسماند غذا، دورریز غذا
مرض قلب
ثروت سهام داران
دائمی، همیشگی
پای مرگ و زندگی در میان است
عمیق کردن
اطلاعات نادرست، اطلاعات نادقیق، اطلاعات غلط
در زمینهٔ، در بسترِ
به تمامی
بده بستان
پُرافاده
با این حساب
متحد شدن، دست به یکی کردن
مزه ریختن
دوازده لوحه ( مجموعه قوانینی باستانی که محور تشکیل جمهوری روم باستان بود )
حوض شست وشو، حوض حمام
جفت
گشایش، حل وفصل
درد زایمان
می توان گفت که می توان استدلال آورد که
به درستی، درست ( در نقش قید )
تشدید
چهره ( شخص مشهور و شناخته شده )
موجّه
در این گیرودار
روان گًزا
دردنشان
مغز دوپاره
افراطی
متخصص مجاری ادراری
احساس نزدیکی یا وابستگی کردن
گروه شاهد
منتشر شدن
حاکم شدن
بایگانی کاوی
پیش نمونی
صفات شخصیتی
گروه داخلی، گروه درونی
گروه بیرونی، گروه خارجی
بُهت، بُهت زدگی
الهی دان
سیستمی، همه جانبه
مواجه کردن، رویارو کردن
عشق مصلحتی - - - - Affection that is feigned in order to obtain something. This phrase originated in the mid 1700s. It derives from the way a cat ...
۱ ) ذاتی، فطری ۲ ) بی سواد، درس نخوانده
محدودهٔ تقریبی رشد ( نظریه ای در روان شناسی )
کنونی
از پایه
خِرَدورزی
رایج، مرسوم
میشل دو مونتنی
گشاینده، گشایش گر،
[ریاضیات] میدان شکافنده
غیرزبانی
اصلاح ساختار مالی
حسابگری
شایع کردن، چو انداختن، ترویج کردن
قوهٔ تشخیص
مظهر
به تلخی
پاتوق
پردازشی
کلاف، شبکه
شکّ آوری
سکس شناسی
طردشده
سامان بندی
توصیه
دانشگاه مآبی
ساخت شکنی، ساخت گشایی
مفصل بندی کردن، مفصل بندی شدن
اکنونیت
رمانتیسم
پیش کسوت
تاریخمندسازی
تاریخمند کردن
یکسره
( به تفصیل ) توضیح دادن، شرح دادن
با آسان گیری
شأن اجتماعی
هم تراز، هم سنگ
مختصر
دیرینه شناسی
دست نخورده
غیربهره کشانه
بهره کشانه
معرفی عمومی کردن، حمایت عمومی کردن
زمزمه کردن همراه با [یک ترانه]
جعلی
ابراز خود
دوجنس خواه
آسوده خاطر
کودک انگاری
از کاه کوه ساختن
بریدن نفس
کالج منطقه ای، کالج شهر، کالج دوساله
ریزستیزی
برچسب گذاری
روند دادرسی
از دیدگاه بی طرف
نامقبول
قلدرمآبی
گفتار نفرت آمیز
به بهانهٔ
آب چاله
مجنونانه
متحرک
ذوق کردن، ذوق زده شدن
اندوهگین
چاره
بی فکرانه، بی محابا
سلحشورانه، دلاورانه
یغماگری
بس است
نزدیک به، کمی کمتر از
بهترین گزینه
تسکین دادن
عمل باور
بی مقدار کردن
شک آوری
پیش دان، غیب دان
کوته بین
کتاب راهنما
گریزناپذیری
غیرخودی
خودی
دور شدن، دوری کردن
هراس آور
لاک دفاعی
خودناسازگاری، ناسازگار با خود علیه منظور خود تف سربالا
مرگ زودهنگام
نمونه ی عالی، مثال روشنگر
عضو کمکی
حساس، ظریف
زمین گیر شدن، به گِل نشستن
سرگرم کاری/چیزی بودن
معدل
خانه ی ارزان دولتی
لقلقه ی زبان
تاب و تحمل
هدفمندانه
در این کاربرد
بی علاقه
معنی چیزی را داشتن، به مفهوم چیزی بودن، انجامیدن به، منجر شدن به
استعلایی
جسمانی
کنار آمدن
روی هم رفته
معرکه، محشر، فوق العاده
خودخوانده
در این اثنا
کمابیش
[روابط] تعاملی، دوسویه، متقابل، شخص با شخص
آوازه
برای خاطرِ، محض خاطرِ، از بهرِ، از برای، به منظورِ، به لحاظِ، من بابِ
موضوع، مورد، مایه
نامعقول، نامربوط
قوا
آزمون ورودی دانشگاه های آمریکا
موفق شدن، شرایط لازم را کسب کردن
بی قید
اکتفا کردن
خواروبارفروشی
برگهٔ راهنمای بیمار
برو سراغش.
چسبیدن ( به چیزی یا فکری )
پرورده
پرورش یافته
خودانگیخته
کنار آمدن
عملیاتی کردن متغیرها
مهار کردن، فائق آمدن
بی اعتقاد، کافر
گمراه کننده
دوراهی سخت
فرانگرانه، ماورایی
ساختگی
افزایش سریع در مقدار یا تعداد، پرتاب به جلو با سرعت زیاد
انگیزه بخش
بسیار زیاد، خیلی، چندان ( نمونه: . he didn't especially like dancing )
زیان آور
معادل
جایگاه تماشاگران
تساهل، اغماض، رواداری
بی پروا
ریشخند
مسئلهٔ طبقاتی، موضوع طبقاتی، چیزی که مربوط به طبقه ای خاص باشد
کهن، قدیمی
نشانه شناختی
بی ثباتی، خطر
بی فکر، بی مبالات، بی احتیاط
با همهٔ کاستی ها
بددهانی
فرودست
خوش برخوردی
باب میل بازار
خودشیفته
مانند بازی کردن، شبیه به بازی ساختن
به شکل مجازی
روپوش
پرمحبت، مهربان
روی [چیزی] حساب کردن
ادویه
تفکیک نژادی
ادامه دادن به مقاومت
بی شمار
بحث روز
فصل مشترک
پرزحمت
فرانگری
موقعیت
پژوهیدن
سیاق
جبهه
کسب درآمد
یکنواخت
مقر اصلی دفتر مرکزی
پیمایش
کیش
اوج و فرود
بادافزار
مرتبط با واقعیت
کتاب های متنی که مخصوص گروه سنی هفت تا ده سال هستند
بصیرت مندانه
انگیزه های خودخواهانه
برون داد
به جد
اصلاً
بقای شیء ( مفهومی در زمینه ی روانشناسی رشد )
بلندپروازی
شایسته، پسندیده
فاصله گرفتن
کناره گیری کردن
کنش نمایی ( اصطلاحی در روانشناسی )
جادهی
خوش پوش
فراجنسیتی
پردامنه
تسکین
کنار آمدن
زورگویی
تحقیر
نادیده گرفتن
انگشت بازی ( بازی با انگشتان دست )
لایه
بیش از حد وقت گذاشتن
سرعت بخشیدن
غافلگیرکننده
پذیرشی
سخت جانی
ساختنی
درمان از راه دور
رغبت انگیز
ناشی گری
میکروب زدایی
عجیب وغریب
نامعقول
غیرمنطقی
بی سروته
تبلیغ
شارژر
درب و داغان
بسیار پیچیده
مطالعه ی بازی ( به ویژه بازی های ویدئویی )
بازی شناسی
ناچیزی
از بیم آن که
خانه به دوشی