shopper

/ˈʃɑːpər//ˈʃɒpə/

معنی: خریدار، کاسب خرده فروش، مغازه رو
معانی دیگر: مشتری فروشگاه، ورقه ای که نام و نشانی و آگهی مغازه های محل را روی آن چاپ می کنند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who goes shopping.

(2) تعریف: one employed by a store or other business to compare its merchandise and prices with those of competitors.

(3) تعریف: one who shops at retail for another person or a business.

(4) تعریف: a handbill or small paper, usu. free, containing advertisements and local news items.

جمله های نمونه

1. These days the shopper has the whip hand, and will not buy if stores fail to lower their prices.
[ترجمه گوگل]این روزها خریدار دست شلاق دارد و اگر فروشگاه ها نتوانند قیمت های خود را پایین بیاورند، خرید نمی کند
[ترجمه ترگمان]این روزها خریداران دست شلاق خود را دارند و اگر مغازه ها کاهش قیمت خود را کاهش دهند، خرید نخواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. At the bottom of a handbag or raffia shopper.
[ترجمه گوگل]در پایین یک کیف دستی یا خریدار رافیا
[ترجمه ترگمان]در پایین یک کیف دستی و یا خریدار raffia
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. For the serious collector and shopper, a company named Wingspread offers help in focusing your gallery hopping.
[ترجمه گوگل]برای کلکسیونر و خریدار جدی، شرکتی به نام Wingspread به شما کمک می کند تا بر روی پرش گالری خود تمرکز کنید
[ترجمه ترگمان]برای جمع کننده و خریدار جدی، شرکتی به نام Wingspread به تمرکز در فوکوس کردن گالری شما کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Consequently she becomes a less efficient shopper and a more frustrated one.
[ترجمه گوگل]در نتیجه او به یک خریدار کمتر کارآمد و ناامیدتر تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، او به خرید مشتری کارآمدتر و یکی دیگر از آن ها تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What kind of shopper are you?
[ترجمه گوگل]شما چه نوع خریداری هستید؟
[ترجمه ترگمان]تو دیگه کی هستی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Jennifer: How do you like that mystery shopper job I got you?
[ترجمه گوگل]جنیفر: آن شغل مرموز خریدار را که من تو را گرفتم دوست داری؟
[ترجمه ترگمان]جنیفر: چطور شما دوست دارید که شغل خریداران اسرار آمیز را که به دست آورده ام دوست داشته باشید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Male Shopper: Thank you. It is wonderful. I will take it.
[ترجمه گوگل]خریدار مرد: متشکرم این شگفت انگیزه من میگیرمش
[ترجمه ترگمان]Shopper مرد: متشکرم عالی است من این کار را خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't allow your web visitor feel like that shopper.
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید بازدیدکننده وب شما مانند آن خریدار احساس کند
[ترجمه ترگمان]اجازه ندهید که بازدید کننده وب احساس آن را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Recently there was news that a shopper at a market in northern Germany found small amounts of groundsel in bags of mixed salad.
[ترجمه گوگل]اخیراً خبری منتشر شد مبنی بر این که یک خریدار در بازاری در شمال آلمان، مقادیر کمی از خاکشیر را در کیسه های سالاد مخلوط پیدا کرده است
[ترجمه ترگمان]اخیرا اخباری وجود داشت مبنی بر اینکه خریداران در یک بازار در شمال آلمان مقادیر اندکی از groundsel را در کیسه های سالاد مخلوط پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And Jay seems to be quite an easy shopper.
[ترجمه گوگل]و به نظر می رسد که جی خریدار آسانی است
[ترجمه ترگمان]و جی به نظر می رسد که یک خریدار ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. After entering their customer number, the shopper clicks the Buy it button to initiate the purchase.
[ترجمه گوگل]پس از وارد کردن شماره مشتری خود، خریدار بر روی دکمه خرید آن کلیک می کند تا خرید را آغاز کند
[ترجمه ترگمان]پس از ورود به شماره مشتری، خریداران روی خرید کلیک می کنند تا خرید را آغاز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. " You've never been a sharp shopper.
[ترجمه گوگل]«تو هیچ وقت خریدار تیزبین نبودی
[ترجمه ترگمان] تو هیچ وقت خریدار خیلی خوبی نبودی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It takes a steely - eyed shopper to avoid the temptations and find the real savings.
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از وسوسه ها و یافتن پس انداز واقعی، به یک خریدار چشم پولاد نیاز است
[ترجمه ترگمان]آن یک فروشنده با چشم پولادین را برای جلوگیری از وسوسه و پیدا کردن پس انداز واقعی بکار می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You're a shopper who picks something up and then usually buys it.
[ترجمه گوگل]شما یک خریدار هستید که چیزی را برمی دارد و سپس معمولاً آن را می خرد
[ترجمه ترگمان]شما یک فروشنده هستید که چیزی را انتخاب می کند و سپس معمولا آن را خریداری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Competition between stores can result in big savings for the shopper.
[ترجمه گوگل]رقابت بین فروشگاه ها می تواند باعث صرفه جویی زیادی برای خریدار شود
[ترجمه ترگمان]رقابت بین فروشگاه ها می تواند منجر به صرفه جویی بزرگی برای خریداران شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خریدار (اسم)
alienee, buyer, purchaser, shopper, vendee

کاسب خرده فروش (اسم)
shopper

مغازه رو (اسم)
shopper

انگلیسی به انگلیسی

• one who visits stores and buys merchandise, customer of a retail store
a shopper is someone who is shopping.

پیشنهاد کاربران

shopper ( n ) ( ʃɑpər ) =a person who buys goods from stores, e. g. The streets were full of Christmas shoppers.
shopper
خریدار، مشتری
مغازه گرد

بپرس